النحل ٩٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۲: خط ۲۲:
__TOC__
__TOC__


== نزول ==
'''شأن نزول آیات ۹۵ و ۹۶:'''
ابن عباس گوید: مردى از شهر حضرموت که نام وى عبدان الاشرع بوده، نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه امرؤ القیس کندى در مجاورت زمین من داراى زمینى است و مقدارى از زمین مرا داخل در زمین خودش کرده است و مردم هم می‌دانند که من راست مى گویم.
پیامبر امرؤ القیس را احضار کرد و جریان تظلم عبدان را به وى فرمود، امرؤ القیس منکر ادعاى آن مرد گردید. پیامبر بامرؤ القیس دستور داد که سوگند یاد نماید از این که عبدان دروغ مى گوید.
عبدان گفت: یا رسول اللّه امرؤ القیس مردى فاسق و فاجر است و از سوگند دروغ امتناعى ندارد. پیامبر به عبدان فرمود اگر شاهدى براى ادعاى خود ندارى باید به سوگند یاد کردن امرؤ القیس اکتفا کنى، امرؤ القیس خواست سوگند یاد کند این دو آیه نازل گردید پیامبر دو آیه را بر آن‌ها قرائت فرمود.
امرؤ القیس بعد از شنیدن آیات به خود آمد و گفت: یا رسول اللّه آنچه که در نزد من است از بین خواهد رفت و فانى خواهد گردید و آن مرد راست مى گوید. بلى من مقدارى از زمین او را تصرف کرده ام ولى نمی‌دانم مقدار واقعى آن چقدر است و اگر می‌خواهد زمین مرا به اندازه زمین خودش که غصب گردیده، ببرد. راضى خواهم بود و نیز اگر غرامتى از ثمره آن هم بخواهد می‌تواند بردارد. سپس درباره او آیه ۹۷ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً» نازل گردید.<ref> تفسیر مجمع البیان.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | نحل آيات ۹۰ - ۱۰۵،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | نحل آيات ۹۰ - ۱۰۵،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به احتمام شديد در اسلام به اصلاح وضع جامعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به احتمام شديد در اسلام به اصلاح وضع جامعه]]
خط ۵۱: خط ۶۴:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link350 | مؤ من هرگز دروغ نمى گويد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link350 | مؤ من هرگز دروغ نمى گويد]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link89 | آيه ۹۵ - ۹۷]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link89 | آيه ۹۵ - ۹۷]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link90 | تفسير :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link90 | تفسير :]]
خط ۵۹: خط ۷۴:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link94 | ۳ - ريشه هاى عمل صالح از ايمان سيراب ميگردد]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link94 | ۳ - ريشه هاى عمل صالح از ايمان سيراب ميگردد]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link95 | ۴ - حيات طيبه چيست ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۳#link95 | ۴ - حيات طيبه چيست ؟]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «95»
وپيمان خدا را با بهاى كمى معامله نكنيد، زيرا اگر بدانيد، آنچه نزد خداست همان براى شما بهتر است.
===نکته ها===
از آيه 91 تا 95 براى پيمان‌شكنى وعقوبت آن چند تعبير مهم به چشم مى‌خورد كه خود نشانه‌ى خطر اين گناه است؛ كثرت جمعيّت و قدرت شما يا ديگران، زمينه ودستاويز پيمان‌شكنى نيست، «أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌» خدا شما را آزمايش مى‌كند، «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ» در قيامت شما را بازخواست خواهد كرد، «لَتُسْئَلُنَّ» پيمان‌شكنى استوارى شما را محو مى‌كند، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ» در اين آيه نيز مى‌فرمايد: بخاطر بهاى كم، پيمان الهى را نشكنيد.
===پیام ها===
1- انگيزه پيمان‌شكنى، رسيدن به دنياست. «لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا»
2- با هرچه معامله كنيد، باز هم نسبت به پيمان‌شكنى كم است. «ثَمَناً قَلِيلًا»
3- از دست دادن الطاف الهى وپيمان‌شكنى براى بدست آوردن كاميابى، يك ساده‌نگرى است. «هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95)
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ‌: و مفروشيد عهد خود را. ثَمَناً قَلِيلًا: به بهاى اندكى، يعنى مخالف عهد الهى مكنيد به سبب رسيدن به چيز كمى از حطام، پس باشيد كه فروختيد عظيم آنچه نزد خداست. به چيز حقيرى. إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‌: بدرستى كه آنچه نزد خداست از ثواب آخرت، براى وفاى به عهد و نعيم دينى آن بهتر باشد براى شما از متاع قليل دنيا، زيرا كمى كه باقى باشد، بهتر است از بسيارى كه فانى باشد، چه برسد به بسيار باقى در مقابل قليل فانى، و تمام نعم دنيا در جنب يك نعمت عقبى ارزش ندارد: زيرا اين بتمامه زوال يابد، و آن يكى بقا خواهد داشت، و شخص عاقل، باقى را بر فانى ترجيح ندهد.
----
«1» بحار الانوار، جلد 75، باب 72، صفحه 284، حديث 2.
جلد 7 - صفحه 277
إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌: اگر هستيد كه بدانيد فرق ميان خير و شر و تفاوت ميان قليل فانى و كثير باقى را.
تتمه: گرچه آيه شريفه در شأن ضعفاى اهل اسلام نازل شد كه قريش آنها را وعده مى‌دادند ايشان مى‌خواستند از عهد پيغمبر برگردند، حق تعالى تهديد فرمود آنها را، لكن آيه عموميت دارد به تمام اهل اسلام تا انقراض عالم.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95) ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96) مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (97) فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ (98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99)
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (100)
ترجمه‌
و عوض مگيريد بعهد خدا بهاء اندك را همانا آنچه نزد خدا است‌
----
جلد 3 صفحه 314
آن بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد
آنچه نزد شما است فانى ميشود و آنچه نزد خدا است باقى ميماند و هر آينه جزا ميدهيم البتّه آنانرا كه صبر نمودند مزدشان را ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند
هر كس بجا آورد كار شايسته را از مرد و زن و او مؤمن باشد پس هر آينه زندگانى دهيم او را زندگانى پاكيزه و هر آينه جزا دهيم ايشانرا مزدشانرا ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند
پس چون بخوانى قرآن را پس پناه بر بخدا از شيطان رانده شده‌
همانا نيست مر او را تسلّطى بر آنانكه ايمان آوردند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند
جز اين نيست كه تسلّط او بر كسانى است كه زير فرمان او ميروند و آنانكه براى او شرك مى‌آورند.
تفسير
- خداوند در تعقيب آيات سابقه نهى فرموده است از نقض عهد نمودن مسلمانان بطمع مال و جاه دنيوى از كفّار قريش كه طالب نقض بودند تا ثابت قدم فرمايد در دين كسانى را كه عهد كرده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قسم خورده بودند كه از ايمان و اطاعت او سر نه پيچند باين تقريب كه مبادله و معاوضه ننمائيد عهد خدا را با بهاء كمى چون مال و جاه دنيوى هر قدر زياد باشد در مقابل ثواب و مقام اخروى ناچيز و كم و حقير است و ارباب علم و دانش ميدانند كه اجر الهى كه نزد خدا است و به بندگان صالح خود وعده فرموده بهتر است از دنيا و ما فيها چون باقى و ثابت و دائم است و متاع دنيا فانى و زائل و متزلزل است و خداوند كسانيرا كه صبر نمودند بر ثبات قدم در دين و وفاء بعهد و قسم و تحمّل آزار و اضرار مشركين جزا ميدهد در دنيا و آخرت باعمال حسنه ايشان كه احسن است از ساير اعمال يا آنكه جزا ميدهد بجزائى كه احسن است آن جزا بمراتب و جهاتى از اعمال حسنه ايشان و كسانيكه داراى اعمال صالحه‌اند از مرد و زن در صورتى كه مؤمن باشند بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار و روز قيامت خداوند زندگانى پاكيزه خوش خوب بايشان عطا ميفرمايد در دنيا چون اين عقايد و اعمال صالحه موجب رضا و تسليم در برابر مقدرات الهى است و كسيكه باين مقام برسد از هيچ پيش آمدى ملول و مكدّر نخواهد شد و در تمام امور با توكّل بخدا و اميد بأجر اخروى شاد كام و مقضى المرام خواهد بود و خداوند او را نااميد از رحمت خود نميفرمايد و بتقريب مذكور پاداش اعمال حسنه او را عطا خواهد فرمود قمّى ره نقل فرموده كه مراد از حياة
----
جلد 3 صفحه 315
طيّبه قناعت بروزى خداداد است و در نهج البلاغه نيز بقناعت تفسير شده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مراد قناعت و رضاى بقسمت الهيّه است و چون سر چشمه حيات طيّبه واصل اعمال صالحه قرائت قرآن و مقدمه آن استعاذه از شيطان است خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه چون اراده قرائت قرآن كنى قبل از تلاوت پناه ببر بخداوند از وسوسه شيطان كه رجيم و مطرود از درگاه الهى شد تا محفوظ شوى از تزلزل در الفاظ و تحيّر در معانى آن و بكمك الهى مفتوح شود بر تو ابواب علم و معرفت بحقائق كلّيّه اشياء از بركت تلاوت قرآن و تدبّر در آن و مقصود بخطاب در واقع امّتند اگر چه صيغه آن در ظاهر متوجّه بآنحضرت شده است مانند ساير خطابات قرآنيه كه مكرّر ذكر شده است و امر از براى استحباب است و ممكن است در عوض استعاذه بسم اللّه الرحمن الرحيم گفته شود چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كيفيّت استعاذه چنين است كه شخص بگويد استعيذ باللّه السّميع العليم من الشيطان الرجيم كه او خبيث‌ترين شياطين است و بصيغه اعوذ نيز روايت شده است و ينظر حقير عمده آنستكه قبلش را متوجه بخدا نمايد و زبانش را حفظ نمايد از ذكر غير خدا و از صميم قلب در خواست نمايد كه خداوند او را از وسوسه و شرّ شيطان مادامى كه مشغول بتلاوت است حفظ فرمايد و با توكل بخدا مشغول شود كه انشاء اللّه تعالى كامياب خواهد شد چون آن ملعون بر كسانيكه داراى ايمان و توكل بخدايند تسلّط و اقتدارى ندارد و نميتواند ايشانرا منصرف از حقّ و متوجّه بباطل نمايد جز اين نيست كه تسلّط و اقتدار و فرمانفرمائى او بر كسانى است كه قبول حكم او را نموده‌اند و زير بار فرمان او رفته‌اند و مطيع او شده و او را شريك با خدا در اطاعت قرار داده‌اند يا بامر او بت‌پرست و مشرك شده‌اند در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شيطان بر بدن مؤمن مسلّط ميشود ولى بردينش مسلّط نميشود مانند حضرت ايّوب كه بر بدنش مسلّط شد و بر دينش نشد امّا اهل شرك پس مسلّط ميشود بر ابدان و اديانشان و در بعضى از روايات فرموده‌اند از ولايت ائمه عليهم السلام نميتواند اهل ايمانرا بيرون ببرد ولى ميتواند بمعصيت وادار كند و بنظر حقير تا شخص متوجّه بخدا و ذكر حقّ است‌
----
جلد 3 صفحه 316
شيطان در او نفوذ ندارد يعنى وسوسه‌اش مؤثر نميشود ولى وقتى از ياد خدا غافل و متوجّه بدنيا شود شيطان در او نفوذ پيدا ميكند بوسوسه و كم كم بر او مسلّط ميشود و او را بدام خود در ميآورد و چون بدام او افتاد ديگر او را رها نميكند تا به اسفل السّافلين برساند مگر باز متوجّه بخدا شود و متوسل بائمه اطهار تا ببركت توجّه آن ذوات مقدسه رستگار گردد و در مجمع عدم تسلّط شيطان بر مؤمن را بعدم قدرت بر اجبار بكفر و معصيت تفسير فرموده و ظاهرا باين معنى تسلّط بر غير مؤمن هم ندارد و در كلام الهى نفى و اثبات متوجه بيك معنى شده است و اللّه اعلم ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّه‌ِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِندَ اللّه‌ِ هُوَ خَيرٌ لَكُم‌ إِن‌ كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ (95)
و نفروشيد عهد الهي‌ ‌را‌ بيك‌ ثمن‌ قليلي‌ محققا آنچه‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ ‌او‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ بوديد ميدانستيد وَ لا تَشتَرُوا بيع‌ و شري‌ بمعني‌ فروش‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ شَرَوه‌ُ بِثَمَن‌ٍ بَخس‌ٍ يوسف‌ ‌آيه‌ 20 ‌يعني‌ فروختند يوسف‌ ‌را‌ بثمن‌ كمي‌ و اشتراء بمعني‌ خريد ‌است‌ چنانچه‌ مشتري‌ ‌يعني‌ قبول‌ كننده‌ بيع‌ و شراء مقابل‌ بايع‌ و اينجا ابتداء بنظر مي‌آيد ‌که‌ مناسب‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ بفرمايد و ‌لا‌ تبيعوا لكن‌ چون‌ مقصد ‌اينکه‌ منافقين‌ خريداري‌ متاع‌ دنيويست‌ ‌از‌ حب‌ رياست‌ و مال‌ و جاه‌ و دنيا و دست‌ ‌از‌ دين‌ و ايمان‌ برداشتند ‌در‌ واقع‌ خريدند متاع‌ دنيا ‌را‌
جلد 12 - صفحه 183
بزوال‌ دين‌ يعني‌ دين‌ ‌را‌ فروختند بمتاع‌ دنيا و نكته‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ متاعي‌ ‌را‌ بازاء نقدينه‌ بدهند صاحب‌ متاع‌ ‌را‌ بايع‌ گويند و صاحب‌ وجه‌ ‌را‌ مشتري‌ و اما ‌اگر‌ متاعي‌ ‌را‌ بازاء متاعي‌ دهند ‌که‌ بزبان‌ فارسي‌ سودا ميگويند مثلا خانه‌ ‌را‌ بدهد بازاء خانه‌ ديگر ‌هر‌ دو ‌را‌ ‌هم‌ بايع‌ ميگويند چون‌ ‌هر‌ دو صاحب‌ متاع‌ هستند و ‌هر‌ دو ‌را‌ مشتري‌ نامند چون‌ عوض‌ متاعش‌ متاع‌ ميگيرد و مورد ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ بِعَهدِ اللّه‌ِ ثَمَناً قَلِيلًا مبادله‌ نكنيد ‌که‌ عهد ولايت‌ ‌را‌ بدهيد و متاع‌ دنيا ‌را‌ بگيريد چون‌ عهد ولايت‌ روح‌ ايمانست‌ و باعث‌ نجات‌ ‌از‌ عذاب‌ و وصول‌ بمثوبات‌ اخروي‌ ‌است‌ و متاع‌ دنيا قليل‌ و فاني‌ ‌است‌ و گفتند قليل‌ باقي‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ كثير فاني‌ چه‌ رسد كثير باقي‌ نسبت‌ بقليل‌ فاني‌ إِنَّما عِندَ اللّه‌ِ هُوَ خَيرٌ لَكُم‌ ‌آن‌ مثوبات‌ اخروي‌ و جنات‌ دائمي‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهار روز دنيا و رياست‌ و منال‌ ‌او‌ إِن‌ كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ معتقد بقيامت‌ باشيد و ثواب‌ و عقاب‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ اينها ابدا معتقد بروز جزا نبودند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
اشاره
(آیه 95)
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده: مردی از اهالی «حضر موت» خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید عرض کرد: ای رسول خدا! همسایه‌ای به نام «امرؤ القیس» دارم که قسمتی از زمین مرا غصب کرده است.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امرؤ القیس را خواست و از او در این زمینه سؤال کرد، او در پاسخ همه چیز را انکار نمود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او پیشنهاد سوگند کرد.
به هنگامی که امرؤ القیس برخواست تا سوگند یاد کند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او مهلت داد- و فرمود: در این باره بیندیش و بعدا سوگند یاد کن.
آن دو بازگشتند و در این حال، دو آیه اول نازل شد- و آنها را از سوگند دروغ و عواقب آن برحذر داشت.
هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این دو آیه را برای آنها خواند، امرؤ القیس گفت حق است، من قسمتی از زمین او را غصب کرده‌ام، ولی نمی‌دانم چه مقدار بوده است؟
اکنون که چنین است هر مقدار می‌خواهد (و می‌داند حق اوست) برگیرد، و معادل آن هم بر آن بیفزاید به خاطر استفاده‌ای که در این مدت از زمین او کرده‌ام.
در این هنگام آیه (97) نازل شد- و به کسانی که عمل صالح توأم با ایمان دارند بشارت «حیات طیّبه» داد.
تفسیر:
در تعقیب آیات گذشته که از زشتی پیمان شکنی و سوگند دروغ
ج2، ص597
سخن می‌گفت این آیه تأکیدی بر همان مطلب دارد با این تفاوت که انگیزه پیمان شکنی و سوگند دروغ در آیات قبل مسأله مرعوب شدن در برابر اکثریت عددی بود، و در اینجا انگیزه آن مسأله جلب منافع بی‌ارزش مادی است.
لذا می‌گوید: «و هرگز پیمان الهی را با بهای کمی مبادله نکنید» (وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا). یعنی هر بهایی در برابر آن بگیرید کم و ناچیز است، حتی اگر تمام دنیا را به شما بدهند ارزش یک لحظه وفای به عهد الهی را ندارد.
سپس به عنوان دلیل اضافه می‌کند: «آنچه نزد خداست برای شما بهتر است اگر بدانید» (إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۰


ترجمه

و (هرگز) پیمان الهی را با بهای کمی مبادله نکنید (و هر بهایی در برابر آن ناچیز است!) آنچه نزد خداست، برای شما بهتر است اگر می‌دانستید.

|و پيمان خدا را به بهاى ناچيزى مفروشيد همانا آنچه نزد خداست همان براى شما بهتر است اگر مى‌دانستيد
و پيمان خدا را به بهاى ناچيزى مفروشيد، زيرا آنچه نزد خداست -اگر بدانيد- همان براى شما بهتر است.
و عهد خدا را به بهایی اندک معامله نکنید؛ که آنچه (از نعمت ابد) نزد خداست اگر بفهمید بسیار شما را بهتر است (از آن منفعتی که به نقض عهد بیابید).
و پیمان خدا را به بهایی اندک نفروشید؛ زیرا آنچه نزد خداست، برای شما بهتر است، اگر بدانید [که ارزش وفای به پیمان خدا قابل مقایسه با همه دنیا نیست.]
پيمان خدا را به بهايى اندك مفروشيد زيرا، اگر بدانيد، آنچه در نزد خداست برايتان بهتر است.
و پیمان الهی را به بهای ناچیزی مفروشید، زیرا اگر بدانید آنچه در نزد خداوند است، برایتان بهتر است‌
و در برابر پيمان خدا بهاى اندكى نستانيد، كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است، اگر مى‌دانستيد.
پیمان یزدان را به بهای اندک (جهان) نفروشید (و به خاطر منافع ناچیز مادی، عهدشکنی نکنید). بی‌گمان آنچه نزد خدا برای شما (محافظین عهود) است، بهتر است (از آنچه برای آن پیمان‌شکنی می‌کنید)، اگر از حقیقت کار و واقعیّت روزگار آگاه باشید و خوب و بد خود را بدانید.
و با پیمان خدا بهایی ناچیز را نخرید. تنها آنچه نزد خداست - اگر می‌دانسته‌اید - همان برایتان نیکی‌ای است.
و نفروشید پیمان خدا را به بهائی کم همانا آنچه نزد خدا است بهتر است برای شما اگر باشید که بدانید


النحل ٩٤ آیه ٩٥ النحل ٩٦
سوره : سوره النحل
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَشْتَرُوا»: (نگا: بقره / ، آل‌عمران / . «ثَمَناً قَلِیلاً»: بهای اندک. قیمت ناچیز. مراد این است که هرگونه بها و کالائی، حتّی اگر تمام دنیا هم باشد در برابر عهدشکنی ناچیز است.


نزول

شأن نزول آیات ۹۵ و ۹۶:

ابن عباس گوید: مردى از شهر حضرموت که نام وى عبدان الاشرع بوده، نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه امرؤ القیس کندى در مجاورت زمین من داراى زمینى است و مقدارى از زمین مرا داخل در زمین خودش کرده است و مردم هم می‌دانند که من راست مى گویم.

پیامبر امرؤ القیس را احضار کرد و جریان تظلم عبدان را به وى فرمود، امرؤ القیس منکر ادعاى آن مرد گردید. پیامبر بامرؤ القیس دستور داد که سوگند یاد نماید از این که عبدان دروغ مى گوید.

عبدان گفت: یا رسول اللّه امرؤ القیس مردى فاسق و فاجر است و از سوگند دروغ امتناعى ندارد. پیامبر به عبدان فرمود اگر شاهدى براى ادعاى خود ندارى باید به سوگند یاد کردن امرؤ القیس اکتفا کنى، امرؤ القیس خواست سوگند یاد کند این دو آیه نازل گردید پیامبر دو آیه را بر آن‌ها قرائت فرمود.

امرؤ القیس بعد از شنیدن آیات به خود آمد و گفت: یا رسول اللّه آنچه که در نزد من است از بین خواهد رفت و فانى خواهد گردید و آن مرد راست مى گوید. بلى من مقدارى از زمین او را تصرف کرده ام ولى نمی‌دانم مقدار واقعى آن چقدر است و اگر می‌خواهد زمین مرا به اندازه زمین خودش که غصب گردیده، ببرد. راضى خواهم بود و نیز اگر غرامتى از ثمره آن هم بخواهد می‌تواند بردارد. سپس درباره او آیه ۹۷ «مَنْ عَمِلَ صالِحاً» نازل گردید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «95»

وپيمان خدا را با بهاى كمى معامله نكنيد، زيرا اگر بدانيد، آنچه نزد خداست همان براى شما بهتر است.

نکته ها

از آيه 91 تا 95 براى پيمان‌شكنى وعقوبت آن چند تعبير مهم به چشم مى‌خورد كه خود نشانه‌ى خطر اين گناه است؛ كثرت جمعيّت و قدرت شما يا ديگران، زمينه ودستاويز پيمان‌شكنى نيست، «أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌» خدا شما را آزمايش مى‌كند، «إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ» در قيامت شما را بازخواست خواهد كرد، «لَتُسْئَلُنَّ» پيمان‌شكنى استوارى شما را محو مى‌كند، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ» در اين آيه نيز مى‌فرمايد: بخاطر بهاى كم، پيمان الهى را نشكنيد.

پیام ها

1- انگيزه پيمان‌شكنى، رسيدن به دنياست. «لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا»

2- با هرچه معامله كنيد، باز هم نسبت به پيمان‌شكنى كم است. «ثَمَناً قَلِيلًا»

3- از دست دادن الطاف الهى وپيمان‌شكنى براى بدست آوردن كاميابى، يك ساده‌نگرى است. «هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95)

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ‌: و مفروشيد عهد خود را. ثَمَناً قَلِيلًا: به بهاى اندكى، يعنى مخالف عهد الهى مكنيد به سبب رسيدن به چيز كمى از حطام، پس باشيد كه فروختيد عظيم آنچه نزد خداست. به چيز حقيرى. إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‌: بدرستى كه آنچه نزد خداست از ثواب آخرت، براى وفاى به عهد و نعيم دينى آن بهتر باشد براى شما از متاع قليل دنيا، زيرا كمى كه باقى باشد، بهتر است از بسيارى كه فانى باشد، چه برسد به بسيار باقى در مقابل قليل فانى، و تمام نعم دنيا در جنب يك نعمت عقبى ارزش ندارد: زيرا اين بتمامه زوال يابد، و آن يكى بقا خواهد داشت، و شخص عاقل، باقى را بر فانى ترجيح ندهد.


«1» بحار الانوار، جلد 75، باب 72، صفحه 284، حديث 2.

جلد 7 - صفحه 277

إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌: اگر هستيد كه بدانيد فرق ميان خير و شر و تفاوت ميان قليل فانى و كثير باقى را.

تتمه: گرچه آيه شريفه در شأن ضعفاى اهل اسلام نازل شد كه قريش آنها را وعده مى‌دادند ايشان مى‌خواستند از عهد پيغمبر برگردند، حق تعالى تهديد فرمود آنها را، لكن آيه عموميت دارد به تمام اهل اسلام تا انقراض عالم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95) ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96) مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (97) فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ (98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99)

إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (100)

ترجمه‌

و عوض مگيريد بعهد خدا بهاء اندك را همانا آنچه نزد خدا است‌


جلد 3 صفحه 314

آن بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد

آنچه نزد شما است فانى ميشود و آنچه نزد خدا است باقى ميماند و هر آينه جزا ميدهيم البتّه آنانرا كه صبر نمودند مزدشان را ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند

هر كس بجا آورد كار شايسته را از مرد و زن و او مؤمن باشد پس هر آينه زندگانى دهيم او را زندگانى پاكيزه و هر آينه جزا دهيم ايشانرا مزدشانرا ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند

پس چون بخوانى قرآن را پس پناه بر بخدا از شيطان رانده شده‌

همانا نيست مر او را تسلّطى بر آنانكه ايمان آوردند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند

جز اين نيست كه تسلّط او بر كسانى است كه زير فرمان او ميروند و آنانكه براى او شرك مى‌آورند.

تفسير

- خداوند در تعقيب آيات سابقه نهى فرموده است از نقض عهد نمودن مسلمانان بطمع مال و جاه دنيوى از كفّار قريش كه طالب نقض بودند تا ثابت قدم فرمايد در دين كسانى را كه عهد كرده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قسم خورده بودند كه از ايمان و اطاعت او سر نه پيچند باين تقريب كه مبادله و معاوضه ننمائيد عهد خدا را با بهاء كمى چون مال و جاه دنيوى هر قدر زياد باشد در مقابل ثواب و مقام اخروى ناچيز و كم و حقير است و ارباب علم و دانش ميدانند كه اجر الهى كه نزد خدا است و به بندگان صالح خود وعده فرموده بهتر است از دنيا و ما فيها چون باقى و ثابت و دائم است و متاع دنيا فانى و زائل و متزلزل است و خداوند كسانيرا كه صبر نمودند بر ثبات قدم در دين و وفاء بعهد و قسم و تحمّل آزار و اضرار مشركين جزا ميدهد در دنيا و آخرت باعمال حسنه ايشان كه احسن است از ساير اعمال يا آنكه جزا ميدهد بجزائى كه احسن است آن جزا بمراتب و جهاتى از اعمال حسنه ايشان و كسانيكه داراى اعمال صالحه‌اند از مرد و زن در صورتى كه مؤمن باشند بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار و روز قيامت خداوند زندگانى پاكيزه خوش خوب بايشان عطا ميفرمايد در دنيا چون اين عقايد و اعمال صالحه موجب رضا و تسليم در برابر مقدرات الهى است و كسيكه باين مقام برسد از هيچ پيش آمدى ملول و مكدّر نخواهد شد و در تمام امور با توكّل بخدا و اميد بأجر اخروى شاد كام و مقضى المرام خواهد بود و خداوند او را نااميد از رحمت خود نميفرمايد و بتقريب مذكور پاداش اعمال حسنه او را عطا خواهد فرمود قمّى ره نقل فرموده كه مراد از حياة


جلد 3 صفحه 315

طيّبه قناعت بروزى خداداد است و در نهج البلاغه نيز بقناعت تفسير شده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مراد قناعت و رضاى بقسمت الهيّه است و چون سر چشمه حيات طيّبه واصل اعمال صالحه قرائت قرآن و مقدمه آن استعاذه از شيطان است خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه چون اراده قرائت قرآن كنى قبل از تلاوت پناه ببر بخداوند از وسوسه شيطان كه رجيم و مطرود از درگاه الهى شد تا محفوظ شوى از تزلزل در الفاظ و تحيّر در معانى آن و بكمك الهى مفتوح شود بر تو ابواب علم و معرفت بحقائق كلّيّه اشياء از بركت تلاوت قرآن و تدبّر در آن و مقصود بخطاب در واقع امّتند اگر چه صيغه آن در ظاهر متوجّه بآنحضرت شده است مانند ساير خطابات قرآنيه كه مكرّر ذكر شده است و امر از براى استحباب است و ممكن است در عوض استعاذه بسم اللّه الرحمن الرحيم گفته شود چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كيفيّت استعاذه چنين است كه شخص بگويد استعيذ باللّه السّميع العليم من الشيطان الرجيم كه او خبيث‌ترين شياطين است و بصيغه اعوذ نيز روايت شده است و ينظر حقير عمده آنستكه قبلش را متوجه بخدا نمايد و زبانش را حفظ نمايد از ذكر غير خدا و از صميم قلب در خواست نمايد كه خداوند او را از وسوسه و شرّ شيطان مادامى كه مشغول بتلاوت است حفظ فرمايد و با توكل بخدا مشغول شود كه انشاء اللّه تعالى كامياب خواهد شد چون آن ملعون بر كسانيكه داراى ايمان و توكل بخدايند تسلّط و اقتدارى ندارد و نميتواند ايشانرا منصرف از حقّ و متوجّه بباطل نمايد جز اين نيست كه تسلّط و اقتدار و فرمانفرمائى او بر كسانى است كه قبول حكم او را نموده‌اند و زير بار فرمان او رفته‌اند و مطيع او شده و او را شريك با خدا در اطاعت قرار داده‌اند يا بامر او بت‌پرست و مشرك شده‌اند در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شيطان بر بدن مؤمن مسلّط ميشود ولى بردينش مسلّط نميشود مانند حضرت ايّوب كه بر بدنش مسلّط شد و بر دينش نشد امّا اهل شرك پس مسلّط ميشود بر ابدان و اديانشان و در بعضى از روايات فرموده‌اند از ولايت ائمه عليهم السلام نميتواند اهل ايمانرا بيرون ببرد ولى ميتواند بمعصيت وادار كند و بنظر حقير تا شخص متوجّه بخدا و ذكر حقّ است‌


جلد 3 صفحه 316

شيطان در او نفوذ ندارد يعنى وسوسه‌اش مؤثر نميشود ولى وقتى از ياد خدا غافل و متوجّه بدنيا شود شيطان در او نفوذ پيدا ميكند بوسوسه و كم كم بر او مسلّط ميشود و او را بدام خود در ميآورد و چون بدام او افتاد ديگر او را رها نميكند تا به اسفل السّافلين برساند مگر باز متوجّه بخدا شود و متوسل بائمه اطهار تا ببركت توجّه آن ذوات مقدسه رستگار گردد و در مجمع عدم تسلّط شيطان بر مؤمن را بعدم قدرت بر اجبار بكفر و معصيت تفسير فرموده و ظاهرا باين معنى تسلّط بر غير مؤمن هم ندارد و در كلام الهى نفى و اثبات متوجه بيك معنى شده است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّه‌ِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِندَ اللّه‌ِ هُوَ خَيرٌ لَكُم‌ إِن‌ كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ (95)

و نفروشيد عهد الهي‌ ‌را‌ بيك‌ ثمن‌ قليلي‌ محققا آنچه‌ نزد ‌خدا‌ ‌است‌ ‌او‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ بوديد ميدانستيد وَ لا تَشتَرُوا بيع‌ و شري‌ بمعني‌ فروش‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ شَرَوه‌ُ بِثَمَن‌ٍ بَخس‌ٍ يوسف‌ ‌آيه‌ 20 ‌يعني‌ فروختند يوسف‌ ‌را‌ بثمن‌ كمي‌ و اشتراء بمعني‌ خريد ‌است‌ چنانچه‌ مشتري‌ ‌يعني‌ قبول‌ كننده‌ بيع‌ و شراء مقابل‌ بايع‌ و اينجا ابتداء بنظر مي‌آيد ‌که‌ مناسب‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ بفرمايد و ‌لا‌ تبيعوا لكن‌ چون‌ مقصد ‌اينکه‌ منافقين‌ خريداري‌ متاع‌ دنيويست‌ ‌از‌ حب‌ رياست‌ و مال‌ و جاه‌ و دنيا و دست‌ ‌از‌ دين‌ و ايمان‌ برداشتند ‌در‌ واقع‌ خريدند متاع‌ دنيا ‌را‌

جلد 12 - صفحه 183

بزوال‌ دين‌ يعني‌ دين‌ ‌را‌ فروختند بمتاع‌ دنيا و نكته‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ متاعي‌ ‌را‌ بازاء نقدينه‌ بدهند صاحب‌ متاع‌ ‌را‌ بايع‌ گويند و صاحب‌ وجه‌ ‌را‌ مشتري‌ و اما ‌اگر‌ متاعي‌ ‌را‌ بازاء متاعي‌ دهند ‌که‌ بزبان‌ فارسي‌ سودا ميگويند مثلا خانه‌ ‌را‌ بدهد بازاء خانه‌ ديگر ‌هر‌ دو ‌را‌ ‌هم‌ بايع‌ ميگويند چون‌ ‌هر‌ دو صاحب‌ متاع‌ هستند و ‌هر‌ دو ‌را‌ مشتري‌ نامند چون‌ عوض‌ متاعش‌ متاع‌ ميگيرد و مورد ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ بِعَهدِ اللّه‌ِ ثَمَناً قَلِيلًا مبادله‌ نكنيد ‌که‌ عهد ولايت‌ ‌را‌ بدهيد و متاع‌ دنيا ‌را‌ بگيريد چون‌ عهد ولايت‌ روح‌ ايمانست‌ و باعث‌ نجات‌ ‌از‌ عذاب‌ و وصول‌ بمثوبات‌ اخروي‌ ‌است‌ و متاع‌ دنيا قليل‌ و فاني‌ ‌است‌ و گفتند قليل‌ باقي‌ بهتر ‌است‌ ‌از‌ كثير فاني‌ چه‌ رسد كثير باقي‌ نسبت‌ بقليل‌ فاني‌ إِنَّما عِندَ اللّه‌ِ هُوَ خَيرٌ لَكُم‌ ‌آن‌ مثوبات‌ اخروي‌ و جنات‌ دائمي‌ بهتر ‌است‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهار روز دنيا و رياست‌ و منال‌ ‌او‌ إِن‌ كُنتُم‌ تَعلَمُون‌َ معتقد بقيامت‌ باشيد و ثواب‌ و عقاب‌ ‌او‌ ‌را‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ اينها ابدا معتقد بروز جزا نبودند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 95)

شأن نزول:

در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده: مردی از اهالی «حضر موت» خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید عرض کرد: ای رسول خدا! همسایه‌ای به نام «امرؤ القیس» دارم که قسمتی از زمین مرا غصب کرده است.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله امرؤ القیس را خواست و از او در این زمینه سؤال کرد، او در پاسخ همه چیز را انکار نمود، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او پیشنهاد سوگند کرد.

به هنگامی که امرؤ القیس برخواست تا سوگند یاد کند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او مهلت داد- و فرمود: در این باره بیندیش و بعدا سوگند یاد کن.

آن دو بازگشتند و در این حال، دو آیه اول نازل شد- و آنها را از سوگند دروغ و عواقب آن برحذر داشت.

هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این دو آیه را برای آنها خواند، امرؤ القیس گفت حق است، من قسمتی از زمین او را غصب کرده‌ام، ولی نمی‌دانم چه مقدار بوده است؟

اکنون که چنین است هر مقدار می‌خواهد (و می‌داند حق اوست) برگیرد، و معادل آن هم بر آن بیفزاید به خاطر استفاده‌ای که در این مدت از زمین او کرده‌ام.

در این هنگام آیه (97) نازل شد- و به کسانی که عمل صالح توأم با ایمان دارند بشارت «حیات طیّبه» داد.

تفسیر:

در تعقیب آیات گذشته که از زشتی پیمان شکنی و سوگند دروغ

ج2، ص597

سخن می‌گفت این آیه تأکیدی بر همان مطلب دارد با این تفاوت که انگیزه پیمان شکنی و سوگند دروغ در آیات قبل مسأله مرعوب شدن در برابر اکثریت عددی بود، و در اینجا انگیزه آن مسأله جلب منافع بی‌ارزش مادی است.

لذا می‌گوید: «و هرگز پیمان الهی را با بهای کمی مبادله نکنید» (وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلًا). یعنی هر بهایی در برابر آن بگیرید کم و ناچیز است، حتی اگر تمام دنیا را به شما بدهند ارزش یک لحظه وفای به عهد الهی را ندارد.

سپس به عنوان دلیل اضافه می‌کند: «آنچه نزد خداست برای شما بهتر است اگر بدانید» (إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

نکات آیه

۱- سوداگرى با عهد و پیمان الهى و زیر پا نهادن آن در برابر بهاى ناچیز دنیوى، ممنوع و گناهى نابخشودنى است. (و لاتتخذوا أیمنکم دخلاً ... و لکم عذاب عظیم . و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً) ممنوعیت سوداگرى با عهد و پیمان الهى، از نهى «لاتشتروا» و بزرگ بودن گناه آن، از ذیل آیه قبل (و لکم عذاب عظیم) - که به عذاب بزرگ تهدید شدند - استفاده مى شود.

۲- متاع دنیا، هر چند به ظاهر بزرگ و بسیار باشد، در قبال ضرر و زیان نقض عهد و پیمان الهى، ناچیز و بى ارزش است. (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً)

۳- ارزش عالى دین و معنویات و قابل مقایسه نبودن آنها با امور مادى (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً إنما عند الله هو خیر لکم)

۴- پیمان شکنان و نقض کنندگان سوگند و عهد الهى، مردمى دنیاپرست، کوتاه نگر و دون همتند. (لاتتخذوا أیمنکم دخلاً بینکم ... و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً) از تعبیر «ثمناً قلیلاً» (بهاى کم و ناچیز) کوتاه نظرى و دون همتى استفاده مى شود; زیرا هیچ عاقل و صاحب فکرى، کالایش را به بهاى کم و ناچیز و کمتر از ارزش واقعى آن نمى فروشد.

۵- انسان، در معرض خطر دستاویز قرار دادن ارزشهاى معنوى براى دستیابى به مادیات (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً)

۶- کوتاه نگرى، دون همتى و دنیاطلبى، ریشه گرایش انسان به شکستن پیمانهاى الهى و ترجیح دادن دنیا بر آخرت است. (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً)

۷- نفع و صلاح واقعى انسانها، تنها در ارزشهاى معنوى و الهى نهفته است و نه در مطامع ناچیز دنیوى. (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً إنما عند الله هو خیر لکم)

۸- وفا کنندگان به عهد الهى، داراى پاداشى محفوظ نزد خداوند (و لاتشتروا بعهد الله ... إنما عند الله هو خیر لکم)

۹- توجه به پاداش برتر الهى، مانع روى گردانى انسان از تعهدات خویش با خداوند است. (و لاتشتروا بعهد الله ... إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

۱۰- سوداگرى با دین و ترجیح دادن دنیا بر آخرت، نشان جهل و نادانى است. (و لاتشتروا بعهد الله ... إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

۱۱- روى گردانان از تکالیف و تعهدات الهى، مردمى ناآگاه و بى توجه به پاداشهاى برتر خداوندى اند. (و لاتشتروا بعهد الله ... إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

۱۲- بالا بردن سطح آگاهیها و دانشها، وسیله فهم بهتر ارزشهاى برتر الهى و سود و زیان حقیقى (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

۱۳- انسان، مجذوب ارزشهاى برتر است. (إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون) برداشت فوق، به خاطر این است که خداوند با نمایاندن ارزشهاى برتر، انسان را به سوى ارزشهاى واقعى راهنمایى کرده است.

۱۴- اسلام، تعیین کننده ملاک ارزش گذاریها و معرف ارزشهاى برتر براى انسان است. (و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قلیلاً إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

۱۵- انسان، در ارزش گذاریها و تعیین ارزشهاى برتر، دچار خطا مى شود. (و لاتشتروا ... ثمنًا قلیلاً إنما عند الله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون)

موضوعات مرتبط

  • ارزشگذارى: خطا در ارزشگذارى ۱۵
  • ارزشها ۳: تبیین ارزشها ۳ ۱۴; سوءاستفاده از ارزشها ۳ ۵; عوامل فهم ارزشها ۳ ۱۲; ملاک ارزشها ۳ ۱۴
  • اسلام: نقش اسلام ۱۴
  • امکانات مادى: بی ارزشى امکانات مادى ۲، ۳، ۷
  • انسان: خطاى انسان ها ۱۵; گرایشهاى انسان ۱۳; مصالح انسان ها ۷
  • جهل: نشانه هاى جهل ۱۰
  • خدا: پاداشهاى خدا ۸; زمینه عهد شکنی با خدا ۶; زیان عهد شکنی با خدا ۲; سوءاستفاده از عهد با خدا ۱; گناه عهد شکنی با خدا ۱; ممنوعیت عهد شکنی با خدا ۱; موانع عهد شکنی با خدا ۹
  • دنیا: آثار ترجیح دنیا بر آخرت ۱۰; زمینه ترجیح دنیا بر آخرت ۶
  • دنیاطلبان ۴:
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۶
  • دین: ارزش دین ۳; جهل معرضان از دین ۱۱; غفلت معرضان از دین ۱۱
  • دین فروشى: آثار دین فروشى ۱۰
  • ذکر: آثار ذکر پاداشهاى خدا ۹
  • سوگندشکنان: دنیاطلبى سوگندشکنان ۴; کوته بینى سوگندشکنان ۴
  • علم: آثار ازدیاد علم ۱۲
  • عهد: اهمیت وفاى به عهد ۲; پاداش وفاداران به عهد ۸
  • عهدشکنان: دنیاطلبى عهدشکنان ۴; کوته بینى عهدشکنان ۴
  • غافلان: غافلان از پاداشهاى خدا ۱۱
  • کوته بینى: آثار کوته بینى ۶
  • گرایشها: گرایش به ارزشها ۱۳
  • گناهان کبیره ۱:
  • معنویات: ارزش معنویات ۳; اهمیت معنویات ۷; سوءاستفاده از معنویات ۵

منابع

  1. تفسیر مجمع البیان.