الحجر ٣٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))]] | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link9 | آيه ۲۶ - ۴۴]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link9 | آيه ۲۶ - ۴۴]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link10 | تفسير :]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link10 | تفسير :]] | ||
خط ۷۵: | خط ۷۸: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link16 | ۵ - جان چيست ؟]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link16 | ۵ - جان چيست ؟]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link17 | ۶ - قرآن و خلقت انسان .]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link17 | ۶ - قرآن و خلقت انسان .]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «39» | |||
(ابليس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدىها را) برايشان مىآرايم و همه را فريب خواهم داد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) | |||
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي: گفت ابليس اى پروردگار من، به سبب آن كه مرا گمراه نمودى. نسبت گمراهى را به ساحت جلال الهى داد، و حال آن كه به سوء اختيار خود گمراه شد بدون اكراه و اجبار، زيرا گمراهى، فعل قبيح، و ذات احديت منزه و مبرى از تمام قبايح باشد، چه عالم به قبح و غنى بالذات را محال است صدور قبيح، و ايضا عتاب و عقاب و طرد و لعن ابليس هر آينه خلاف واقع، و ظلم شايسته مقام سبحانى نيست. | |||
بنابراين اول كسى كه جبر گفت: ابليس بود كه گفت (رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي) و اول كسى كه عدل گفت، آدم بود كه عرض كرد (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا) «2» ابليس مىگويد: تو مرا گمراه كردى. آدم عليه السّلام مىگويد: بار خدايا ظلم كرديم. اگر آدمى، اقتدا به آدم كن، و از مذهب ابليسى صرف نظر نما. | |||
لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ: هرآينه البتّه البتّه زينت دهم باطل را براى اولاد | |||
---- | |||
«1» سوره آل عمران آيه 195. | |||
«2» سوره اعراف آيه 23. | |||
جلد 7 - صفحه 109 | |||
آدم در زمين تا واقع شوند در آن و مرتكب گردند. وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ: و هر آينه البتّه البتّه گمراه نمايم ايشان را از راه حق تماما. چند معنى ديگر در اين آيه ذكر شده. پروردگارا به سبب آنكه نااميد نمودى مرا از رحمت، هر آينه نااميد مىكنم بندگان را به دعوت به نافرمانى تو. يا به سبب آن كه گمراه ساختى مرا از بهشت خود، گمراه سازم ايشان را از طريق بهشت. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40) | |||
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44) | |||
ترجمه | |||
گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند | |||
گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى | |||
تا روز وقت دانسته شده | |||
گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 253 | |||
ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى | |||
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند | |||
گفت اين راهى است بر من راست | |||
همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان | |||
و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى | |||
مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پارهاى قسمت شده. | |||
تفسير | |||
ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفتهاند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نمودهاند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفتهاند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 254 | |||
ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كردهاند كه ظاهرا بىوجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفتهاند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمدهاند و از من بىلطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدستهاى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نمودهاند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 255 | |||
را هفت در است طبقهها دارد هر طبقهاى فوق طبقهاى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقهاى اهلى ذكر كردهاند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نمودهاند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيفتر و وقوفش آسانتر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانستهاند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانستهاند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالَ رَبِّ بِما أَغوَيتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِي الأَرضِ وَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ (39) إِلاّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ (40) | |||
(گفت: شيطان پروردگار من بسبب آنكه تو مرا اغوي كردي و فريب دادي من نسبت باولاد آدم زينت ميدهم براي آنها در زمين و هر آينه تمام آنها را فريب ميدهم و اغوي ميكنم جميع آنها را مگر بندهگان خالص از آنها را). | |||
قالَ رَبِّ بِما أَغوَيتَنِي يكي از اسباب كفر ابليس همين است که نسبت اغوي بخدا داده خداوند همان امري که بملائكه فرموده بابليس هم فرموده ملائكه اطاعت كردند سعادت پيدا كردند شيطان مخالفت كرد غاوي شد سبب غوايتش كبر و عجب و حسد و عداوت و خباثت او شد نه أمر الهي بلي بنا بر مذهب جبريه که افعال عباد را هم نسبت بخدا ميدهند ترك سجده شيطان را هم خدا نگذارد سجده كند پس شيطان از جبريه بود لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِي الأَرضِ كفر و شرك و كليه معاصي را بنظر آنها جلوه ميدهم و زينت ميدهم که خوب پندارند در مقابل ايمان و اطاعت که او را زشت و قبيح ميشمارند، چنانچه در خبر است که پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله باصحاب فرمود: ميآيد زماني که ترك امر بمعروف و نهي از منكر ميكنند سلمان تعجب كرد فرمود: بدتر از اينکه هم ميشود که امر بمنكر ميكنند و نهي از معروف تعجبش بيشتر شد فرمود: بدتر از اينکه هم ميشود که منكر در نظر آنها معروف ميشود و معروف منكر ميگردد و امروز ما بعين مشاهده ميكنيم که بمعاصي مثل ساز و آواز و بي حجابي و ظلم افتخار | |||
جلد 12 - صفحه 39 | |||
ميكنند و خوب ميپندارند و عبادت مثل نماز و روزه و حج و غير اينها را پست و بد ميشمارند او مد است و اينکه دمده مخصوصا زخارف دنيوي و هواهاي نفساني را وَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ هر که را بهر درجه که برايم ميسور باشد و خداوند ميفرمايد: | |||
وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَيهِم إِبلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلّا فَرِيقاً مِنَ المُؤمِنِينَ سبأ آيه 19. | |||
اغواي شيطان وسوسه است که خيال سويي که اولين مقدمه فعل است همان وسوسه شيطان است، چنانچه خيال خوب الهام ملك است. | |||
إِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ چون بنده صالح خدا متخلّق باخلاق حميده است درهاي ملائكه بقلب او باز است و إلهامات ملكي دائما باو ميشود و چون منزه از صفات خبيثه است درهاي إبليس بقلب او بسته و خيال سويي در قلب او راه ندارد هر چه صفات خبيثه بيشتر باشد راه شيطان بازتر است و خيالات سوء زيادتر و بالعكس هر چه صفات حميده بيشتر راه ملائكه بازتر و خيالات حسنه و الهامات ملكي زيادتر و مجرد خيال تأثير ندارد دنيا هم جلوه ميكند و هواي نفس امّاره هم طلب ميكند انسان را بفعل سوء، چنانچه ايمان و فيوضات اخروي و نفس مطمئنه هم طلب ميكند انسان را باعمال صالحه بتوفيق الهي. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 39)- در اینجا ابلیس نیّت باطنی خود را آشکار ساخت هر چند چیزی از خدا پنهان نبود و «عرض کرد: پروردگارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختی (و این انسان زمینه بدبختی مرا فراهم ساخت) من نعمتهای مادی روی زمین را در نظر آنها زینت میدهم (و انسانها را به آن مشغول میدارم) و سر انجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۹
ترجمه
الحجر ٣٨ | آیه ٣٩ | الحجر ٤٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِما»: به سبب این که. حرف (ب) سببیّه، و واژه (ما) مصدریّه است. «لَهُمْ»: برای ایشان. مراد آدمیزادگان است (نگا: اعراف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر
- معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))
- توضيحاتى درباره معناى لغوى ((جن ))
- آيا ((جان )) همان جن است ؟!
- بحث در مبداء خلقت جن و تناسل و ذيريه داشتن او
- معناى كلمه ((بشر)) و نكته اى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه : ((و اذاقال ربك )) هست
- معناى ((سويته )) و ((نفخت فيه من روحى )) و توضيحى در رابطه بين روح و بدن
- اشاره به وجه استثناء ابليس از ملائكه با اينكه او از جن است و نه از ملائكه
- وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))
- وجه اينكه خداوند لعنت خود را به ابليس اختصاص داد ((عليك لعنتى ))
- وجه تقيد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))
- ابليس ماءمور به سجده بر نوع بشر بودند نه تنها آدم
- روزى كه تا آن به شيطان مهلت داده شده روز قيامت نيست !
- ((وقت معلوم )) به چه معناست و براى چه كسى معلوم است ؟!
- توضيح در مورد نسبت اغواء به خدا در ((رب بما اعوتينى ...))
- وجوهى كه مفسران براى توجيه حمل جمله : ((بما اغويتنى )) براضلال ابتدائى خدا ذكر كرده اند
- جواب كلى به مفسران مزبور
- معناى جمله : ((لا زينن لهم فى الارض )) و دلالت آن بر اينكه زمين ظرف اغواى شيطاناست
- مراد از ((عبادت مخلصين )) كه از اغواى شيطان مصون هستند
- معناى بر خدا بودن راه شيطان ((هذا صراط على مستقيم )
- آيه : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ...)) متضمن سه جواب به ابليس است
- رواياتى چند درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام
- مقصود از ((عبادى )) و استثناء در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين خصوص
- اثبات سلطنت و ولايت براى ابليس ، با سلطنت مطلقه خدا منافات ندارد
- معناى اينكه جهنم هفت در دارد: ((لها سبعة الواب ...))
- ((متقين )) در آيه : ((ان متقين فى جنات ...)) اعم از ((مخلصين )) در آيه : ((الا عبادكمنهم المخلصين )) است
- نقد و ابطال سخن ((فخر رازى )) كه گفته است مراد از ((متقين )) كسانى است كه ازشرك بپرهيزند
- بيان حال متقين در ورودشان به بهشت
- قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است
- رواياتى درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام
- چند روايت درباره وقت يوم معلوم در آيه ((فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم ))
- روايتى در بيان مراد از درهاى جهنم در ذيل جمله : ((لها سبعة ابواب ...))
- چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «39»
(ابليس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدىها را) برايشان مىآرايم و همه را فريب خواهم داد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39)
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي: گفت ابليس اى پروردگار من، به سبب آن كه مرا گمراه نمودى. نسبت گمراهى را به ساحت جلال الهى داد، و حال آن كه به سوء اختيار خود گمراه شد بدون اكراه و اجبار، زيرا گمراهى، فعل قبيح، و ذات احديت منزه و مبرى از تمام قبايح باشد، چه عالم به قبح و غنى بالذات را محال است صدور قبيح، و ايضا عتاب و عقاب و طرد و لعن ابليس هر آينه خلاف واقع، و ظلم شايسته مقام سبحانى نيست.
بنابراين اول كسى كه جبر گفت: ابليس بود كه گفت (رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي) و اول كسى كه عدل گفت، آدم بود كه عرض كرد (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا) «2» ابليس مىگويد: تو مرا گمراه كردى. آدم عليه السّلام مىگويد: بار خدايا ظلم كرديم. اگر آدمى، اقتدا به آدم كن، و از مذهب ابليسى صرف نظر نما.
لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ: هرآينه البتّه البتّه زينت دهم باطل را براى اولاد
«1» سوره آل عمران آيه 195.
«2» سوره اعراف آيه 23.
جلد 7 - صفحه 109
آدم در زمين تا واقع شوند در آن و مرتكب گردند. وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ: و هر آينه البتّه البتّه گمراه نمايم ايشان را از راه حق تماما. چند معنى ديگر در اين آيه ذكر شده. پروردگارا به سبب آنكه نااميد نمودى مرا از رحمت، هر آينه نااميد مىكنم بندگان را به دعوت به نافرمانى تو. يا به سبب آن كه گمراه ساختى مرا از بهشت خود، گمراه سازم ايشان را از طريق بهشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
ترجمه
گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند
گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى
تا روز وقت دانسته شده
گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى
جلد 3 صفحه 253
ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند
گفت اين راهى است بر من راست
همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان
و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى
مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پارهاى قسمت شده.
تفسير
ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفتهاند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نمودهاند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفتهاند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه
جلد 3 صفحه 254
ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كردهاند كه ظاهرا بىوجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفتهاند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمدهاند و از من بىلطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدستهاى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نمودهاند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم
جلد 3 صفحه 255
را هفت در است طبقهها دارد هر طبقهاى فوق طبقهاى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقهاى اهلى ذكر كردهاند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نمودهاند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيفتر و وقوفش آسانتر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانستهاند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانستهاند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ بِما أَغوَيتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِي الأَرضِ وَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ (39) إِلاّ عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ (40)
(گفت: شيطان پروردگار من بسبب آنكه تو مرا اغوي كردي و فريب دادي من نسبت باولاد آدم زينت ميدهم براي آنها در زمين و هر آينه تمام آنها را فريب ميدهم و اغوي ميكنم جميع آنها را مگر بندهگان خالص از آنها را).
قالَ رَبِّ بِما أَغوَيتَنِي يكي از اسباب كفر ابليس همين است که نسبت اغوي بخدا داده خداوند همان امري که بملائكه فرموده بابليس هم فرموده ملائكه اطاعت كردند سعادت پيدا كردند شيطان مخالفت كرد غاوي شد سبب غوايتش كبر و عجب و حسد و عداوت و خباثت او شد نه أمر الهي بلي بنا بر مذهب جبريه که افعال عباد را هم نسبت بخدا ميدهند ترك سجده شيطان را هم خدا نگذارد سجده كند پس شيطان از جبريه بود لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِي الأَرضِ كفر و شرك و كليه معاصي را بنظر آنها جلوه ميدهم و زينت ميدهم که خوب پندارند در مقابل ايمان و اطاعت که او را زشت و قبيح ميشمارند، چنانچه در خبر است که پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله باصحاب فرمود: ميآيد زماني که ترك امر بمعروف و نهي از منكر ميكنند سلمان تعجب كرد فرمود: بدتر از اينکه هم ميشود که امر بمنكر ميكنند و نهي از معروف تعجبش بيشتر شد فرمود: بدتر از اينکه هم ميشود که منكر در نظر آنها معروف ميشود و معروف منكر ميگردد و امروز ما بعين مشاهده ميكنيم که بمعاصي مثل ساز و آواز و بي حجابي و ظلم افتخار
جلد 12 - صفحه 39
ميكنند و خوب ميپندارند و عبادت مثل نماز و روزه و حج و غير اينها را پست و بد ميشمارند او مد است و اينکه دمده مخصوصا زخارف دنيوي و هواهاي نفساني را وَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ هر که را بهر درجه که برايم ميسور باشد و خداوند ميفرمايد:
وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَيهِم إِبلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلّا فَرِيقاً مِنَ المُؤمِنِينَ سبأ آيه 19.
اغواي شيطان وسوسه است که خيال سويي که اولين مقدمه فعل است همان وسوسه شيطان است، چنانچه خيال خوب الهام ملك است.
إِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ چون بنده صالح خدا متخلّق باخلاق حميده است درهاي ملائكه بقلب او باز است و إلهامات ملكي دائما باو ميشود و چون منزه از صفات خبيثه است درهاي إبليس بقلب او بسته و خيال سويي در قلب او راه ندارد هر چه صفات خبيثه بيشتر باشد راه شيطان بازتر است و خيالات سوء زيادتر و بالعكس هر چه صفات حميده بيشتر راه ملائكه بازتر و خيالات حسنه و الهامات ملكي زيادتر و مجرد خيال تأثير ندارد دنيا هم جلوه ميكند و هواي نفس امّاره هم طلب ميكند انسان را بفعل سوء، چنانچه ايمان و فيوضات اخروي و نفس مطمئنه هم طلب ميكند انسان را باعمال صالحه بتوفيق الهي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 39)- در اینجا ابلیس نیّت باطنی خود را آشکار ساخت هر چند چیزی از خدا پنهان نبود و «عرض کرد: پروردگارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختی (و این انسان زمینه بدبختی مرا فراهم ساخت) من نعمتهای مادی روی زمین را در نظر آنها زینت میدهم (و انسانها را به آن مشغول میدارم) و سر انجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ).
نکات آیه
۱- ابلیس، گمراه شدن خود از سوى خداوند را، عامل زیبا نمایاندن زشتیها و به گمراهى کشاندن همه انسانها معرفى کرد. (قال ربّ بما أغویتنى لأزیننّ لهم فى الأرض و لأغوینّهم أجمعین) «با» در «بما» باى سببیه است.
۲- ابلیس، معتقد به ربوبیت خداوند بود و خود را تحت ربوبیت او مى دانست. (قال ربّ)
۳- ابلیس، معترف به گمراهى خود بود. (قال ربّ بما أغویتنى)
۴- ابلیس گمراه شدن خود را، نتیجه فرمان خداوند به سجده بر آدم(ع) مى دانست. (فسجد الملئکة کلّهم ... إلاّ إبلیس أبى ... قال فاخرج منها فإنک رجیم ... قال ربّ بما أغویتنى) در اینکه مقصود ابلیس از اغوا شدنش توسط خداوند چیست؟ چند نظریه وجود دارد: یکى از آنها این است که چون خداوند، ابلیس را با فرمان سجده بر آدم(ع) مورد آزمایش قرار داد، او در این امتحان مردود شد و این مردود شدن نیز موجب لعن و طرد وى شد; لذا همین طرد و لعن - در نظر ابلیس - نوعى گمراهى تلقى گردید.
۵- اغواى ابلیس از سوى خداوند، کیفر تمرّد وى از فرمان الهى بود. (ربّ بما أغویتنى) بى تردید، گمراه شدن ابلیس از جانب خداوند، پس از سرپیچى او از سجده بر آدم(ع) بود و این مى رساند که این گمراهى، جنبه کیفرى داشته است.
۶- ابلیس، از طریق تزیین اعمال ناپسند و خوب جلوه دادن آنها، مردم را به گمراهى مى کشاند. (قال ربّ بما أغویتنى لأزیننّ لهم فى الأرض و لأغوینّهم أجمعین)
۷- زمین، مرکز فعالیت و اغواگرى ابلیس است. (لأزیننّ لهم فى الأرض)
۸- گرایش به زیباییها، از جمله گرایشهاى انسانهاست. (لأزیننّ لهم) از اینکه ابلیس، از طریق تزیین اعمال به گمراهى انسانها مى پردازد، به دست مى آید که انسانها به زیبایى و زینت علاقه مند هستند و این علاقه مندى باعث و انگیزه آنها در رفتارشان مى شود.
۹- ابلیس، مانع واقع بینى انسانها در شناخت صحیح بدیها و خوبیها (لأزیننّ لهم)
۱۰- انسانها، در معرض اغواگرى ابلیسند (لأغوینّهم أجمعین)
۱۱- انسان، موجودى تأثیرپذیر از إلقائات و تبلیغات (لأغوینّهم أجمعین)
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): آثار ترک سجده بر آدم(ع) ۴
- ابلیس: آثار ترک سجده ابلیس ۴; اغواگرى ابلیس ۱۰; اقرار ابلیس ۳; بینش ابلیس ۱، ۴; روش اغواگرى ابلیس ۶; زمینه گمراهى ابلیس ۴; عقیده ابلیس ۲; عوامل اغواگرى ابلیس ۱; عوامل گمراهى ابلیس ۵; کیفر ابلیس ۵; گمراهى ابلیس ۱، ۳; مکان اغواگرى ابلیس ۷; نقش ابلیس ۹
- اقرار: اقرار به گمراهى ۳
- انسان: اغواپذیرى انسان ۱۱; تأثیرپذیرى انسان ۱۱; خطر گمراهى انسان ها ۱۰; عوامل گمراهى انسان ۱; گرایشهاى انسان ۸; ویژگیهاى انسان ۱۱
- خدا: آثار اضلال خدا ۱، ۵
- زشتیها: عوامل تزیین زشتیها ۱
- شناخت: موانع شناخت ۹
- عصیان: کیفر عصیان از خدا ۵
- عقیده: عقیده به ربوبیت خدا ۲
- عمل: آثار تزیین عمل ناپسند ۶
- گرایشها: گرایش به زیبایى ۸
- گمراهى: عوامل گمراهى ۶