ابراهيم ٤٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۹#link82 | آيات ۴۲ - ۵۲،سوره ابراهيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۹#link82 | آيات ۴۲ - ۵۲،سوره ابراهيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۹#link83 | پاسخ به يك توهم : خداوند از ستمكاران غافل نيست !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۹#link83 | پاسخ به يك توهم : خداوند از ستمكاران غافل نيست !]]
خط ۴۷: خط ۴۸:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link95 | روايتى از امام باقر(ع ) در ترتيت خلقت آسمانها و زمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link95 | روايتى از امام باقر(ع ) در ترتيت خلقت آسمانها و زمين]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link230 | آيه ۴۲ - ۴۵]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link230 | آيه ۴۲ - ۴۵]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link231 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link231 | آيه و ترجمه]]
خط ۵۵: خط ۵۸:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link235 | ۲ - يوم ياتيهم العذاب چه روزى است ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link235 | ۲ - يوم ياتيهم العذاب چه روزى است ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link236 | ۳ - چرا تقاضاى مهلت پذيرفته نمى شود؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۶۷#link236 | ۳ - چرا تقاضاى مهلت پذيرفته نمى شود؟]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ «43»
(روزى كه مجرمان از شدّت وحشت) شتاب‌زده، سرها را بالا گرفته، چشم‌ها و پلك‌هاشان به هم نخورد و دل‌هايشان (از اميد و تدبير) تهى است.
===نکته ها===
براى‌ «مُهْطِعِينَ» كه از «اهطاع» است، چند معنا شده است: گردن كشيدن، سرعت گرفتن و نگاه كردن با ذلّت وهمه‌ى اين معانى مى‌تواند در اين آيه مورد نظر باشد.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43)
بعد از آن بيان كيفيت حشر آنها را فرمايد:
مُهْطِعِينَ‌: در حالتى كه صاحبان اين چشمها شتابندگانند به سوى داعى خود كه اسرافيل است و ايشان را به امر الهى به عرصه قيامت خوانند. مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ‌: برداشتگان سرهاى خود را به بالا چنانكه عادت اهل تحير باشد.
لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ‌: بازمى‌گردد بديشان چشمهاى ايشان، يعنى خيره باشند بروجهى كه نتوانند نگاه كنند، يا به اطراف نظر نمايند. وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ: و دلهاى ايشان خالى باشد از فهم و خرد به سبب غلبه دهشت و حيرت، يا دلهاى ايشان خالى است از خير كه اعتقادات حقه باشد. سعيد بن جبير در تفسير اين آيه گفته كه: دلها مرتفع شد به حلق‌هاى آنها به طورى كه نه بيرون‌
جلد 7 - صفحه 70
آيد و نه بجاى خود شود، مانند چيزى كه در ميان هوا ايستاده باشد و به جهات مختلفه نرود. «1»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ (42) مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43) وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ (44) وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ (45)
ترجمه‌
و مپندار البتّه خدا را بيخبر از آنچه بجا مى‌آورند ستمكاران جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روزى كه خيره ميشود در آن چشمها
شتابندگان ببالا دارندگان سرهاشان را بر نميگردد بسوى آنها ديدگانشان و دلهاشان تهى است‌
و بيم ده مردم را از روز كه ميآيد آنها را عذاب پس ميگويند آنانكه ستم كردند پروردگار ما تأخير انداز عذاب ما را تا مدّتى نزديك اجابت ميكنيم دعوت تو را و متابعت مينمائيم پيغمبران را آيا نبوديد كه سوگند ياد مينموديد پيش از اين كه نيست براى شما زوالى‌
و ساكن شديد در مسكنهاى آنانكه ستم نمودند بر خودهاشان و ظاهر شد بر شما چگونه رفتار كرديم با ايشان و زديم براى شما مثل‌ها را..
----
جلد 3 صفحه 239
تفسير
خداوند متعال براى آنكه كفّار تصوّر نكنند تأخير عقاب آنها براى بى خبرى و غفلت خداوند است از حال و كار آنها و نيز تسليت خاطر ستم زدگان خطاب به پيغمبر خود فرموده ولى مقصود ديگرانند و ميفرمايد كه گمان منما خداوند غافل است از اعمال ستمكاران بخويش و خلق جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روز كه سر از قبرها بيرون ميآورند در حاليكه چشمهاى آنها گشاده و خيره است از هول و وحشت قيامت و شتابندگان و روى آورندگانند بصحراى محشر براى اجابت داعى الهى در حاليكه از شدّت بيم و هراس و حيرت سر بهوا راه مى‌پيمايند و قادر بر چشم بهمزدن نيستند و دلهاى آنها خالى و تهى از عقل و فهم و قوّت و جرئت است و قمّى ره فرموده يعنى دلهاشان پاره پاره باشد از خفقان و بنظر حقير اين تعبير بمنزله آنستكه در فارسى ميگويند دلهاشان آب شد يعنى بى‌تاب و قرار گرديد مقصود تشبيه بآب و هوا است در بى‌تابى و بى‌قرارى و بيم ده اى پيغمبر مردم را از روز قيامت كه روز نزول عذاب است بر آنها پس ميگويند ستمكاران بر خويش و خلق از روى عجز پروردگارا ما را بدنيا برگردان و مدت كمى مهلت ده بما تا ما دعوت تو را بتوحيد و ساير معارف حقه اجابت نمائيم و بدستور انبياء عمل كنيم و خودمان را از استحقاق عذاب بيرون بياوريم و خطاب مستطاب الهى بآنها ميرسد كه آيا شما نبوديد كه از فرط جهالت و غرور قسم ميخورديد كه ما بهمين حال باقى خواهيم ماند و حشر و نشر و حساب و عذابى نيست در صورتى كه پيغمبران حجّت را بر شما تمام نموده بودند و قصص انبياء گذشته و امّتهاى آنها بتواتر براى شما نقل و ثابت شده بود كه خداوند چگونه آنها را معذب فرمود با آنكه شما در اراضى و ديار آنها منزل و مسكن نموده بوديد و از مشاهده آثار باقيه در آن امكنه عارف باحوال آنها شده بوديد و ميدانستيد خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود با تمام اينها باز دست از كفر و نفاق و ظلم و شقاق برنداشتيد حال هم اگر بر گرديد بدنيا همانكه بوديد خواهيد بود ما براى تعليم و ارشاد و تنبيه و انذار شما از هيچ چيز فرو گذار نكرديم علاوه بر دليل و برهان حكاياتى نقل نموديم و مثلهائى زديم كه شايد موجب اعتبار شما شود و شما چنان سرگرم بدنيا بوديد كه هيچ اعتناء نداشتيد حال عمر دنيا تمام شد و اينجا دار آخرت است كه باقى و برقرار خواهد بود.
----
جلد 3 صفحه 240
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلاً عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ (42) مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ (43)
و گمان‌ نكني‌ البته‌ ‌که‌ خداوند غافل‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ عمل‌ ميكنند ظلم‌ كنندگان‌
جلد 11 - صفحه 400
جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ خداوند اينها ‌را‌ عقب‌ انداخته‌ ‌براي‌ روزي‌ ‌که‌ چشمها خيره‌ ميشود البته‌ پيغمبر همچه‌ گماني‌ نميكند ‌اينکه‌ ‌براي‌ تنبه‌ ‌خود‌ ظالمين‌ ‌است‌ ‌که‌ گمان‌ نكنند ‌که‌ ‌اينکه‌ چهار روزه‌ دنيا جلو اينها باز ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ ميتوانند ظلم‌ كنند خداوند ‌از‌ ظلم‌ نميگذرد فرداي‌ قيامت‌ انتقام‌ خواهد كشيد چنانچه‌ قسم‌ ياد كرده‌ ‌در‌ حديث‌ قدسي‌
و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌
و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌
(الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيمة)
‌هر‌ چه‌ مظلوم‌ قرب‌ و مقامش‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ بيشتر ‌باشد‌ انتقام‌ ‌از‌ ظالمين‌ ‌او‌ سخت‌تر ميشود و ‌هر‌ چه‌ ظلم‌ شديدتر ‌باشد‌ عقوبتش‌ زيادتر ميگردد آيا ‌خدا‌ چه‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌با‌ ظالمين‌ آل‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و چه‌ ميكند ‌با‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ ميكنند ‌با‌ ضعفاء و بيچارگان‌ و بي‌تقصيران‌ بخصوص‌ امروزه‌ ‌که‌ سرتاسر دنيا ‌را‌ ظلم‌ پر كرده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مهمترين‌ علائم‌ ظهور ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ امام‌ زمان‌ ميفرمايد
(يملأ الارض‌ قسطا و عدلا ‌بعد‌ ‌ما ملئت‌ ظلما و جورا)
وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلًا عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ خداوند ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ بيرون‌ ‌است‌، محل‌ عوارض‌ نيست‌ بالاخص‌ غفلت‌.
إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ و ‌اينکه‌ تأخير يك‌ نوع‌ عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ميخواهند و ميتوانند ظلم‌ كنند و بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كنند و عذاب‌ ‌خود‌ ‌را‌ شديدتر و زيادتر كنند.
مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ خيره‌ ميشود چشم‌ ‌آنها‌ ‌با‌ گردن‌ كشيده‌ بطرف‌ بالا ‌که‌ چشمهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ و ‌آن‌ طرف‌ ميافتد و ساكن‌ ميشود ‌که‌ ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بينند و قلبهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ شدّت‌ فزع‌ و خوف‌ خالي‌ ميشود ‌از‌ طمع‌ و سرور مثل‌ هواي‌ ‌بين‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌يعني‌ بكلي‌ نااميد ميشوند.
جلد 11 - صفحه 401
مهطعين‌ اهطاع‌ اسراع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بسرعت‌ ‌هر‌ چه‌ تمام‌تر وارد صحراي‌ محشر ميشوند و ‌از‌ اوضاع‌ محشر چشمهاي‌ ‌آنها‌ خيره‌ ميشود و ‌از‌ حركت‌ ميافتد و وحشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيرد.
مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ اقناع‌ توجه‌ بيك‌ طرف‌ ‌است‌ ‌که‌ مقابل‌ ‌او‌ ‌است‌ و طرف‌ راست‌ و چپ‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بيند ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌هم‌ مشاهده‌ نميكند و بزبان‌ ‌ما گيج‌ و بيج‌ ميشود.
لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ چشم‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ نميگردد وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ فؤاد قلب‌ ‌است‌ انسان‌ موقعي‌ ‌که‌ اضطراب‌ پيدا ميكند حواسش‌ پرت‌ ميشود تمام‌ امور ‌از‌ نظرش‌ ميرود حال‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌فهمد قلبش‌ ضربان‌ پيدا ميكند حال‌ ظالمين‌ چنين‌ ‌است‌ ‌در‌ روز قيامت‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 43)- مجازاتهای آن روز آنقدر وحشتناک است که این ستمگران، از شدت هول «گردنهای خود را برافراشته، سر به آسمان بلند کرده، و حتی پلکهای چشمهاشان بی‌حرکت می‌ماند و دلهایشان (از شدت نگرانی و پریشانی) بکلی تهی می‌شود» (مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ).
آنها که خود را «عقل کل» می‌پنداشتند و دیگران را بی‌خرد می‌انگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست می‌دهند که نگاهشان نگاه دیوانگان بلکه مردگان است، نگاهی خشک، بی‌تفاوت، بی‌حرکت و پر از ترس و وحشت! به راستی قرآن هنگامی که می‌خواهد منظره‌ای را مجسم نماید در کوتاهترین عبارت کاملترین ترسیم‌ها را می‌کند که نمونه آن آیه کوتاه بالاست.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۶


ترجمه

گردنها را کشیده، سرها را به آسمان بلندکرده، حتّی پلک چشمهایشان از حرکت بازمی‌ماند؛ (زیرا به هر طرف نگاه کنند، آثار عذاب آشکار است!) و (در این حال) دلهایشان (فرومی‌ریزد؛ و از اندیشه و امید،) خالی می‌گردد!

|در حالى كه گردن كشيده سر به هوا راه مى‌روند و چشمشان بر هم نمى‌آيد و [از وحشت‌] دل‌هايشان تهى است
شتابان سر برداشته و چشم بر هم نمى‌زنند و [از وحشت‌] دلهايشان تهى است.
(در آن روز سخت آن ستمکاران) همه شتابان و هراسان سر به بالا کرده و چشمها واله مانده و دلهاشان به دهشت و اضطراب است.
[ترسان به سوی دادگاه قیامت] شتابانند، سرهایشان را بالا گرفته [و دیدگانشان ذلیلانه به برنامه های محشر دوخته شده] تا جایی که پلک هایشان به هم نمی خورد، و دل هایشان [از بیم عذاب فرو ریخته و از تدبیر و چاره جویی] تهی است.
مى‌شتابند، سرها را بالا گرفته‌اند. چشم بر هم نمى‌زنند، و دلهايشان خالى از خرد است.
[آنان‌] شتابزده، سرها به بالا گرفته [چشم به زیر انداخته‌]اند، بی‌آنکه چشم برهم زنند، و دل‌کنده‌
در حالى كه گردنها فرازكرده سرهاى خويش بالا گرفته، چشمشان بر هم نخورد و دلهاشان [از بسيارى سرگشتگى‌] تهى [از فهم و چاره‌انديشى‌] است.
(ستمگران همچون اسیران، از هراس) سرهای خود را بالا گرفته و یک راست (به سوی ندادهنده) می‌شتابند و چشمانشان (از مشاهده‌ی این همه عذاب هراسناک) فرو بسته نمی‌شود و دلهایشان (فرو می‌تپد و از عقل و فهم و اندیشه) تهی می‌گردد.
بهت‌زدگان و سرافکندگان، چشمانشان راست و خیره، سویشان برگشتی ندارد و (از وحشت) دل‌هایشان بی‌دل و پریشان است.
شتاب‌زدگان بالا نگهدارندگان سرهای خویش بازنگردد بسوی ایشان مژگان ایشان و دلهای ایشان است تهی‌


ابراهيم ٤٢ آیه ٤٣ ابراهيم ٤٤
سوره : سوره ابراهيم
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مُهْطِعِینَ»: شتابندگان بی‌اختیار و خوار. «مُقْنِعی رُؤُوسِهِمْ»: کسانی که سرهای خود را بالا گرفته باشند و به چیزی جز ندادهنده نگاه نکنند. واژه‌های (مُهْطِعینَ) و (مُقْنِعی) حال اوّل و دوم ضمیر (هُمْ) در فعل (یُؤَخِّرُهُمْ) یا أصحابُ‌اْلابصار مفهوم از سیاق کلام است. «لا یَرْتَدُّ»: برنمی‌گردد. «طَرْفُ»: چشم. پلک. «لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ»: چشمانشان چون باز شد دوباره بر هم نهاده نمی‌شود. پلکهای چشمانشان وقتی که بالا انداخته شد دوباره پائین انداخته نمی‌شود. یعنی چشمها خیره می‌گردند و مات و مبهوت می‌مانند. «هَوآءٌ»: خالی از فهم و شعور و تدبّر و تفکّر. یعنی دل از دست می‌رود و عقل و هوشی بر جای نمی‌ماند. مرغ دل دچار اضطراب می‌گردد و در فضای سینه به پرواز در می‌آید و برای رهائی از تخته بندِ تن خویشتن را بدین سو و آن سو می‌زند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ «43»

(روزى كه مجرمان از شدّت وحشت) شتاب‌زده، سرها را بالا گرفته، چشم‌ها و پلك‌هاشان به هم نخورد و دل‌هايشان (از اميد و تدبير) تهى است.

نکته ها

براى‌ «مُهْطِعِينَ» كه از «اهطاع» است، چند معنا شده است: گردن كشيدن، سرعت گرفتن و نگاه كردن با ذلّت وهمه‌ى اين معانى مى‌تواند در اين آيه مورد نظر باشد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43)

بعد از آن بيان كيفيت حشر آنها را فرمايد:

مُهْطِعِينَ‌: در حالتى كه صاحبان اين چشمها شتابندگانند به سوى داعى خود كه اسرافيل است و ايشان را به امر الهى به عرصه قيامت خوانند. مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ‌: برداشتگان سرهاى خود را به بالا چنانكه عادت اهل تحير باشد.

لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ‌: بازمى‌گردد بديشان چشمهاى ايشان، يعنى خيره باشند بروجهى كه نتوانند نگاه كنند، يا به اطراف نظر نمايند. وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ: و دلهاى ايشان خالى باشد از فهم و خرد به سبب غلبه دهشت و حيرت، يا دلهاى ايشان خالى است از خير كه اعتقادات حقه باشد. سعيد بن جبير در تفسير اين آيه گفته كه: دلها مرتفع شد به حلق‌هاى آنها به طورى كه نه بيرون‌

جلد 7 - صفحه 70

آيد و نه بجاى خود شود، مانند چيزى كه در ميان هوا ايستاده باشد و به جهات مختلفه نرود. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ (42) مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43) وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ (44) وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ (45)

ترجمه‌

و مپندار البتّه خدا را بيخبر از آنچه بجا مى‌آورند ستمكاران جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روزى كه خيره ميشود در آن چشمها

شتابندگان ببالا دارندگان سرهاشان را بر نميگردد بسوى آنها ديدگانشان و دلهاشان تهى است‌

و بيم ده مردم را از روز كه ميآيد آنها را عذاب پس ميگويند آنانكه ستم كردند پروردگار ما تأخير انداز عذاب ما را تا مدّتى نزديك اجابت ميكنيم دعوت تو را و متابعت مينمائيم پيغمبران را آيا نبوديد كه سوگند ياد مينموديد پيش از اين كه نيست براى شما زوالى‌

و ساكن شديد در مسكنهاى آنانكه ستم نمودند بر خودهاشان و ظاهر شد بر شما چگونه رفتار كرديم با ايشان و زديم براى شما مثل‌ها را..


جلد 3 صفحه 239

تفسير

خداوند متعال براى آنكه كفّار تصوّر نكنند تأخير عقاب آنها براى بى خبرى و غفلت خداوند است از حال و كار آنها و نيز تسليت خاطر ستم زدگان خطاب به پيغمبر خود فرموده ولى مقصود ديگرانند و ميفرمايد كه گمان منما خداوند غافل است از اعمال ستمكاران بخويش و خلق جز اين نيست كه تأخير مى‌اندازد عذاب آنها را براى روز كه سر از قبرها بيرون ميآورند در حاليكه چشمهاى آنها گشاده و خيره است از هول و وحشت قيامت و شتابندگان و روى آورندگانند بصحراى محشر براى اجابت داعى الهى در حاليكه از شدّت بيم و هراس و حيرت سر بهوا راه مى‌پيمايند و قادر بر چشم بهمزدن نيستند و دلهاى آنها خالى و تهى از عقل و فهم و قوّت و جرئت است و قمّى ره فرموده يعنى دلهاشان پاره پاره باشد از خفقان و بنظر حقير اين تعبير بمنزله آنستكه در فارسى ميگويند دلهاشان آب شد يعنى بى‌تاب و قرار گرديد مقصود تشبيه بآب و هوا است در بى‌تابى و بى‌قرارى و بيم ده اى پيغمبر مردم را از روز قيامت كه روز نزول عذاب است بر آنها پس ميگويند ستمكاران بر خويش و خلق از روى عجز پروردگارا ما را بدنيا برگردان و مدت كمى مهلت ده بما تا ما دعوت تو را بتوحيد و ساير معارف حقه اجابت نمائيم و بدستور انبياء عمل كنيم و خودمان را از استحقاق عذاب بيرون بياوريم و خطاب مستطاب الهى بآنها ميرسد كه آيا شما نبوديد كه از فرط جهالت و غرور قسم ميخورديد كه ما بهمين حال باقى خواهيم ماند و حشر و نشر و حساب و عذابى نيست در صورتى كه پيغمبران حجّت را بر شما تمام نموده بودند و قصص انبياء گذشته و امّتهاى آنها بتواتر براى شما نقل و ثابت شده بود كه خداوند چگونه آنها را معذب فرمود با آنكه شما در اراضى و ديار آنها منزل و مسكن نموده بوديد و از مشاهده آثار باقيه در آن امكنه عارف باحوال آنها شده بوديد و ميدانستيد خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود با تمام اينها باز دست از كفر و نفاق و ظلم و شقاق برنداشتيد حال هم اگر بر گرديد بدنيا همانكه بوديد خواهيد بود ما براى تعليم و ارشاد و تنبيه و انذار شما از هيچ چيز فرو گذار نكرديم علاوه بر دليل و برهان حكاياتى نقل نموديم و مثلهائى زديم كه شايد موجب اعتبار شما شود و شما چنان سرگرم بدنيا بوديد كه هيچ اعتناء نداشتيد حال عمر دنيا تمام شد و اينجا دار آخرت است كه باقى و برقرار خواهد بود.


جلد 3 صفحه 240

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلاً عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ (42) مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ (43)

و گمان‌ نكني‌ البته‌ ‌که‌ خداوند غافل‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ عمل‌ ميكنند ظلم‌ كنندگان‌

جلد 11 - صفحه 400

جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ خداوند اينها ‌را‌ عقب‌ انداخته‌ ‌براي‌ روزي‌ ‌که‌ چشمها خيره‌ ميشود البته‌ پيغمبر همچه‌ گماني‌ نميكند ‌اينکه‌ ‌براي‌ تنبه‌ ‌خود‌ ظالمين‌ ‌است‌ ‌که‌ گمان‌ نكنند ‌که‌ ‌اينکه‌ چهار روزه‌ دنيا جلو اينها باز ‌است‌ ‌هر‌ چه‌ ميتوانند ظلم‌ كنند خداوند ‌از‌ ظلم‌ نميگذرد فرداي‌ قيامت‌ انتقام‌ خواهد كشيد چنانچه‌ قسم‌ ياد كرده‌ ‌در‌ حديث‌ قدسي‌

و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌

و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌

(الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيمة)

‌هر‌ چه‌ مظلوم‌ قرب‌ و مقامش‌ ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ بيشتر ‌باشد‌ انتقام‌ ‌از‌ ظالمين‌ ‌او‌ سخت‌تر ميشود و ‌هر‌ چه‌ ظلم‌ شديدتر ‌باشد‌ عقوبتش‌ زيادتر ميگردد آيا ‌خدا‌ چه‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌با‌ ظالمين‌ آل‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و چه‌ ميكند ‌با‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ ميكنند ‌با‌ ضعفاء و بيچارگان‌ و بي‌تقصيران‌ بخصوص‌ امروزه‌ ‌که‌ سرتاسر دنيا ‌را‌ ظلم‌ پر كرده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مهمترين‌ علائم‌ ظهور ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ امام‌ زمان‌ ميفرمايد

(يملأ الارض‌ قسطا و عدلا ‌بعد‌ ‌ما ملئت‌ ظلما و جورا)

وَ لا تَحسَبَن‌َّ اللّه‌َ غافِلًا عَمّا يَعمَل‌ُ الظّالِمُون‌َ خداوند ‌از‌ ‌اينکه‌ عوارض‌ بيرون‌ ‌است‌، محل‌ عوارض‌ نيست‌ بالاخص‌ غفلت‌.

إِنَّما يُؤَخِّرُهُم‌ لِيَوم‌ٍ تَشخَص‌ُ فِيه‌ِ الأَبصارُ و ‌اينکه‌ تأخير يك‌ نوع‌ عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ميخواهند و ميتوانند ظلم‌ كنند و بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كنند و عذاب‌ ‌خود‌ ‌را‌ شديدتر و زيادتر كنند.

مُهطِعِين‌َ مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ خيره‌ ميشود چشم‌ ‌آنها‌ ‌با‌ گردن‌ كشيده‌ بطرف‌ بالا ‌که‌ چشمهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ و ‌آن‌ طرف‌ ميافتد و ساكن‌ ميشود ‌که‌ ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بينند و قلبهاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ شدّت‌ فزع‌ و خوف‌ خالي‌ ميشود ‌از‌ طمع‌ و سرور مثل‌ هواي‌ ‌بين‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌يعني‌ بكلي‌ نااميد ميشوند.

جلد 11 - صفحه 401

مهطعين‌ اهطاع‌ اسراع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بسرعت‌ ‌هر‌ چه‌ تمام‌تر وارد صحراي‌ محشر ميشوند و ‌از‌ اوضاع‌ محشر چشمهاي‌ ‌آنها‌ خيره‌ ميشود و ‌از‌ حركت‌ ميافتد و وحشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيرد.

مُقنِعِي‌ رُؤُسِهِم‌ اقناع‌ توجه‌ بيك‌ طرف‌ ‌است‌ ‌که‌ مقابل‌ ‌او‌ ‌است‌ و طرف‌ راست‌ و چپ‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌بيند ‌حتي‌ جاي‌ قدم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌هم‌ مشاهده‌ نميكند و بزبان‌ ‌ما گيج‌ و بيج‌ ميشود.

لا يَرتَدُّ إِلَيهِم‌ طَرفُهُم‌ چشم‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ نميگردد وَ أَفئِدَتُهُم‌ هَواءٌ فؤاد قلب‌ ‌است‌ انسان‌ موقعي‌ ‌که‌ اضطراب‌ پيدا ميكند حواسش‌ پرت‌ ميشود تمام‌ امور ‌از‌ نظرش‌ ميرود حال‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمي‌فهمد قلبش‌ ضربان‌ پيدا ميكند حال‌ ظالمين‌ چنين‌ ‌است‌ ‌در‌ روز قيامت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 43)- مجازاتهای آن روز آنقدر وحشتناک است که این ستمگران، از شدت هول «گردنهای خود را برافراشته، سر به آسمان بلند کرده، و حتی پلکهای چشمهاشان بی‌حرکت می‌ماند و دلهایشان (از شدت نگرانی و پریشانی) بکلی تهی می‌شود» (مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ).

آنها که خود را «عقل کل» می‌پنداشتند و دیگران را بی‌خرد می‌انگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست می‌دهند که نگاهشان نگاه دیوانگان بلکه مردگان است، نگاهی خشک، بی‌تفاوت، بی‌حرکت و پر از ترس و وحشت! به راستی قرآن هنگامی که می‌خواهد منظره‌ای را مجسم نماید در کوتاهترین عبارت کاملترین ترسیم‌ها را می‌کند که نمونه آن آیه کوتاه بالاست.

نکات آیه

۱- ستمگران، در قیامت، شتابان و با ترس و ذلت سر برافراشته و چشم دوخته، محشور خواهند شد. (و لاتحسبنّ الله غفلاً عمّا یعمل الظلمون ... مهطعین مقنعى رءوسهم) «اهطاع» به معناى حرکت سریع همراه با ترس است و «اقناع» به معناى سر برافراشتن و خیره شدن چشم به چیزى با حالت ذلت و خوارى است (لسان العرب).

۲- ستمگران بر اثر وحشت روز قیامت، از حرکت پلکهاى چشم ناتوان و دلشان تهى از تدبیر و چاره جویى خواهد بود. (یعمل الظلمون ... لایرتدّ إلیهم طرفهم و أفئدتهم هوآء)

۳- شدت وحشت و اضطراب و بهت زدگى غیر قابل توصیف ستمگران در قیامت (یعمل الظلمون ... مهطعین مقنعى رءوسهم لایرتدّ إلیهم طرفهم و أفئدتهم هوآء)

۴- ظلم، گناهى بزرگ و نابخشودنى و موجب کیفر سخت الهى در قیامت است. (یعمل الظلمون ... لیوم تشخص فیه الأبصر . مهطعین مقنعى رءوسهم لایرتدّ إلیهم طرفهم و أفئدتهم هوآء)

۵- حضور انسان در قیامت با جسم و روح است. (لیوم تشخص فیه الأبصر . مهطعین مقنعى رءوسهم لایرتدّ إلیهم طرفهم و أفئدتهم هوآء)

موضوعات مرتبط

  • ترس: مراتب ترس اخروى ۳
  • ظالمان: آثار ترس اخروى ظالمان ۲; ترس اخروى ظالمان ۱، ۳; حشر اخروى ظالمان ۱; خیرگى چشم ظالمان ۱، ۲، ۳; ذلت اخروى ظالمان ۱; ظالمان در قیامت ۱، ۲، ۳; عجز اخروى ظالمان ۲; عجله اخروى ظالمان ۱
  • ظلم: کیفر ظلم ۴; گناه ظلم ۴
  • عذاب: موجبات عذاب اخروى ۴
  • قیامت: اهوال قیامت ۱، ۲، ۳; خیرگى چشم در قیامت ۱، ۲، ۳
  • کیفر: مراتب کیفر اخروى ۴
  • گناه: گناه نابخشودنى ۴; گناهان کبیره ۴
  • معاد: معاد جسمانى ۵; معاد روحانى ۵

منابع