۱۶٬۳۳۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» شروع كرد اشك هاى عمّار را پاك كردن، در حالى كه مى فرمود: اگر بار ديگر نيز به تو چنين كردند، تو هم همان كار را تكرار كن. آنگاه اين آيه نازل شد. | رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» شروع كرد اشك هاى عمّار را پاك كردن، در حالى كه مى فرمود: اگر بار ديگر نيز به تو چنين كردند، تو هم همان كار را تكرار كن. آنگاه اين آيه نازل شد. | ||
و در الدر المنثور است كه ابن | و در الدر المنثور است كه ابن سعد، از عمر بن حكم روايت كرده كه گفت: عمار بن ياسر شكنجه مى شد، تا آن جا كه ديگر نمى فهميد چه مى گويد، و صهيب نيز شكنجه مى شد تا آن جا كه هذيان مى گفت. ابوفكيهه نيز عذاب مى شد تا آن جا كه از خود بى خود مى گرديد. و نيز بلال و عامر و ابن فهيرة و قومى ديگر از مسلمين، كه این آیه، در باره آنان نازل شد: «ثُمَّ إنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِن بَعدِ مَا فُتِنُوا». | ||
مؤلف: و در بعضى از روايات، از جمله آن نفرات، عياش بن ابى ربيعه، و در بعضى ديگر، او و وليد بن ابى ربيعه و وليد بن مغيره و ابوجندل بن سهيل بن عمر نيز نامبرده شده اند. و جامع ترين آن روايات، روايتى است از ابن عباس كه گفته: اين آيه، در باره كسانى از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نازل شد كه در مكه شكنجه شدند. | |||
و در | و در كافى، به سند خود، از «ابى عمرو زبيرى»، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: | ||
و اما آنچه كه از ايمان بر قلب فريضه شده، عبارت است از اقرار و معرفت و عقد و رضا و تسليم به اين كه «لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَحدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ إلَهاً وَاحِداً لَم يَتَّخِذ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ»، و اقرار به آنچه از ناحيه خدا آمده، از انبياء و يا كتاب. | |||
اين، آن چيزى است كه خدا بر قلب واجب كرده. پس اقرار و معرفت، عمل به وظيفه مسلمانى قلب است، و اين، همان است كه آيه: «إلَّا مَن أُكرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌ بِالإيمَانِ وَلَكِن مَن شَرَحَ بِالكُفرِ صَدراً» بيان مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۷ </center> | ||
و در همان | و در همان كتاب، به سند خود، از مسعدة بن صدقه روايت مى كند، كه گفت: مردى به امام صادق «عليه السلام» عرض كرد: مردم از على «عليه السلام» روايت مى كنند كه در منبر كوفه فرموده است: | ||
«اى مردم! به زودى شما را مى خوانند كه به من ناسزا بگویيد. شما هم بگویيد، و مى خوانند كه از من تبرى بجویيد، قبول بكنيد، ولى تبرى مجویيد»، آيا اين روايت صحيح است، يا نه؟ | |||
حضرت صادق «عليه السلام» فرمود: چقدر زياد شده دروغ هايى كه به على «عليه السلام» مى بندند. آنگاه فرمود: آن جناب اين طور فرموده: «مردم! به زودى شما را مى خوانند كه مرا ناسزا بگویيد، شما هم بگوييد. سپس مى خوانند كه از من بيزارى جویيد، اين قدر بدانيد كه من بر دين محمّدم»، و نفرمود: «از من بيزارى مجویيد». | |||
سپس آن شخص پرسيد: يعنى مى فرماييد اگر بيزارى خواستند، بيزارى نجويد و لو اين كه كشته شود؟ فرمود: به خدا سوگند چنين وظيفه اى ندارد، و چيزى بر او نيست، جز آنچه كه بر عمّار بن ياسر گذشت، كه اهل مكه او را مجبور كردند به دشنام دادن به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، و او داد، در حالى كه قلبش مطمئن به ايمان بود. و رسول خدا به عمّار فرمود: اى عمّار! اگر بار ديگر برگشتند، تو هم برگرد، كه خدا در معذور بودنت، اين آيه را فرستاد: «إلَّا مَن أُكرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإيمَانِ»، و دستورت داده كه اگر بار ديگر مجبورت كردند، تو نيز همان كار را بكن. | |||
مؤلف: عياشى در تفسير خود، اين معنا را از معمّر بن يحيى بن سالم، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده. | |||
و اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «اگر برگشتند، تو هم برگرد»، معنايى است كه آن جناب از عموميت آيه و استثناء نكردن شخص معين استفاده فرموده. چون در آيه شريفه، حكم جواز دشنام به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، روى عنوان اكراه كسى كه قلبش مطمئن به ايمان است، رفته. | |||
و اما اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: «خدا دستورت داده كه اگر بار ديگر مجبورت كردند، تو نيز همان كار را بكن»، با اين كه در آيه امرى مخصوص به عمّار نشده، شايد وجهش اين باشد كه استثناء صراحت در جواز دارد، و با اين صراحت، ديگر جاى امتناع از دشنام دادن و خود را در معرض هلاكت انداختن نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۸ </center> | ||
و اين | و اين جواز، با وجوب جمع مى شود، نه با اباحه. و چنين نيست كه شخص مختار باشد در دشنام دادن و سالم ماندن، و در ندادن و كشته شدن. نه، بلكه واجب است دشنام بدهد. | ||
و در تفسير عياشى، از عمرو بن مروان روايت مى كند كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: چهار چيز از امت من برداشته شده: اول آنچه از روى خطا از ايشان سر بزند. دوم آنچه كه فراموش كنند. سوم آنچه كه بدان اكراه و اجبار شوند. چهارم آنچه از وسع و طاقت شان بيرون باشد. و اين، در كتاب خداست كه فرموده: «إلَّا مَن أُكرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإيمَانِ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۹ </center> | ||
<span id='link357'><span> | <span id='link357'><span> |
ویرایش