گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۶: خط ۸۶:
و «تبيان» - به طورى كه گفته شده - به معناى «بيان» است، و چون قرآن كريم، كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين، كار و شأنى ندارد، لذا ظاهرا مراد از «كُلّ شَئ»، همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد، از قبيل: معارف حقيقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاج اند، و قرآن، «تبيان» همه اين هاست. (نه اين كه تبيان براى همه علوم هم باشد).
و «تبيان» - به طورى كه گفته شده - به معناى «بيان» است، و چون قرآن كريم، كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين، كار و شأنى ندارد، لذا ظاهرا مراد از «كُلّ شَئ»، همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد، از قبيل: معارف حقيقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاج اند، و قرآن، «تبيان» همه اين هاست. (نه اين كه تبيان براى همه علوم هم باشد).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۹ </center>
و صفت خصوصى آن كه مربوط به خصوص مسلمين است كه حاضر شده اند در برابر حق تسليم شوند اين است كه هدايتى است كه مسلمين به وسيله آن به سوى صراط مستقيم راه يافته و رحمتى است از ناحيه خداى سبحان به سوى ايشان كه به وسيله عمل به آن ، به خير دنيا و آخرت رسيده به ثواب خدا و رضوان او نائل ميگردند، و بشارتى است براى ايشان كه به ايشان مغفرت و رضوان و بهشتهاى خدا را كه در آن نعيم مقيم است نويد مى دهد.
و صفت خصوصى آن كه مربوط به خصوص مسلمين است كه حاضر شده اند در برابر حق تسليم شوند، اين است كه هدايتى است كه مسلمين به وسيله آن، به سوى صراط مستقيم راه يافته، و رحمتى است از ناحيه خداى سبحان به سوى ايشان، كه به وسيله عمل به آن، به خير دنيا و آخرت رسيده، به ثواب خدا و رضوان او نائل می گردند، و بشارتى است براى ايشان، كه به ايشان مغفرت و رضوان و بهشت هاى خدا را كه در آن نعيم مقيم است، نويد مى دهد.
اين آن مطلبى است كه مفسرين در اين آيه گفته اند، و اين وقتى صحيح است كه منظور از تبيان ، همان بيان معهود و معمولى ، يعنى اظهار مقاصد بوسيله كلام و دلالتهاى لفظى بوده باشد، قرآن كريم با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفته اند دلالت ندارد ليكن در روايات آمده كه قرآن تبيان هر چيزى است ، و علم «'''ما كان و ما يكون و ما هو كائن '''» يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود همه در قرآن هست ، و اگر اين روايات صحيح باشد لازمه اش اين مى شود كه مراد از تبيان اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد و هيچ بعدى هم ندارد كه در قرآن كريم اشارات و امورى باشد كه آن اشارات از اسرار و نهفته هايى كشف كند كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد.
 
و ظاهرا بطورى كه از سياق اين آيات كه سياق احتجاج بر اصول سه گانه دين ، يعنى توحيد و نبوت و معاد است و در اين سياق مكررا مطلب منعطف به آن شده ، بر مى آيد كه جمله «'''و نزلنا عليك الكتاب '''» جمله استينافيه نيست ، بلكه حال است از ضمير خطابى كه در جمله «'''جئنا بك '''» قرار دارد حال چه اينكه حرف «'''قد'''» در تقدير بگيريم ، و تقدير كلام را «'''و قد نزلنا'''» بدانيم و يا تقدير نگيريم ، - بنا بر اختلافى كه نحويين از بصريها و كوفيها در باره جمله حاليهاى مصدر به فعل ماضى دارند - يعنى در صدر آن فعل ماضى قرار گرفته است .
اين، آن مطلبى است كه مفسران در اين آيه گفته اند، و اين وقتى صحيح است كه منظور از «تبيان»، همان بيان معهود و معمولى، يعنى اظهار مقاصد، به وسيله كلام و دلالت هاى لفظى بوده باشد. قرآن كريم، با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفته اند، دلالت ندارد، ليكن در روايات آمده كه «قرآن، تبيان هر چيزى است»، و علم «مَا كَان وَ مَا يَكُون وَ مَا هُوَ كَاِئن»، يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود، همه در قرآن هست.
و معناى آيه چنين است : «'''و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء و الحال انا انزلنا عليك من قبل فى الدنيا الكتاب ...'''» يعنى ، ما تو را شاهد بر اينان فرستاديم ، در حالى كه قبلا يعنى در دنيا كتاب بر تو نازل كرديم ، كه بيان هر چيزى از امور هدايت ، و با آن حق از باطل تشخيص داده مى شد، پس تو در دنيا اعمال آنان را نظارت نموده ، در روز قيامت عليه ظالمين به آن ظلمهايى كه كرده اند، و براى مسلمين به آن تسليمى كه از خود نشان دادند شهادت ميدهى ، چون كتاب هدايت و رحمت و بشراى ايشان بود. و تو هم قهرا هادى و رحمت و مبشر ايشان بودى .
 
و اگر اين روايات صحيح باشد، لازمه اش اين مى شود كه مراد از «تبيان»، اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد، و هيچ بُعدى هم ندارد كه در قرآن كريم، اشارات و امورى باشد كه آن اشارات، از اسرار و نهفته هايى كشف كند، كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد.
 
و ظاهرا به طورى كه از سياق اين آيات، كه سياق احتجاج بر اصول سه گانه دين، يعنى توحيد و نبوت و معاد است و در اين سياق مكررا مطلب منعطف به آن شده، بر مى آيد كه: جملۀ «وَ نَزَّلنَا عَلَيكَ الكِتَابَ»، جمله استينافيه نيست، بلكه حال است از ضمير خطابى كه در جملۀ «جِئنَا بِكَ» قرار دارد. حال چه اين كه حرف «قد» در تقدير بگيريم، و تقدير كلام را «وَ قَد نَزَّلنَا» بدانيم، و يا تقدير نگيريم - بنابر اختلافى كه نحويين از بصری ها و كوفی ها، در باره جمله حاليه اى مُصدَّر به فعل ماضى دارند - يعنى در صدر آن فعل ماضى قرار گرفته است.
 
و معناى آيه چنين است: «وَ جِئنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاءِ وَ الحَالُ إنَّا أنزَلنَا عَلَيكَ مِن قَبلُ فِى الدُّنيَا الكِتَابَ...». يعنى: ما تو را شاهد بر اينان فرستاديم، در حالى كه قبلا، يعنى در دنيا، كتاب بر تو نازل كرديم، كه بيان هر چيزى از امور هدايت، و با آن حق از باطل تشخيص داده مى شد. پس تو در دنيا اعمال آنان را نظارت نموده، در روز قيامت، عليه ظالمان به آن ظلم هايى كه كرده اند، و براى مسلمين به آن تسليمى كه از خود نشان دادند، شهادت می دهى. چون كتاب هدايت و رحمت و بشراى ايشان بود. و تو هم، قهرا هادى و رحمت و مبشّر ايشان بودى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۰ </center>
بنابراين ، صدر آيه به منزله مقدمه است براى ذيل آن ، گويا كسى مى گويد: بزودى شهدايى مبعوث مى شوند كه عليه مردم شهادت مى دهند به آنچه كه كرده اند و تو يكى از ايشانى و بهمين جهت نازل كرديم بر تو كتابى كه حق را از باطل بيان و مشخص مى كند، تا تو بوسيله آن در روز قيامت عليه ستمكاران به ستمهايى كه كردند و كتاب ، آن ستمها را معرفى كرده بود شهادت دهى ، و بر مسلمانان به اسلامشان كه باز قرآن آن را بيان كرده بود (چون هادى و رحمت و بشراى ايشان بود) شهادت دهى ، چون تو با داشتن كتاب ، هادى و رحمت و مبشر آنان بودى .
بنابراين، صدر آيه به منزله مقدمه است براى ذيل آن ، گويا كسى مى گويد: بزودى شهدايى مبعوث مى شوند كه عليه مردم شهادت مى دهند به آنچه كه كرده اند و تو يكى از ايشانى و بهمين جهت نازل كرديم بر تو كتابى كه حق را از باطل بيان و مشخص مى كند، تا تو بوسيله آن در روز قيامت عليه ستمكاران به ستمهايى كه كردند و كتاب ، آن ستمها را معرفى كرده بود شهادت دهى ، و بر مسلمانان به اسلامشان كه باز قرآن آن را بيان كرده بود (چون هادى و رحمت و بشراى ايشان بود) شهادت دهى ، چون تو با داشتن كتاب ، هادى و رحمت و مبشر آنان بودى .
و از نكات لطيفى كه اين معنا را تاييد مى كند مقارنت كتاب با شهادت در بعضى آيات شهادت است ، مانند آيه «'''و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الكتاب و جى ء بالنبيين و الشهداء'''» و بزودى ان شاء الله خواهد آمد كه مراد از آن كتاب ، لوح محفوظ است و در قرآن كريم هم مكرر آمده كه قرآن از لوح محفوظ است از آن جمله فرموده : «'''انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون '''» و نيز فرموده : «'''بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ'''».
و از نكات لطيفى كه اين معنا را تاييد مى كند مقارنت كتاب با شهادت در بعضى آيات شهادت است ، مانند آيه «'''و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الكتاب و جى ء بالنبيين و الشهداء'''» و بزودى ان شاء الله خواهد آمد كه مراد از آن كتاب ، لوح محفوظ است و در قرآن كريم هم مكرر آمده كه قرآن از لوح محفوظ است از آن جمله فرموده : «'''انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون '''» و نيز فرموده : «'''بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ'''».
و شهادت لوح محفوظ هر چند غير از شهادت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است و ليكن هر دو متوقف بر قضاى كتابى است كه نازل شده .
و شهادت لوح محفوظ هر چند غير از شهادت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است و ليكن هر دو متوقف بر قضاى كتابى است كه نازل شده .
۱۴٬۴۷۳

ویرایش