تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


<span id='link179'><span>
<span id='link179'><span>
==روش عقلاء در قانونگذارى ==
==روش عقلا در قانونگذارى ==
و اين در حقيقت امضاء روش عقلاء در مجتمع انسانى است ، ميخواهد بفرمايد: اين خوب و بدها، و مصلحت و مفسده ها، و امر و نهى ها، و ثواب و عقابها، و مدح و ذم ها، و امثال اينها، كه در نزد عقلاء دائر و معتبر است ، و اساس ‍ قوانين عقلائى است ، همچنين اساس احكام شرعى كه خدا مقنن آنست ، نيز هست .
و اين در حقيقت، امضای روش عقلا در مجتمع انسانى است. می خواهد بفرمايد: اين خوب و بدها، و مصلحت و مفسده ها، و امر و نهى ها، و ثواب و عقاب ها، و مدح و ذم ها و امثال اين ها - كه در نزد عقلا دائر و معتبر است، و اساس ‍ قوانين عقلایى است - همچنين، اساس احكام شرعى كه خدا مقنّن آن است، نيز هست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۸ </center>
يكى از روشهاى عقلا اين است كه ميگويند: هر عملى بايد معلل باغراض ، و مصالحى عقلائى باشد، و گر نه آن عمل نكوهيده و زشت است ، يكى ديگر از كارهاى عقلا اين است كه براى جامعه خود، و اداره آن ، احكام و قوانينى درست مى كنند، يكى ديگرش اين استكه پاداش و كيفر مقرر ميدارند، كار نيك را با پاداش ، جزا ميدهند، و كار زشت را با كيفر.
* يكى از روش هاى عقلا اين است كه می گويند: هر عملى بايد معلّل به اغراض  و مصالحى عقلایى باشد، و گرنه آن عمل نكوهيده و زشت است. يكى ديگر از كارهاى عقلا اين است كه: براى جامعه خود و ادارۀ آن، احكام و قوانينى درست مى كنند. يكى ديگرش اين است كه: پاداش و كيفر، مقرّر می دارند. كار نيك را با پاداش، جزا می دهند، و كار زشت را با كيفر.
و همه اينها معلل بغرض و مصالحى است ، بطوريكه اگر در مورد امرى و يا نهيى از اوامر و نواهى عقلا، خاصيتى كه مايه صلاح اجتماع باشد، رعايت نشده باشد، و اگر هم شده باشد، بر مورد خودش منطبق نباشد، عقلاء اقدام بچنين امر و نهيى نمى كنند، كار ديگرى كه عقلا دارند اين است كه سنخيت و سنجش را ميان عمل و جزاى آن رعايت مى كنند، اگر عمل خير باشد، بهر مقدار كه خير است آنمقدار پاداش ميدهند، و اگر شر باشد، بمقدار شريت آن ، كيفر مقرر ميدارند، كيفريكه از نظر كم و كيف مناسب با آن باشد.
 
باز از احكام عقلاء، يكى ديگر اين استكه امر و نهى و هر حكم قانونى ديگر را تنها متوجه افراد مختار مى كنند، نه كسانيكه مضطر و مجبور بآن عملند، (و هرگز بكسى كه دچار لغوه است ، نميگويند: دستت را تكان بده ، و يا تكان نده ،) و همچنين پاداش و كيفر را در مقابل عمل اختيارى ميدهند، (و هرگز بكسيكه زيبا است مزد نداده ، و بكسى كه سياه و زشت است كيفر نمى دهند)، مگر آنكه عمل اضطراريش ناشى از سوء اختيارش باشد، مثل اينكه كسى در حال مستى عمل زشتى انجام داده باشد، كه عقلاء عقاب او را قبيح نميدانند، چون خودش خود را مست و ديوانه كرده ، ديگر نميگويند آخر او در چنين جرم عاقل و هوشيار نبود.
و همۀ اين ها، معلّل به غرض و مصالحى است، به طوری كه اگر در مورد امرى و يا نهيى از اوامر و نواهى عقلا، خاصيتى كه مايه صلاح اجتماع باشد، رعايت نشده باشد، و اگرهم شده باشد، بر مورد خودش منطبق نباشد، عقلا  به چنين امر و نهيى، اقدام نمى كنند.
 
* كار ديگرى كه عقلا دارند، اين است كه: سنخيّت و سنجش را ميان عمل و جزاى آن رعايت مى كنند. اگر عمل خير باشد، به هر مقدار كه خير است، آن مقدار پاداش می دهند؛ و اگر شرّ باشد، به مقدار شرّيت آن، كيفر مقرر می دارند. كيفری كه از نظر كمّ و كيف، مناسب با آن باشد.
 
* باز یکی دیگر از احكام عقلا، اين است كه: امر و نهى و هر حكم قانونى ديگر را، تنها متوجه افراد مختار مى كنند، نه كسانی كه مضطر و مجبور به آن عمل اند، (و هرگز به كسى كه دچار لغوه است، نمی گويند: دستت را تكان بده، و يا تكان نده)؛ و همچنين، پاداش و كيفر را در مقابل عمل اختيارى می دهند، (و هرگز به كسی كه زيباست، مزد نداده، و به كسى كه سياه و زشت است، كيفر نمى دهند)، مگر آن كه عمل اضطراری اش، ناشى از سوء اختيارش باشد. مثل اين كه كسى در حال مستى، عمل زشتى انجام داده باشد، كه عقلا، عقاب او را قبيح نمی دانند. چون خودش خود را مست و ديوانه كرده، ديگر نمی گويند آخر او در چنين جرم، عاقل و هوشيار نبود.
<span id='link180'><span>
<span id='link180'><span>
==اگر خداى سبحان بندگان را به اطاعت يا معصيبت مجبور كرده باشد... ==
==اگر خداى سبحان بندگان را به اطاعت يا معصيبت مجبور كرده باشد... ==
حال كه اين مقدمه روشن شد، ميگوئيم اگر خداى سبحان بندگان خود را مجبور باطاعت يا معصيت كرده بود، بطوريكه اولى قادر بر مخالفت ، و دومى قادر بر اطاعت نبود، ديگر معنا نداشت كه براى اطاعت كاران بهشت ، و براى معصيت كاران دوزخ مقرر بدارد، و حال كه مقرر داشته ، بايد در مورد اولى پاداشش بجزاف ، و در مورد دومى كيفرش ‍ ظلم باشد، و جزاف و ظلم نزد عقلاء قبيح ، و مستلزم ترجيح بدون مرجح است ، كه آن نيز نزد عقلا قبيح است ، و كار قبيح كار بدون دليل و حجت است ، و خدايتعالى صريحا آنرا از خود نفى كرده ، و فرموده : «'''لئلا يكون للناس على اللّه حجه بعد الرسل '''»، (رسولان گسيل داشت ، تا بعد از آن ديگر مردم حجتى عليه خدا نداشته باشند) و نيز فرموده : «'''ليهلك من هلك عن بينه ، و يحيى من حى عن بينه '''» (تا در نتيجه هر كس هلاك ميشود، دانسته هلاك شده باشد، و هر كس نجات مى يابد دانسته نجات يافته باشد)، پس با اين بيانى كه تا اينجا از نظر خواننده گذشت چند نكته روشن گرديد:
حال كه اين مقدمه روشن شد، ميگوئيم اگر خداى سبحان بندگان خود را مجبور باطاعت يا معصيت كرده بود، بطوريكه اولى قادر بر مخالفت ، و دومى قادر بر اطاعت نبود، ديگر معنا نداشت كه براى اطاعت كاران بهشت ، و براى معصيت كاران دوزخ مقرر بدارد، و حال كه مقرر داشته ، بايد در مورد اولى پاداشش بجزاف ، و در مورد دومى كيفرش ‍ ظلم باشد، و جزاف و ظلم نزد عقلاء قبيح ، و مستلزم ترجيح بدون مرجح است ، كه آن نيز نزد عقلا قبيح است ، و كار قبيح كار بدون دليل و حجت است ، و خدايتعالى صريحا آنرا از خود نفى كرده ، و فرموده : «'''لئلا يكون للناس على اللّه حجه بعد الرسل '''»، (رسولان گسيل داشت ، تا بعد از آن ديگر مردم حجتى عليه خدا نداشته باشند) و نيز فرموده : «'''ليهلك من هلك عن بينه ، و يحيى من حى عن بينه '''» (تا در نتيجه هر كس هلاك ميشود، دانسته هلاك شده باشد، و هر كس نجات مى يابد دانسته نجات يافته باشد)، پس با اين بيانى كه تا اينجا از نظر خواننده گذشت چند نكته روشن گرديد: