تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
پس اين «قريه»، قريه اى است كه نعمت هاى مادى و معنوى آن، تامّ و كامل بوده است.
پس اين «قريه»، قريه اى است كه نعمت هاى مادى و معنوى آن، تامّ و كامل بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۳ </center>
در جملۀ «فَكَفَرَت بِأنعُمِ الله فَأذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوف»، تعبير «أنعُمِ الله» - كه جمع قلّت نعمت است - براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است. و كلمۀ «أذَاقَة: چشاندن»، استعاره براى رساندن كمى از عذاب است، و چشاندن گرسنگى و ترس، مُشعر بر اين است كه آن خدایى كه اين دو را مى چشاند، قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن، به حدّى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد. و چگونه قادر نباشد، و حال آن كه او، خدايى است كه تمامى قدرت ها به دست اوست.
در جملۀ «فَكَفَرَت بِأنعُمِ الله فَأذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوف»، تعبير «أنعُمِ الله» - كه جمع قلّت نعمت است - براى اشاره به اصناف سه گانه نعمت، يعنى امنيت و اطمينان و آمدن رزق است.  
 
و كلمۀ «أذَاقَة: چشاندن»، استعاره براى رساندن كمى از عذاب است، و چشاندن گرسنگى و ترس، مُشعر بر اين است كه آن خدایى كه اين دو را مى چشاند، قادر است بر دو چندان كردن و زياد كردن آن، به حدّى كه نتوان اندازه اى برايش تصور كرد. و چگونه قادر نباشد، و حال آن كه او، خدايى است كه تمامى قدرت ها به دست اوست.


آنگاه «لباس» را به گرسنگى و ترس اضافه نموده، فرمود: «خدا چشانيد به آن قريه، لباس ترس و گرسنگى را».  
آنگاه «لباس» را به گرسنگى و ترس اضافه نموده، فرمود: «خدا چشانيد به آن قريه، لباس ترس و گرسنگى را».  
خط ۱۸۶: خط ۱۸۸:
خداى متعال مَثَلى زده است و آن مَثَل، قريه اى است كه اهلش، از هر شرّى كه جان و عرض و مالشان را تهديد كند، در امنيت بودند، و براى روزى، حاجت به پيمودن كوه و دشتى نداشتند. رزق پاك و بسيارى از هر سو، به طرف ايشان سرازير بود. اهل اين قريه، به اين نعمت هاى الهى كفران كردند، و شكر آن را بجا نياوردند. خدا هم به اندكى از نقمت و عذاب خود گرفتارشان كرد، و آن نقمت اندك، گرسنگى و ترس بود كه چون لباس بر آنان احاطه كرد. و اين، در قبال كفرانى بود كه به طور استمرار به نعمت هاى خدا مى ورزيدند.
خداى متعال مَثَلى زده است و آن مَثَل، قريه اى است كه اهلش، از هر شرّى كه جان و عرض و مالشان را تهديد كند، در امنيت بودند، و براى روزى، حاجت به پيمودن كوه و دشتى نداشتند. رزق پاك و بسيارى از هر سو، به طرف ايشان سرازير بود. اهل اين قريه، به اين نعمت هاى الهى كفران كردند، و شكر آن را بجا نياوردند. خدا هم به اندكى از نقمت و عذاب خود گرفتارشان كرد، و آن نقمت اندك، گرسنگى و ترس بود كه چون لباس بر آنان احاطه كرد. و اين، در قبال كفرانى بود كه به طور استمرار به نعمت هاى خدا مى ورزيدند.


«'''وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب وَ هُمْ ظلِمُونَ'''»:
«'''وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب وَ هُمْ ظالِمُونَ'''»:


اين آيه، نعمت معنوى اهل قريه را خاطرنشان مى سازد كه: خدا بر نعمت هاى مادی شان اضافه كرد. و در اين نعمت معنوى، صلاح معاش و معادشان بود. چون از كفران به نعمت هاى خدا زنهارشان مى داد، و آثار شوم و شقاوت بار آن را برايشان شرح مى داد.  
اين آيه، نعمت معنوى اهل قريه را خاطرنشان مى سازد كه: خدا بر نعمت هاى مادی شان اضافه كرد. و در اين نعمت معنوى، صلاح معاش و معادشان بود. چون از كفران به نعمت هاى خدا زنهارشان مى داد، و آثار شوم و شقاوت بار آن را برايشان شرح مى داد.