تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۳: خط ۹۳:
<span id='link95'><span>
<span id='link95'><span>


==اصناف مردم از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات ==
==اصناف مردم، از لحاظ دلبستگى به اقسام شهوات ==
آيه شريفه بنايش بر شمردن حب شهوات و افاده اين معنا كه حب شهوات طبق امور مورد علاقه انسان ، تكثير پيدا مى كند نيست ، و نمى خواهد بفرمايد: انسان به حسب طبع ، متمايل به همسر، و دوستدار اولاد، و اموال است ، تا مفسرين اشكال كنند كه چرا از انسان به كلمه «'''ناس '''»، و از اولاد به كلمه «'''بنين '''» واز مال به عبارت قناطير مقنطرة تعبير كرد؟ آنگاه در توجيه اين تعبيرها خود را به زحمت اندازند همچنانكه انداخته اند.
آيه شريفه بنايش بر شمردن حب شهوات و افاده اين معنا كه حب شهوات طبق امور مورد علاقه انسان ، تكثير پيدا مى كند نيست ، و نمى خواهد بفرمايد: انسان به حسب طبع ، متمايل به همسر، و دوستدار اولاد، و اموال است ، تا مفسرين اشكال كنند كه چرا از انسان به كلمه «ناس»، و از اولاد به كلمه «بنين» واز مال به عبارت قناطير مقنطرة تعبير كرد؟ آنگاه در توجيه اين تعبيرها خود را به زحمت اندازند همچنانكه انداخته اند.
 
بلكه بنايش بر اين است كه بفرمايد: مردم در شيفتگى به مشتهيات دنيا يك جور نيستند، بلكه چند گروهند، بعضى از شهوت پرستان هيچ هم و هدفى ندارند مگر عشق ورزيدن به زنان ، و دل دادن به آنان ، و تقرب و انس و همنشينى با آنان ، و همين دلدادگى وجوهى از فساد و نافرمانى خداى سبحان را به دنبال دارد، نظير آوازه خوانى ، و موزيك نوازى ، و ميگسارى ، و امور ديگرى مثل اينها، معمولا اين حركات زشت مختص ‍ به مردان است ، و در زنان چنين وضعى پيش نمى آيد، مگر بسيار نادر.
بلكه بنايش بر اين است كه بفرمايد: مردم در شيفتگى به مشتهيات دنيا يك جور نيستند، بلكه چند گروهند، بعضى از شهوت پرستان هيچ هم و هدفى ندارند مگر عشق ورزيدن به زنان ، و دل دادن به آنان ، و تقرب و انس و همنشينى با آنان ، و همين دلدادگى وجوهى از فساد و نافرمانى خداى سبحان را به دنبال دارد، نظير آوازه خوانى ، و موزيك نوازى ، و ميگسارى ، و امور ديگرى مثل اينها، معمولا اين حركات زشت مختص ‍ به مردان است ، و در زنان چنين وضعى پيش نمى آيد، مگر بسيار نادر.
بعضى ديگر دوستدار فرزند پسرند، چون تكاثر را دوست مى دارند، و مى خواهند با داشتن پسران زياد نيرومندتر از ديگران باشند، و غالبا اينگونه افراد در ميان باديه نشينان زياد يافت مى شوند، و نيز اينگونه علاقه ها نوعا مختص به پسران است ، نه دختران .
بعضى ديگر دوستدار فرزند پسرند، چون تكاثر را دوست مى دارند، و مى خواهند با داشتن پسران زياد نيرومندتر از ديگران باشند، و غالبا اينگونه افراد در ميان باديه نشينان زياد يافت مى شوند، و نيز اينگونه علاقه ها نوعا مختص به پسران است ، نه دختران .
بعضى ديگر از مردم دلباخته مالند، و بيشتر همتشان اين است كه كيسه ها را از پول پر كنند، و انبارها را از كالا انباشته نمايند.
بعضى ديگر از مردم دلباخته مالند، و بيشتر همتشان اين است كه كيسه ها را از پول پر كنند، و انبارها را از كالا انباشته نمايند.
ظهور و پيدايش اين قسم جنون هم بيشتر در جمع نقدينه يعنى طلا و نقره است ، و يا چيزى كه بعدها به صورت نقدينه در آيد، مانند اثاث و كالاهاى تجارتى و غيره ، و نيز اينگونه علاقه ها غالبا در بين اهل شهر زياد است ، نه در صحرانشينان .
ظهور و پيدايش اين قسم جنون هم بيشتر در جمع نقدينه يعنى طلا و نقره است ، و يا چيزى كه بعدها به صورت نقدينه در آيد، مانند اثاث و كالاهاى تجارتى و غيره ، و نيز اينگونه علاقه ها غالبا در بين اهل شهر زياد است ، نه در صحرانشينان .
و در نظر بعضى ديگر، خيل مسومه و اسبان تيزتك محبوب تر از ساير امور مادى است ، نظير سواركاران كه با اسب عشق مى ورزند، بعضى هم علاقه شديدى به گاو و گوسفند، و بعضى به كشت و زرع دارند، البته ممكن است كه بعضى از افراد به دو تا و يا بيشتر از آنچه كه شمرده شد علاقمند باشند.
و در نظر بعضى ديگر، خيل مسومه و اسبان تيزتك محبوب تر از ساير امور مادى است ، نظير سواركاران كه با اسب عشق مى ورزند، بعضى هم علاقه شديدى به گاو و گوسفند، و بعضى به كشت و زرع دارند، البته ممكن است كه بعضى از افراد به دو تا و يا بيشتر از آنچه كه شمرده شد علاقمند باشند.
اين بود اقسام شهواتى كه مردم در علاقه به آنها به چند صنف هستند، هر يك ، يكى از آنها را هدف اصلى زندگى و بقيه اهداف زندگى را فرع آن قرار مى دهند، و در مردم كمتر يافت مى شود (و يا اصلا يافت نمى شود) كسى كه علاقه اش به همه اشيا و چيزهاى نامبرده مساوى باشد و همه را به طور مساوى دوست بدارد، و همه برايش هدف اصلى باشند.
اين بود اقسام شهواتى كه مردم در علاقه به آنها به چند صنف هستند، هر يك ، يكى از آنها را هدف اصلى زندگى و بقيه اهداف زندگى را فرع آن قرار مى دهند، و در مردم كمتر يافت مى شود (و يا اصلا يافت نمى شود) كسى كه علاقه اش به همه اشيا و چيزهاى نامبرده مساوى باشد و همه را به طور مساوى دوست بدارد، و همه برايش هدف اصلى باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۶۵ </center>
و اما لذائذى از قبيل جاه و مقام و صدارت ، همه امور و همى هستند كه به قصد ثانوى مورد علاقه قرار مى گيرند، و التذاذ به آنها، التذاذ شهوانى شمرده نمى شود، بلكه التذاذى است و همى و خيالى ، از اين گذشته اگر آيه شريفه نامى از اينگونه لذائذ نبرده براى اين است كه در مقام شمردن تمامى شهوات نبوده است .
و اما لذائذى از قبيل جاه و مقام و صدارت ، همه امور و همى هستند كه به قصد ثانوى مورد علاقه قرار مى گيرند، و التذاذ به آنها، التذاذ شهوانى شمرده نمى شود، بلكه التذاذى است و همى و خيالى ، از اين گذشته اگر آيه شريفه نامى از اينگونه لذائذ نبرده براى اين است كه در مقام شمردن تمامى شهوات نبوده است.
از اينجا اين نظريه تاءييد مى شود همانطور كه قبلا هم اشاره بدان شد كه مراد از حب شهوات ، علاقه معمولى نيست ، پس دلدادگى و مرحله شديد حب است ، (كه خود نوعى جنون است و به همين جهت به شيطان نسبت داده شده )، و اگر مراد، اصل علاقمندى كه امرى است فطرى ، مى بود به شيطان نسبتش نمى داد، چون علاقه معمولى و فطرى را خداوند در دل همه نهاده است .
 
ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...
از اينجا اين نظريه تاءييد مى شود همانطور كه قبلا هم اشاره بدان شد كه مراد از حب شهوات ، علاقه معمولى نيست ، پس دلدادگى و مرحله شديد حب است ، (كه خود نوعى جنون است و به همين جهت به شيطان نسبت داده شده )، و اگر مراد، اصل علاقمندى كه امرى است فطرى ، مى بود به شيطان نسبتش نمى داد، چون علاقه معمولى و فطرى را خداوند در دل همه نهاده است.
يعنى اين شهواتى كه شمرديم امورى است كه در زندگى دنيا (يعنى نزديكترين زندگى براى انسان نسبت به جهان آخرت ) وسيله اقامه حيات است ، و زندگى دنيا (نزديكتر) و همچنين متاع و وسيله اقامه آن امرى است فانى ، و از بين رفتنى ، نه خود دنيا مى ماند، و نه متاع آن ، نه آن عاقبتى باقى و صالح دارد و نه اين ، آن زندگى كه بقا دارد و شايسته است كه آن را زندگى بناميم ، زندگى آخرت است كه نزد خدا است ، «'''(و اللّه عنده حسن الماب '''»).
 
قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ ...
«'''ذَلِك مَتَاعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»:
اين آيه شريفه در مقام بيان جمله : «'''و اللّه عنده حسن الماب '''» است و به جاى شهواتى كه در آيه قبل شمرد، در اينجا يك چيز را مقابل آنها قرار داده ، و آن كلمه «'''خير'''» است ، و اين بدان جهت است كه نعمت هاى آخرتى همه خوبى ها را دارد، هم باقى است و هم اينكه زيبائى و لذتش حقيقى است ، هم بطلان در آن راه ندارد، امورى است هم جنس شهوات دنيا (اگر در دنيا همسرانند در آخرت هم حوران بهشتى هستند، و اگر در دنيا اموال و اولاد و خوردنى ها هست آنجا هم غلمان و باغها و اقسام ميوه ها هست «'''مترجم '''»).
 
يعنى اين شهواتى كه شمرديم امورى است كه در زندگى دنيا (يعنى نزديكترين زندگى براى انسان نسبت به جهان آخرت) وسيله اقامه حيات است ، و زندگى دنيا (نزديكتر) و همچنين متاع و وسيله اقامه آن امرى است فانى ، و از بين رفتنى ، نه خود دنيا مى ماند، و نه متاع آن، نه آن عاقبتى باقى و صالح دارد و نه اين، آن زندگى كه بقا دارد و شايسته است كه آن را زندگى بناميم، زندگى آخرت است كه نزد خدا است، («و اللّه عنده حسن المآب»).
 
«'''قُلْ أَؤُنَبِّئُكم بِخَيرٍ مِّن ذَلِكمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ ...'''»:
 
اين آيه شريفه در مقام بيان جمله: «و اللّه عنده حسن المآب» است و به جاى شهواتى كه در آيه قبل شمرد، در اينجا يك چيز را مقابل آنها قرار داده ، و آن كلمه «خير» است، و اين بدان جهت است كه نعمت هاى آخرتى همه خوبى ها را دارد، هم باقى است و هم اينكه زيبائى و لذتش حقيقى است ، هم بطلان در آن راه ندارد، امورى است هم جنس شهوات دنيا (اگر در دنيا همسرانند در آخرت هم حوران بهشتى هستند، و اگر در دنيا اموال و اولاد و خوردنى ها هست آنجا هم غلمان و باغها و اقسام ميوه ها هست «مترجم»).
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
==لذائذ و نعمتهاى دنيا در آخرت هم است با اين تفاوت كه نعمتهاى آخرت خالى از قبح وفساداست ==
==لذائذ و نعمتهاى دنيا در آخرت هم است با اين تفاوت كه نعمتهاى آخرت خالى از قبح وفساداست ==
خلاصه خواص آنچه در دنيا هست در آخرت هم هست ، با اين تفاوت كه نعمت هاى آخرت خالى از قبح و فساد است ، و آدمى را از آنچه برايش بهتر و واجب تر است ، باز نمى دارد. در اين آيه با اينكه نام بهشت را برد (و بهشت مشتمل بر همه لذائذ هست ) و در عين حال نام ازواج مطهره را اختصاص به ذكر داد، براى اين كه مساءله هم خوابى و جماع در نظر انسان لذيذترين لذائذ حسى است ، و باز به همين جهت است كه در آيه قبلى نام زنان را جلوتر از بنين و قناطير مقنطره ذكر كرد.
خلاصه خواص آنچه در دنيا هست در آخرت هم هست ، با اين تفاوت كه نعمت هاى آخرت خالى از قبح و فساد است ، و آدمى را از آنچه برايش بهتر و واجب تر است ، باز نمى دارد. در اين آيه با اينكه نام بهشت را برد (و بهشت مشتمل بر همه لذائذ هست ) و در عين حال نام ازواج مطهره را اختصاص به ذكر داد، براى اين كه مساءله هم خوابى و جماع در نظر انسان لذيذترين لذائذ حسى است ، و باز به همين جهت است كه در آيه قبلى نام زنان را جلوتر از بنين و قناطير مقنطره ذكر كرد.