گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




روايتى به نقل از تفسير ((الدرا المنثور(( در بيان شاءننزول سوره فتح
و در الدر المنثور است كه بيهقى، از عروه نقل كرده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، وقتى از حديبيّه بر مى گشت و به طرف مدينه مى آمد، مردى از اصحابش گفت: به خدا ما فتحى نكرديم، براى اين كه مانع ما از زيارت خانه شدند. تنها نتيجۀ كار ما اين شد كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» در حديبيّه معطل شود، و دو نفر از مسلمانان اهل مكه را به آنان پس دهد.


و در الدر المنثور است كه بيهقى از عروه نقل كرده كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) وقتى از حديبيه برمى گشت و به طرف مدينه مى آمد، مردى از اصحابش گفت : به خدا ما فتحى نكرديم ، براى اينكه مانع ما از زيارت خانه شدند، تنها نتيجه كار ما اين شد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در حديبيه معطل شود، و دو نفر از مسلمانان اهل مكه را به آنان پس دهد.
اين سخن به گوش رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» رسيد كه بعضى از مردم چنين مى گويند.


اين سخن به گوش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) رسيد كه بعضى از مردم چنين مى گويند.
فرمود: بسيار بد حرفى زدند، زيرا اين بزرگترين فتح براى ما بود، كه مشركان با آن همه ناراحتى كه از شما ديدند، و خداوند چند نوبت شما را بر آنان ظفر داد، و شما كه در كنار شهر ايشان بوديد، سالم و با غنيمت و مأجور برگرداند، و بدون خونريزى از بلاد ايشان دور شديد، و خود آنان تقاضاى صلح نموده، براى آمدن به نزد شما از خود رغبت نشان دادند. پس اين بزرگترين فتح بود.
فرمود: بسيار بد حرفى زدند، زيرا اين بزرگترين فتح براى ما بود، كه مشركين با آن همه ناراحتى كه از شما ديدند، و خداوند چند نوبت شما را بر آنان ظفر داد، و شما كه در كنار شهر ايشان بوديد سالم و با غنيمت و ماءجور برگرداند، و بدون خونريزى از بلاد ايشان دور شديد، و خود آنان تقاضاى صلح نموده براى آمدن به نزد شما از خود رغبت نشان دادند، پس اين بزرگترين فتح بود.


مگر روز احد فراموشتان شده كه به منظور فرار از دشمن به بالاى بلندى ها مى گريختيد، و صداى من تنها به آخرين نفر شما مى رسيد؟ آيا از يادتان رفته جنگ احزاب را كه از بالاى مدينه و پايين آن بر شما تاختند و چشم هايتان از شدت ترس از كاسه بيرون مى زد، و دلها تا گلوگاهها رسيده ، در باره خداى تعالى پندارهايى مى پنداشتيد؟
مگر روز «أُحُد» فراموشتان شده كه به منظور فرار از دشمن به بالاى بلندى ها مى گريختيد، و صداى من تنها به آخرين نفر شما مى رسيد؟ آيا از يادتان رفته جنگ «احزاب» را كه از بالاى مدينه و پايين آن بر شما تاختند و چشم هايتان از شدت ترس از كاسه بيرون مى زد، و دل ها تا گلوگاه ها رسيده، در باره خداى تعالى پندارهايى مى پنداشتيد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۴ </center>
مسلمانان گفتند: خدا و رسولش درست مى گويند، راستى ماجراى حديبيه فتحى عظيم و از عظيم ترين فتوح بود. به خدا سوگند اى پيامبر خدا ما در آنچه شما فكر كرديد فكر نمى كرديم ، و تو از ما به خدا و به امور داناترى . در اينجا بود كه سوره فتح نازل شد.
مسلمانان گفتند: خدا و رسولش درست مى گويند. راستى ماجراى حديبيّه، فتحى عظيم و از عظيم ترين فتوح بود. به خدا سوگند اى پيامبر خدا، ما در آنچه شما فكر كرديد، فكر نمى كرديم، و تو از ما به خدا و به امور داناترى. در اين جا بود كه سوره «فتح» نازل شد.


مؤ لف : احاديث در داستان حديبيه بسيار است ، آنچه ما نقل كرديم قسمتى از آن بود.
مؤلف: احاديث در داستان حديبيّه بسيار است. آنچه ما نقل كرديم، قسمتى از آن بود.


دو روايت در بيان معناى آيه : ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر...((
و در تفسير قمى، به سند خود، از عمر بن يزيد بياع سابرى مى گويد: به امام صادق «عليه السلام» عرضه داشتيم: آيه «لِيَغفِرَ لَكَ اللّهُ مَا تَقَدّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأخّر» چه معنا دارد؟ فرمود: ايشان گناهى نداشتند، حتى تصميم بر گناهى را هم نگرفتند، وليكن خداى تعالى، گناهان شيعه اش را بر او حمل كرد، و آنگاه آمرزيد.


و در تفسير قمى به سند خود از عمر بن يزيد بياع سابرى مى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتيم : آيه ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چه معنا دارد؟ فرمود: ايشان گناهى نداشتند، حتى تصميم بر گناهى را هم نگرفتند، و ليكن خداى تعالى گناهان شيعه اش را بر او حمل كرد، و آنگاه آمرزيد.
و در عيون الاخبار، در رواياتى كه مجلس مأمون با حضرت رضا «عليه السلام» را حكايت مى كند، به سند خود كه به ابن جهم دارد، روايت كرده كه گفت: در مجلس مأمون حاضر شدم، ديدم حضرت رضا «عليه السلام» نزد اوست. مأمون از آن جناب مى پرسيد: يابن رسول اللّه! آيا رأى شما اين نيست كه انبياء معصوم اند؟ فرمود: بله - تا آنجا كه مأمون گفت - پس بفرما ببينم معناى اين كلام خداى عزّوجلّ: «لِيَغفِرَ لَكَ مَا تَقَدّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأخّر» چيست؟


و در عيون الاخبار در رواياتى كه مجلس ماءمون با حضرت رضا (عليه السلام ) را حكايت مى كند، به سند خود كه به ابن جهم دارد روايت كرده كه گفت : در مجلس ماءمون حاضر شدم ، ديدم حضرت رضا (عليه السلام ) نزد اوست ، ماءمون از آن جناب مى پرسيد: يا بن رسول اللّه آيا راءى شما اين نيست كه انبياء معصومند؟ فرمود: بله - تا آنجا كه ماءمون گفت - پس بفرما ببينم معناى اين كلام خداى عزّوجلّ: ((ليغفر لك ما تقدم من ذنبك و ما تاخر(( چيست ؟
حضرت فرمود: در نظر مشركان عرب هيچ كس گناهكارتر و گناهش عظيم تر از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نبود. براى اين كه آن ها سيصد و شصت خدا داشتند، و رسول خدا كه آمد، همۀ آن ها را از خدايى انداخت و مردم را به اخلاص خواند، و اين در نظر آن ها، بسيار سنگين و عظيم بود.


حضرت فرمود: در نظر مشركين عرب هيچ كس گناهكارتر و گناهش ‍ عظيم تر از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نبود، براى اينكه آنها سيصد و شصت خدا داشتند، و رسول خدا كه آمد همه آنها را از خدايى انداخت و مردم را به اخلاص خواند، و اين در نظر آنها بسيار سنگين و عظيم بود، گفتند: ((اجعل الالهه الها واحدا ان هذا لشى ء عجاب و انطلق الملا منهم ان امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشى ء يراد ما سمعنا بهذا فى المله الاخره ان هذا الا اختلاق : آيا آن همه خدا را يكى كرده اين خيلى شگفت آور است بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان خود دفاع كنيد كه اين وظيفه اى است مهم ، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده ايم اين جز سخنى خود ساخته نيست ((.
گفتند: «أجَعَلَ الآلِهَة إلَهاً وَاحِداً إنّ هَذَا لَشَئٌ عُجَاب * وَ انطَلَقَ المَلَأ مِنهُم أن امشُوا وَ اصبِرُوا عَلى آلِهَتِكُم إنّ هَذَا لَشَئٌ يُرَادُ * مَا سَمِعنَا بِهَذَا فِى المِلّةِ الآخِرَة إن هَذَا إلّا اختِلَاق: آيا آن همه خدا را يكى كرده، اين خيلى شگفت آور است، بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان خود دفاع كنيد، كه اين وظيفه اى است مهم، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده ايم، اين جز سخنى خود ساخته نيست».


اين جاست كه وقتى خداى تعالى مكه را براى پيامبرش فتح مى كند، مى فرمايد: ((انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر : يعنى ما اين فتح آشكار را برايت كرديم ، تا تبعات و آثار سوئى را كه دعوت گذشته و آينده ات در نظر مشركين دارد از بين ببريم تا ديگر در صدد آزارت برنيايند(( و همينطور هم شد، بعد از فتح مكه عده اى مسلمان شدند، و بعضى از مكه فرار كردند، آنهايى هم كه ماندند قدرت بر انكار توحيد نداشتند، و با دعوت مردم آن را مى پذيرفتند.
اين جاست كه وقتى خداى تعالی، مكه را براى پيامبرش فتح مى كند، مى فرمايد: «إنّا فَتَحنَا لَكَ فَتحاً مُبِيناً لِيَغفِرَ لَكَ اللّهُ مَا تَقَدّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأخّر: يعنى ما اين فتح آشكار را برايت كرديم، تا تبعات و آثار سوئى را كه دعوت گذشته و آينده ات در نظر مشركان دارد، از بين ببريم، تا ديگر در صدد آزارت برنيايند». و همين طور هم شد. بعد از فتح مكه، عده اى مسلمان شدند و بعضى از مكه فرار كردند. آن هايى هم كه ماندند، قدرت بر انكار توحيد نداشتند، و با دعوت مردم آن را مى پذيرفتند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۵ </center>
پس با فتح مكه گناهانى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) نزد مشركين داشت آمرزيده شد، يعنى ديگر نتوانستند دست از پا خطا كنند. ماءمون عرضه داشت . خدا خيرت دهد يا ابا الحسن .
پس با فتح مكه، گناهانى كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نزد مشركان داشت، آمرزيده شد. يعنى ديگر نتوانستند دست از پا خطا كنند. مأمون عرضه داشت: خدا خيرت دهد، يا اباالحسن!


و در تفسير عياشى از منصور بن حازم ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: از روزى كه آيه ((انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم (( نازل شد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آرام و قرار نداشت ، و مرتب از آن سخن مى گفت تا آنكه سوره فتح نازل شد، ديگر از آن آيه سخنى نگفت ، و آن را مثل سابق مكرر براى مردم نخواند.
و در تفسير عياشى، از منصور بن حازم، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: از روزى كه آيه «إنّى أخَافُ إن عَصَيتُ رَبّى عَذابُ يَومٍ عَظِيم» نازل شد، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، آرام و قرار نداشت، و مرتب از آن سخن مى گفت، تا آن كه سوره «فتح» نازل شد. ديگر از آن آيه سخنى نگفت، و آن را مثل سابق، مكرر براى مردم نخواند.


مؤ لف : اين معنا از طرق اهل سنت نيز روايت شده ، ولى حديث خالى از شبهه نيست ، چون از آن برمى آيد كه قبول كرده كلمه ((ذنب (( به معناى نافرمانى خدا، و منافى با عصمت است ، در حالى كه گفتيم معنايش اين نيست .
مؤلف: اين معنا از طرق اهل سنت نيز روايت شده، ولى حديث خالى از شبهه نيست. چون از آن بر مى آيد كه قبول كرده كلمه «ذنب»، به معناى نافرمانى خدا، و منافى با عصمت است، در حالى كه گفتيم معنايش اين نيست.


روايتى در باره مراد از ((سيكينت (( و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد
روايتى در باره مراد از ((سيكينت (( و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد
۱۴٬۴۹۲

ویرایش