تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
و در جمله مورد بحث هم كه از «قلب»، نفى كذب كرده، به همين عنايت بوده. حال چه اين كه كلمه «كذب» را لازم بگيريم و بگوييم معنايش اين است که: «فؤاد در آنچه ديده بود، دروغ نگفت»، كه در اين صورت هيچ مفعول نگرفته. و يا آن را متعدى به دو مفعول بگيريم، كه مفعول دومش، كلمۀ «ما» و مفعول اولش رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» باشد، و معنا چنين باشد كه: فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دروغ نگفت به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» آنچه را كه ديده بود. و خلاصه رؤيت فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آنچه كه ديد، رؤيتى صادق بود.
و در جمله مورد بحث هم كه از «قلب»، نفى كذب كرده، به همين عنايت بوده. حال چه اين كه كلمه «كذب» را لازم بگيريم و بگوييم معنايش اين است که: «فؤاد در آنچه ديده بود، دروغ نگفت»، كه در اين صورت هيچ مفعول نگرفته. و يا آن را متعدى به دو مفعول بگيريم، كه مفعول دومش، كلمۀ «ما» و مفعول اولش رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» باشد، و معنا چنين باشد كه: فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دروغ نگفت به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» آنچه را كه ديده بود. و خلاصه رؤيت فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آنچه كه ديد، رؤيتى صادق بود.


و بنابراين، مراد از فؤاد، فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، و ضمير فاعلى در رأى هم، به فؤاد آن جناب بر مى گردد، و رؤيت هم، رؤيت فؤاد او خواهد بود.
و بنابراين، مراد از «فؤاد»، فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، و ضمير فاعلى در «رَأى» هم، به فؤاد آن جناب بر مى گردد، و رؤيت هم، رؤيت فؤاد او خواهد بود.


و اين تازگى ندارد كه رؤيت را كه در اصل به معناى ديدن چشم است، به فؤاد نسبت داده شود. چون براى انسان يك نوع ادراك شهودى هست كه وراى ادراك هايى است كه با يكى از حواس ظاهرى و يا باطنى خود دارد. ادراكى است كه نه چشم و گوش و ساير حواس ظاهرى واسطه اند، و نه تخيّل و فكر و ساير قواى باطنى، مانند اين كه مشاهده مى كنيم كه ما موجودى هستيم كه مى بينيم كه در اين درك عيانى و شهودى، نه چشم ما واسطه است و نه فكر ما، و همچنين از خود مى بينيم كه ما مى شنويم و مى بوييم و مى چشيم و لمس مى كنيم و خيال مى كنيم و فكر مى كنيم، كه در هيچ يك از اين ادراك هاى شهودى ما، با اين كه رؤيت و شهود است، اما نه چشمى در كار است و نه هيچ حواس ظاهرى و باطنى ديگر.
و اين تازگى ندارد كه رؤيت را كه در اصل به معناى ديدن چشم است، به فؤاد نسبت داده شود. چون براى انسان يك نوع ادراك شهودى هست كه وراى ادراك هايى است كه با يكى از حواس ظاهرى و يا باطنى خود دارد. ادراكى است كه نه چشم و گوش و ساير حواس ظاهرى واسطه اند، و نه تخيّل و فكر و ساير قواى باطنى، مانند اين كه مشاهده مى كنيم كه ما موجودى هستيم كه مى بينيم كه در اين درك عيانى و شهودى، نه چشم ما واسطه است و نه فكر ما، و همچنين از خود مى بينيم كه ما مى شنويم و مى بوييم و مى چشيم و لمس مى كنيم و خيال مى كنيم و فكر مى كنيم، كه در هيچ يك از اين ادراك هاى شهودى ما، با اين كه رؤيت و شهود است، اما نه چشمى در كار است و نه هيچ حواس ظاهرى و باطنى ديگر.
خط ۲۳: خط ۲۳:
علاوه بر اين، اگر هم فرض كنيم كه منظور ديدن خود خداى تعالى است، باز اشكالى ندارد. چون ديدن خدا را به قلب نسبت داده، و ديدن قلب، غير از ديدن چشم است، كه تنها مربوط به اجسام است و تعلّقش به خداى تعالى محال است، و ما در سوره اعراف، آيه ۱۴۳ گفتارى درباره «رؤيت قلب» گذرانديم.
علاوه بر اين، اگر هم فرض كنيم كه منظور ديدن خود خداى تعالى است، باز اشكالى ندارد. چون ديدن خدا را به قلب نسبت داده، و ديدن قلب، غير از ديدن چشم است، كه تنها مربوط به اجسام است و تعلّقش به خداى تعالى محال است، و ما در سوره اعراف، آيه ۱۴۳ گفتارى درباره «رؤيت قلب» گذرانديم.
<span id='link32'><span>
<span id='link32'><span>
==گفتار بعضى مفسرين در تفسير (ماكذب الفواد ما راى ) ==
==گفتار بعضى مفسرين در تفسير (ماكذب الفواد ما راى ) ==
بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير در جمله «'''ما راى '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد نه به فواد، و معناى آيه اين است كه : فؤ اد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بعد از آنكه آن جناب با چشم خود ديد آنچه را كه ديد، نگفت من تو را نمى شناسم ، چون اگر مى گفت دروغ گفته بود. براى اين كه آن جناب همان طور كه چشمش ‍ ديد قلبش هم شناخت ، و خلاصه كلام اين مفسر آن است كه فواد رسول خدا (ص ) چشم آن جناب را در آنچه ديد تصديق كرد.
بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير در جمله «'''ما راى '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد نه به فواد، و معناى آيه اين است كه : فؤ اد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بعد از آنكه آن جناب با چشم خود ديد آنچه را كه ديد، نگفت من تو را نمى شناسم ، چون اگر مى گفت دروغ گفته بود. براى اين كه آن جناب همان طور كه چشمش ‍ ديد قلبش هم شناخت ، و خلاصه كلام اين مفسر آن است كه فواد رسول خدا (ص ) چشم آن جناب را در آنچه ديد تصديق كرد.