ریشه مدد: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(Added root proximity by QBot)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::مدد]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
زيادت. طبرسى ذيل آيه [بقره:15]. فرموده: مدّ در اصل به معنى زيادت است، جذب و كشيدن را مدّ گويند كه كشيدن چيزى سبب زيادت طول آن است. ولى راغب معناى آن را كشيدن مى‏داند و گويد:«اَصْلُ الْمَدِّ: اَلْجَرُّ» و مدّت را از آن مدّت گويند كه وقت ممتد است. در اقرب الموارد آمده: سيل را از آن مدّ گويند كه زيادت آب است. به نظر مى‏آيد كه قول مجمع‏البيان اصح باشد و اينكه گسترش دادن زمين را مدّالارض گوييم كه گسترش يك نوع زيادت است همچنين مهلت دادن، مال دادن و غيره. [رعد:3]. مراد از مدّالارض ظاهراً گسترش و وسعت خشكى آن است اگر در نظر بگيريم كه زمين در اصل مذاب بوده سپس در اثر سرد شدن قسمتى از آن منجمد شده و به تدريج بر وسعت آن افزوده تا تمام سطح آن را فرا گرفته است، در اينصورت معنى مدّالارض را بهتر درك خواهيم كرد يعنى: او كسى است كه زمين را گسترش داد و در آن كوههاى پابرجا و نهرها قرارداد. نظير:[حجر:19]. *[حجر:88]. مدّعين به معنى نگاه شديد و خيره شدن است يعنى چشمانت را به چيزهایی كه به دسته‏هاى كفّار داده‏ايم نگران مكن. * [مريم:79]. آنچه مى‏گويد مى نويسيم و عذاب را بر او افزون مى‏كنيم. * [مريم:75]. «فَلْيَمْدُد» امر غائب است مراد از آن مهلت مى‏باشد. گويند براى حتمى بودن مهلت به صورت امر آمده است يعنى هر كه در ضلالت باشد خدا حتماً به او مهلت خواهد داد ولى وقت آمدن عذاب يا قيامت خواهد دانست كه موقعيّت بدى داشته و بى‏يار و ياور است. * [لقمان:27]. منظور از «يَمُدُّ» امداد و يارى است . * [بقره:15]. مراد ظاهراً از «يَمُدُّهُم» مهلت است. * [شعراء:133]. [اسراء:6]. شما را با چهارپايان - اموال و پسران فزونى داديم مدّ و امداد هر دو يكى است ولى راغب در مفردات گفته: امداد اكثراً در محبوب و مدّ در مكروه آيد. *** * [كهف:109]. مداد به معنى مركب است از كشّاف و جوامع الجامع فهميده مى‏شود كه علّت تسميه، زياد شدن وزن دوات بواسطه آن است. «مدد» مصدر است به معنى زيادت و آمدن چيزى بعد از چيزى، مراد از آن در آيه ظاهراً اسم است يعنى بگو اگر دريا مركب شده ‏و كلمات خدا با آن نوشته مى‏شد حتماً پيش از تمام شدن كلمات خدا، دريا تمام مى‏شد و اگر چه درياى ديگرى را بر آن كمك مى‏آورديم. معنى آيه در «كلم» گذشت.
زيادت. طبرسى ذيل آيه [بقره:15]. فرموده: مدّ در اصل به معنى زيادت است، جذب و كشيدن را مدّ گويند كه كشيدن چيزى سبب زيادت طول آن است. ولى راغب معناى آن را كشيدن مى‏داند و گويد:«اَصْلُ الْمَدِّ: اَلْجَرُّ» و مدّت را از آن مدّت گويند كه وقت ممتد است. در اقرب الموارد آمده: سيل را از آن مدّ گويند كه زيادت آب است. به نظر مى‏آيد كه قول مجمع‏البيان اصح باشد و اينكه گسترش دادن زمين را مدّالارض گوييم كه گسترش يك نوع زيادت است همچنين مهلت دادن، مال دادن و غيره. [رعد:3]. مراد از مدّالارض ظاهراً گسترش و وسعت خشكى آن است اگر در نظر بگيريم كه زمين در اصل مذاب بوده سپس در اثر سرد شدن قسمتى از آن منجمد شده و به تدريج بر وسعت آن افزوده تا تمام سطح آن را فرا گرفته است، در اينصورت معنى مدّالارض را بهتر درك خواهيم كرد يعنى: او كسى است كه زمين را گسترش داد و در آن كوههاى پابرجا و نهرها قرارداد. نظير:[حجر:19]. *[حجر:88]. مدّعين به معنى نگاه شديد و خيره شدن است يعنى چشمانت را به چيزهایی كه به دسته‏هاى كفّار داده‏ايم نگران مكن. * [مريم:79]. آنچه مى‏گويد مى نويسيم و عذاب را بر او افزون مى‏كنيم. * [مريم:75]. «فَلْيَمْدُد» امر غائب است مراد از آن مهلت مى‏باشد. گويند براى حتمى بودن مهلت به صورت امر آمده است يعنى هر كه در ضلالت باشد خدا حتماً به او مهلت خواهد داد ولى وقت آمدن عذاب يا قيامت خواهد دانست كه موقعيّت بدى داشته و بى‏يار و ياور است. * [لقمان:27]. منظور از «يَمُدُّ» امداد و يارى است . * [بقره:15]. مراد ظاهراً از «يَمُدُّهُم» مهلت است. * [شعراء:133]. [اسراء:6]. شما را با چهارپايان - اموال و پسران فزونى داديم مدّ و امداد هر دو يكى است ولى راغب در مفردات گفته: امداد اكثراً در محبوب و مدّ در مكروه آيد. *** * [كهف:109]. مداد به معنى مركب است از كشّاف و جوامع الجامع فهميده مى‏شود كه علّت تسميه، زياد شدن وزن دوات بواسطه آن است. «مدد» مصدر است به معنى زيادت و آمدن چيزى بعد از چيزى، مراد از آن در آيه ظاهراً اسم است يعنى بگو اگر دريا مركب شده ‏و كلمات خدا با آن نوشته مى‏شد حتماً پيش از تمام شدن كلمات خدا، دريا تمام مى‏شد و اگر چه درياى ديگرى را بر آن كمك مى‏آورديم. معنى آيه در «كلم» گذشت.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
کم:100, ب:95, ل:89, هم:87, ه:81, ما:81, من:65, ها:64, فى:60, ف:48, ربب:43, قول:39, انن:37, ى:36, ارض:36, الى:34, بنو:34, مول:32, جعل:32, مدد:31, اذا:30, ک:30, لا:29, لقى:29, بحر:25, عين:23, ا:23, الذى:23, وله:22, على:22, لو:22, کون:22, رحم:22, حتى:21, الف:21, ظلل:21, نن:21, اله:21, نا:21, رئى:21, الله:20, ان:20, عذب:20, علم:20, کلل:20, فکه:20, مهد:19, ارث:19, رسو:19, اولاء:19, ثم:19, وقى:18, الک:17, مثل:17, کثر:17, سمو:17, نعم:17, عهد:17, هؤلاء:16, جىء:16, لعل:16, ورث:16, شىء:16, قطع:16, هزء:16, کلم:16, رهن:16, جنن:16, موه:16, اذن:16, ضلل:16, نهر:16, ن:15, سکب:15, رضو:15, کيف:15, رسل:15, عمد:15, بين:15, شهد:15, نضد:15, شکر:15, لئک:15, کتب:15, فرج:15, کسب:15, عظم:15, اتى:15, درر:15, سبع:15, طلح:14, خضد:14, هو:14, سبب:14, يقن:14, هذا:14, وحد:14, اخو:14, شهب:14, اول:14, متع:14, قلم:14, قرء:14, بصر:14, وصد:14, حقق:14, سدر:14, غوى:14, شجر:14, قرآن:14, بعد:14, س:14, طغو:14, سليمان:14, لم:14, سعى:14, انا:14, حسب:14, اخر:14, دنو:13, کفى:13, مرء:13, طوع:13, ثلث:13, لحم:13, حين:13, ذا:13, خمس:13, نفد:13, کرر:13, خلو:13, نبت:13, ثنى:13, طغى:13, حول:13, ملک:13, وعد:13, بشر:13, خلق:13, غفر:13, لن:13, طرف:13, امن:13, تبع:13, لما:13, کلا:13, سمع:12, ذکر:12, حبب:12, عمه:12, قصر:12, عن:12, سرع:12, فور:12, شهو:11, تمم:11, نزع:11, عند:11, بغى:11, وحى:11, نحن:11, نفر:11, ردد:11, سرق:11, شطن:11, الذين:11, جوب:11, سبل:11, سکن:11, رجع:11, غمر:11, سبح:11, ردف:11, فرد:11, زين:11, عطو:11, قبل:11, زوج:11, احد:10, ثمر:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۷

تکرار در قرآن: ۳۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

زيادت. طبرسى ذيل آيه [بقره:15]. فرموده: مدّ در اصل به معنى زيادت است، جذب و كشيدن را مدّ گويند كه كشيدن چيزى سبب زيادت طول آن است. ولى راغب معناى آن را كشيدن مى‏داند و گويد:«اَصْلُ الْمَدِّ: اَلْجَرُّ» و مدّت را از آن مدّت گويند كه وقت ممتد است. در اقرب الموارد آمده: سيل را از آن مدّ گويند كه زيادت آب است. به نظر مى‏آيد كه قول مجمع‏البيان اصح باشد و اينكه گسترش دادن زمين را مدّالارض گوييم كه گسترش يك نوع زيادت است همچنين مهلت دادن، مال دادن و غيره. [رعد:3]. مراد از مدّالارض ظاهراً گسترش و وسعت خشكى آن است اگر در نظر بگيريم كه زمين در اصل مذاب بوده سپس در اثر سرد شدن قسمتى از آن منجمد شده و به تدريج بر وسعت آن افزوده تا تمام سطح آن را فرا گرفته است، در اينصورت معنى مدّالارض را بهتر درك خواهيم كرد يعنى: او كسى است كه زمين را گسترش داد و در آن كوههاى پابرجا و نهرها قرارداد. نظير:[حجر:19]. *[حجر:88]. مدّعين به معنى نگاه شديد و خيره شدن است يعنى چشمانت را به چيزهایی كه به دسته‏هاى كفّار داده‏ايم نگران مكن. * [مريم:79]. آنچه مى‏گويد مى نويسيم و عذاب را بر او افزون مى‏كنيم. * [مريم:75]. «فَلْيَمْدُد» امر غائب است مراد از آن مهلت مى‏باشد. گويند براى حتمى بودن مهلت به صورت امر آمده است يعنى هر كه در ضلالت باشد خدا حتماً به او مهلت خواهد داد ولى وقت آمدن عذاب يا قيامت خواهد دانست كه موقعيّت بدى داشته و بى‏يار و ياور است. * [لقمان:27]. منظور از «يَمُدُّ» امداد و يارى است . * [بقره:15]. مراد ظاهراً از «يَمُدُّهُم» مهلت است. * [شعراء:133]. [اسراء:6]. شما را با چهارپايان - اموال و پسران فزونى داديم مدّ و امداد هر دو يكى است ولى راغب در مفردات گفته: امداد اكثراً در محبوب و مدّ در مكروه آيد. *** * [كهف:109]. مداد به معنى مركب است از كشّاف و جوامع الجامع فهميده مى‏شود كه علّت تسميه، زياد شدن وزن دوات بواسطه آن است. «مدد» مصدر است به معنى زيادت و آمدن چيزى بعد از چيزى، مراد از آن در آيه ظاهراً اسم است يعنى بگو اگر دريا مركب شده ‏و كلمات خدا با آن نوشته مى‏شد حتماً پيش از تمام شدن كلمات خدا، دريا تمام مى‏شد و اگر چه درياى ديگرى را بر آن كمك مى‏آورديم. معنى آيه در «كلم» گذشت.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
يَمُدُّهُمْ‌ ۱
يُمِدَّکُمْ‌ ۱
يُمْدِدْکُمْ‌ ۲
يَمُدُّونَهُمْ‌ ۱
مُمِدُّکُمْ‌ ۱
مُدَّتِهِمْ‌ ۱
مَدَّ ۲
مَدَدْنَاهَا ۲
تَمُدَّنَ‌ ۲
أَمْدَدْنَاکُمْ‌ ۱
نُمِدُّ ۱
مِدَاداً ۱
مَدَداً ۱
فَلْيَمْدُدْ ۲
مَدّاً ۲
نَمُدُّ ۱
نُمِدُّهُمْ‌ ۱
أَمَدَّکُمْ‌ ۲
تُمِدُّونَنِ‌ ۱
يَمُدُّهُ‌ ۱
أَمْدَدْنَاهُمْ‌ ۱
مَمْدُودٍ ۱
مَمْدُوداً ۱
مُدَّتْ‌ ۱
مُمَدَّدَةٍ ۱

ریشه‌های مرتبط