تَبَاب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تَبَاب | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تَبَاب | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۶: | خط ۷: | ||
*[[ریشه تبب | تبب]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: تبب| ]] | *[[ریشه تبب | تبب]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: تبب| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
تَبْ و تَباب به معنى خسران و زيان است زاغب زيان مستّمِر، مجمع البيان زيان مُؤدى بر فساد، قاموس نقص و زيان مطلق گفته است [غافر:37]، حليه فرعون نيست مگر در زيان [هود:101]، به آنها جز خسران نيافزودند. * [مسد:1-6]. غرض از نقل كامل اين سوره مباركه آن است كه بعضى معناى شوره را درك نكرده و گفتهاند: قرآن در اين سوره ناسزا گفته و اين از ساحت كتاب آسمانى به دور است و ناسزا گفتن دليل بى منطقى است و گرنه احتياجى به ناسزا گوئى نيست مخصوصاً كه زن ابولهب نيز به زشتى ياد شده است (خلاصه شبههاى كه گفتهاند و يا مىشود گفت). ابتدا مفردات سوره رسيدگى مىكنيم: «تبّت» فعل ماضى مؤنث و «يداابى لهب» فاعل آنست «تّب» فعل ماضى و فاعلش ضمير مستتر به ابى لهب برمىگردد يعنى: دو دست ابالهب و خود او به زيان و خسران افتاد. ابولهب عموى حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» است، اين كنيه را قرآن جعل نكرده بلكه به او در اثر زيبائى و خوش منظرى و گونههاى سرخش، ابالهب مىگفتند و آن نام در ميان مردم تعريف او بود و قرآن مجيد همان را آورده است. «وَ اَمَِْءَتُهُ» عطف است بفاعل «سَيَصلى» يعنى: «سيصلى ابولهب و امرءِته النارَ» زن ابولهب بنام امّ جميل خواهر ابوسفيان، زنى فتنهانگيز و سخن چين و دو بهم زن بود نقل شده خارها را مىآورد و زير پاى حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» مىريخت جمله «حَمّالة الحطب فى جيدهاحبل من مسد» حال است از «وامرءته» يعنى: زنش داخل آتش مىشود در حالى كه هيمه حمل مىكند و در گردنش ريسمانى است از ليف خرما. مراد از اين دو جمله حاليّه خواه سخن چينى باشد و يا آوردن خار و ريختن به راه آن حضرت (احتمال دوّم موافق آيه است) آنست كه: جهنّم رفتن اين زن عمل دنيائى او را حكايت مىكند در حالى كه در دنيا بود در همان حال به آتش داخل مىشود. با اين طريق، سوره مباركه و مطالب آن كاملاً طبيعى است. بار ديگر ترجمه سوره را يكجا مىآوريم: دستهاى ابالهب و خود او به زيان افتاد مال وى و آنچه فراهم كرده بود او را بى نياز نكرد، حتماً به آتش زباله دار داخل مىشود، زنش نيز در حالى كه حامل هيمه و ريسمان در گردن است داخل آتش مىشود. بعضىها «تَبَّتْ يَدا اَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» را نفرين دانسته و در ترجمه گفتهاند: بريده باد دستهاى ابولهب و نابود باد او. اوّلا تبّ و تباب چنانكه گفتيم به معناى خسران است ثانياً: آيه خبر است و نفرين نيست چنانكه گفته شد و احتياجى به نفرين گرفتن نداريم. اگر گويند: چرا ابولهب و زنش طورى به خصوص آمده است كه قابل تطبيق به عموم نيست حال آنكه سليقه قرآن اعمّ گفتن مطالب است و جز در موارد ضرورى تصريح به شخص نكرده است آيا ممكن نبود كه او و زنش مانند ديگران بعداً ايمان بياورند. گوئيم: اگر سوره مباركه بعد از هلاكت او و زنش نازل شده باشد در اين صورت هيچ اشكالى نيست زيرا پس از مرگ و حتميّت جهنّمى بودن، حال آنها بيان شده است مثل فرعون و هامان و قارون و غيره، و اگر در حال حيات آن دو نازل شده باشد بايد گفت كه چون در علم خدا ايمان نياوردن آنها حتمى بود لذا در حال زنده بودن به حسابشان رسيده است، مىشود گفت: مفسّران اجماع دارند بر نزول سوره در حال حيات آن دو و «سَيَصلى» را نيز شاهد مىآورند كه از آينده خبر مىدهد و اگر آن وقت ابولهب و زنش مرده بودند لازم بود با صيغه ماضى گفته شود و نيز لازم بود با صيغه ماضى گفته شود و نيز رواياتى وارد شده كه مى فهماند نزول سوره در حال حيات آنها بوده است.(بقیّه مطلب را در «لهب» مطالعه کنید. از نظر تاریخ مرگ او بعد از هجرت است.) ولى مىشود گفت: سوره مباركه بعد از هلاكت آن دو نازل شده است. «سَيَصلى» خبر از عذاب آخرت است نه برزخ و دوران مرگ در اين زمينه فقط يك روايت در برهان از جابر بن يزيد از امام باقر «عليه السلام» و يك روايت در صافى از قرب الاسناد از امام كاظم «عليه السلام» نقل شده است حال روايت برهان كه در سندش عمر بن شمر هست روشن است و در روايت قرب الاسناد نيز تحقيق لازم است و آنچه از ابن عباس و غيره نقل شده موضوعيّت ندارد و الله العام. | |||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
وَ:100, قَال:65, فِي:65, إِلاّ:58, الّذِي:58, فِرْعَوْن:52, آمَن:52, يَا:45, کَيْد:45, مَا:38, قَوْم:38, اتّبِعُون:31, السّبِيل:24, أَهْدِکُم:24, عَن:17, صُدّ:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::تَبَاب]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۶
«تَبّ» و «تباب» (بر وزن خراب) به گفته «راغب» در «مفردات»، به معناى زیان مستمر و مداوم است، ولى «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: به معناى زیانى است که منتهى به هلاکت مى شود. بعضى از ارباب لغت نیز، آن را به معناى «قطع کردن» تفسیر کرده اند، و این شاید به خاطر آن است که زیان مستمر و منتهى به هلاکت طبعاً سبب قطع و بریدگى مى شود، و از مجموع این معانى همان استفاده مى شود که در معناى آیه گفته ایم.
ریشه کلمه
- تبب (۴ بار)
قاموس قرآن
تَبْ و تَباب به معنى خسران و زيان است زاغب زيان مستّمِر، مجمع البيان زيان مُؤدى بر فساد، قاموس نقص و زيان مطلق گفته است [غافر:37]، حليه فرعون نيست مگر در زيان [هود:101]، به آنها جز خسران نيافزودند. * [مسد:1-6]. غرض از نقل كامل اين سوره مباركه آن است كه بعضى معناى شوره را درك نكرده و گفتهاند: قرآن در اين سوره ناسزا گفته و اين از ساحت كتاب آسمانى به دور است و ناسزا گفتن دليل بى منطقى است و گرنه احتياجى به ناسزا گوئى نيست مخصوصاً كه زن ابولهب نيز به زشتى ياد شده است (خلاصه شبههاى كه گفتهاند و يا مىشود گفت). ابتدا مفردات سوره رسيدگى مىكنيم: «تبّت» فعل ماضى مؤنث و «يداابى لهب» فاعل آنست «تّب» فعل ماضى و فاعلش ضمير مستتر به ابى لهب برمىگردد يعنى: دو دست ابالهب و خود او به زيان و خسران افتاد. ابولهب عموى حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» است، اين كنيه را قرآن جعل نكرده بلكه به او در اثر زيبائى و خوش منظرى و گونههاى سرخش، ابالهب مىگفتند و آن نام در ميان مردم تعريف او بود و قرآن مجيد همان را آورده است. «وَ اَمَِْءَتُهُ» عطف است بفاعل «سَيَصلى» يعنى: «سيصلى ابولهب و امرءِته النارَ» زن ابولهب بنام امّ جميل خواهر ابوسفيان، زنى فتنهانگيز و سخن چين و دو بهم زن بود نقل شده خارها را مىآورد و زير پاى حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» مىريخت جمله «حَمّالة الحطب فى جيدهاحبل من مسد» حال است از «وامرءته» يعنى: زنش داخل آتش مىشود در حالى كه هيمه حمل مىكند و در گردنش ريسمانى است از ليف خرما. مراد از اين دو جمله حاليّه خواه سخن چينى باشد و يا آوردن خار و ريختن به راه آن حضرت (احتمال دوّم موافق آيه است) آنست كه: جهنّم رفتن اين زن عمل دنيائى او را حكايت مىكند در حالى كه در دنيا بود در همان حال به آتش داخل مىشود. با اين طريق، سوره مباركه و مطالب آن كاملاً طبيعى است. بار ديگر ترجمه سوره را يكجا مىآوريم: دستهاى ابالهب و خود او به زيان افتاد مال وى و آنچه فراهم كرده بود او را بى نياز نكرد، حتماً به آتش زباله دار داخل مىشود، زنش نيز در حالى كه حامل هيمه و ريسمان در گردن است داخل آتش مىشود. بعضىها «تَبَّتْ يَدا اَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ» را نفرين دانسته و در ترجمه گفتهاند: بريده باد دستهاى ابولهب و نابود باد او. اوّلا تبّ و تباب چنانكه گفتيم به معناى خسران است ثانياً: آيه خبر است و نفرين نيست چنانكه گفته شد و احتياجى به نفرين گرفتن نداريم. اگر گويند: چرا ابولهب و زنش طورى به خصوص آمده است كه قابل تطبيق به عموم نيست حال آنكه سليقه قرآن اعمّ گفتن مطالب است و جز در موارد ضرورى تصريح به شخص نكرده است آيا ممكن نبود كه او و زنش مانند ديگران بعداً ايمان بياورند. گوئيم: اگر سوره مباركه بعد از هلاكت او و زنش نازل شده باشد در اين صورت هيچ اشكالى نيست زيرا پس از مرگ و حتميّت جهنّمى بودن، حال آنها بيان شده است مثل فرعون و هامان و قارون و غيره، و اگر در حال حيات آن دو نازل شده باشد بايد گفت كه چون در علم خدا ايمان نياوردن آنها حتمى بود لذا در حال زنده بودن به حسابشان رسيده است، مىشود گفت: مفسّران اجماع دارند بر نزول سوره در حال حيات آن دو و «سَيَصلى» را نيز شاهد مىآورند كه از آينده خبر مىدهد و اگر آن وقت ابولهب و زنش مرده بودند لازم بود با صيغه ماضى گفته شود و نيز لازم بود با صيغه ماضى گفته شود و نيز رواياتى وارد شده كه مى فهماند نزول سوره در حال حيات آنها بوده است.(بقیّه مطلب را در «لهب» مطالعه کنید. از نظر تاریخ مرگ او بعد از هجرت است.) ولى مىشود گفت: سوره مباركه بعد از هلاكت آن دو نازل شده است. «سَيَصلى» خبر از عذاب آخرت است نه برزخ و دوران مرگ در اين زمينه فقط يك روايت در برهان از جابر بن يزيد از امام باقر «عليه السلام» و يك روايت در صافى از قرب الاسناد از امام كاظم «عليه السلام» نقل شده است حال روايت برهان كه در سندش عمر بن شمر هست روشن است و در روايت قرب الاسناد نيز تحقيق لازم است و آنچه از ابن عباس و غيره نقل شده موضوعيّت ندارد و الله العام.