ریشه اهل: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
[[ ویژه:پیوند_به_این_صفحه/ریشه اهل | '''لیست کلمات مشتق شده ''']] | [[ ویژه:پیوند_به_این_صفحه/ریشه اهل | '''لیست کلمات مشتق شده ''']] | ||
__TOC__ | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::اهل]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
«اهل» به معناى نزدیکان و خاصان انسان است; اعم از این که بستگان نزدیک او باشند و یا همفکران و همگامان و اطرافیان. | «اهل» به معناى نزدیکان و خاصان انسان است; اعم از این که بستگان نزدیک او باشند و یا همفکران و همگامان و اطرافیان. | ||
=== قاموس قرآن === | |||
خانواده. خاندان. در مفردات گويد: اهل الرجل در اصل كسانىاند كه با او در يك خانه زندگى مىكنند بعد به طور مجاز به كسانى كه او و آنها را يك نسب جمع مىكند اهل بيت آن مرد گفتهاند. در قاموس گويد: اهل مرد، عشيره و اقرباى اوست و اهل الامر. اليان امراند، اهل خانه، ساكنان آنست و اهل مذهب، عقيده مندان آن مىباشد و... در قرآن مجيد آمده: «اَهْلُ الْكِتابِ، اَهْلُ الاِنْجيلِ، اَهْلُ الْقُرى، اَهْلُ الْمَدينَةِ، اَهْلُ الْبَيْتِ، اَهْلُ الذِّكْرِ، اَهْلُ هذِهِ الْقَرِيَةِ، اَهْلُ النّار، اَهْلُ الْتَقْوى، و اَهْلُ الْمَغْفِرَة». نا گفته نماند بنا بر استعمال قرآن مجيد، و گفته اهل لغت اهل در صورتى استعمال مىشود كه ميان يك عده افراد، پيوند جامعى بوده باشد مثل پدر، شهر، كتاب، علم و غيره و ميان جامع و آن افراد انسى و الفتى لازم است و كلمه اهل به آن جامع اضافه مىشود مثل اهل الكتاب. اهلى: در مقابل وحشى است كه به معنى كنار و نا آشناست. قرآن كريم آنرا كه با پيامبرى هم عقيده باشند و به او ايمان آورند اهل او و ذريّه او مىداند و كسانى را كه فرزند نسبى وى باشند در صورت ايمان نياوردن از اهل او بيرون مىداند درباره حضرت نوح آمده كه: نوح بعد از طوفان و غرق شدن پسرش گفت: [هود:45] يعنى خدايا پسرم از اهل من است و وعده تو حق است وعده دادى بودى كه اهل مرا از غرق نجات دهى پس چرا پسرم غرق شد؟ خدا در جواب فرمود [هود:46] يعنى او حتماً از اهل تو نيست او عمل غير صالح است. در اينجا ملاحظه مىكنيم كه فرزند نوح در اثر كفر از اهل او خارج مىشود و در جاى ديگر چنين آمده [شعراء:119-120] اين دو آيه صريحاند در اينكه نوح و آنان كه با او بودند همه نجات يافتند و ديگران همه هلاك شدند [صافات:76-77-82] در اينجاست كه پيروان نوح، اولاد او و اهل او شمرده شدهاند، مىگويد: فقط فرزندان او را باقى گذاريم حال آنكه در دو آيه قبل خوانديم تمام آنان كه با او بودند نجات يافتند، مىگويد او و اهل او را از غصه بزرگ نجات داديم حال آنكه تمام پيروان او را نجات داد، در جاى ديگر او را نجات داد، در جاى ديگر آمده [انبیاء:76-77]، در اينجا نيز فقط از نجات اهلش صحبت شده مىدانيم كه پيروان داخل در اهلاند، بقيه مطلب در «آل» ديده شود. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ه:82, ل:61, هم:60, ف:52, ب:51, ها:51, کتب:47, اول:44, کم:41, قول:40, ان:39, ما:39, انن:38, ک:38, کون:37, نا:36, وله:35, الا:34, على:32, امن:31, اله:31, فى:29, الله:28, الى:28, لا:28, يا:27, قرى:26, ى:25, نجو:25, فرعون:24, علم:23, اتى:22, الذين:21, اهل:21, حکم:21, قوم:20, کفر:20, رسل:19, اذ:18, جىء:18, نور:18, ظلم:17, عمل:17, جعل:17, وقى:17, اذا:17, لو:17, انس:17, سوء:17, مدن:17, ربب:16, قد:16, شىء:16, بيت:16, خرج:16, هلک:16, قلب:15, موسى:15, بين:15, شهد:15, سلم:15, ذکر:15, لوط:15, نزل:15, نفس:15, ولى:15, حقق:14, نن:14, غفر:14, قبل:14, ا:14, هذه:14, ثم:14, ذلک:14, غبر:14, ارض:14, مکر:14, ابراهيم:14, اوى:14, کلل:14, لما:14, صدق:14, ليس:14, عزز:14, عن:14, عذب:14, سئل:14, مرء:14, حتى:14, هو:14, ايى:13, طعم:13, طهر:13, اخذ:13, طوف:13, هن:13, قدر:13, خير:13, خسر:13, يوم:13, امر:13, قطع:13, غرق:13, رجل:13, هل:13, لعل:13, لم:13, ائى:13, جمع:13, رحم:13, ن:13, دئب:13, نوح:13, عظم:13, شرک:13, هارون:13, ظنن:13, رجع:13, فسد:13, رود:12, سوم:12, ضرر:12, انتم:12, بئس:12, ودد:12, مع:12, صلح:12, ضلل:12, صلو:12, حسب:12, سوى:12, ورث:12, کذب:12, اخو:12, مثل:12, ثنى:12, فضل:12, دخل:12, بقى:12, عمر:12, هما:12, نظر:12, تلو:12, صنع:12, نعم:12, شعر:12, سرر:12, سرى:12, يعقوب:12, وعد:12, ذهب:12, منى:12, وحى:12, مدين:12, غفل:12, زوج:12, او:12, بنو:12, دين:12, حيق:12, ارث:12, رقب:12, نفق:12, مدينه:12, نبو:12, جزى:12, ترک:12, نذر:12, حرر:12, زين:12, سمع:12, غلو:12, علو:12, مکث:12, شدد:12, سجد:12, سير:12, حمل:12, حرم:12, بشر:12, کرب:12, عجز:12, عرب:12, سنو:12, قتل:12, رزق:12, ابى:11, ردد:11, هدى:11, جوب:11, بعد:11, وقد:11, کتم:11, لن:11, خصم:11, آدم:11, غير:11, غدو:11, نصر:11, وجد:11, نکر:11, الذى:11, سبق:11, رئى:11, سوف:11, طور:11, جنب:11, اولاء:11, عبد:11, بصر:11, هؤلاء:11, انجيل:11, صفو:11, عمران:11, بعض:11, عند:11, سبل:11, حجج:11, کلم:11, ضيف:11, ثمر:11, عدو:11, ذرر:11, صير:11, جرم:11, مير:11, تمم:11, حول:11, ادى:11, فتن:11, زکو:11, شکر:11, ذبح:11, رجس:11, ثرب:11, هذا:11, جدل:11, اذن:11, صبح:11, نوم:11, ذنب:11, حفظ:11, سوع:11, ذلل:11, ذلکم:11, شيع:11, کفل:11, لقط:11, خرق:11, ليل:11, کثر:11, حصب:11, حضر:11, ابد:11, توراة:11, وزر:11, ابو:11, لدن:11, مول:11, بضع:11, نبذ:11, مسس:11, رسو:11, أما:11, ملک:11, يثرب:11, عقل:11, داود:11, نفخ:11, بعث:11, يسر:11, عرف:11, حسن:11, الک:11, برک:11, اجل:11, امم:11, بوء:11, ثوى:11, مطو:11, شفق:11, نقم:11, سکن:11, طلق:11, ودى:11, بلد:11, التى:11, رجز:11, حين:11, ظهر:11, صيص:11, وصى:11, فدى:11, وهب:11, دلل:11, حزن:11, فکک:11, کسب:11, حبب:11, لبث:11, عشر:11, ضعف:11, وسط:11, کسو:11, شرق:11, روغ:11, برر:11, سمو:11, مرد:11, فکه:11, حوط:11, حدث:11, غمز:11, منن:11, يى:11, ذو:11, دور:11, صدد:11, صبر:11, الم:11, درج:11, قلى:11, حمد:11, غنى:11, ذا:11, قعد:11, قلل:11, کيف:11, وثق:11, طوع:11, سعر:11, اجر:11, شرب:11, قضى:11, انا:11, فتح:11, نکح:11, زخرف:11, وفق:11, قمص:11, صور:11, وعظ:11, کبر:11, مريم:11, دبر:11, شغل:11, بطل:11, لبس:11, فصل:11, عجل:10, هى:10, خوف:10, عذر:10, برد:10, صوب:10, زيد:10, بغت:10, نقص:10, صلى:10, عير:10, جبى:10, رضو:10, قذف:10, لئک:10, کيل:10, بحر:10, عرض:10, جهنم:10, لکن:10, دون:10, مجد:10, ثبر:10, فعل:10, عصى:10, عشو:10, وصل:10, کمل:10, سجن:10, عدل:10, شرر:10, سمن:10, جفن:10, بوب:10, قوى:10, قدد:10, حجر:10, خلد:10, وکل:10, مرر:10, غسل:10, انت:10, سحر:10, غرر:10, عصو:10, ورى:10, قرب:10, حور:10, خلف:10, ندى:10, حشر:10, ضرع:10, حيى:10, فقه:10, لدى:10, قرء:10, بعر:10, زجو:10, تبع:10, سنن:10, زکريا:10, زبر:10, مطر:10, متع:10, ربع:10, ضحو:10, دبب:10, شقق:10, وجه:10, قنطر:10, فىء:10, لفت:10, بغى:10, تنور:10, بل:10, کشف:10, سلک:10, س:10, حصن:10, خطء:10, فرق:10, لزم:10, حرب:10, لسن:10, غمم:10, تلک:10, موت:10, لعب:10, صوم:10, وفى:10, طول:10, نصح:10, اولى:10, فسق:10, رعب:10, رضع:10, قسم:10, ذى:10, سود:10, رحل:10, سفن:10, نحن:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۱
تکرار در قرآن: ۱۵۳(بار)
«اهل» به معناى نزدیکان و خاصان انسان است; اعم از این که بستگان نزدیک او باشند و یا همفکران و همگامان و اطرافیان.
قاموس قرآن
خانواده. خاندان. در مفردات گويد: اهل الرجل در اصل كسانىاند كه با او در يك خانه زندگى مىكنند بعد به طور مجاز به كسانى كه او و آنها را يك نسب جمع مىكند اهل بيت آن مرد گفتهاند. در قاموس گويد: اهل مرد، عشيره و اقرباى اوست و اهل الامر. اليان امراند، اهل خانه، ساكنان آنست و اهل مذهب، عقيده مندان آن مىباشد و... در قرآن مجيد آمده: «اَهْلُ الْكِتابِ، اَهْلُ الاِنْجيلِ، اَهْلُ الْقُرى، اَهْلُ الْمَدينَةِ، اَهْلُ الْبَيْتِ، اَهْلُ الذِّكْرِ، اَهْلُ هذِهِ الْقَرِيَةِ، اَهْلُ النّار، اَهْلُ الْتَقْوى، و اَهْلُ الْمَغْفِرَة». نا گفته نماند بنا بر استعمال قرآن مجيد، و گفته اهل لغت اهل در صورتى استعمال مىشود كه ميان يك عده افراد، پيوند جامعى بوده باشد مثل پدر، شهر، كتاب، علم و غيره و ميان جامع و آن افراد انسى و الفتى لازم است و كلمه اهل به آن جامع اضافه مىشود مثل اهل الكتاب. اهلى: در مقابل وحشى است كه به معنى كنار و نا آشناست. قرآن كريم آنرا كه با پيامبرى هم عقيده باشند و به او ايمان آورند اهل او و ذريّه او مىداند و كسانى را كه فرزند نسبى وى باشند در صورت ايمان نياوردن از اهل او بيرون مىداند درباره حضرت نوح آمده كه: نوح بعد از طوفان و غرق شدن پسرش گفت: [هود:45] يعنى خدايا پسرم از اهل من است و وعده تو حق است وعده دادى بودى كه اهل مرا از غرق نجات دهى پس چرا پسرم غرق شد؟ خدا در جواب فرمود [هود:46] يعنى او حتماً از اهل تو نيست او عمل غير صالح است. در اينجا ملاحظه مىكنيم كه فرزند نوح در اثر كفر از اهل او خارج مىشود و در جاى ديگر چنين آمده [شعراء:119-120] اين دو آيه صريحاند در اينكه نوح و آنان كه با او بودند همه نجات يافتند و ديگران همه هلاك شدند [صافات:76-77-82] در اينجاست كه پيروان نوح، اولاد او و اهل او شمرده شدهاند، مىگويد: فقط فرزندان او را باقى گذاريم حال آنكه در دو آيه قبل خوانديم تمام آنان كه با او بودند نجات يافتند، مىگويد او و اهل او را از غصه بزرگ نجات داديم حال آنكه تمام پيروان او را نجات داد، در جاى ديگر او را نجات داد، در جاى ديگر آمده [انبیاء:76-77]، در اينجا نيز فقط از نجات اهلش صحبت شده مىدانيم كه پيروان داخل در اهلاند، بقيه مطلب در «آل» ديده شود.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
آلِ | ۹ |
آلَ | ۱۳ |
أَهْلِ | ۲۳ |
أَهْلَهُ | ۱۲ |
أَهْلُهُ | ۱ |
أَهْلِهِ | ۹ |
آلُ | ۳ |
أَهْلَ | ۲۱ |
أَهْلُ | ۹ |
أَهْلِکَ | ۲ |
أَهْلِهِنَ | ۱ |
أَهْلِهَا | ۸ |
أَهْلُهَا | ۵ |
أَهْلِيکُمْ | ۲ |
أَهْلَهَا | ۷ |
لِأَهْلِ | ۱ |
أَهْلَکَ | ۶ |
أَهْلِي | ۳ |
بِأَهْلِکَ | ۳ |
أَهْلِهِمْ | ۲ |
أَهْلَنَا | ۲ |
بِأَهْلِکُمْ | ۱ |
لِأَهْلِهِ | ۳ |
بِأَهْلِهِ | ۲ |
أَهْلِيهِمْ | ۳ |
بِآلِ | ۱ |
أَهْلُونَا | ۱ |
أَهْلِنَا | ۱ |
أَهْلِهِمُ | ۱ |