ریشه طمس: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::طمس]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
طمس و طموس به معنى كهنه شدن و محو شدن و نيز محو و هلاك كردن است متعدى و لازم هر دو آمده است (صحاح، قاموس، اقرب). راغب ازاله اثر به طور محو و در جوامع الجامع محو گفته است. بايد دانست: ازاله اثر هم نوعى محو كردن است. [يونس:88]. يعنى خدايا اموال آنها را محو و هلاك كن و دلهايشان را سخت گردان. چون طمس عارض بر چيز است لذا با «على» متعدى شده گوئى روى آن قرار گرفته است. [قمر:37]. ميهمانانش را از او خواستند در نتيجه چشمانشان را محو كرديم. آيه درباره قوم لوط است كه مىخواستند ملكها را كه به صورت جوان بودند از دست لوط بگيرند خدا چشمشان را محو كرد در جوامع الجامع فرمود: سرگردان ماندند درب خانه را نمى ديدند تا لوط از خانه بيرونشان كرد. و نيز گفته حتى شكاف چشم هم در صورتشان نماند. ولى ظاهراً فقط نابينا شدن مراد باشد. در آيه [مرسلات:8]. مراد رفتن نور ستارگان است به قرينه [تكوير:2]. راجع به آيه [يس:66]. در «سبق» صحبت شد. * [نساء:47]. در اين آيه به اهل كتاب در صورت عدم ايمان يكى از دو عقوبت وعده شده: محو وجوه و برگردان به قفا، و مسخ شدن مانند اصحاب سبت ولى «وُجُوهاً» كه نكره آمده دليل است كه عذاب شامل همه نخواهد بود اما تهديد همگانى است زيرا كه مصداق وجوه معين نيست. رجوع ضمير جمع «نَلْعَنَهُمْ»به «وُجُوه» دليل است كه مراد از وجوه اشخاص است نه فقط صورتها. و اين مىرساند كه مراد از طمس وجوه و ردّ برادبار برگشتن صورتها به قفاها نيست. به نظر مىآيد: مقصود از «نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» تغيير فطرت انسانيت و از بين بردن درك و فهم سعادت است چون بشر پيوسته به آينده و سعادت خويش متوجه است و اگر صورتش به قفا برگردد بقهقرى و بدبختى مىرود چنانكه آيه [انعام:110]. دالّ بر آن است. در اين صورت: عدهاى از يهود به عذاب اول گرفتار شدهاند. ديگر لازم نيست بگوئيم مراد برگشتن صورت بقفا است و يا يهود در آينده يكى از طمس صورت يا مسخ را خواهند ديد. يعنى: اى اهل كتاب به قرآن كه كتاب شما را نيز تصديق مىكند تسليم شويد پيش ازآن كه صورتهاى باطنى شما را برگردانيم و درك و فهم سعادت را از شما سلب كنيم و يا مانند اصحاب سبت مسختان كنيم و يكى از اين دو حتماً خواهد شد «وَ كانَ اَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً» (استفاده از الميزان) به قول بعضى مراد محو آثار صورت از قبيل چشم و بينى و ابرو و غيره است كه در صورت مثل قفا باشد. يا غرض برگشتن صورتها به پشت سر است. و يا غرض از وجوه، بزرگان و از ادبار ناتوانان است يعنى بزرگان را مبدّل بنا توانان كنيم، به قولى اين امر مال آينده است و يهود پيش از قيامت يكى از طمس و مسخ را خواهد ديد. ولى آنچه ما گفتيم از همه تغيير باطن و از «نَلْعَنَهُمْ» تغيير خلقت ظاهر و مسخ است و اللّه اعلم. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ف:100, هم:77, على:77, ل:74, اذا:72, ه:46, عين:46, ما:43, عن:38, نا:36, ان:36, ربب:31, سمو:31, وجه:31, شىء:31, ها:31, نجم:31, لو:28, مول:28, فرج:28, ردد:28, ضيف:28, قبل:28, کسب:28, من:25, جبل:25, ک:25, کون:25, وقع:25, ذوق:23, سبل:23, نسف:23, مع:23, شدد:23, رود:20, کم:20, سبق:20, ب:20, نذر:20, وعد:20, عذب:18, قلب:18, دبر:18, انن:15, قد:15, ضلل:15, صرط:15, ى:15, رجل:15, صدق:13, او:13, لا:10, نزل:10, لعن:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۱
تکرار در قرآن: ۵(بار)
قاموس قرآن
طمس و طموس به معنى كهنه شدن و محو شدن و نيز محو و هلاك كردن است متعدى و لازم هر دو آمده است (صحاح، قاموس، اقرب). راغب ازاله اثر به طور محو و در جوامع الجامع محو گفته است. بايد دانست: ازاله اثر هم نوعى محو كردن است. [يونس:88]. يعنى خدايا اموال آنها را محو و هلاك كن و دلهايشان را سخت گردان. چون طمس عارض بر چيز است لذا با «على» متعدى شده گوئى روى آن قرار گرفته است. [قمر:37]. ميهمانانش را از او خواستند در نتيجه چشمانشان را محو كرديم. آيه درباره قوم لوط است كه مىخواستند ملكها را كه به صورت جوان بودند از دست لوط بگيرند خدا چشمشان را محو كرد در جوامع الجامع فرمود: سرگردان ماندند درب خانه را نمى ديدند تا لوط از خانه بيرونشان كرد. و نيز گفته حتى شكاف چشم هم در صورتشان نماند. ولى ظاهراً فقط نابينا شدن مراد باشد. در آيه [مرسلات:8]. مراد رفتن نور ستارگان است به قرينه [تكوير:2]. راجع به آيه [يس:66]. در «سبق» صحبت شد. * [نساء:47]. در اين آيه به اهل كتاب در صورت عدم ايمان يكى از دو عقوبت وعده شده: محو وجوه و برگردان به قفا، و مسخ شدن مانند اصحاب سبت ولى «وُجُوهاً» كه نكره آمده دليل است كه عذاب شامل همه نخواهد بود اما تهديد همگانى است زيرا كه مصداق وجوه معين نيست. رجوع ضمير جمع «نَلْعَنَهُمْ»به «وُجُوه» دليل است كه مراد از وجوه اشخاص است نه فقط صورتها. و اين مىرساند كه مراد از طمس وجوه و ردّ برادبار برگشتن صورتها به قفاها نيست. به نظر مىآيد: مقصود از «نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» تغيير فطرت انسانيت و از بين بردن درك و فهم سعادت است چون بشر پيوسته به آينده و سعادت خويش متوجه است و اگر صورتش به قفا برگردد بقهقرى و بدبختى مىرود چنانكه آيه [انعام:110]. دالّ بر آن است. در اين صورت: عدهاى از يهود به عذاب اول گرفتار شدهاند. ديگر لازم نيست بگوئيم مراد برگشتن صورت بقفا است و يا يهود در آينده يكى از طمس صورت يا مسخ را خواهند ديد. يعنى: اى اهل كتاب به قرآن كه كتاب شما را نيز تصديق مىكند تسليم شويد پيش ازآن كه صورتهاى باطنى شما را برگردانيم و درك و فهم سعادت را از شما سلب كنيم و يا مانند اصحاب سبت مسختان كنيم و يكى از اين دو حتماً خواهد شد «وَ كانَ اَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً» (استفاده از الميزان) به قول بعضى مراد محو آثار صورت از قبيل چشم و بينى و ابرو و غيره است كه در صورت مثل قفا باشد. يا غرض برگشتن صورتها به پشت سر است. و يا غرض از وجوه، بزرگان و از ادبار ناتوانان است يعنى بزرگان را مبدّل بنا توانان كنيم، به قولى اين امر مال آينده است و يهود پيش از قيامت يكى از طمس و مسخ را خواهد ديد. ولى آنچه ما گفتيم از همه تغيير باطن و از «نَلْعَنَهُمْ» تغيير خلقت ظاهر و مسخ است و اللّه اعلم.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
نَطْمِسَ | ۱ |
اطْمِسْ | ۱ |
لَطَمَسْنَا | ۱ |
فَطَمَسْنَا | ۱ |
طُمِسَتْ | ۱ |