الزخرف ٤٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۶: خط ۴۶:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه : ((و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون )) گفته شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن مشركين كه در ردّ قرآن گفتند چرا بر يكى از بزرگان و توانگراننازل نشده و جواب به آنها با بيان اينكه روزى هاى مادى و معنوى را خداى تعالى تقسيممى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link107 | پاسخ به گفتار مشركين مكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به مشيت خداوند است و اختيار آن بدست انسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در مجمع انسانى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مىكرديم و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | وصف حال كور دلان روى گردان از ذكر خدا، كه قرين شيطانى دارند و در عين ضلالتخود را راه يافته مى پندارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...» ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر كور دل از قرين شيطانى خود در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link113 | وجوه مختلف در معناى جمله ((و لن ينفعكم اليوم اذ ظلتم انكم فى العذاب مشتركون )) كهخطاب به كفار و قرين هاى شيطانى آنها است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال مفسرين درباره مقصود از اينكه خطاب به پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((واسئل من ارسلنا من قبلك اجعلنا من دون الرحمن آلهه يعبدون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link115 | توضيحى درباره روايتى كه جمله ((و جعلها كلمة باقية فى عقبه )) را به امامت ذريهابراهيم (ع ) تفسير كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | روايتى در ذيل آيه : ((و قالوا لا نزل هنا القرآن علىرجل من القريتين عظيم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]



نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۴

کپی متن آیه
أَ فَأَنْتَ‌ تُسْمِعُ‌ الصُّمَ‌ أَوْ تَهْدِي‌ الْعُمْيَ‌ وَ مَنْ‌ کَانَ‌ فِي‌ ضَلاَلٍ‌ مُبِينٍ‌

ترجمه

(ای پیامبر!) آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی، یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند هدایت کنی؟!

|پس آيا تو مى‌توانى كران را شنوا كنى يا كوردلان و كسانى را كه در ضلالتى آشكارند هدايت كنى
پس آيا تو مى‌توانى كران را شنوا كنى، يا نابينايان و كسى را كه همواره در گمراهى آشكارى است راه نمايى؟
آیا تو این کران را سخنی توانی آموخت یا این کوران (باطن) و آن را که دانسته به گمراهی می‌رود هدایت توانی کرد؟
پس آیا تو می توانی [دعوتت را] به کران بشنوانی، یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکارند هدایت کنی؟!
آيا تو مى‌خواهى به كران سخن بشنوانى، يا كوران و آنهايى را كه در گمراهى آشكار هستند راه بنمايى؟
آیا تو به ناشنوایان [پیام خود را] می‌شنوانی، یا نابینایان و کسی را که در گمراهی آشکار است، هدایت می‌کنی؟
پس مگر تو مى‌توانى كران را بشنوانى يا كوران- كوردلان- و آن كس را كه در گمراهى آشكار است راه بنمايى؟
آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی؟ و یا این که کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند، رهنمود گردانی؟
آیا پس تو کران را می‌شنوانی، یا نابینایان و کسی را که همواره در گمراهی آشکارگری بوده راه می‌نمایی‌؟
پس آیا تو می‌شنوانی کران را یا رهبری کنی کوران را و آن را که او است در گمراهی آشکار

Can you make the deaf hear, or guide the blind, and him who is in evident error?
ترتیل:
ترجمه:
الزخرف ٣٩ آیه ٤٠ الزخرف ٤١
سوره : سوره الزخرف
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«اَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ ...؟» (نگا: یونس / و، نمل / و ).


نزول

جابر بن عبدالله انصارى گوید: در حجة الوداع در منى نزدیکتر از دیگران نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بودم که فرمود: مى بینم عده اى از شما را که بعد از من کافر مى شوید و به جان یکدیگر مى افتید.

قسم به خدا خواهید دید مرا که با شمشیر گردن‌ها و صورت‌هاى شما را مضروب سازم سپس به پشت سر خود توجه نموده و فرمود: یا این که على کار شمشیر زدن را انجام خواهد داد و سه مرتبه اسم على را تکرار نمود سپس جبرئیل آمد و این آیه را نازل کرد.[۱]

محمد بن العباس بعد از سه واسطه از محمد بن ربیع نقل نماید که گفت: سوره زخرف را بر یوسف ازرق قرائت کردم تا به این آیه که رسیدم به من گفت: اى محمد صبر کن من هم توقف کردم. سپس گفت: این سوره را بر اعمش قرائت کرده بودم چون به این آیه رسیدم به من گفت: اى یوسف آیا می‌دانى این آیه درباره چه کسى نازل شده است؟ گفتم: خداوند بهتر مى داند. گفت: درباره على بن ابى‌طالب نازل گردیده است و خداوند می‌فرماید ما به وسیله على انتقام خواهیم گرفت.[۲]

ابن عباس و جابر گویند: وقتى که این آیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردید. فرمود: به وسیله على این انتقام انجام خواهد گرفت.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «40»

(اى پيامبر!) آيا تو مى‌توانى سخن خود را به گوش كران برسانى يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارند هدايت كنى؟

نکته ها

سخن حقّ تنها در زنده دلان خدا ترس مؤثّر است نه ديگران. در قرآن مى‌خوانيم: «لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» «1»، تا به هر زنده دلى هشدار دهد، «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ‌


«1». يس، 70.

جلد 8 - صفحه 457

الرَّحْمنَ» «1» تنها كسانى را هشدار مى‌دهد كه پيرو ذكر بوده و خداترس مى‌باشند.

پیام ها

1- اگر زمينه پذيرش نباشد حتّى سخن رسول خدا اثرى نخواهد داشت. «أَ فَأَنْتَ»

2- پيامبر براى هدايت مردم سوز داشت. أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ‌ ... أَوْ تَهْدِي‌

3- قرين شدن شيطان سبب كرى و كورى باطنى مى‌گردد. «الصُّمَ‌- الْعُمْيَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (40)

شأن نزول:

حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله بسيار به ايمان قوم راغب بودند و هر چند بيشتر دعوت مى‌نمود عناد و انكار آنها زيادتر مى‌شد، لذا ملال بيشمار به حضرت وارد مى‌گرديد؛ آيه شريفه نازل شد:

أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَ‌: آيا پس تو اى پيغمبر پيشوائى گران را، أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ‌: يا راه مى‌نمائى كوران را، وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌: و آن را كه‌


«1» نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 182، صفحه 603.

«2» نور الثقلين ج 4، ص 603 حديث 49 به نقل از تفسير على بن ابراهيم قمى،

جلد 11 - صفحه 475

باشد در گمراهى آشكارا.

بيان:

قلب انسانى كه جوهره قدسى و مميّز انسان از حيوان است، داراى گوش شنوائى و قلب بينائى باشد، تأثير دعوت و تبليغ انبياء منوط به آن است.

اگر گوش و چشم قلبى باز باشد، آثار هدايت ظاهر شود؛ و چنانچه سلب ادراك شنوائى و بينائى قلبى گردد، كر و كور شده فايده‌اى مترتب نخواهد بود و آيه شريفه ناظر به اين است كه تو نمى‌توانى كه بشنوائى سخن حق را، يا بنمائى طريق هدايت را به آنانكه گوش و هوش ايشان از شنيدن حق كر و ديده دل آنها از ادراك راه حق تيره و بى‌نور است، و قادر نيستى بر هدايت جماعتى كه ضلالت و غوايت ايشان در كمال ظهور باشد بر وجهى كه بر هيچ عاقلى پوشيده و پنهان نيست و تو مأمور نيستى كه به اجبار ايشان را به دين اسلام وادار كنى، بر تو است ابلاغ و دعوت به حق.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (37) حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38) وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ (39) أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (40)

ترجمه‌

و هر كس چشم بپوشد از ياد خداى بخشنده آماده ميكنيم براى او شيطانى را پس او برايش همنشين است‌

و همانا آنها باز ميدارندشان از راه و گمان ميكنند كه آنها هدايت يافتگانند

تا چون آيد نزد ما گويد ايكاش بود ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب پس چه بد همنشينى هستى‌

و هرگز سود ندهد شما را امروز چون ستم كرديد آنكه در عذاب با يكديگر شركت دارانيد

آيا پس تو ميشنوانى كران را يا راه مينمائى كوران را و كسى را كه باشد در گمراهى آشكار.

تفسير

هر كس در تحصيل لذّات دنيا كوشيد و از ياد خدا و نظر در آيات او چشم پوشيد خداوند شيطانى را از جنس جن يا انس آماده و مهيّا ميفرمايد براى گمراه كردن او باين معنى كه واميگذارد او را باختيار شيطان و مانع نميشود از نفوذ اراده آن ملعون در او و دور نميكند او را از آن شخص منغمر در لذّات براى آنكه اين شخص باختيار خود خود را از قابليّت عنايت الهى انداخته و در نتيجه شياطين با اين اشخاص نزديك و مأنوس و همدم و همنشين ميشوند و آنها را


جلد 4 صفحه 604

به وساوس و حيل از راه حق و حقيقت باز ميدارند بطوريكه در عين ضلالت و گمراهى خودشان را مهتدى و راه يافته بحق و حقيقت ميدانند و آن شياطين با اين گمشدگان هميشه هستند تا آن گم‌گشته يا او با شيطانش چون جاءانا بصيغه تثنيه نيز قرائت شده است در محضر عدل الهى و موقف حشر حاضر ميگردند آنوقت آن بيچاره متنبّه ميشود كه چه بد رفيق و مصاحبى داشته و آرزو ميكند كه بين او و رفيقش فاصله ميان مشرق و مغرب بود چون مشرقين از باب تغليب اراده مشرق و مغرب از آن ميشود و اين آرزو را برفيقش اظهار مينمايد و ميگويد چه بد رفيقى بودى او هم لابد جواب ميگويد من تو را مجبور ننمودم تو خودت بد جنس بودى كه سخن خدا و پيغمبر را نشنيدى و بحرف من گوش دادى ولى خداوند اينجا ذكر نفرموده فقط ميفرمايد هر دو بايد بسوزيد و اينكه با يكديگر ميسوزيد براى شما نفعى ندارد و تسلّاى خاطرى از تعميم عذاب براى شما حاصل نميشود چون كفر كه بدترين ظلم است عذابش هم شديدترين عذاب‌ها است كه مافوق ندارد و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام اين دو آيه با اوّلى و دوّمى و تبرّى يكى از آن دو از ديگرى و حكم خداوند باشتراك آن دو و اتباعشان در عذاب براى ظلم بآل محمد صلى اللّه عليه و اله تطبيق شده است و در آيه اخيره خداوند حبيب خود را مخاطب فرموده بر سبيل تعجّب ميفرمايد آيا كسى را كه بواسطه اعراض از استماع كلام حقّ كر شده و ديگر حرف حساب بگوشش فرو نميرود تو ميتوانى شنوا نمائى يا كسيرا كه براى منصرف شدن از فكر و ذكر خدا كور شده و در وادى حيرت و ضلالت واضح و آشكار ميگردد تو ميتوانى راهنمائى نمائى بيش از اين خود را بزحمت مينداز كه ما هر كار بخواهيم بكنيم ميتوانيم و ميكنيم وظيفه تو فقط ابلاغ است كه عمل مينمائى ديگر مسئوليّتى براى تو نخواهد بود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَأَنت‌َ تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ أَو تَهدِي‌ العُمي‌َ وَ مَن‌ كان‌َ فِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ (40)

آيا ‌پس‌ ‌شما‌ شنوا مي‌كني‌ آدم‌ كر ‌را‌ ‌ يا ‌ راه‌نمايي‌ مي‌كني‌ كور ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ بوده‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ضلالت‌ آشكارا.

مكرر گفته‌ايم‌ و باز ‌هم‌ مي‌گوئيم‌ ‌که‌ انسان‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ جنبه روح‌ حيواني‌ دارد و بدن‌ عنصري‌ همين‌ نحو جنبه روح‌ ملكوتي‌ و جوهر سماوي‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ و اخبار تعبير ‌به‌ قلب‌ مي‌كنند و همين‌ نحو ‌که‌ ‌اينکه‌ چشم‌ دارد مي‌بيند گوش‌ دارد مي‌شنود زبان‌ دارد مي‌گويد ذوق‌ دارد مي‌چشد شامه‌ دارد مي‌بويد لامسه‌ دارد حس‌ ميكند همين‌ نحو تمام‌ ‌اينکه‌ قوا ‌را‌ روح‌ ملكوتي‌ ‌هم‌ دارد و همين‌ نحو ‌اگر‌ چشم‌ سر كور ‌باشد‌ نمي‌بيند و ‌لو‌ مقابل‌ شمس‌ بايستد و ‌اگر‌ كر ‌باشد‌ نمي‌شنود و ‌لو‌ صداي‌ توپ‌ ‌باشد‌ و ‌اگر‌ ذائقه‌ نداشته‌ ‌باشد‌ طعم‌ ‌را‌ نمي‌چشد و ‌لو‌ ‌در‌ اعلي‌ درجه‌ تلخي‌ ‌باشد‌ و ‌اگر‌ شامه‌ خراب‌ ‌باشد‌ نمي‌بويد و ‌لو‌ عطر تند و شديد ‌باشد‌ و ‌اگر‌ لال‌ ‌باشد‌ نمي‌گويد و ‌اگر‌ بي‌حس‌ّ ‌باشد‌ درك‌ نمي‌كند و ‌لو‌ عضو ‌را‌ پاره‌ پاره‌ كنند و قطعه‌ قطعه‌ همين‌ نحو ‌است‌ روح‌ ملكوتي‌ و همين‌ نحو ‌که‌ مركز ‌اينکه‌ حواس‌ ظاهره‌ دماغ‌ ‌است‌ ‌که‌ مراد مغز سر ‌باشد‌ همين‌ نحو مركز ‌آن‌ حواس‌ باطنه‌ قلب‌ ‌است‌ ‌اگر‌ گوش‌ ‌آن‌ كر ‌باشد‌ نمي‌شنود و ‌لو‌ تمام‌ انبياء بخواهند ‌او‌ ‌را‌ گوشزد كنند و ‌اگر‌ كور ‌باشد‌ نمي‌بيند و ‌لو‌ تمام‌ حقائق‌ ‌را‌ مقابل‌ ‌او‌ بياورند و ‌اگر‌ لال‌ ‌باشد‌ اعتراف‌ و اقرار نمي‌كند و ‌اگر‌ ذوق‌ نداشته‌ ‌باشد‌ طعم‌ ايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ ‌را‌ نمي‌چشد و ‌اگر‌ حس‌ نداشته‌ ‌باشد‌ لمس‌ حقايق‌ ‌را‌ نمي‌كند و ‌اگر‌ شامه‌ نداشته‌ ‌باشد‌ بوي‌ حقيقت‌ ‌به‌ مشامش‌ نمي‌رسد و هكذا و فرق‌ ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بسا ‌اينکه‌ حواس‌ ظاهره‌ بدون‌ اختيار ‌از‌ دستش‌ مي‌رود ولي‌ ‌آن‌ حواس‌ باطنه‌ ‌را‌ باختيار ‌از‌ دست‌ مي‌دهد چشم‌ ‌آن‌ ‌را‌ كور مي‌كند گوش‌ ‌او‌ ‌را‌ كر مي‌كند زبان‌ ‌او‌ ‌را‌ لال‌ مي‌كند شامه ‌او‌ ‌را‌ فاسد مي‌كند لامسه

جلد 16 - صفحه 32

‌او‌ ‌را‌ بي‌حس‌ مي‌كند لذا مي‌فرمايد:

أَ فَأَنت‌َ تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ ‌هر‌ چه‌ فرياد زني‌ و دعوي‌ كني‌ اثر نمي‌كند.

أَو تَهدِي‌ العُمي‌َ ‌هر‌ چه‌ راه‌ نشان‌ دهي‌ پيدا نمي‌كند و ‌از‌ همه بدتر.

وَ مَن‌ كان‌َ فِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ گم‌ ‌شده‌ ‌را‌ ‌اگر‌ ‌در‌ درياي‌ شهوت‌ و هواي‌ نفس‌ غرق‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌در‌ قعر دريا ‌ يا ‌ ‌در‌ چاه‌ ضلالت‌ فرو رفته‌ ‌باشد‌ ‌در‌ تخوم‌ زمين‌ دنيا كجا مي‌توان‌ ‌از‌ قعر دريا ‌او‌ ‌را‌ بيرون‌ آورد و ‌از‌ تخوم‌ ارض‌ اخراج‌ نمود اينها بكلي‌ ‌از‌ قابليّت‌ هدايت‌ افتاده‌اند مثل‌ هسته‌ گنديده‌ ‌که‌ ‌به‌ ثمر نمي‌رسد و مثل‌ مرده پوسيده‌ ‌که‌ تكان‌ نمي‌خورد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- در اینجا قرآن این گروه را به حال خود می‌گذارد و روی سخن را به سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده از غافلان کوردلی که پیوسته او را تکذیب می‌کردند، و از قماش همان گروهی بودند که در آیات قبل از آنها سخن گفته شد، بحث کرده، می‌فرماید: «آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی؟ یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند هدایت کنی» (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).

نکات آیه

۱ - روى گردانى از یاد خدا، موجب از دست دادن زمینه هاى هدایت پذیرى (و من یعش عن ذکر الرحمن ... أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى) از این که اعراض کنندگان از یاد خدا، افرادى کر و کور معرفى شده اند، استفاده مى شود که نتیجه «خدافراموشى» سلب قابلیت هدایت است.

۲ - اهتمام و تلاش پیامبر(ص) براى هدایت تمامى انسان ها، حتى حق گریزان (أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى) از لحن آیه شریفه - که به صورت استفهام انکارى بیان شده است - استفاده مى شود که پیامبر(ص) در مسیر هدایت دیگران تلاش فراوانى داشتند تا بدان جا که آن حضرت خواهان هدایت خدافراموشانِ همدم شیطان نیز بوده است.

۳ - کسانى که زمینه هدایت پذیرى را از دست داده اند، تلاش پیامبر(ص) نیز براى هدایت آنان بى ثمر خواهد بود. (أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى)

۴ - وجود استعداد و قابلیت، شرط بهره مندى از پیام حق (أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى)

۵ - روى گردانى از یاد خدا، ضلالت و گمراهى آشکار است. (و من یعش عن ذکر الرحمن ... و من کان فى ضلل مبین) از ارتباط آیه فوق با جمله «و من یعش عن ذکر الرحمان» (در آیات پیشین) مطلب بالا استفاده مى شود.

۶ - انسان، در پرتو سلامت روح و اندیشه، قادر به دریافت و پذیرش پیام وحى (و من یعش عن ذکر الرحمن ... أفأنت تسمع الصمّ ... و من کان فى ضلل مبین) در آیه شریفه قابلیت نداشتن براى هدایت، گمراهى آشکار شمرده شده است. از این نکته مى توان استفاده کرد که وجود قابلیت روحى و فکرى براى هدایت، مى تواند راه رسیدن به حق را هموار سازد.

۷ - ازدست دادن استعداد هدایت پذیرى، آشکارترین نوع ضلالت و گمراهى است. (أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى و من کان فى ضلل مبین) جمله «و من کان...» گویا به منزله عطف تفسیرى براى قسمت قبل است; یعنى، شخصى که حق را نشنود و راه هدایت را نبیند، در گمراهى آشکار است.

۸ - گوش و چشم، از ابزار شناخت حق (أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى)

موضوعات مرتبط

  • استعداد: آثار استعداد ۴
  • انسان: اهمیت هدایت انسان ها ۲
  • ایمان: زمینه ایمان به وحى ۶
  • چشم: فواید چشم ۸
  • حق: شرایط حق پذیرى ۴
  • خدا: آثار اعراض از خدا ۱; گمراهى اعراض از خدا ۵
  • روح: آثار سلامت روح ۶
  • شناخت: ابزار شناخت ۸
  • فکر: آثار سلامت فکر ۶
  • گمراهى: گمراهى آشکار ۷; مراتب گمراهى ۷; نشانه هاى گمراهى ۷
  • گوش: فواید گوش ۸
  • محمد(ص): محمد(ص) و هدایت ناپذیران ۳; هدایتگرى محمد(ص) ۲
  • هدایت: استحاله هدایت هدایت ناپذیران ۳
  • هدایت: آثار هدایت ناپذیرى ۷; زمینه هدایت ناپذیرى ۱

منابع

  1. کتاب امالى از شیخ طوسى و تفسیر مجمع البیان.
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.
  3. کتاب فضائل از سمعانى و کتاب مناقب از ابن المغازلى از عامه.