النحل ٥٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link251 | مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link253 | مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link254 | معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link262 | توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link264 | رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۰

کپی متن آیه
يَخَافُونَ‌ رَبَّهُمْ‌ مِنْ‌ فَوْقِهِمْ‌ وَ يَفْعَلُونَ‌ مَا يُؤْمَرُونَ‌

ترجمه

آنها (تنها) از (مخالفت) پروردگارشان، که حاکم بر آنهاست، می‌ترسند؛ و آنچه را مأموریت دارند انجام می‌دهند.

|از پروردگارشان كه بر آنها سيطره دارد مى‌ترسند و هر چه دستور مى‌يابند همان مى‌كنند
از پروردگارشان كه حاكم بر آنهاست مى‌ترسند و آنچه را مأمورند انجام مى‌دهند.
و از قهر خدا که فوق همه آنهاست می‌ترسند و هر چه مأمورند اطاعت می‌کنند.
از پروردگارشان که بر فراز آنان است، می ترسند، و آنچه را به آن مأمور می شوند، انجام می دهند.
از پروردگارشان كه فراز آنهاست مى‌ترسند و به هر چه مأمور شده‌اند همان مى‌كنند.
از پروردگارشان، که بر آنان محیط است، می‌ترسند و آنچه دستور یافته‌اند، انجام می‌دهند
از پروردگار خود كه بر فراز آنهاست مى‌ترسند و آنچه فرمان داده مى‌شوند همان مى‌كنند.
فرشتگان از پروردگار خود که حاکم بر آنان است می‌ترسند و آنچه بدانان دستور داده شود (به خوبی و بدون چون و چرا) انجام می‌دهند.
از پروردگارشان - که (به گونه‌ای مطلق) فوق آنهاست- می‌هراسند و آنچه را مأمورند انجام می‌دهند.
بترسند پروردگار خویش را از فراز خویش و کنند آنچه فرمان داده شوند

They fear their Lord above them, and they do what they are commanded.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٤٩ آیه ٥٠ النحل ٥١
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِن فَوْقِهِمْ»: مراد بالا بودن حسّی و مکانی نیست، بلکه مراد برتری و والائی مقامی است (نگا: أنعام / ، أعراف / . «یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»: (نگا: تحریم / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ «50»

واز پروردگارشان كه حاكم و محيط بر آنهاست مى‌ترسند و آنچه را فرمان داده شده‌اند انجام مى‌دهند.

نکته ها

«دابَّةٍ» به جاندارى گفته مى‌شود كه از مكانى به مكان ديگر حركت كند و منتقل شود. اين كلمه بر انسان و حيوان و جنّ اطلاق مى‌شود، ولى به فرشتگان گفته نمى‌شود.

مراد از سجده‌ى تمام موجودات آسمانى و زمينى يا خضوع تكوينى و تسليم بودن آنها در برابر قوانين هستى است و يا آنكه مراد سجده‌اى برخاسته از درك و شعور است، كه ظاهر آيات، دومى است، گرچه از درك و شعور ما خارج است!

اگر همه موجودات، همانند فرشتگان، در برابر خدا خاضع و ساجدند، چرا ما انسانها سجده نكنيم و استكبار ورزيم.

همه از بهر تو سرگشته و فرمان‌بردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‌

جلد 4 - صفحه 530

پیام ها

1- هستى، تنها در برابر خداى واحد، مطيع و ساجد است. «لِلَّهِ يَسْجُدُ»

2- در آسمان‌ها نيز موجودات زنده و جنبنده ساكن است. ما فِي السَّماواتِ‌ ... مِنْ دابَّةٍ چنانكه در آيه 29 سوره‌ى شورى نيز مى‌خوانيم: «وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ»

3- فرشتگان تسليم محض خدا هستند. «وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ»

4- ترس ما از خدا، بخاطر گناهانمان است، امّا ترس فرشتگان از خدا، ناشى از مقام وعظمت پروردگار است. «يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ» (چنانكه در مورد مؤمنان نيز قرآن مى‌فرمايد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» «1»)

5- فرشتگان نه در ذات، روحيّه‌ى استكبار دارند ونه در عمل. «لا يَسْتَكْبِرُونَ‌، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»

6- ريشه‌ى ترك دستورات الهى، استكبار است. اگر ريشه رفت، عمل مى‌آيد.

«لا يَسْتَكْبِرُونَ‌، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»

7- فرشتگان، مأموران الهى و مكلّف هستند. «يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)


«1» من لا يحضره الفقيه، جلد اوّل، صفحه 333، حديث 3 (باب فى صلاة الاستسقاء)

جلد 7 - صفحه 217

يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ‌: مى‌ترسند ملائكه پروردگار خود را به سبب سطوت و عظمت و جلال كبريائى، يا مى‌ترسند عقاب الهى را اگر عصيان كنند. يا كنايه باشد از مقهوريت و سلطه حضرت احديت بر آنها كه‌ (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ)* «1». وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‌: و بجا مى‌آورند ملائكه آنچه امر فرمايد حق تعالى و به هيچ وجه سستى و تمرد و تكاهل ننمايند، بلكه تماما فرمانبردارند.

در مجمع‌ «2»- روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: بدرستى كه براى خداى تعالى ملائكه هستند در آسمان هفتم، به حالت سجده‌اند از آن زمان كه خلق فرموده تا قيامت، مضطرب است پهلوهاى آنان از ترس الهى، قطره‌اى از اشك آنها نريزد مگر آنكه ملكى شود. وقتى روز قيامت شود، بردارند سرهاى خود را و گويند: عبادت نكرديم ذات احديت تو را حق عبادت تو، و آن طورى كه شايسته مقام تو است.

تبصره: آيه شريفه تنبيه است بر آنكه ملائكه با آنكه نفوس مجرده و مطيع فرمان الهى و آنى از عبادت غفلت نورزند، با وجود بر اين از عظمت و سطوت سبحانى ترسناكند، لكن انسانى كه مورد خطا و غفلت و گناه و مخالفت باشد، چگونه آسوده خاطر و ابدا ترس و باكى نداشته باشد. و ايضا ابطال قول مشركين را كه مى‌گفتند (الملائكة بنات اللّه) بدين تقرير كه ملائكه ملتزمند به عبادت پروردگار، و استكبار ندارند از ستايش آفريدگار.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (45) أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ (46) أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (47) أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‌ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (49)

يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)

ترجمه‌

آيا پس ايمن شدند آنانكه بتدبير كردند كارهاى بد را كه فرو برد خدا آنها را بزمين يا بيايد آنها را عذاب از جائيكه ندانند

يا بگيرد آنها را در حال آمد و شدشان پس نيستند آنها عاجز كنندگان‌

يا بگيرد آنها را در حال ترس پس همانا پروردگار شما بسيار با رأفت و رحمت است‌

آيا نظر نكردند بسوى آنچه آفريد خدا از چيزيكه بر ميگردد سايه‌هايش از راست و جوانب چپ سجده كنندگان مر خدا را و آنها منقادانند

و از براى خدا سجده ميكند آنچه در آسمان و آنچه در زمين است از جنبنده و فرشتگان و آنها سركشى نميكنند

ميترسند از پروردگارشان كه برتر از آنها است و بجا مى‌آورند آنچه را مأمور ميشوند.

تفسير

- خداوند در مقام تهديد كفّار كه ميخواستند بمكر و حيله مانع از دعوت پيغمبر و پيشرفت امر آنحضرت شوند ميفرمايد آيا ايمن شدند كسانيكه بمكر و حيله كارهاى بد ناشايسته نمودند از قبيل استهزاء و ايذاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل ايمان از آنكه مانند قارون زمين آنها را فرو برد يعنى نبايد مأمون باشند چون استفهام براى انكار است بلكه بايد منتظر چنين بلائى باشند يا آنكه عذاب ناگهانى مانند قوم لوط بر آنها نازل شود از آسمان با آنكه ترقب آنرا نداشته باشند يا آنكه خدا آنها را باعمالشان بگيرد و انتقام بكشد از آنها در حاليكه مشغول برفت و آمدند در كارهاشان بنفع خودشان يا ضرر اهل ايمان يا در حاليكه ميگردند از پهلوئى بپهلوى ديگر در بستر استراحت و آنها نميتوانند جلوگيرى از اراده‌


جلد 3 صفحه 290

الهى نمايند كه گفته‌اند يا آنكه خداوند بگيرد آنها را براى انتقام در حاليكه خائف باشند براى آنكه ديده باشند امثال خودشان را كه معذّب بعذاب الهى شدند اگر تخوّف مأخوذ از خوف بمعناى ترس باشد يا در حاليكه روز بروز و بتدريج از نفوس و اموال و اعتبار آنها كاسته شود تا بكلى مستأصل و نابود شوند اگر تخوّف بمعناى تنقّص باشد كه گفته‌اند يا در حاليكه بيدار باشند چنانچه قمّى ره فرموده در هر حال بر خلاف حالت سابقه كه حال عدم ترقب و انتظار بود مترقب و منتظر باشند و خداوند تعجيل در عقاب آنها نفرموده براى آنكه پروردگار بر بندگان خود رءوف و مهربان است تا ممكن باشد نميخواهد آنها را عذاب فرمايد شايد توبه كنند و مردمان صالح از نسل آنها بوجود آيند و هميشه قادر بر عذاب آنها بوده و هست و خواهد بود اگر ميخواهند قدرت و عظمت خداوند را مشاهده نمايند نظر كنند بهر چه خداوند خلق نموده از اجسام كه سايه دارند چون استفهام در ا و لم يروا انكارى است يعنى بايد نظر كنند و به بينند كه ميگردد سايه‌هاى آنها از جانب راست و جوانب چپ در حاليكه سجده كنانند يعنى خاضع و فرمان بردارند بالذّات كه موجود ميشوند بحركت آفتاب از مشرق بمغرب يا گردش زمين بدور خود بامر الهى بدون آنكه آنى از وظيفه خود تخلّف نمايند و خود آن اجسام هم در مقابل اراده الهى ذليل و خوار و مطيع و منقادند بانقياد ذاتى و طبعى بطوريكه اگر آنى فيض حقّ بآنها نرسد نيست و نابود خواهند شد و اين حقيقت سجود و خضوع و عبوديّت و بندگى و فرمانبردارى است و اينكه بعضى از ضمائر و الفاظ بمفرد و بعضى بلفظ جمع تعبير شده براى آنستكه اسماء اجناس، اعتبارى به افراد و جمع آنها نيست و مراعات لفظ و معنى جائز است و تفنّن در تعبير از لوازم خطابه و محسّنات كلام است و احتياج بذكر نكات نادلپذير ندارد و اين سجود و خضوع و انقياد اختصاص بسايه اشياء سايه‌دار و خود آنها ندارد براى خداوند سجده و خضوع مينمايند و تسليم و انقياد ذاتى دارند تمام موجوداتيكه در آسمانها و در زمينند كه آنها جنبنده و متحرك بحول و قوّه الهى ميباشند و ملائكه كه براى شرافت نوعى يا مجرد بودنشان از مادّه و لوازم آن مخصوص بذكر شده‌اند اين در صورتى است كه من دابّة بيان باشد از براى ما فى السموات و ما فى الارض هر دو و الا من دابة را ممكن است اختصاص‌


جلد 3 صفحه 291

به بيان ما فى الارض داد و ملائكه را بيان از براى ما فى السموات گرفت بطور لف و نشر مشوّش و نكته تأخير ذكر ملائكه اراده بيان حال آنها باشد كه بهيچ وجه سركشى و تكبّر از عبادت پروردگار ندارند و ميترسند از خداوندى كه فوق ايشان است بقهر و غلبه و بجا مى‌آورند هر عبادتى را كه مأمور بآن شده‌اند در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه در آسمان هفتم ملائكه‌اى هستند كه از وقتى خدا آنها را آفريده در سجده‌اند تا روز قيامت از خوف خدا ميلرزند و از چشمشان قطره اشكى نريزد مگر آنكه ملكى شود و چون قيامت بر پا گردد سرها بلند كنند و گويند ما حقّ عبادت تو را بجا نياورديم و اين مسلّم است كه ملائكه اصناف متعدده‌اى هستند و هر صنفى وظيفه مخصوصى دارند از قيام و ركوع و سجود در عبادت كه تخلف از آن نمينمايند و اطلاق ما بر ذوى العقول باعتبار اراده شى‌ء كه عبارت از موجود است ميباشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَخافُون‌َ رَبَّهُم‌ مِن‌ فَوقِهِم‌ وَ يَفعَلُون‌َ ما يُؤمَرُون‌َ (50)

مي‌ترسند پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ بالاي‌ سر ‌خود‌ و عمل‌ ميكند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ مأمور شده‌اند يَخافُون‌َ رَبَّهُم‌ دو قسم‌ خوف‌ داريم‌ ممدوح‌ و مذموم‌ و خوف‌ ممدوح‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌، خوف‌ ‌از‌ معاصي‌ ‌که‌ مرتكب‌ ‌شده‌ ‌که‌ آيا آمرزيده‌ ميشود ‌ يا ‌ معذّب‌، و خوف‌ ‌از‌ خطر خاتمه‌، و خوف‌ ‌عن‌ اللّه‌، و دو قسم‌ اوّل‌ ‌در‌ حق‌ ملائكه‌ و معصومين‌ غلط ‌است‌ بواسطه‌ مقام‌ عصمت‌ ‌که‌ نه‌ معصيتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر ‌شده‌ و نه‌ خطر خاتمه‌ دارند، فقط قسم‌ سيّم‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌از‌ ‌خدا‌ ميترسند نزديك‌ معصيت‌ نميروند و كوتاهي‌ ‌در‌ تكليف‌ نميكنند ‌که‌ معني‌ عصمت‌ ‌است‌ و محال‌ ‌است‌ صدور معصيت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بواسطه‌ ‌اينکه‌ خوف‌ مِن‌ فَوقِهِم‌ نه‌ معني‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌بر‌ عرش‌ قرار گرفته‌ بالاي‌ سر تمام‌ مخلوقات‌، چنانچه‌ مجسمه‌ گفتند، بلكه‌ مراد احاطه‌ قيوميت‌ و قاهريّت‌ ‌بر‌ تمام‌ ممكنات‌ ارضي‌ و سماوي‌ دارد وَ يَفعَلُون‌َ ما يُؤمَرُون‌َ خردلي‌ كوتاهي‌ ‌در‌ اوامر ‌او‌ ندارند و خوف‌ مذموم‌ خوف‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ‌از‌ نرسيدن‌ روزي‌ و ادبار دنيا و امثال‌ اينها ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 50)- لذا بلافاصله بعد از آن به دو قسمت از صفات آنها که تأکیدی است بر نفی استکبار اشاره کرده، می‌گوید: «آنها از مخالفت پروردگارشان که بر فراز آنها و (حاکم بر آنها) است می‌ترسند» (یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ).

«و آنچه را مأموریت دارند به خوبی انجام می‌دهند» (وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ).

از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که نشانه نفی استکبار دو چیز است: ترس در برابر مسؤولیتها، و انجام فرمانهای خدا بدون چون و چرا.

نکات آیه

۱- فرشتگان، همواره، از مقام ربوبیت و قهّاریت خداوند، در خوف و هراسند. (و الملئکة ... یخافون ربّهم من فوقهم) «من فوقهم» حال براى «ربّ» است و دلالت بر علوّ و برترى خدا مى کند که حاکى از قهّاریت اوست و فعل مضارع «یخافون» دلالت بر تداوم مى کند.

۲- فرشتگان، داراى تأثر و انعطاف نفسانى اند. (و الملئکة ... یخافون ربّهم)

۳- توجه هموارهء ملائکه به مقام عالى و برتر خداوند (یخافون ربّهم من فوقهم و یفعلون)

۴- مقام ربوبیت و قهّاریت خداوند، شایسته ترس و هراس است. (یخافون ربّهم من فوقهم)

۵- فرشتگان، پیوسته از اوامر و دستورات خدا اطاعت کرده و از آن سرپیچى نمى کنند (عصمت از نافرمانى) (و الملئکة ... و یفعلون ما یؤمرون)

۶- فرشتگان، مکلف به انجام تکالیفى اند. (و الملئکة ... و یفعلون ما یؤمرون)

۷- ترس از خداوند، زمینه ساز انجام فرمانهاى اوست. (یخافون ربّهم ... و یفعلون ما یؤمرون)

۸- ترس از خداوند و انجام بى چون و چراى فرمانهاى او، امورى پسندیده و مطلوب است. (یخافون ربّهم ... و یفعلون ما یؤمرون)

۹- ملائکه، تحت ربوبیت خاص خداوندند. (و الملئکة ... یخافون ربّهم) با توجه به اینکه خداوند «ربّ» همه موجودات است و اضافه «ربّ» به ضمیر «هم» - که مرجع آن ملائکه است - مى تواند مشعر به نکته یاد شده باشد.

۱۰- مشرکان براى ملائکه، مقامات و رتبه عالى معتقد بودند. (و الملئکة و هم لایستکبرون . یخافون ربّهم) احتمال دارد اختصاص به ذکر ملائکه از میان موجودات، براى بیان انقیاد آنان در برابر خداوند به خاطر عقیده مشرکان به مقامات عالیه ملائکه باشد و خداوند با تأکید بر منقاد بودن آنان، مشرکان را به کسب چنین روحیه اى دعوت مى کند.

موضوعات مرتبط

  • اطاعت: اطاعت از خدا ۵، ۸; زمینه اطاعت از خدا ۷
  • ترس: آثار ترس از خدا ۷; ترس از خدا ۸; ترس از ربوبیت خدا ۱، ۴; ترس از قهاریت خدا ۱، ۴
  • خدا: اوامر خدا ۷، ۸; ربوبیت خاص ۹; علو خدا ۳
  • ذکر: ذکر خدا ۳
  • عمل: عمل پسندیده ۸
  • مشرکان: عقیده مشرکان ۱۰
  • ملائکه: انقیاد ملائکه ۵; تأثیرپذیرى ملائکه ۲; ترس ملائکه ۱; تکلیف ملائکه ۶; عصمت ملائکه ۵; عقیده به مقامات ملائکه ۱۰; مربى ملائکه ۹; ویژگیهاى ملائکه ۵

منابع