الحجر ٧٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link178 | از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link178 | از مغفرت خدا | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link179 | بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link179 | بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link180 | تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link180 | تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link181 | مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link181 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link183 | قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link184 | معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link183 | قضاى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link185 | توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link184 | معناى آيه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link185 | توضيحى در مورد | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | ( | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۷
کپی متن آیه |
---|
إِنَ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ |
ترجمه
الحجر ٧٦ | آیه ٧٧ | الحجر ٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِی ذلِکَ»: در آنچه گذشت.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر
- از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»
- تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی
- مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟
- قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»
- توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»
- بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ «76» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ «77»
و (ويرانههاى) آن سرزمين (هنوز) در كنار راه (كاروانها) پا برجاست.
همانا در اين ماجرا براى مؤمنان نشانهاى روشن است.
نکته ها
«متوسم» از «و سم» به معنى اثر گذاردن، به كسى گفته مىشود كه از كمترين اثر به واقعيّتها پى ببرد، يعنى با فراست و هوشيار باشد. در روايات آمده است كه مراد از
جلد 4 - صفحه 474
«لِلْمُتَوَسِّمِينَ» پيامبر و اهلبيت او مىباشند. «1»
شخصى به امام صادق عليه السلام گفت: مسئلهاى دارم، حضرت فرمودند: آيا مىخواهى قبل از آنكه سؤال كنى بگويم سؤالت چيست؟ آن شخص با تعجب پرسيد: از كجا مىدانيد كه در ذهنم چيست؟ حضرت فرمودند: «بالتوسم» و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. «2»
ممكن است معناى آيهى «إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ» اين باشد كه قهر خداوند تنها براى قوم لوط نيست، بلكه راه و سنّتى است ثابت براى تمام جنايتكاران تاريخ. «3»
پیام ها
1- حوادث تاريخى براى مؤمنان باهوش، نشانهها و براى مؤمنان عادّى نشانه است. «آيات، آية»
2- حفظ آثار و بقاياى اقوام گذشته، مايه عبرت آيندگان است. «إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ: بدرستى كه در آن قوم هلاك شده و ديار ويران شده، هرآينه آيت معظم و نشانه محكمى است براى مؤمنين به خدا و رسول، تا به تفكر در آن عبرت يابند، و شآمت ناهنجاريها و عاقبت فسق و كفر را بينا گردند.
نكته: تخصيص مؤمنين براى آن است كه ايشان به سبب قبول ايمان، منتفع و بهرهمند شوند به آيات الهيه، و لكن مخالفين و منكرين به سبب انكار و استكبار، خود را از فيض هدايت و ايمان محروم داشته، لذا آيات سبحانيه در آنها تأثيرى نبخشد، بلكه بر كفرشان افزوده گردد (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً). «1»
«1» اسراء آيه 82.
جلد 7 - صفحه 136
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
ترجمه
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان
پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده
همانا در اين هر آينه نشانهها است براى اهل فراست
و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت
بدرستيكه در اين نشانهاى است براى اهل ايمان
و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران
پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند
و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را
و داديم بآنها نشانههاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان
و بودند كه مىتراشيدند از كوهها خانهها را ايمنان
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان
پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.
.
جلد 3 صفحه 261
تفسير
بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شىء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانههاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مىبيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير
جلد 3 صفحه 262
در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار دادهاند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانستهاند و اختصاص باهل ايمانرا فرمودهاند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقهاى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفتهاند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شىء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفتهاند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچهاش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانههاشان را در كوهها از سنگ مىتراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانهها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.
جلد 3 صفحه 263
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلمُؤمِنِينَ (77)
محققا در اينکه عمل الهي با كفار و مشركين هر آينه آيت و دليل است از براي مؤمنين اختصاص دادن آيه بمؤمنين براي اينست که أهل ايمان ميفهمند و عبرت ميگيرند و درك ميكنند و متنبّه ميشوند که اينکه نوع بلاها از جانب خداوند است در اثر كفر و شرك و معاصي و مخالفت انبيا و تكذيب رسل و ارتكاب قبائح و اما غير مؤمن هستند بطبايع و بخت و اتفاق ميپندارند و ابدا متنبّه نميشوند، بلكه تطير ميزنند
جلد 12 - صفحه 63
بأنبياء و مؤمنين، چنانچه ميفرمايد:
فَإِذا جاءَتهُمُ الحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسي وَ مَن مَعَهُ أعراف آيه 131.
لذا اختصاص ميدهد و ميفرمايد: (إِنَّ فِي ذلِكَ) اشاره، بآيات قبل است (لاية) و دليل و تنبه است (للمؤمنين).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 77)- باز هم به عنوان تأکید بیشتر و دعوت افراد با ایمان به تفکر و اندیشه در این داستان عبرت انگیز اضافه میکند که: «در این (داستان) نشانهای است برای افراد با ایمان» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ). چرا که مؤمنان راستین بافراست و کاملا هوشیارند.
چگونه ممکن است انسان ایمان داشته باشد و این سرگذشت تکان دهنده را بخواند و عبرتها نگیرد؟!
نکات آیه
۱- آثار به جا مانده از شهر ویران شده قوم لوط، نشانه اى بزرگ از خدا و عظمت او براى اهل ایمان است. (و إنها لبسبیل مقیم . إن فى ذلک لأیة للمؤمنین) تنوین «لأیةً» براى تفخیم و تعظیم است.
۲- ایمان و روح حق پذیرى، زمینه ساز شناخت صحیح آیات الهى و حوادث تاریخى و بهره گیرى از آنهاست. (إن فى ذلک لأیة للمؤمنین)
۳- هوشیارى، فراست و ژرف اندیشى، از اوصاف مؤمنان راستین (إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین ... إن فى ذلک لأیة للمؤمنین) از اینکه خداوند در آیه قبل داستان قوم لوط را آیه براى ژرف اندیشان هوشیار قرار داد و در این آیه همین داستان را آیه براى مؤمنان دانسته است، مى توان استفاده کرد که ژرف اندیشان همان مؤمنان راستینند.
۴- فرازهاى یاد شده از ماجراى قوم لوط در قرآن، همگى پند دهنده و آموزنده درسهاى خداشناسى است. (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین ... إن فى ذلک لأیة للمؤمنین)
۵- شناخت خداوند (توحید) و پندآموزى و درس گیرى، هدف و فلسفه نقل داستانها و حوادث تاریخى در قرآن است. (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین ... إن فى ذلک لأیة للمؤمنین)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: شناخت آیات خدا ۲; موارد آیات خدا ۱
- ایمان: آثار ایمان ۲
- تاریخ: شناخت تحولات تاریخ ۲; عبرت از تاریخ ۲، ۵; فواید تاریخ ۴
- توحید: اهمیت توحید ۵
- حق: آثار حق پذیرى ۲
- خدا: اهمیت خداشناسى ۵; زمینه خداشناسى ۴
- شناخت: زمینه شناخت ۲
- عبرت: عوامل عبرت ۴، ۵
- قرآن: فلسفه قصص قرآن ۵
- قوم لوط: آثار باستانى قوم لوط ۱; عبرت از تاریخ قوم لوط ۴
- مؤمنان: تعقل مؤمنان ۳; صفات مؤمنان ۳; هوشیارى مؤمنان ۳
منابع