الحجر ٧٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ کَانَ‌ أَصْحَابُ‌ الْأَيْکَةِ لَظَالِمِينَ‌

ترجمه

«اصحاب الأیکه» [= صاحبان سرزمینهای پردرخت = قوم شعیب‌] مسلماً قوم ستمگری بودند!

|و به راستى اهل «ايكه» ستمگر بودند
و راستى اهل «ايكه» ستمگر بودند.
و اهل شهر ایکه (قوم شعیب) هم بسیار مردم ستمکاری بودند.
و بی تردید اهل ایکه [قوم شعیب] ستمکار بودند.
مردم ايكه نيز ستمكار بودند.
و اهل ایکه ستمکار بودند
و همانا مردم ايكه- قوم شُعيب- ستمكار بودند.
ساکنان سرزمین اَیْکَة (که قوم شعیب بودند، مانند قوم لوط متمرّد و بی‌ایمان و) ستمگر بودند.
و بی‌چون اهل «ایکه‌» بی‌گمان از ظالمان بوده‌اند.
و هر چند بودند یاران اَیکه همانا ستمگران‌

The people of the Woods were also wrongdoers.
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٧٧ آیه ٧٨ الحجر ٧٩
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِنْ»: مخفّف از مثقّله است و تقدیر چنین است: إنَّهُ. «الأیْکَةِ»: درختستان. سرزمینی که میان بحر احمر و مدین قرار گرفته است. «أَصْحَابُ الأیْکَةِ»: مراد قوم شعیب است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ «78»

و به راستى اهالى سرزمين ايْكه (نيز) ستمگر بودند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78)

وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ‌: و بدرستى كه شأن چنين است اصحاب بيشه درختان، هرآينه ظالم بودند به تكذيب پيغمبرشان. و مراد، قوم شعيب عليه السّلام كه در بيشه‌ها و جنگلها زندگانى مى‌كردند. حق تعالى حضرت شعيب را به ايشان و اهل مدين مبعوث فرمود، و اهل مدين ايمان نياوردند و اهل «ايكه» تكذيب نمودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)

وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)

ترجمه‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان‌

پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده‌

همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى اهل فراست‌

و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت‌

بدرستيكه در اين نشانه‌اى است براى اهل ايمان‌

و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران‌

پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند

و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را

و داديم بآنها نشانه‌هاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان‌

و بودند كه مى‌تراشيدند از كوهها خانه‌ها را ايمنان‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان‌

پس بى‌نياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.

.


جلد 3 صفحه 261

تفسير

بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شى‌ء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانه‌هاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مى‌بيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير


جلد 3 صفحه 262

در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار داده‌اند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانسته‌اند و اختصاص باهل ايمانرا فرموده‌اند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقه‌اى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفته‌اند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شى‌ء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفته‌اند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچه‌اش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانه‌هاشان را در كوهها از سنگ مى‌تراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانه‌ها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.


جلد 3 صفحه 263

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ كان‌َ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ لَظالِمِين‌َ (78)

أصحاب‌ ايكه‌ قوم‌ شعيب‌ هستند، چنانچه‌ أصحاب‌ مدين‌ ‌هم‌ قوم‌ شعيبند و ايكه‌ اسم‌ درخت‌ ‌است‌ ‌که‌ بهم‌ پيچيده‌ و اينها ‌با‌ آنكه‌ ‌آن‌ درخت‌ ‌را‌ مي‌پرستيدند و ‌ يا ‌ آنكه‌ شهر ‌آنها‌ ‌را‌ بنام‌ ‌آن‌ درخت‌ گذارده‌ بودند و أصحاب‌ ايكه‌ بصاعقه‌ هلاك‌ شدند ‌در‌ يوم الظلّة، چنانچه‌ ‌در‌ سوره‌ شعراء ‌آيه‌ 176 ‌الي‌ 190 شرح‌ ‌آن‌ ‌را‌ بيان‌ فرموده‌ ‌من‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌:

كَذَّب‌َ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ المُرسَلِين‌َ.

‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ فَأَخَذَهُم‌ عَذاب‌ُ يَوم‌ِ الظُّلَّةِ إِنَّه‌ُ كان‌َ عَذاب‌َ يَوم‌ٍ عَظِيم‌ٍ.

و گفتند ابري‌ آمد بالاي‌ سر ‌آنها‌ تصور كردند ‌که‌ بروند زير سايه‌ ابر استراحت‌ كنند و ‌از‌ حرارت‌ آفتاب‌ نجات‌ يابند.

و چون‌ تمام‌ مجتمع‌ شدند ‌در‌ زير سايه‌ سحاب‌ يك‌ مرتبه‌ صاعقه‌ و آتش‌ ‌از‌ سحاب‌ خارج‌ شد و تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سوزانيد و ‌تا‌ هفت‌ روز ‌اينکه‌ صاعقه‌ ادامه‌ داشت‌ و ‌ما ‌در‌ مجلد پنجم‌ ‌در‌ سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 85 إشاره‌ كرديم‌ مراجعه‌ كنيد صفحه‌ 380 و أصحاب‌ مدين‌ ‌که‌ ‌از‌ فاميل‌ ‌خود‌ شعيب‌ بودند چون‌ مدين‌ نام‌ جدّ شعيب‌ ‌بود‌ و ‌به‌ رجفه‌ هلاك‌ شدند، چنانچه‌ ميفرمايد: فَأَخَذَتهُم‌ُ الرَّجفَةُ فَأَصبَحُوا فِي‌ دارِهِم‌ جاثِمِين‌َ اعراف‌ ‌آيه‌ 78 و رجفه‌ ‌را‌ بعضي‌ گفتند زلزله‌ ‌بود‌ بعضي‌ گفتند صيحه‌ ‌بود‌ بعضي‌ گفتند صاعقه‌ ‌بود‌ و جمع‌ ‌بين‌ ‌هر‌ سه‌ معني‌ ممكن‌ ‌است‌ صيحه‌ صداي‌ رعد بطوري‌ ‌که‌ زمين‌ ‌را‌ بلرزاند و زلزله‌ واقع‌ شود و برق‌ جستن‌ كند و بسوزاند ‌که‌ صاعقه‌ ‌باشد‌.

جلد 12 - صفحه 64

وَ إِن‌ كان‌َ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ لَظالِمِين‌َ ‌هم‌ ظالم‌ بنفس‌ بودند ‌که‌ تكذيب‌ شعيب‌ كردند و ‌هم‌ ظالم‌ بغير ‌که‌ بخس‌ ‌در‌ مكيال‌ و ميزان‌ ميكردند و ‌هم‌ شرك‌ آوردند ‌که‌ إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ لقمان‌ ‌آيه‌ 12.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 78)- پایان زندگی دو قوم ستمگر! در اینجا قرآن به دو بخش دیگر از

ج2، ص542

سرگذشت اقوام پیشین تحت عنوان «اصحاب الأیکه» و «اصحاب الحجر» اشاره می‌کند، و بحثهای عبرت انگیزی را که در آیات پیشین پیرامون قوم لوط بود تکمیل می‌نماید.

نخست می‌گوید: «و اصحاب الایکه مسلما مردمی ظالم و ستمگر بودند، (وَ إِنْ کانَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ لَظالِمِینَ).

نکات آیه

۱- مردم «ایکه» (قوم شعیب) مردمى ستم پیشه بودند. (و إن کان أصحب الأیکة لظلمین) نوع مفسران بر آنند که مقصود از «ایکه» همان قوم شعیب هستند.

۲- محل سکونت مردم «ایکه» محلى سرسبز و برخوردار از درختان بسیار (و إن کان أصحب الأیکة لظلمین) «ایکة» در لغت به معناى درخت پر شاخ و برگ است و در این آیه مقصود از آن اسم جنس است; یعنى، درختان بسیار. گفتنى است نام گذارى مردم شعیب به «اصحاب الأیکه» ممکن است به منظور نکته یاد شده باشد.

روایات و احادیث

۳- «قال رسول الله(ص): إن مدین و أصحاب الأیکة أُمتان بعث الله إلیهما شعیباً;[۱] از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: مدین و اصحاب الأیکة دو امت بودند که خدا حضرت شعیب(ع) را به سوى آنان مبعوث گردانید».

موضوعات مرتبط

  • اصحاب ایکه: پیامبر اصحاب ایکه ۳; ظلم اصحاب ایکه ۱
  • سرزمینها: سرسبزى سرزمین اصحاب ایکه ۲; موقعیت جغرافیایى سرزمین اصحاب ایکه ۲
  • ظالمان ۱:
  • مدین: پیامبر اهل مدین ۳

منابع

  1. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۹۱.