هود ٨٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۹۵ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link352 | آيات ۸۴ - ۹۵ سوره هود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link353 | مبعوث شدن شعيب «ع»، به سوى قوم خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link354 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۴#link354 | اهميت مبادلات مالى، در حيات اجتماعى انسان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link355 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link355 | رزق حلال، براى مؤمنان بهتر است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link356 | استناد قوم شعيب | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link356 | استناد قوم شعيب «ع» به آزادى فكر و مالكيت شخصى، در ردّ دعوت آن حضرت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link359 | زندگی اجتماعى انسان ها، آزادى هاى فردى را محدود مى كند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link360 | مصلحان الهى، خود بدانچه می گويند عمل مى كنند و از دیگران سلب آزادى نمی کنند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link359 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link361 | گفتارى در معنای حریت و آزادی انسان، در اعمالش]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link360 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link362 | هشدار شعيب «ع»، به قوم خود، از رسيدن عذاب]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۵#link361 | گفتارى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link362 | هشدار شعيب | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link366 | گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان شعيب «ع» و قوم او، در قرآن كريم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | شخصیت معنوی شعیب «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | بحث روايتى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link366 | گفتارى پيرامون داستان شعيب | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶# | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۶
کپی متن آیه |
---|
بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ مَا أَنَا عَلَيْکُمْ بِحَفِيظٍ |
ترجمه
هود ٨٥ | آیه ٨٦ | هود ٨٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَقِیَّةِ اللهِ»: مراد سودی است که پس از به تمام و کمال پرداختن پیمانه و ترازو برای مؤمن میماند. اعمال صالحه و ثواب معنوی (نگا: کهف / ، مریم / ). طاعت و عبادت خدا و انتظار پاداش آن. «حَفِیظٍ»: مراقب احوال و افعال. نگهدارنده از بزهکاریها و زشتکاریها.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۴ - ۹۵ سوره هود
- مبعوث شدن شعيب «ع»، به سوى قوم خود
- اهميت مبادلات مالى، در حيات اجتماعى انسان
- رزق حلال، براى مؤمنان بهتر است
- استناد قوم شعيب «ع» به آزادى فكر و مالكيت شخصى، در ردّ دعوت آن حضرت
- زندگی اجتماعى انسان ها، آزادى هاى فردى را محدود مى كند
- مصلحان الهى، خود بدانچه می گويند عمل مى كنند و از دیگران سلب آزادى نمی کنند
- گفتارى در معنای حریت و آزادی انسان، در اعمالش
- هشدار شعيب «ع»، به قوم خود، از رسيدن عذاب
- بحث روايتى
- گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان شعيب «ع» و قوم او، در قرآن كريم
- شخصیت معنوی شعیب «ع»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «86»
(مال و سرمايهى حلالى كه) خداوند (براى شما) باقى گذارده (از مال و ثروتى كه در اثر كم فروشى بدست مىآوريد) برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد، و من نگهبان شما (بر حفظ ايمانتان و پذيرش اين راه) نيستم.
نکته ها
«بَقِيَّتُ اللَّهِ» در اين آيه به معناى درآمد و سودى است كه از يك سرمايهى حلال و خداپسندانه براى انسان باقى مىماند و صد در صد حلال است. امّا در روايات به هر وجود مباركى كه به ارادهى خداوند براى بشريّت باقى مىماند، «بَقِيَّتُ اللَّهِ» گفته مىشود. از جمله به سربازان مؤمنى كه پيروزمندانه از جبههى جنگ برمىگردند، زيرا به ارادهى الهى باقى ماندهاند. به امام عصر (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) نيز «بَقِيَّتُ اللَّهِ» مىگويند، چون آن وجود شريف به خواست خداوند براى هدايت مردم ذخيره و باقى نگهداشته شده است. در روايات مىخوانيم كه يكى از نامها و اسامى مبارك آن حضرت «بَقِيَّتُ اللَّهِ» است «1» و ما بر او به اين نام سلام مىكنيم: «السلام عليك يا بقية اللَّه فى ارضه». وقتى آن حضرت در مكّه ظهور فرمايند، اين آيه را تلاوت كرده و مىفرمايند: من آن «بقيّة اللَّه» هستم. البتّه به ساير معصومين عليهم السلام نيز لقب «بقيةاللَّه» داده شده است. «2»
پیام ها
1- رزق اندك ولى حلال و پاك، بهتر از درآمدهاى بسيار، امّا حرام است.
«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ»
2- دنيا، فانى و آخرت باقى است، لذا آخرتگرايى بهتر از دنياطلبى است. «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ»
«1». بحار، ج 46، ص 259.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 4 - صفحه 108
3- اگر كم فروشى نكنيم، مشتريان بيشتر و در نتيجه سود ما در آينده، زيادتر و گواراتر خواهد گرديد. «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ»
4- كسى كه حرام را بهتر از حلال بداند، در ايمان خود شك كند. «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
5- انسانها در عقايد خود آزادند و حتّى انبيا هم بر آنان تحميلى ندارند. «وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ»
6- اگر به خاطر حرامخوارى، دارايى و زندگيتان تباه شد، من ضامن نيستم. «وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86)
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ: آنچه خداى تعالى باقى گذارد براى شما حلال را بعد از ترك حرام، بهتر است شما را از آنچه به وجه كمفروشى و خيانت در حق مردم جمع مىكنيد. إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ: اگر هستيد ايمان آورندگان به خدا و قبول كنندگان قول ما. يا به شرط آنكه ايمان آريد، چه خيريت منوط به استتباع ثواب و نجات است و آن مشروط به ايمان باشد. نزد بعضى معنى آنكه ابقاى الهى نعم نامتناهى را، بر شما بهتر است از آنچه حاصل نمائيد از نفع. به حسب ظاهر، مضمون اين آيه شريفه در حق حضرت شعيب است با قوم، و تأويل آن منزل است در حق حضرت حجة عصر، قائم آل محمد عجّل اللّه فرجه، چنانچه در اكمال الدين صدوق رحمه الله از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه اول نطقى كه حضرت حجة فرمايد بعد از ظهور، اين آيه شريفه باشد: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» بعد فرمايد: منم بقية اللّه و حجت خدا و خليفه او بر شما. پس سلام نمىكند بر آن حضرت سلام كنندهاى، مگر آنكه گويد:
(السّلام عليك يا بقيّة اللّه فى ارضه). «1» وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ: و نيستم من بر شما نگهبان كه شما را به جبر و قهر
«1» كمال الدين ج 1 ص 331.
جلد 6 - صفحه 122
از قبايح باز دارم، يا از عذاب محافظت كنم، و يا حفظ نمايم نعمت را بر شما كه به سبب افساد شما زوال نپذيرد، بلكه من رسول و پيغام رساننده و نصيحت كننده و بر من فقط ابلاغ است.
تنبيه: انبياء دو طبقه بودهاند: يكدسته فرمان جنگ هم داشتند مانند موسى و داود و سليمان، و يك طبقه مأمور به حرب نبودند از آن جمله شعيب كه رخصت جنگ نداشت، همه روز قوم را موعظه مىفرمود و خود همه شبها نماز مىگزارد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)
وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)
ترجمه
و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را
جلد 3 صفحه 102
همانا من مىبينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده
و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد
باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان
گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مىپرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته
گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم
و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور
و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است
گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مىبينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب
گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است
و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كنندهام زود باشد كه بدانيد كيست كه مىآيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم
و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانههاشان بر جاى ماندگان
كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.
تفسير
خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمهاى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح
جلد 3 صفحه 103
نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مىبينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است
جلد 3 صفحه 104
بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظهام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معاملهاى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمىفهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند
جلد 3 صفحه 105
و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفتهاند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفتهاند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بىاعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفتهاند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.
جلد 3 صفحه 106
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَقِيَّتُ اللّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيكُم بِحَفِيظٍ (86)
آنچه خداوند براي شما معين كرده بهتر است براي شما اگر بوده باشيد مؤمن و نيستم من بر شما حفظ كننده.
بَقِيَّتُ اللّهِ آن مقدار حقي که خداوند در باب معاملات و معاشرات براي شما قرار داده از منافع و عوائد بهمان قناعت كنيد و تعدي بحق ديگران نكنيد از براي شما خَيرٌ لَكُم معني اينکه نيست که غير از اينکه هم خير است و اينکه بهتر است بلكه علاوه بر اينكه هيچ خيري در او نيست داراي شرّ صرف است.
إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ اينکه هم معني اينکه نيست که اگر مؤمن نيستيد بقية اللّه خير نيست بلكه معني اينکه است که مؤمن ميفهمد و تصديق ميكند و غير مؤمن قبول نميكند و ميگويد بهر وسيله که بشود مال مردم را تصرف نمود بتقلب و سرقت و ظلم و تعدي بايد كرد در بند حلال و حرام نيست چنانچه امروز نوع مردم اينکه نحو
جلد 11 - صفحه 106
هستند كسبهاي حرام رواج بسيار دارد.
وَ ما أَنَا عَلَيكُم بِحَفِيظٍ خداوند شما را دست من نسپرده فقط مأموريت داده که شما را آگاه كنم با اينكه اينکه نحوه ظلمها را عقل هم حكم بقبح آن ميكند حتي نزد خود ظالم، و شاهد بر اينکه اينكه اگر ديگري با او چنين كند بد ميداند مثلا اينکه آدم كم فروش اگر جنسي را بخرد و باو كم دهند دادش بلند ميشود، بعلاوه آنچه از آيات و اخبار آل اطهار عليهم السلام و تجربه مشاهده شده اينكه بركات الهيه در درستكاري است و تقلب و ظلم جز نكبت چيزي ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 86)- سر انجام به آنها گوشزد کرد که افزایش ثروت- ثروتی که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران به دست آید- سبب بینیازی شما نخواهد بود، بلکه «سرمایه حلالی که برای شما باقی میماند (هر چند کم و اندک باشد) اگر ایمان به خدا و دستوراتش داشته باشید بهتر است» (بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
سپس گفت: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم «و من مسؤول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم» (وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ).
نکته: بارها گفتهایم آیات قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که میتواند در اعصار و قرون بعد بر مصداقهای کلیتر و وسیعتر، تطبیق شود.
لذا در آیه مورد بحث، گرچه مخاطب قوم شعیبند، و منظور از «بَقِیَّتُ اللَّهِ» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بَقِیَّتُ اللَّهِ» محسوب میشود.
و از آنجا که مهدی موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله است یکی از روشنترین مصادیق «بقیة اللّه» میباشد و از همه به
ج2، ص370
این لقب شایستهتر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است و در روایات متعددی به آن اشاره شده است.
نکات آیه
۱- منافع به دست آمده از کسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نیکوست. (بقیّت الله خیر لکم) سخن از مبادله و رعایت قسط در معاملات ، مى تواند قرینه بر این باشد که مراد از «بقیت» (باقى مانده) سودهایى باشد که از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.
۲- منافع حلال و به دست آمده از تجارتهاى عادلانه و خالى از ظلم و اجحاف ، عطاى الهى است. (بقیّت الله خیر لکم) برداشت فوق ، از اضافه شدن «بقیّت» به «الله» استفاده مى شود.
۳- تنها اهل ایمان ، نیکویى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند کرد. (بقیّت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین) چون خیر بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ایمان نیست; یعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خیر است، گفته شده «إن کنتم مؤمنین» شرطِ باور کردن و فهمیدن است; یعنى، اگر مؤمن شوید، مى فهمید که منافع حلال خیر است و گرنه باور نخواهید کرد.
۴- خیر بودن منافع حلال و تجارتهاى عادلانه و سعادت آفرینى معارف و احکام الهى ، از تعالیم شعیب(ع) به مردم خویش (یقوم ... بقیّت الله خیر لکم)
۵- خیر و سعادت امتها ، در ایمان و باور به معارف الهى و عمل به احکام دین است. (بقیّت الله خیر لکم) برخى از مفسران مراد از «بقیّت الله» را اطاعت از خدا و برخى مقصود از آن را احکام و معارف دانسته اند. برداشت فوق، براساس این نظریه است.
۶- شعیب(ع)، به مردم مدین ابلاغ کرد که هرگز درصدد اجبار آنان به پذیرش تعالیمش نخواهد بود. (و ما أنا علیکم بحفیظ) «حفیظ» به معناى مراقب و نگهبان است و چون به «على» متعدى شده، معناى تسلط نیز در آن اشراب شده است. بنابراین «و ما أنا...»; یعنى، من موظف نیستم از سر جبر شما را از اعمال ناروا باز دارم و به اعمال شایسته سوق دهم.
۷- پیامبران ، مأمور به واداشتن مردم و اجبار آنان به پذیرش معارف و احکام الهى نیستند. (و ما أنا علیکم بحفیظ)
روایات و احادیث
۸- «عن الباقر(ع): ... نحن والله بقیة الله فى أرضه ...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است: ... به خدا سوگند ما «بقیة الله» در زمین هستیم».
موضوعات مرتبط
- ائمه(ع): مقامات ائمه(ع) ۸
- احکام: ۱
- انبیا: محدوده مسؤولیت انبیا ۷
- ایمان: آثار ایمان ۵; ایمان به تعالیم دین ۵
- بقیّة اللّه: مراد از بقیّة اللّه ۸
- تجارت: احکام تجارت ۱; حلّیت منافع تجارت ۱; خیریت تجارت حلال ۴; عدالت در تجارت ۱، ۲; منافع تجارت ۲
- تکلیف: آثار عمل به تکلیف ۵
- حلالها: ۱
- خدا: عطایاى خدا ۲
- خیر: عوامل خیر ۵
- دین: خیریت تعالیم دین ۴; نفى اکراه در دین ۶، ۷
- سعادت: عوامل سعادت ۴، ۵
- شعیب(ع): آزادى در شریعت شعیب(ع) ۶; تعالیم شعیب(ع) ۴، ۶
- مؤمنان: درک مؤمنان ۳; عقیده مؤمنان ۳; فضایل مؤمنان ۳; مؤمنان و تخلفات اقتصادى ۳
- منافع: خیریت منافع حلال ۳، ۴; منافع حلال ۱، ۲; نادرستى منافع حرام ۳
منابع
- ↑ بحارالأنوار ، ج ۶۹ ، ص ۱۸۸ ، ح ۹; بحارالأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۳۱۲ ، ح ۱.