المائدة ١٠٠

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ لاَ يَسْتَوِي‌ الْخَبِيثُ‌ وَ الطَّيِّبُ‌ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ‌ کَثْرَةُ الْخَبِيثِ‌ فَاتَّقُوا اللَّهَ‌ يَا أُولِي‌ الْأَلْبَابِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تُفْلِحُونَ‌

ترجمه

بگو: «(هیچ‌گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند؛ هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید!

بگو: پليد و پاكيزه يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد تو را به شگفت آورد. پس اى صاحبان خرد! از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد
بگو: «پليد و پاك يكسان نيستند، هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد. پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.»
بگو (ای پیغمبر): هرگز مردم پاک و ناپاک یکسان نخواهند بود هر چند (در جهان) بسیاریِ پلیدان تو را به شگفت آرد. پس ای خردمندان از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.
بگو: ناپاک و پاک [مانند کافر و مؤمن، معصیت و طاعت، حرام و حلال، و معیوب و سالم] یکسان نیستند؛ هر چند فراوانی ناپاک ها تو را به شگفت آورد. پس ای صاحبان خرد! از خدا پروا کنید تا رستگار شوید.
بگو: ناپاك و پاك برابر نيستند، هر چند فراوانى ناپاك تو را به اعجاب افكند. پس اى خردمندان، از خداى بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.
بگو پلید و پاک برابر نیستند ولو اینکه فراوانی پلید تو را به شگفتی اندازد، ای خردمندان از خداوند پروا کنید باشد که رستگار شوید
بگو: پليد و پاك يكسان نيستند هر چند فراوانى پليد تو را به شگفت آرد پس اى خردمندان، از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.
(ای پیغمبر! به مردم) بگو: ناپاک و پاک (و حرام و حلال) مساوی نیستند، هر چند که فراوانی ناپاک (و حرام) شما را به شگفت اندازد. پس ای خردمندان! (با امتثال اوامر و اجتناب نواهی یزدان) خویشتن را از (خشم) خدا برحذر دارید تا این که رستگار شوید.
بگو: «پاک و پلید یکسان نیستند، هرچند کثرتِ پلید، تو را به شگفت آورد. پس ای اندیشمندان از خدا پروا کنید، شاید (خود و دیگران را) رستگار کنید.»
بگو یکسان نیستند پلید و پاکیزه اگر چه تو را شگفت آید فراوانی پلید پس بترسید خدا را ای خردمندان شاید رستگار شوید

Say: “The bad and the good are not equal, even though the abundance of the bad may impress you. So be conscious of Allah, O you who possess intelligence, that you may succeed.”
ترتیل:
ترجمه:
المائدة ٩٩ آیه ١٠٠ المائدة ١٠١
سوره : سوره المائدة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَسْتَوِی»: برابر و یکسان نیست. «الْخَبِیثُ»: کثیف، ناپاک. مراد افکار و اعمال و اموال حرام است. «الطَّیِّبُ»: پاک و پاکیزه. مراد افکار و اعمال و اموال حلال است. «أُوْلِی الألْبَابِ»: صاحبان خرد. عاقلان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

جابر گويد: وقتى كه آيه تحريم خمر بر پيامبر نازل گرديد، شخص عربى از آن ميان برخاست و گفت: يا رسول اللّه، من مردى بودم كه تجارت خمر مى كردم و از آن راه دارائى و ثروت زيادى بدست آوردم و اگر من به طاعت خدا مشغول شوم، اين ثروت ممكن است براى من منفعتى داشته باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند مال حلال را قبول مي‌كند و مال حرام را نمى پذيرد سپس براى تصديق قول پيامبر اين آيه نازل گرديد.[۳]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «100»

(به مردم) بگو: پليد و پاك، يكسان نيست، گرچه عدد ناپاكان تو را به تعجّب وادارد. پس اى صاحبان خرد! از خدا پروا كنيد، باشد كه شما رستگار شويد.

نکته ها

طيّب و خبيث، شامل هر نوع پاكى و پليدى در انسان‌ها، اموال، درآمدها، غذاها و اشياى گوناگون مى‌شود.

پیام ها

1- ملاك در ارزش‌ها، حقّ وباطل است، نه كثرت و قلّت. «وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»

2- «اكثريّت» و فراوانى، فريب دهنده است، مواظب باشيم. «أَعْجَبَكَ» (اكثريّت، نه نشانه‌ى حقّانيّت است و نه نشانه‌ى برترى)

3- منطقِ «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» قرآنى نيست. «وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»

4- بى‌تقوايى، نشانه‌ى بى‌خردى است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ»

5- شناخت پاك از ناپاك و تقوا داشتن وتسليم موج و هياهوى جمعيّت نشدن، تنها كار خردمندان است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ»

6- رستگارى علاوه بر عقل و خرد، به تقواى الهى نياز دارد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 380

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (100)

بعد از بيان حلال و حرام، حكم به عدم تساوى آنها فرمايد:

قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ‌: بگو اى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله مساوى نيستند پليد و پاك. اين حكم عام است در نفى مساوات ميان نيك و بد، در اشخاص و اموال و اعمال و غير آن از فعليات. وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ‌: و اگرچه به تعجب آورد تو را بسيارى خبيث، زيرا اعتبار به خوبى و بدى است نه به كمى و زيادى، و محمود قليل بهتر از مذموم كثير است. فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ‌: پس بترسيد از خداى تعالى اى صاحبان عقلهاى صافيه در تحرى از خبيث، اگرچه بسيار باشد و ايثار طيب اگرچه اندك باشد. لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‌:

در حالتى كه اميد داريد به رسيدن رستگارى و نجات.

تنبيه- «طيب» بر چند معنى اطلاق شود: 1- مستلذ. 2- حلال. 3- آنچه طاهر باشد. 4- آنچه خالى از اذيت در روح و بدن باشد و «خبيث» هم مقابل «طيب» به معانى مذكوره است. و از مطالبى كه عقل و شرع و عرف تصديق آن نمايد، مساوى نبودن طيب و خبيث است در نتايج و آثار. و يكى از چيزهائى كه معد براى ترقى انسانى و صعود به معارج روحانى است، مراعات‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 187

حلال و حرام؛ و لذا تأكيد بسيار در آن وارد شده:

1- در اسرائيليات حق تعالى فرمايد: يا احمد انّ العبادة عشرة اجزاء تسعة منها طلب الحلال فاذا طيّبت مطعمك و مشربك فانت فى حفظى و كنفى‌ «1» (خطاب ارشادى است) اى حضرت احمد صلى اللّه عليه و آله بدرستى كه عبادت ده جزء و نه جزء آن طلب حلال است. و هر گاه مطعم و مشرب را حلال كردى پس در حفظ و حمايت من باشى.

2- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به كميل فرمايد: يا كميل انّ اللّسان يبوح من القلب و القلب يقوّى من الغذاء فانظر فيما تغذّى قلبك و جسمك فان لم يكن ذلك حلالا لم يقبل اللّه تعالى تسبيحك و لا شكرك‌ «2» اى كميل، بدرستى كه زبان تراوش كند از قلب، و قلب تقويت يابد از غذا. پس تأمل كن در آنچه تغذيه نمايد قلب و جسم تو. پس اگر آن حلال نباشد. قبول نفرمايد خداى تعالى تسبيح و شكر تو را. و اين مطلب هم مسلم است كه مال حلال كمياب بلكه نادر و لكن حرام بسيار است. و آيه شريفه اشاره فرمايد كه حلال و حرام مساوى نيستند، اگرچه زيادى مال حرام تو را به شگفت آرد، پس بپرهيزيد صاحبان عقل خالص از آنكه بسيارى حرام شما را فريب دهد. بقدر كفاف تصرف نمائى كه از وبال دور است، خصوصا در اين زمان، لذا فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله: اقلّ ما يكون فى اخر الزّمان اخ يوثق به او درهم من حلال. «3» كمتر چيزى كه مى‌باشد در آخر الزمان، برادرى كه اطمينان به او باشد يا درهم حلال.

و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در تقوى فرمايد: بدرستى كه تقوى كليد راستى است در دين، و استقامت در طريق مبين، و ذخيره روز بازپسين، و آزادى از هر مهلكه، و كردار ناشايست و رستگارى از هر تباهى و گمراهى است.

به تقوى روا مى‌شود حاجت طالب دنيا و آخرت، و نجات مى‌يابد هارب از


«1» بحار الانوار، جلد 77، صفحه 27.

«2» تحف العقول، صفحه 175، بحار الانوار، جلد 77، صفحه 272.

«3» تحف العقول، صفحه 54 (باب مواعظ النبى و حكمه)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 188

عقاب حضرت عزت، و رسيده مى‌شود عطيّات بسيار به او. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (100)

ترجمه‌

بگو يكسان نيست پليد و پاكيزه اگر چه بشگفت آورد ترا زيادى پليد پس بترسيد از خدا اى صاحبان خردها باشد كه شما رستگار شويد.


جلد 2 صفحه 277

تفسير

اعتبار بر سنجيدن قدر و قيمت و مقام و منزلت هر موجودى خواه از نفوس باشد خواه از اعمال خواه از اموال بكثرت و قلّت آن نيست بلكه بشرافت و خسّت و كمال و نقص و جودت و ردائت آن است اگر چه در بدو نظر كثرت شگفت‌آور و فريبنده است ولى با اندك توجهى واقع مكشوف و حقيقت بروز مينمايد پس بايد شخص از خداوند بترسد و گول ظاهر مجامع باطله و زيادى اتباع هوا و هوس را نخورد و بميزان عقل قدر و وزن اشخاص و اشياء را معلوم نمايد و خوب را از بد تميز دهد و پاكيزه كم را بر پليد بسيار اختيار نمايد تا برستگارى فائز آيد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ لا يَستَوِي‌ الخَبِيث‌ُ وَ الطَّيِّب‌ُ وَ لَو أَعجَبَك‌َ كَثرَةُ الخَبِيث‌ِ فَاتَّقُوا اللّه‌َ يا أُولِي‌ الأَلباب‌ِ لَعَلَّكُم‌ تُفلِحُون‌َ (100)

بگو ‌که‌ مساوي‌ نيست‌ خبيث‌ و طيّب‌ و ‌لو‌ بتعجب‌ ‌در‌ آورد تو ‌را‌ بسياري‌ خبيث‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌خدا‌ بترسيد و ‌از‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ پرهيز كنيد اي‌ كساني‌ ‌که‌ صاحبان‌ خرد هستيد ‌باشد‌ ‌تا‌ رستگار شويد.

قل‌ خطاب‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ بامّت‌ بفرمايد لا يَستَوِي‌ تساوي‌ ‌هم‌ برابر ‌است‌ ‌که‌ يكي‌ ‌بر‌ ديگري‌ زيادتي‌ نداشته‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ وزن‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ قيمت‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ بعض‌ صفات‌ مثل‌ لون‌ و طعم‌ و هيئت‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ جاه‌ و مقام‌ و مكنت‌ و رياست‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ شكل‌ و شمائل‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ ملكات‌ نفساني‌ مثل‌ علم‌ سخاوت‌ شجاعت‌ حلم‌ و ساير صفات‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ حيث‌ ايمان‌ و تقوي‌ و قرب‌ بمقام‌ ربوبي‌.

الخَبِيث‌ُ وَ الطَّيِّب‌ُ خبيث‌ پليدي‌ ‌است‌ و طيّب‌ پاكيزگي‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ دو صفت‌ ‌در‌ همه‌ جا مصداق‌ پيدا ميكند ‌در‌ مأكولات‌ و مشروبات‌ خبائث‌ و طيبات‌ ‌در‌ افعال‌ و اعمال‌، افعال‌ قبيحه‌ و حسنه‌، ‌در‌ حيوانات‌ و ‌غير‌ اينها و لكن‌ ظاهر ‌آيه‌ ‌در‌ انسان‌ ‌است‌ كافر، مشرك‌، ضال‌ّ، معاند، محارب‌ خبيث‌ ‌است‌. مؤمن‌، عادل‌، متّقي‌، صالح‌ طيّب‌ ‌است‌ البته‌ اينها مساوي‌ نيستند قُل‌ هَل‌ يَستَوِي‌ الأَعمي‌ وَ البَصِيرُ أَم‌ هَل‌ تَستَوِي‌ الظُّلُمات‌ُ وَ النُّورُ رعد ‌آيه‌ 16 لا يَستَوِي‌ أَصحاب‌ُ النّارِ وَ أَصحاب‌ُ الجَنَّةِ أَصحاب‌ُ الجَنَّةِ هُم‌ُ الفائِزُون‌َ حشر ‌آيه‌ 20 أَ فَمَن‌ كان‌َ مُؤمِناً كَمَن‌

جلد 6 - صفحه 479

كان‌َ فاسِقاً لا يَستَوُون‌َ سجده‌ ‌آيه‌ 18، و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌.

وَ لَو أَعجَبَك‌َ كَثرَةُ الخَبِيث‌ِ ممكن‌ ‌است‌ خطاب‌ بپيغمبر (ص‌) ‌باشد‌ و ممكن‌ ‌است‌ كلام‌ نبي‌ ‌باشد‌ بمخاطبين‌ ‌از‌ امّة، اعجاب‌ چيز بنظر بيايد ‌از‌ جهت‌ اهميّت‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ عجب‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ و ‌از‌ اول‌ دنيا ‌الي‌ زماننا ‌هذا‌ اكثريت‌ ‌با‌ خبائث‌ و خبيثين‌ بوده‌ كافر اكثر ‌از‌ مسلم‌، ساير طبقات‌ مسلمين‌ اكثر ‌از‌ مؤمنين‌، سنّي‌ اكثر ‌از‌ شيعه‌، فاسق‌ اكثر ‌از‌ عادل‌، متخلق‌ باخلاق‌ رذيله‌ اكثر ‌از‌ متصف‌ باخلاق‌ حميده‌، عاصي‌ اكثر ‌از‌ مطيع‌. جاهل‌ اكثر ‌از‌ عالم‌، اهل‌ عذاب‌ اكثر ‌از‌ اهل‌ ثواب‌، اصحاب‌ دوزخ‌ اكثر ‌از‌ اصحاب‌ جنّة و بالجمله‌ اهل‌ باطل‌ اكثر ‌از‌ اهل‌ حق‌ ‌پس‌ اكثريت‌ نبايد انسان‌ ‌را‌ باعجاب‌ بياورد بايد حق‌ ‌را‌ گرفت‌ و باطل‌ ‌را‌ رها كرد.

فَاتَّقُوا اللّه‌َ بايد متّقي‌ شد شرافت‌ بتقوي‌ ‌است‌ إِن‌َّ أَكرَمَكُم‌ عِندَ اللّه‌ِ أَتقاكُم‌ حجرات‌ ‌آيه‌ 13 يا أُولِي‌ الأَلباب‌ِ زيرا صاحب‌ خرد و عقل‌ بايد متقي‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ فرمود

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌).

لَعَلَّكُم‌ تُفلِحُون‌َ اميد رستگاري‌ ‌در‌ ايمان‌ و تقوي‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- هرگز بدها و ناپاکها به ارزش مساوى با خوبها و پاکها نخواهند رسید. (قل لایستوى الخبیث و الطیب)

۲- ارزش حلالها و حرامها غیر قابل مقایسه با یکدیگر (قل لایستوى الخبیث و الطیب) برخى به قرینه آیات گذشته حرامها را مصداق مورد نظر براى خبیث و حلالها را مصداق طیب دانسته اند.

۳- پاکى و ناپاکى از جمله ملاکهاى حرمت و حلیت اشیاء (لایستوى الخبیث و الطیب)

۴- ضرورت پرهیز از فریفتگى و دلبستگى به اشیاء پلید و ناپاک على رغم زیادى شگفت برانگیز آنها (لایستوى ... و لو اعجبک کثرة الخبیث)

۵- پاکى و ناپاکى از جمله ملاکهاى ارزشگذارى اشیاء (قل لایستوى الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثرة الخبیث)

۶- اکثریت نه ملاک حقانیت چیزى است و نه نشانه ارزش و برترى آن (لایستوى الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثرة الخبیث)

۷- لزوم رعایت تقوا با پرهیز از ناپاکیها و گرایش به پاکیها (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه)

۸- تنها خردمندان، دانا به نابرابرى پاک و ناپاک و واقف به ارزش برتر پاکیهایند گرچه اندک باشد. (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه یاولى الالبب) توجه خطاب به صاحبان خرد با اینکه همگان وظیفه دار رعایت تقوا با گرایش به پاکیها و پرهیز از ناپاکیها هستند، مى تواند اشاره به این باشد که شناخت پاکى از ناپاکى و درک ارزش برتر پاکیها هر چند از نظر مقدار اندک باشد، تنها از عهده صاحبان عقل و خرد ناب ساخته است.

۹- عقل و خرد ابزار شناخت پاکیها و ناپاکیها و دست یابى به ارزش برتر پاکیها (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه یاولى الالبب)

۱۰- تنها خردمندان زمینه دار دورى جستن از ناپاکیها و گرایش به پاکیها (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه یاولى الالبب)

۱۱- تنها صاحبان عقل و خرد از زمینه رعایت تقوا برخوردارند. (فاتقوا اللّه یاولى الالبب) على رغم اینکه همه انسانها وظیفه دار رعایت تقوا هستند خداوند صاحبان خرد را مخاطب قرار داد تا به این نکته اشاره فرماید که تنها اهل خرد و اندیشه زمینه رعایت تقوا و پرهیز از خبیثها و گرایش به پاکیها را دارا هستند.

۱۲- گرایش به ناپاکیها و زشتیها، نشانه بى خردى و نادانى (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه یاولى الالبب)

۱۳- تقوا و پرهیزگارى همسو و هماهنگ با تیزهوشى و خردمندى (فاتقوا اللّه یاولى الالبب)

۱۴- لزوم تقواپیشگى، چه اکثریت جامعه پذیراى آن باشند و یا نباشند. (و لو اعجبک کثرة الخبیث فاتقوا اللّه یاولى الالبب) کلمه خبیث و طیب مى تواند علاوه بر شىء خبیث و طیب شامل شخص خبث و طیب نیز باشد. در این صورت مراد از شخص طیب و خبیث به قرینه «فاتقوا اللّه» تقواپیشگان و بى تقوایان خواهد بود.

۱۵- رعایت حلالها و حرامهاى الهى، تقواپیشگى است. (لایستوى الخبیث و الطیب ... فاتقوا اللّه) برداشت فوق بر این مبناست که مصداق مورد نظر از خبث و طیب به قرینه آیات گذشته حلالها و حرامهاى الهى باشد.

۱۶- تقوا زمینه فلاح و رستگارى است. (فاتقوا اللّه ... لعلکم تفلحون)

۱۷- پرهیز از پلید و ناپاک و گرایش به پاکیها، زمینه نیل به فلاح و رستگارى (لایستوى الخبیث و الطیب ... لعلکم تفلحون)

۱۸- فلاح و رستگارى صاحبان خرد، تنها در پرتو، تقوا میسر است. (فاتقوا اللّه یاولى الالبب لعلکم تفلحون)

۱۹- نیل انسانها به فلاح و رستگارى از جمله اهداف امر الهى به تقواپیشگى است. (فاتقوا اللّه یاولى الالبب لعلکم تفلحون)

موضوعات مرتبط

  • احکام: ملاک احکام ۳
  • ارزشگذارى: ملاک ارزشگذارى ۵، ۶
  • ارزیابى: ملاک ارزیابى ۱
  • اقلیّت: ارزش اقلیّت ۸
  • اکثریت: ارزش اکثریت ۶، ۱۴
  • تعقل: آثار تعقل ۸، ۱۳ ; تعقل و تقوا ۱۳ ; نشانه هاى عدم تعقل ۱۲
  • تقوا: آثار تقوا ۱۶، ۱۸، ۱۹ ; ارزش تقوا ۱۵، ۱۷، ۱۸ ; اهمیّت تقوا ۷، ۱۴، ۱۹ ; زمینه تقوا ۱۱، ۱۳ ; فلسفه تقوا ۱۹ ; موارد تقوا ۱۵
  • جهل: نشانه هاى جهل ۱۲
  • حق: ملاک تشخیص حق ۶
  • حلال: ارزش حلال ها ۲ ; اهمیّت رعایت حلال ها ۱۵ ; ملاک حلال ۳
  • خبایث: اجتناب از خبایث ۴، ۷، ۱۰، ۱۷ ; ارزش خبایث ۱، ۳، ۵، ۸ ; عوامل تشخیص خبایث ۹ ; گرایش به خبایث ۱۲
  • خدا: فلسفه اوامر خدا ۱۹ ; هدفدارى اوامر خدا ۱۹
  • دین: فلسفه تعالیم دین ۱۹
  • رستگاران:۱۸
  • رستگارى: زمینه رستگارى ۱۶، ۱۷ ; عوامل رستگارى ۱۸، ۱۹
  • زیرکى: و تقوا ۱۳
  • شناخت: ابزار شناخت ۹
  • طیّبات: ارزش طیّبات ۱، ۳، ۵، ۸، ۹ ; عوامل تشخیص طیّبات ۹ ; گرایش به طیّبات ۷، ۱۰، ۱۷
  • عاقلان: رستگارى عاقلان ۱۸ ; فضایل عاقلان ۸، ۱۰، ۱۱
  • عقل: نقش عقل ۹، ۱۱
  • علایق: ناپسند ۴ ; ملاک علایق ۴
  • قیاس: ارزش قیاس ۲ ; اهمیّت رعایت قیاس ۱۵ ; ملاک قیاس ۳
  • موجودات: ارزش موجودات ۳، ۵

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۳، ص ۲۳۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۱۸.
  3. اسباب النزول از واحدى و ترغيب از اصفهانى.