يونس ٣٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link45 | آيات ۳۶ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link45 | آيات ۳۱ - ۳۶ سوره يونس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link46 | سه حجت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link46 | سه حجت قاطع، بر ربوبيت خداوند متعال، عليه مشركان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link47 | معناى رزاق بودن خداوند از آسمان و | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link47 | معناى رزاق بودن خداوند از آسمان و زمين، و منظور از ملكيت گوش ها و چشم ها]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link49 | معنای اين كه خداوند، زنده را از مُرده و مُرده را از زنده بيرون مى آورد؟]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link49 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link51 | قضاء حتمى خداوند اين است كه: فاسقان، ايمان نخواهند آورد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link52 | گفتار بعضى از مفسران، درباره مقصود از لفظ «كلمة»، در آيه شريفه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۶#link51 | قضاء حتمى خداوند اين است كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link53 | احتجاج دوم براى توحيد خداوند، با استناد به مسأله ابداء و اعاده خلق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link52 | گفتار بعضى از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link57 | نقد اقوال مفسران، در معنای آیه: «أمَّن لَا يَهِدِّى إلّا أن يُهدَى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link53 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link58 | هدايت به معناى ايصال به مطلوب، شأن انبياء و ائمه «ع» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link57 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۷#link58 | | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۴
کپی متن آیه |
---|
کَذٰلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ |
ترجمه
يونس ٣٢ | آیه ٣٣ | يونس ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَقَّتْ»: واجب و ثابت شده است. «کلمه»: حکم و قضاوت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۳۶ سوره يونس
- سه حجت قاطع، بر ربوبيت خداوند متعال، عليه مشركان
- معناى رزاق بودن خداوند از آسمان و زمين، و منظور از ملكيت گوش ها و چشم ها
- معنای اين كه خداوند، زنده را از مُرده و مُرده را از زنده بيرون مى آورد؟
- قضاء حتمى خداوند اين است كه: فاسقان، ايمان نخواهند آورد
- گفتار بعضى از مفسران، درباره مقصود از لفظ «كلمة»، در آيه شريفه
- احتجاج دوم براى توحيد خداوند، با استناد به مسأله ابداء و اعاده خلق
- نقد اقوال مفسران، در معنای آیه: «أمَّن لَا يَهِدِّى إلّا أن يُهدَى»
- هدايت به معناى ايصال به مطلوب، شأن انبياء و ائمه «ع» است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «33»
بدينسان حكم و سخن پروردگارت بر آنان كه نافرمانى كردند محقّق شد كه آنان ايمان نمىآورند.
پیام ها
1- انسان، با انتخاب راه فسق، قهر الهى را براى خود قطعى مىكند. حَقَّتْ ... عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا
2- فسق و گناه، مانع گرايش به ايمان وزمينهى كفر است. فَسَقُوا ... لا يُؤْمِنُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ: چنانچه ثابت و حق است كه نيست بعد از حق مگر ضلالت، همچنين محقق و ثابت باشد كلمه پروردگار تو، يعنى وعيد الهى به آتش جهنم و عقاب سبحانى. عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا: بر كسانى كه خارج شدند از ايمان و مستمر گرديدند در كفر و عصيان. أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ: بدرستى كه ايشان ايمان نمىآورند يا مثل انصراف ايشان از ايمان، واجب و لازم شده است عقوبت الهى براى آنها؛ يعنى مجازات فرمايد ايشان را پروردگارشان به مثل آنچه بجا آورند از انصراف به سبب آنكه ايمان نمىآورند. و در علم ازلى الهى گذشته ايمان كسانى كه بر كفر باقى و ثابت باشند تا بميرند، لكن علم خدا، علت كفر نخواهد بود. به عبارت ساده چون كافر مىشوند بسوء اختيار نه به جبر و اضطرار، لذا خدا مىداند نظر به احاطه علميه الهيه؛ نه آنكه چون ذات سبحانى مىدانست كفر را، لذا اينها كافر شدند، و به هيچوجه علم سبحانى مدخليت در كفر و ايمان و عصيان بنده ندارد، و به سبب سبقت علم، جزا را محقق داشته؛ و نيز اگر بازداشتن كفار از ايمان فعل الهى بودى، هر آينه توبيخ «فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» نسبت به آنان لغو و غلط، و ساحت كبريائى منزه از آن است.
مانند كسى را كه كورش گردانيده، آن وقت به او بفرمايد: چرا كور گرديدى، ذات حق تعالى از قبايح مبرى باشد. (تعالى عن ذلك علوّا كبيرا).
ج5، ص 309
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (31) فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ (32) كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
ترجمه
بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمان و زمين و يا كه مالك ميباشد گوش و ديدهها را و كه بيرون ميآورد زنده را از مرده و بيرون ميآورد مرده را از زنده و كه مرتّب ميكند كار را پس ميگويند خدا پس بگو آيا نميترسيد
پس آن خدا پروردگار شما است كه حقّ است پس چيست بعد از حق مگر گمراهى پس بكجا بر گردانده ميشويد
اين چنين لازم شد حكم پروردگارت بر آنانكه تمرّد نمودند همانا آنها ايمان نمىآورند.
تفسير
خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مأمور فرمود به الزام كفّار به اين تقريب كه سؤال فرمايد از آنها كيست كه روزى ميدهد شما را به اسباب سماويّه از قبيل باران و باد و آفتاب و ماه و اسباب ارضيّه مانند آب و خاك و كيست كه عطا و حفظ ميكند گوشها و چشمهاى شما را با كمال احتياج شما بآن دو و كمال احتياج آن دو بحافظ و نگهدار براى سرعت انفعال آندو از هر آفتى و اينكه از سمع به مفرد و از بصر بجمع تعبير شده بنظر حقير براى كثرت استعمال سمع است در شنوائى كه حاجت به جمع ندارد بخلاف بصر كه غالبا بمعنى چشم استعمال ميشود و از بينائى تعبير به بصيرت ميكنند و مزيد احتياج بصر بحافظ هم مرجّح اين تعبير است و نيز سؤال شود از خالق اشياء جاندار از بى جان و پديد آرنده اشياء بيجان از جاندار خلاصه از كسيكه زنده ميكند و ميميراند و از كسيكه كلّيه امور كائنات را بر وفق حكمت تنظيم و تدبير مينمايد آنها ناچار خواهند گفت در جواب تو آنكس خداوند عالم است چون از شدّت وضوح قابل انكار نيست پس بآنها بگو حال كه چنين است چرا از چنين خداوند قادرى نميترسيد و چرا باطاعت، شكر نعمتش را بجا نمىآوريد و چرا عبادت جز او را روا ميدانيد پس آنخداونديكه ربوبيّت او باسباب مذكوره در سؤالات چهار گانه و اقرار خودتان در
جلد 3 صفحه 18
جواب، ثابت و محققّ شد آيا عبادت غير او جز گمراهى چيزى هست و آيا بين حقّ و باطل واسطهايست يا آنكه بعد از حقّ باطل است پس چرا از حقّ اعراض و به باطل اقبال ميكنيد و چنانچه ربوبيّت خدا و حقّ نعمت او محقّق شد حكم او هم بر كفّار بخلود در نار محقّق است چون خداوند ميداند كه آنها ايمان نمىآورند و بنابراين مراد از كلمه حكم است و مراد از جمله اخيره علّت آن و محتمل است جمله اخيره بيان كلمه باشد يعنى چنانچه محقّق شد پس از اين سؤال و جواب ربوبيّت خداوند، محقق شد قول خداوند در باره آنها كه فرمود همانا آنان ايمان نمىآورند و معلوم است كه مراد از فسق در اين آيه كفر است چون تمرّد در اصول است نه فروع و معنى فاسق متمرّد است و مقصود حاضران در زمان خطابند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ حَقَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُم لا يُؤمِنُونَ (33)
اينکه نحو حق و ثابت است عذاب پروردگار تو بر كساني که فاسق هستند محققا آنها ايمان نميآورند.
كذلك بعد از اينکه بيان و برهان و اقرار و اعتراف مع ذلک اثر باينها نبخشد حَقَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ ظاهرا مراد عذاب جهنم است بدليل قوله تعالي وَ لكِن حَقَّت كَلِمَةُ العَذابِ عَلَي الكافِرِينَ زمر آيه 71، و معناي حق يعني ثابت و محقق و بجا و بموقع است و مستحق عذاب هستند.
عَلَي الَّذِينَ فَسَقُوا فسق خروج از طاعت است و فساد در ارض و ايذاء و اذيت و لذا حيوانات موذيه را فسقه اطلاق كردند، در خبر است از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود
(خمس فواسق يقتلن في الحل و الحرم الغراب و الحداق و الكلب و الحيّة و الفارة)
و فاره را فويسقة نام نهادند و فسق شرعا ضد عدل است فاعل كبائر، مصرّ بر صغائر، مرتكب منافيات مروت و واسطه بين فسق و عدالت هم ممكن است که مرتكب اينکه امور نشده ولي ملكه عدالت هم پيدا نكرده و مراد در اينکه مقام كساني هستند که زير بار اطاعت خدا و رسول نميروند و دست از اعمال زشت خود برنميدارند.
جلد 9 - صفحه 381
أَنَّهُم لا يُؤمِنُونَ مسئلة- فاسق اگر منكر وجوب اطاعت شد كافر و نجس است و اگر انكار نميكنند عاصي هستند و مراد در مقام قسم اول هستند و لذا خبر ميدهد که اينها ايمان نميآورند و بكفر از دنيا ميروند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- در این آیه برای بیان این نکته که چرا آنها با وضوح مطلب و روشنایی حق به دنبال آن نمیروند میگوید: «این گونه فرمان خدا در باره این افراد که (از روی علم و عمد برخلاف عقل و وجدان) سر از اطاعت پیچیدهاند صادر شده که آنها ایمان نیاورند» (کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
در واقع این خاصیت اعمال نادرست و مستمر آنهاست که قلبشان را چنان تاریک و روحشان را چنان آلوده میکند که با وضوح و روشنی حق آن را نمیبینند
ج2، ص289
و به بیراهه میروند.
نکات آیه
۱ - «فسق» و «ایمان» دو صفت متضاد و ناسازگار هستند. (کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا أنهم لایؤمنون)
۲ - فسق پیشگان، فاقد زمینه گرایش به ایمان و محروم از پذیرش آن (کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا أنهم لایؤمنون)
۳ - محرومیت فاسقان از گرایش به ایمان و پذیرش آن، حکم قطعى و غیر قابل تخلف (کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا أنهم لایؤمنون)
۴ - حکم الهى به محرومیت اهل فسق از گرایش به ایمان، مقتضاى ربوبیت و پروردگارى اوست. (کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا أنهم لایؤمنون)
۵ - مشرکان، مردمانى فسق پیشه اند. (فذلکم اللّه ربکم ... کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا)
۶ - شرک و بت پرستى، خروج از مدار حق و گردش بر مدار باطل است. (فماذا بعد الحق إلا الضلل ... کذلک حقت کلمت ربک على الذین فسقوا أنهم لایؤمنون)
موضوعات مرتبط
- ایمان: محرومان از ایمان ۲، ۳، ۴
- باطل: موارد باطل ۶
- بت پرستى: بطلان بت پرستى ۶
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۴
- شرک: بطلان شرک ۶
- فاسقان: ۵ حتمیت محرومیت فاسقان ۳; عوامل محرومیت فاسقان ۴; محرومیت فاسقان ۲
- فسق: تضاد فسق و ایمان ۱
- مشرکان: فسق مشرکان ۵
منابع