التكاثر ١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَلْهَاکُم|أَلْهَاکُمُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَلْهَاکُم| ]] [[شامل این ریشه::کم‌| ]][[ریشه غیر ربط::کم‌| ]][[شامل این ریشه::لهو| ]][[ریشه غیر ربط::لهو| ]][[شامل این کلمه::التّکَاثُر|التَّکَاثُرُ]] [[کلمه غیر ربط::التّکَاثُر| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَلْهَاکُم|أَلْهَاکُمُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَلْهَاکُم| ]] [[شامل این ریشه::کم‌| ]][[ریشه غیر ربط::کم‌| ]][[شامل این ریشه::لهو| ]][[ریشه غیر ربط::لهو| ]][[شامل این کلمه::التّکَاثُر|التَّکَاثُرُ]] [[کلمه غیر ربط::التّکَاثُر| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|أَلْهَاکُمُ‌ التَّکَاثُرُ
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=تفاخر به افزون‌طلبی، شما را (به خود واداشته و) از خدا باز داشته.
|-|صادقی تهرانی=تفاخر به افزون‌طلبی، شما را (به خود واداشته و) از خدا باز داشته.
|-|معزی=بفریفت شما را (سرگرم ساخت) فزونی جستن‌
|-|معزی=بفریفت شما را (سرگرم ساخت) فزونی جستن‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Abundance distracts you.</div>
{{آيه | سوره = سوره التكاثر | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::1|١]] | قبلی = سوره التكاثر | بعدی = التكاثر ٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::2|٢]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/102001.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/102001.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره التكاثر | نزول = [[نازل شده در سال::1|١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::1|١]] | قبلی = سوره التكاثر | بعدی = التكاثر ٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::2|٢]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«أَلْهَی»: به خود مشغول و سرگرم داشت. غافل و بی‌خبر کرد (نگا: منافقون /  نور / ، حجر / . «التَّکَاثُرُ»: مسابقه افزون‌طلبی در اموال و اولاد، و مباهات بدان (نگا: حدید / ).
«أَلْهَی»: به خود مشغول و سرگرم داشت. غافل و بی‌خبر کرد (نگا: منافقون /  نور / ، حجر / . «التَّکَاثُرُ»: مسابقه افزون‌طلبی در اموال و اولاد، و مباهات بدان (نگا: حدید / ).
خط ۲۶: خط ۳۴:
[[الحديد ٧ | آمِنُوا بِاللَّهِ‌ وَ رَسُولِهِ‌ وَ...]] (۰)   
[[الحديد ٧ | آمِنُوا بِاللَّهِ‌ وَ رَسُولِهِ‌ وَ...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
«شیخ طوسى» گویند: این سوره درباره دو طائفه از قریش بنام بنوسهم و بنو عبدمناف نازل شده که تفاخر می‌نمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آن‌ها از لحاظ کثرت پرداختند.<ref> طبرى صاحب جامع البیان از على علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ما درباره عذاب قبر در شک و تردید بودیم تا این که این سوره نازل گردید و ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن بریدة نقل کند که این سوره درباره دو قبیله بنام بنى‌حارثة و بنى‌الحرث که از انصار بودند، نازل شد که یکى از آن‌ها مى گفت در میان شما مانند فلان و فلان وجود دارد و دیگرى از آن‌ها به زنده ها فخر مى کرد سپس گفته بودند به طرف گورستان باید رفت و مرده هاى خود را باید شمرد و بعد این سوره نازل گردید».</ref><ref> صاحب مجمع البیان گوید: این سوره درباره یهودیان نازل شده که مى گفتند: ما داراى عده زیادترى از طائفه بنى‌فلان و بنى‌فلان هستیم و همین افتخار بیهوده آن‌ها را به غفلت و لهو واداشته تا این که همه به گمراهى مردند چنان که قتادة گوید، ابوبریدة گوید: درباره عده اى از انصار که چنین تفاخرى مى کردند، نازل گردیده است.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link415 | آيات ۱ - ۸، سوره تكاثر]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link416 | توضيح مفردات و مفاد آيات : ((الهكيم التكاثر حتى زرتم المقابر...)) كه متضمّنتوبيخ شديد مردم در جمع مال و نفرات است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link415 | آيات ۱ - ۸  سوره تكاثر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link417 | تخطئه و تهديد متكاثران و معناى ((لترونّ الجحيم )) و ((ثم لترونهّا عين اليقين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link416 | توضيح مفردات و مفاد آيات: «ألهاكم التكاثر حتى زرتم المقابر...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link418 | توضيحى درباره ((نعمت )) و استفاده از آن در راه اطاعت و سؤال از آن در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link417 | تخطئه و تهديد متكاثران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link419 | چند روايت درباره شاءن نزول سوره تكاثر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link418 | توضيحى درباره «نعمت» و استفاده از آن در راه اطاعت و سؤال از آن در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link420 | رواياتى بيانگر اينكه مراد از نعيمى كه از آن سؤال مى شود محمد و آل او (عليه السلام )، يا ولايت اهل بيت (عليه السلام ) است و توضيحى در اين باره ، صفحه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link419 | چند روايت درباره شأن نزول سوره تكاثر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link421 | بيان رابطه بين نعمت بودن نعمت بودن نعمت ها و هدايت دينى صفحه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link420 | مراد از «نعيم» كه در قیامت از آن سؤال مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۴#link421 | رابطه بين نعمت ها و هدايت دينى]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link123 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link123 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link124 |  شاءن نزول :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link124 |  شاءن نزول :]]
خط ۴۷: خط ۶۲:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link129 | ۳ - همگى دوزخ را مشاهده مى كنند!]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link129 | ۳ - همگى دوزخ را مشاهده مى كنند!]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link130 | ۴ - در قيامت از چه نعمتهائى سؤ ال مى شود؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۱۳#link130 | ۴ - در قيامت از چه نعمتهائى سؤ ال مى شود؟]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4» كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»
«1» فزون طلبى (و تفاخر) شما را سرگرم كرد. «2» تا آنجا كه به زيارت مقبره‌ها رفتيد. «3» چنين نيست (كه مى‌پنداريد) به زودى خواهيد فهميد.
«4» باز چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، در آينده خواهيد دانست. «5» چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، اگر شما (به آخرت) علم يقينى داشتيد. «6» قطعاً دوزخ را مى‌ديديد. «7» سپس آن را با عين اليقين مى‌ديديد. «8» سپس در آن روز از نعمت‌ها سؤال خواهيد شد.
===نکته ها===
«تكاثر» از «كثرت» به معناى فزون‌طلبى و فخرفروشى به ديگران به واسطه كثرت اموال و اولاد است.
جلد 10 - صفحه 579
جلوه‌هاى تكاثر
تكاثر در شرك و چند خدايى. «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» (حضرت يوسف به هم زندانى‌هاى خود كه مشرك بودند، گفت: آيا ارباب متفرق بهتر است يا خداوند يكتاى قهار؟)
تكاثر در غذا. بنى اسرائيل مى‌گفتند: ما بر يك نوع غذا صبر نداريم‌ «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنى‌هاى ديگر همچون پياز و سير و عدس و خيار مى‌خواهيم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» «2»
تكاثر در عمر. چنان كه بعضى دوست دارند هزار سال عمر كنند. «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «3»
تكاثر در مال. قرآن مى‌فرمايد: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «4»
تكاثر در مسكن. قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‌فرمايد: در دامنه هر كوهى ساختمان‌هاى بلند بنا مى‌كنيد. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» «5»
تكاثر در شهوت. اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجويز كرده و بهره‌گيرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ» «6»* و ارضاى شهوت از غير راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» «7»*
«أَلْهاكُمُ» از «لهو» به معناى سرگرم شدن به امور جزئى و ناچيز است كه انسان را از اهداف بلند باز دارد.
«زُرْتُمُ» از زيارت و «مقابر» جمع مقبره است.
ميان دو قبيله بر سر تعداد نفرات گفتگو شد، تصميم گرفتند سرشمارى كنند بعد از زنده‌ها
----
«1». يوسف، 29.
«2». بقره، 61.
«3». بقره، 96.
«4». همزه، 2.
«5». شعراء، 128.
«6». مؤمنون، 6.
«7». مؤمنون، 7.
جلد 10 - صفحه 580
به قبرستان رفتند تا آمار مردگان را نيز به حساب آورند.
حضرت على عليه السلام در خطبه 221 نهج البلاغه، بعد از تلاوت اين سوره مطالبى دارند كه ابن ابى الحديد در شرح آن مى‌گويد: در طول پنجاه سال، بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده‌ام و عظمت اين خطبه به قدرى است كه سزاوار است بهترين گويندگان عرب جمع شوند و اين خطبه برايشان تلاوت شود و همه به سجده افتند، همانگونه كه هنگام تلاوت بعضى از آيات قرآن، همه به سجده مى‌افتند. «1» ما دو جمله از آن خطبه را در اينجا بازگو مى‌كنيم:
«آبائهم يفخرون» آيا به مقبره پدرانشان افتخار مى‌كنند؟
«ام بعديد الهلكى يتكاثرون» يا به تعداد معدومين فزون‌طلبى مى‌كنند؟
«اجساد خرت و حركات سكنت» آنان جسدهايى بودند كه متلاشى شدند و متحرك‌هايى بودند كه ساكن شدند.
«و لئن يكونوا عبرا احق من ان يكونا مفتخرا» آن جسدها سزاوارترند كه سبب عبرت شوند تا مايه افتخار.
از حضرت على عليه السلام حديثى نقل شده كه فرمودند: اولين‌ «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط به عذاب قبر است و دومى مربوط به عذاب آخرت. «2»
يقين، باور قلبى است كه عميق‌تر از دانستن است. مثلا همه مردم مى‌دانند كه مرده كارى به كسى ندارد ولى حاضر نيستند در كنار مرده بخوابند، ولى مرده‌شور در كنار مرده به راحتى مى‌خوابد، زيرا مردم فقط مى‌دانند ولى مرده‌شور باور كرده و به يقين رسيده است. راه بدست آوردن يقين عمل به دستورات الهى است، همانگونه كه مرده‌شور در اثر تكرار عمل به اين باور رسيده است.
بر اساس روايات، نشانه يقين، توكل بر خداوند و تسليم او شدن و راضى بودن به مقدرات او و واگذارى امور به اوست. «3»
يقين درجاتى دارد كه دو مرحله‌اش در اين سوره آمده و مرحله ديگرش در آيه 95 سوره‌
----
«1». شرح ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153.
«2». تفسير كبير فخررازى.
«3». بحارالانوار، ج 70، ص 138.
جلد 10 - صفحه 581
واقعه آمده است. مراحل يقين عبارتند از: علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين. انسان، گاهى از ديدن دود پى به آتش مى‌برد كه اين علم اليقين است، گاهى خودِ آتش را مى‌بيند كه عين اليقين است و گاهى دستى بر آتش مى‌نهد و سوزندگى آن را احساس مى‌كند كه حق اليقين است.
مراد از ديدن آتش در «لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»، يا ديدن آن در قيامت است و يا ديدن آن با چشم برزخى و مكاشفه در همين دنيا كه اين معنا با يقين سازگارتر است.
بر اساس احاديث، مراد از نعمتى كه در قيامت مورد سوال قرار مى‌گيرد، آب و نان نيست، كه بر خداوند قبيح است از اين امور سؤال كند. بلكه مراد نعمت ولايت و رهبرى معصوم است‌ «1» امام رضا عليه السلام فرمود: سؤال از آب و نان و ... از مردم قبيح است تا چه رسد به خداوند، بنابراين مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبرى معصوم است. «2»
تكاثر تنها در آمار و نفرات جمعيّت نيست، بلكه گاهى در ثروت و فرزند است. «وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» «3» و لذا در قرآن سفارش شده كه مال و فرزند شما را سرگرم نكند.
«لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ» «4»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال تلاوت اين سوره فرمودند: «تكاثر الاموال جمعها من غير حقها و منعها من حقها و سدها فى الاوعية» «5» گردآورى اموال از راه نامشروع و نپرداختن حقوق واجب آنها و نگهدارى آنها در صندوق‌ها تكاثر است.
در شعرى منسوب به حضرت على عليه السلام آمده است:
يا من بدنياه اشتغل‌
قد غرّه طول الامل‌
الموت يأتى بغتة
والقبر صندوق العمل‌
----
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». عيون الاخبار، ج 2، ص 129.
«3». حديد، 20.
«4». منافقون، 9.
«5». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 582
===پیام ها===
1- فزون طلبى و فخرفروشى انسان را به كارهاى بيهوده و عبث مى‌كشاند. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»
2- فزون‌طلبى، عامل غفلت از حساب قيامت است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ- لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»
3- دامنه فزون‌طلبى تا شمارش مردگان پيش مى‌رود. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
4- بى‌خبرى از احوال قيامت، انسان را به انحراف مى‌كشاند. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ‌
5- در برابر افكار و رفتار انحرافى بايد هشدار را تكرار كرد. «كَلَّا- ثُمَّ كَلَّا- كَلَّا»
6- از طريق ايمان و يقين انسان مى‌تواند آينده را ببيند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»
7- در فرهنگ جاهلى، كميّت و جمعيّت، تا آنجا ارزش دارد كه حتى مردگان را در شمارش به حساب مى‌آورند. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»
8- تكاثر و تفاخر، كيفر سختى دارد. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ‌
9- عاقبت انديشى مانع فخر فروشى است. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ ...
10- بايد براى رسيدن به يقين و شناخت حقايق تلاش كرد تا از خطرات قيامت درامان بود. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»
11- كسانى‌كه به دنيا سرگرم هستند، هرگز به درجه يقين نمى‌رسند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» (كلمه لو در موارد نشدنى بكار مى‌رود.)
12- ايمان و يقين، درجاتى دارد. عِلْمَ الْيَقِينِ‌ ... عَيْنَ الْيَقِينِ‌
13- حساب قيامت بر اساس امكاناتى است كه خداوند به هركس داده است و لذا هر كس متفاوت از ديگرى است. «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 584
سوره عصر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
به نام خداوند بخشنده مهربان‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1»
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ: مشغول ساخت شما را مفاخرت بر يكديگر به بسيارى قبيله و عشيره از اطاعت خدا و ياد آخرت.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4»
كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»
ترجمه‌
مشغول و سر گرم نمود شما را مباهات بزيادتى مال‌
تا ديدار نموديد قبورتان را
نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد
باز ميگويم نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد
نبايد چنين بود اگر بدانيد بدانستن يقينى‌
قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد البته دوزخ را
باز قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد آنرا بحقيقت يقين‌
پس قسم بخدا پرسش ميشويد در آن روز از نعمتهاى الهى.
تفسير
گفته‌اند بعضى از قبائل عرب افتخار مينمودند بر بعضى بكثرت افراد تا رسيد بجائى كه ميرفتند بقبرستان و اموات را هم شماره مينمودند و خداوند در اين سوره ملامت فرموده آنها را باين عمل چون نبايد انسان خود را باين امور موهومه مشغول و سرگرم نمايد و از ذكر خدا و فكر آخرت غافل شود و در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است ولى اظهر آنست كه خداوند ميفرمايد مشغول و سر گرم نمود شما بندگانرا مباهات بزيادتى مال و اولاد تا رفتيد از اين دنيا و ديديد قبور خودتان را كه در آنها اثرى از آنچه اهتمام بجمع آورى آن داشتيد نيست جز آنچه را در راه خدا از آن صرف نموديد و معلوم است كه مراد ملامت بر اشتغال بجمع مال و سرگرمى باولاد است با غفلت از تهيه زاد و توشه براى سفر آخرت چنانچه در روضة الواعظين از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پس از قرائت اين سوره فرمود تكاثر اموال جمع آنست از غير حق و منبع آنست از حق و گذاردن آن در جاى سر بسته تا داخل شويد در قبورتان و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه بعد از تلاوت اين سوره فرمود آدميزاد ميگويد مال من مال من با آنكه‌
----
جلد 5 صفحه 428
مال تو نيست مگر آنچه بخورى و نابود كنى يا بپوشى و كهنه نمائى يا تصدّق دهى و باقى گذارى آنرا و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد چنين بود بعد از آنكه در قبورتان داخل شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود وقتى وارد محشر شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود اگر در كنار پل صراط قرار گرفتيد و بطور يقين دانستيد كه بهشت و دوزخ حق است و شك و شبهه از دلهاى شما زائل شد خواهيد دانست كه نبايد از فكر آخرت در دنيا غافل بود و اينكه كلا دو مرتبه تكرار شده براى مزيد ردع و اشاره بمواقع علم و معمول بودن تأكيد بكلا در كلام عرب است و قسم ياد فرموده كه دوزخ را آنجا بعيان خواهيد ديد و در حديث روضه بمواقع سه گانه مذكوره براى علم تصريح فرموده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علم اليقين بمعاينه تفسير شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه لترونّ بضمّ تاء قرائت فرموده است و باز ميفرمايد بعد از ورود بجهنم آنرا بعين اليقين مشاهده خواهيد نمود يعنى بخود يقين و حقيقت آن بدون واسطه چيزى درك ميكنيد عذاب را چون ميسوزند و مى‌يابند حرارت آتش را و از جنس آن ميشوند و اين اعلى مراتب يقين است و پس از آنكه متنبّه باين امور شديد و دانستيد كه در آتيه چنين علوم و معارفى براى شما حاصل ميشود بايد بدانيد كه در روز قيامت از نعمتهائى كه خداوند در دنيا بشما انعام فرموده و آنرا در محل خود صرف ننموديد و شكر آنرا بجا نياورديد پرسش و بر آنها مؤاخذه خواهيد شد و در حديث روضه سابق ذكر شده كه از پنج چيز سؤال ميشود از سيرى شكمها و مشروب سرد و لذت خواب و سايه مسكنها و اعتدال خلقت و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آن نعمت صحت و امنيّت است و در عيون از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن خرماى تازه و آب سرد ميباشد و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه هر نعمتى مسئوليّت دارد جز آنچه در جهاد و حج صرف شود و در مجالس از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس نام خدا را در وقت تناول طعام ياد نمايد از نعمت آن طعام پرسش نميشود و قمّى ره از آن حضرت نقل نموده كه پرسش ميشوند اين امّت از نعمت وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خداوند بآنها انعام‌
----
جلد 5 صفحه 429
فرموده و بعد از او آن نعمت مائيم و در روايات متعدّده معتبره از اهل بيت عصمت و طهارت اين معنى تأييد و تأكيد و تصريح شده بآنكه نعمتى كه در قيامت از آن پرسش ميشود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهارند كه بايد مردم حق ايشان را اداء نمايند بمحبّت و اطاعت نه طعام پاكيزه و آب خنك و خواب خوش و امثال اينها كه قبيح است شخص كريم سؤال از آنها نمايد و در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حساب نميشود بنده مؤمن بر سه چيز طعامى كه ميخورد و لباسى كه ميپوشد وزن صالحه‌اى كه معين و نگهدار او ميباشد از معصيت و لذا فيض ره جمع فرموده بين اين روايات بآنكه پرسش نميشود احدى از ضروريّات طعام و لباس و غيره و پرسش ميشود از زائد بر قدر ضرورت و از نعمت خدا كه آن ارشاد خلق است بدوستى اهل بيت و اطاعت ايشان و بنظر حقير ظاهر آيه خصوص بلحاظ ذكر تكاثر در اوّل سوره همانست كه بدوا بنحو اجمال ذكر شد و اين جمع هم مؤيّد آن معنى است و آنچه در روايات سابقه ذكر شده از باب مثال است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره الهيكم التّكاثر را در نماز واجب خود خداوند براى او مينويسد اجر يكصد شهيد را و كسيكه بخواند آنرا در نماز مستحب مينويسد خداوند براى او اجر پنجاه شهيد را و نماز ميخوانند با او در نماز واجبش چهل صف از ملائكه انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
----
جلد 5 صفحه 430
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ
أَلهاكُم‌ُ التَّكاثُرُ «1» حَتّي‌ زُرتُم‌ُ المَقابِرَ «2»
بازداشت‌ ‌شما‌ ‌را‌ طلب‌ كثرت‌ و زيادتي‌ ‌تا‌ آنكه‌ زيارت‌ كرديد مقابر ‌را‌ ‌يعني‌
جلد 18 - صفحه 216
داخل‌ ‌در‌ قبرها شديد.
‌ذلک‌‌که‌أَلهاكُم‌ُ متعلق‌ ‌آن‌ ‌را‌ ذكر نفرموده‌ ‌از‌ شدت‌ وضوح‌ ‌يعني‌ ‌از‌ ذكر الهي‌ و فكر قيامت‌ و اطاعت‌ اوامر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ‌از‌ انتهاء نواهي‌ و ‌از‌ ايمان‌ و ‌از‌ تحصيل‌ علم‌ ديانت‌ ‌شما‌ ‌را‌ مشغول‌ كرد و بكلي‌ غافل‌ شديد.
‌ذلک‌‌که‌التَّكاثُرُ طلب‌ كثرت‌ مال‌ و اولاد و تفاخر و تكبر و رياست‌ و اسم‌ و عنوان‌ و منصب‌ و مقام‌ و زخارف‌ دنيوي‌ چنانچه‌ امروز غرق‌ دنيا شده‌اند، و بهر پايه‌ برسند طلب‌ بالاتر ميكنند ‌حتي‌ ‌در‌ مقام‌ تسخير كره‌ مريخ‌ ‌که‌ ‌در‌ طبقه‌ پنجم‌ آسمانها ‌است‌ و بعدش‌ ‌از‌ زمين‌ زيادتر ‌از‌ ‌بعد‌ شمس‌ ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌از‌ كره شمس‌ بزرگتر ‌است‌ و لكن‌ ‌از‌ زيادتي‌ ‌بعد‌ بنظر يك‌ ستاره‌ ميآيد، و ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌اگر‌ كره مريخ‌ ‌را‌ ‌هم‌ تسخير كردند باز ‌در‌ مقام‌ بالاتر هستند بالجمله‌ دنيا حد يقف‌ ندارد چنانچه‌ ‌از‌ لقمان‌ ‌است‌ فرمود:
(الدنيا بحر عميق‌ ‌قد‌ غرق‌ ‌فيها‌ خلق‌ كثير) بالاخره‌ سيرايي‌ ندارند.
حَتّي‌ زُرتُم‌ُ المَقابِرَ ‌تا‌ اجل‌ دررسد و ‌با‌ هزار حسرت‌ و ندامت‌ مرگ‌ دامن‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بگيرد و ‌در‌ گودال‌ قبر بيفتند ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود:
(تكاثر الاموال‌ جمعها ‌في‌ ‌غير‌ حقها و منعها ‌في‌ حقها و شدها ‌في‌ الاوعية).
اقول‌: و امروز گذاردن‌ ‌در‌ بانگ‌ پس‌انداز ‌که‌ ‌با‌ تنزيلش‌ باو برگردد ‌با‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ اموال‌ دنيوي‌ باحدي‌ وفا نكرد قارون‌ فرعون‌ نمرود شداد و هزارها امثال‌ ‌آنها‌ چه‌ شدند و بالجمله‌ غرق‌ دنيا شده‌ايم‌ و ‌اگر‌ بجايي‌ نرسيديم‌ نتوانسته‌ايم‌ و ‌اينکه‌ اشتباه‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود: هيچ‌ غنائي‌ بالاتر ‌از‌ زهد نيست‌ انسان‌ ‌هر‌ چه‌ مال‌ زياد كند فقر و احتياجش‌ بيشتر ميشود و ‌اگر‌ اعراض‌ كرد و نظر برداشت‌ ‌از‌ زخارف‌ دنياوي‌ بي‌نياز ميشود و ‌با‌ خيال‌ امن‌ و راحتي‌ زندگي‌ ميكند و ‌اينکه‌ دنيا مقابل‌ آخرت‌ ‌است‌
(حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة)
(الدنيا دار ممر و الاخرة دار مقر)
(خذوا ‌من‌ ممركم‌ لمقركم‌ و ‌لا‌ تهتكوا استاركم‌ عند ‌من‌ يعلم‌ اسراركم‌)
توضيح‌‌-‌ دنيا موقعي‌ خوب‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ وسيله آخرت‌ قرار دهد و ‌در‌ مقام‌ تكميل‌ نفس‌ برآيد بايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ و تقوي‌ و اخلاق‌ فاضله‌، و ‌از‌ ‌براي‌ امر معاش‌
جلد 18 - صفحه 217
بمقدار كفايت‌ قناعت‌ كند ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ دنياي‌ بلاغ‌ ميگويند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 1)- بلای تکاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنی ملامت بار می‌فرماید: «افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاکم التکاثر).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۶: خط ۳۸۵:
[[رده:آثار برترى طلبى]][[رده:سرزنش تفاخر]][[رده:ناپسندى تفاخر]][[رده:مراد از تکاثر]][[رده:آثار ثروت اندوزى]][[رده:سرزنش ثروت اندوزى]][[رده:نشانه هاى برترى قبیله در جاهلیت]][[رده:آثار جاه طلبى]][[رده:سرزنش جاه طلبى]][[رده:نقش جمعیت]][[رده:موانع ذکر حسابرسى اخروى]][[رده:زمینه غفلت]][[رده:آثار عذاب قبر]][[رده:اهمیت اجتناب از لهو]]
[[رده:آثار برترى طلبى]][[رده:سرزنش تفاخر]][[رده:ناپسندى تفاخر]][[رده:مراد از تکاثر]][[رده:آثار ثروت اندوزى]][[رده:سرزنش ثروت اندوزى]][[رده:نشانه هاى برترى قبیله در جاهلیت]][[رده:آثار جاه طلبى]][[رده:سرزنش جاه طلبى]][[رده:نقش جمعیت]][[رده:موانع ذکر حسابرسى اخروى]][[رده:زمینه غفلت]][[رده:آثار عذاب قبر]][[رده:اهمیت اجتناب از لهو]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره التكاثر ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره التكاثر ]]
{{#seo:
|title=آیه 1 سوره تكاثر
|title_mode=replace
|keywords=آیه 1 سوره تكاثر,تكاثر 1,أَلْهَاکُمُ‌ التَّکَاثُرُ,آثار برترى طلبى,سرزنش تفاخر,ناپسندى تفاخر,مراد از تکاثر,آثار ثروت اندوزى,سرزنش ثروت اندوزى,نشانه هاى برترى قبیله در جاهلیت,آثار جاه طلبى,سرزنش جاه طلبى,نقش جمعیت,موانع ذکر حسابرسى اخروى,زمینه غفلت,آثار عذاب قبر,اهمیت اجتناب از لهو,آیات قرآن سوره التكاثر
|description=أَلْهَاکُمُ‌ التَّکَاثُرُ
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۹

کپی متن آیه
أَلْهَاکُمُ‌ التَّکَاثُرُ

ترجمه

افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.

تفاخر و افزون طلبى، شما را سرگرم ساخت
تفاخر به بيشترداشتن، شما را غافل داشت.
شما مردم را افتخار به بسیاری اموال و فرزند و عشیره سخت (از یاد خدا و مرگ) غافل داشته است.
مباهات و افتخار بر یکدیگر [به ثروت و کثرت نفرات] شما را [از پرداختن به تکالیف دینی و یاد آخرت] بازداشت؛
به غفلت كشيد شما را نازشِ به بسيارى مال و فرزند،
فزون‌طلبی شما را بازی داد
شما را افتخار بر يكديگر به افزونى- در مال و افراد- سرگرم كرد،
مسابقه‌ی افزون‌طلبی و نازش (به مال و منال و خدم و حشم و ثروت و قدرت) شما را به خود مشغول و سرگرم می‌دارد.
تفاخر به افزون‌طلبی، شما را (به خود واداشته و) از خدا باز داشته.
بفریفت شما را (سرگرم ساخت) فزونی جستن‌

Abundance distracts you.
ترتیل:
ترجمه:
سوره التكاثر آیه ١ التكاثر ٢
سوره : سوره التكاثر
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلْهَی»: به خود مشغول و سرگرم داشت. غافل و بی‌خبر کرد (نگا: منافقون / نور / ، حجر / . «التَّکَاثُرُ»: مسابقه افزون‌طلبی در اموال و اولاد، و مباهات بدان (نگا: حدید / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: این سوره درباره دو طائفه از قریش بنام بنوسهم و بنو عبدمناف نازل شده که تفاخر می‌نمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آن‌ها از لحاظ کثرت پرداختند.[۱][۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4» كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»

«1» فزون طلبى (و تفاخر) شما را سرگرم كرد. «2» تا آنجا كه به زيارت مقبره‌ها رفتيد. «3» چنين نيست (كه مى‌پنداريد) به زودى خواهيد فهميد.

«4» باز چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، در آينده خواهيد دانست. «5» چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، اگر شما (به آخرت) علم يقينى داشتيد. «6» قطعاً دوزخ را مى‌ديديد. «7» سپس آن را با عين اليقين مى‌ديديد. «8» سپس در آن روز از نعمت‌ها سؤال خواهيد شد.

نکته ها

«تكاثر» از «كثرت» به معناى فزون‌طلبى و فخرفروشى به ديگران به واسطه كثرت اموال و اولاد است.

جلد 10 - صفحه 579

جلوه‌هاى تكاثر

تكاثر در شرك و چند خدايى. «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» (حضرت يوسف به هم زندانى‌هاى خود كه مشرك بودند، گفت: آيا ارباب متفرق بهتر است يا خداوند يكتاى قهار؟)

تكاثر در غذا. بنى اسرائيل مى‌گفتند: ما بر يك نوع غذا صبر نداريم‌ «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنى‌هاى ديگر همچون پياز و سير و عدس و خيار مى‌خواهيم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» «2»

تكاثر در عمر. چنان كه بعضى دوست دارند هزار سال عمر كنند. «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «3»

تكاثر در مال. قرآن مى‌فرمايد: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «4»

تكاثر در مسكن. قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‌فرمايد: در دامنه هر كوهى ساختمان‌هاى بلند بنا مى‌كنيد. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» «5»

تكاثر در شهوت. اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجويز كرده و بهره‌گيرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ» «6»* و ارضاى شهوت از غير راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» «7»*

«أَلْهاكُمُ» از «لهو» به معناى سرگرم شدن به امور جزئى و ناچيز است كه انسان را از اهداف بلند باز دارد.

«زُرْتُمُ» از زيارت و «مقابر» جمع مقبره است.

ميان دو قبيله بر سر تعداد نفرات گفتگو شد، تصميم گرفتند سرشمارى كنند بعد از زنده‌ها


«1». يوسف، 29.

«2». بقره، 61.

«3». بقره، 96.

«4». همزه، 2.

«5». شعراء، 128.

«6». مؤمنون، 6.

«7». مؤمنون، 7.

جلد 10 - صفحه 580

به قبرستان رفتند تا آمار مردگان را نيز به حساب آورند.

حضرت على عليه السلام در خطبه 221 نهج البلاغه، بعد از تلاوت اين سوره مطالبى دارند كه ابن ابى الحديد در شرح آن مى‌گويد: در طول پنجاه سال، بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده‌ام و عظمت اين خطبه به قدرى است كه سزاوار است بهترين گويندگان عرب جمع شوند و اين خطبه برايشان تلاوت شود و همه به سجده افتند، همانگونه كه هنگام تلاوت بعضى از آيات قرآن، همه به سجده مى‌افتند. «1» ما دو جمله از آن خطبه را در اينجا بازگو مى‌كنيم:

«آبائهم يفخرون» آيا به مقبره پدرانشان افتخار مى‌كنند؟

«ام بعديد الهلكى يتكاثرون» يا به تعداد معدومين فزون‌طلبى مى‌كنند؟

«اجساد خرت و حركات سكنت» آنان جسدهايى بودند كه متلاشى شدند و متحرك‌هايى بودند كه ساكن شدند.

«و لئن يكونوا عبرا احق من ان يكونا مفتخرا» آن جسدها سزاوارترند كه سبب عبرت شوند تا مايه افتخار.

از حضرت على عليه السلام حديثى نقل شده كه فرمودند: اولين‌ «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط به عذاب قبر است و دومى مربوط به عذاب آخرت. «2»

يقين، باور قلبى است كه عميق‌تر از دانستن است. مثلا همه مردم مى‌دانند كه مرده كارى به كسى ندارد ولى حاضر نيستند در كنار مرده بخوابند، ولى مرده‌شور در كنار مرده به راحتى مى‌خوابد، زيرا مردم فقط مى‌دانند ولى مرده‌شور باور كرده و به يقين رسيده است. راه بدست آوردن يقين عمل به دستورات الهى است، همانگونه كه مرده‌شور در اثر تكرار عمل به اين باور رسيده است.

بر اساس روايات، نشانه يقين، توكل بر خداوند و تسليم او شدن و راضى بودن به مقدرات او و واگذارى امور به اوست. «3»

يقين درجاتى دارد كه دو مرحله‌اش در اين سوره آمده و مرحله ديگرش در آيه 95 سوره‌


«1». شرح ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153.

«2». تفسير كبير فخررازى.

«3». بحارالانوار، ج 70، ص 138.

جلد 10 - صفحه 581

واقعه آمده است. مراحل يقين عبارتند از: علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين. انسان، گاهى از ديدن دود پى به آتش مى‌برد كه اين علم اليقين است، گاهى خودِ آتش را مى‌بيند كه عين اليقين است و گاهى دستى بر آتش مى‌نهد و سوزندگى آن را احساس مى‌كند كه حق اليقين است.

مراد از ديدن آتش در «لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»، يا ديدن آن در قيامت است و يا ديدن آن با چشم برزخى و مكاشفه در همين دنيا كه اين معنا با يقين سازگارتر است.

بر اساس احاديث، مراد از نعمتى كه در قيامت مورد سوال قرار مى‌گيرد، آب و نان نيست، كه بر خداوند قبيح است از اين امور سؤال كند. بلكه مراد نعمت ولايت و رهبرى معصوم است‌ «1» امام رضا عليه السلام فرمود: سؤال از آب و نان و ... از مردم قبيح است تا چه رسد به خداوند، بنابراين مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبرى معصوم است. «2»

تكاثر تنها در آمار و نفرات جمعيّت نيست، بلكه گاهى در ثروت و فرزند است. «وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» «3» و لذا در قرآن سفارش شده كه مال و فرزند شما را سرگرم نكند.

«لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ» «4»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال تلاوت اين سوره فرمودند: «تكاثر الاموال جمعها من غير حقها و منعها من حقها و سدها فى الاوعية» «5» گردآورى اموال از راه نامشروع و نپرداختن حقوق واجب آنها و نگهدارى آنها در صندوق‌ها تكاثر است.

در شعرى منسوب به حضرت على عليه السلام آمده است:

يا من بدنياه اشتغل‌

قد غرّه طول الامل‌

الموت يأتى بغتة

والقبر صندوق العمل‌


«1». تفسير نور الثقلين.

«2». عيون الاخبار، ج 2، ص 129.

«3». حديد، 20.

«4». منافقون، 9.

«5». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 582

پیام ها

1- فزون طلبى و فخرفروشى انسان را به كارهاى بيهوده و عبث مى‌كشاند. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»

2- فزون‌طلبى، عامل غفلت از حساب قيامت است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ- لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»

3- دامنه فزون‌طلبى تا شمارش مردگان پيش مى‌رود. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

4- بى‌خبرى از احوال قيامت، انسان را به انحراف مى‌كشاند. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ‌

5- در برابر افكار و رفتار انحرافى بايد هشدار را تكرار كرد. «كَلَّا- ثُمَّ كَلَّا- كَلَّا»

6- از طريق ايمان و يقين انسان مى‌تواند آينده را ببيند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»

7- در فرهنگ جاهلى، كميّت و جمعيّت، تا آنجا ارزش دارد كه حتى مردگان را در شمارش به حساب مى‌آورند. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

8- تكاثر و تفاخر، كيفر سختى دارد. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ‌

9- عاقبت انديشى مانع فخر فروشى است. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ ...

10- بايد براى رسيدن به يقين و شناخت حقايق تلاش كرد تا از خطرات قيامت درامان بود. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»

11- كسانى‌كه به دنيا سرگرم هستند، هرگز به درجه يقين نمى‌رسند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» (كلمه لو در موارد نشدنى بكار مى‌رود.)

12- ايمان و يقين، درجاتى دارد. عِلْمَ الْيَقِينِ‌ ... عَيْنَ الْيَقِينِ‌

13- حساب قيامت بر اساس امكاناتى است كه خداوند به هركس داده است و لذا هر كس متفاوت از ديگرى است. «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 584

سوره عصر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1»

أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ: مشغول ساخت شما را مفاخرت بر يكديگر به بسيارى قبيله و عشيره از اطاعت خدا و ياد آخرت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4»

كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»

ترجمه‌

مشغول و سر گرم نمود شما را مباهات بزيادتى مال‌

تا ديدار نموديد قبورتان را

نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد

باز ميگويم نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد

نبايد چنين بود اگر بدانيد بدانستن يقينى‌

قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد البته دوزخ را

باز قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد آنرا بحقيقت يقين‌

پس قسم بخدا پرسش ميشويد در آن روز از نعمتهاى الهى.

تفسير

گفته‌اند بعضى از قبائل عرب افتخار مينمودند بر بعضى بكثرت افراد تا رسيد بجائى كه ميرفتند بقبرستان و اموات را هم شماره مينمودند و خداوند در اين سوره ملامت فرموده آنها را باين عمل چون نبايد انسان خود را باين امور موهومه مشغول و سرگرم نمايد و از ذكر خدا و فكر آخرت غافل شود و در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است ولى اظهر آنست كه خداوند ميفرمايد مشغول و سر گرم نمود شما بندگانرا مباهات بزيادتى مال و اولاد تا رفتيد از اين دنيا و ديديد قبور خودتان را كه در آنها اثرى از آنچه اهتمام بجمع آورى آن داشتيد نيست جز آنچه را در راه خدا از آن صرف نموديد و معلوم است كه مراد ملامت بر اشتغال بجمع مال و سرگرمى باولاد است با غفلت از تهيه زاد و توشه براى سفر آخرت چنانچه در روضة الواعظين از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پس از قرائت اين سوره فرمود تكاثر اموال جمع آنست از غير حق و منبع آنست از حق و گذاردن آن در جاى سر بسته تا داخل شويد در قبورتان و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه بعد از تلاوت اين سوره فرمود آدميزاد ميگويد مال من مال من با آنكه‌


جلد 5 صفحه 428

مال تو نيست مگر آنچه بخورى و نابود كنى يا بپوشى و كهنه نمائى يا تصدّق دهى و باقى گذارى آنرا و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد چنين بود بعد از آنكه در قبورتان داخل شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود وقتى وارد محشر شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود اگر در كنار پل صراط قرار گرفتيد و بطور يقين دانستيد كه بهشت و دوزخ حق است و شك و شبهه از دلهاى شما زائل شد خواهيد دانست كه نبايد از فكر آخرت در دنيا غافل بود و اينكه كلا دو مرتبه تكرار شده براى مزيد ردع و اشاره بمواقع علم و معمول بودن تأكيد بكلا در كلام عرب است و قسم ياد فرموده كه دوزخ را آنجا بعيان خواهيد ديد و در حديث روضه بمواقع سه گانه مذكوره براى علم تصريح فرموده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علم اليقين بمعاينه تفسير شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه لترونّ بضمّ تاء قرائت فرموده است و باز ميفرمايد بعد از ورود بجهنم آنرا بعين اليقين مشاهده خواهيد نمود يعنى بخود يقين و حقيقت آن بدون واسطه چيزى درك ميكنيد عذاب را چون ميسوزند و مى‌يابند حرارت آتش را و از جنس آن ميشوند و اين اعلى مراتب يقين است و پس از آنكه متنبّه باين امور شديد و دانستيد كه در آتيه چنين علوم و معارفى براى شما حاصل ميشود بايد بدانيد كه در روز قيامت از نعمتهائى كه خداوند در دنيا بشما انعام فرموده و آنرا در محل خود صرف ننموديد و شكر آنرا بجا نياورديد پرسش و بر آنها مؤاخذه خواهيد شد و در حديث روضه سابق ذكر شده كه از پنج چيز سؤال ميشود از سيرى شكمها و مشروب سرد و لذت خواب و سايه مسكنها و اعتدال خلقت و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آن نعمت صحت و امنيّت است و در عيون از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن خرماى تازه و آب سرد ميباشد و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه هر نعمتى مسئوليّت دارد جز آنچه در جهاد و حج صرف شود و در مجالس از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس نام خدا را در وقت تناول طعام ياد نمايد از نعمت آن طعام پرسش نميشود و قمّى ره از آن حضرت نقل نموده كه پرسش ميشوند اين امّت از نعمت وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خداوند بآنها انعام‌


جلد 5 صفحه 429

فرموده و بعد از او آن نعمت مائيم و در روايات متعدّده معتبره از اهل بيت عصمت و طهارت اين معنى تأييد و تأكيد و تصريح شده بآنكه نعمتى كه در قيامت از آن پرسش ميشود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهارند كه بايد مردم حق ايشان را اداء نمايند بمحبّت و اطاعت نه طعام پاكيزه و آب خنك و خواب خوش و امثال اينها كه قبيح است شخص كريم سؤال از آنها نمايد و در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حساب نميشود بنده مؤمن بر سه چيز طعامى كه ميخورد و لباسى كه ميپوشد وزن صالحه‌اى كه معين و نگهدار او ميباشد از معصيت و لذا فيض ره جمع فرموده بين اين روايات بآنكه پرسش نميشود احدى از ضروريّات طعام و لباس و غيره و پرسش ميشود از زائد بر قدر ضرورت و از نعمت خدا كه آن ارشاد خلق است بدوستى اهل بيت و اطاعت ايشان و بنظر حقير ظاهر آيه خصوص بلحاظ ذكر تكاثر در اوّل سوره همانست كه بدوا بنحو اجمال ذكر شد و اين جمع هم مؤيّد آن معنى است و آنچه در روايات سابقه ذكر شده از باب مثال است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره الهيكم التّكاثر را در نماز واجب خود خداوند براى او مينويسد اجر يكصد شهيد را و كسيكه بخواند آنرا در نماز مستحب مينويسد خداوند براى او اجر پنجاه شهيد را و نماز ميخوانند با او در نماز واجبش چهل صف از ملائكه انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 430

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

أَلهاكُم‌ُ التَّكاثُرُ «1» حَتّي‌ زُرتُم‌ُ المَقابِرَ «2»

بازداشت‌ ‌شما‌ ‌را‌ طلب‌ كثرت‌ و زيادتي‌ ‌تا‌ آنكه‌ زيارت‌ كرديد مقابر ‌را‌ ‌يعني‌

جلد 18 - صفحه 216

داخل‌ ‌در‌ قبرها شديد.

‌ذلک‌‌که‌أَلهاكُم‌ُ متعلق‌ ‌آن‌ ‌را‌ ذكر نفرموده‌ ‌از‌ شدت‌ وضوح‌ ‌يعني‌ ‌از‌ ذكر الهي‌ و فكر قيامت‌ و اطاعت‌ اوامر ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و ‌از‌ انتهاء نواهي‌ و ‌از‌ ايمان‌ و ‌از‌ تحصيل‌ علم‌ ديانت‌ ‌شما‌ ‌را‌ مشغول‌ كرد و بكلي‌ غافل‌ شديد.

‌ذلک‌‌که‌التَّكاثُرُ طلب‌ كثرت‌ مال‌ و اولاد و تفاخر و تكبر و رياست‌ و اسم‌ و عنوان‌ و منصب‌ و مقام‌ و زخارف‌ دنيوي‌ چنانچه‌ امروز غرق‌ دنيا شده‌اند، و بهر پايه‌ برسند طلب‌ بالاتر ميكنند ‌حتي‌ ‌در‌ مقام‌ تسخير كره‌ مريخ‌ ‌که‌ ‌در‌ طبقه‌ پنجم‌ آسمانها ‌است‌ و بعدش‌ ‌از‌ زمين‌ زيادتر ‌از‌ ‌بعد‌ شمس‌ ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌از‌ كره شمس‌ بزرگتر ‌است‌ و لكن‌ ‌از‌ زيادتي‌ ‌بعد‌ بنظر يك‌ ستاره‌ ميآيد، و ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌اگر‌ كره مريخ‌ ‌را‌ ‌هم‌ تسخير كردند باز ‌در‌ مقام‌ بالاتر هستند بالجمله‌ دنيا حد يقف‌ ندارد چنانچه‌ ‌از‌ لقمان‌ ‌است‌ فرمود:

(الدنيا بحر عميق‌ ‌قد‌ غرق‌ ‌فيها‌ خلق‌ كثير) بالاخره‌ سيرايي‌ ندارند.

حَتّي‌ زُرتُم‌ُ المَقابِرَ ‌تا‌ اجل‌ دررسد و ‌با‌ هزار حسرت‌ و ندامت‌ مرگ‌ دامن‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بگيرد و ‌در‌ گودال‌ قبر بيفتند ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود:

(تكاثر الاموال‌ جمعها ‌في‌ ‌غير‌ حقها و منعها ‌في‌ حقها و شدها ‌في‌ الاوعية).

اقول‌: و امروز گذاردن‌ ‌در‌ بانگ‌ پس‌انداز ‌که‌ ‌با‌ تنزيلش‌ باو برگردد ‌با‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ اموال‌ دنيوي‌ باحدي‌ وفا نكرد قارون‌ فرعون‌ نمرود شداد و هزارها امثال‌ ‌آنها‌ چه‌ شدند و بالجمله‌ غرق‌ دنيا شده‌ايم‌ و ‌اگر‌ بجايي‌ نرسيديم‌ نتوانسته‌ايم‌ و ‌اينکه‌ اشتباه‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود: هيچ‌ غنائي‌ بالاتر ‌از‌ زهد نيست‌ انسان‌ ‌هر‌ چه‌ مال‌ زياد كند فقر و احتياجش‌ بيشتر ميشود و ‌اگر‌ اعراض‌ كرد و نظر برداشت‌ ‌از‌ زخارف‌ دنياوي‌ بي‌نياز ميشود و ‌با‌ خيال‌ امن‌ و راحتي‌ زندگي‌ ميكند و ‌اينکه‌ دنيا مقابل‌ آخرت‌ ‌است‌

(حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة)

(الدنيا دار ممر و الاخرة دار مقر)

(خذوا ‌من‌ ممركم‌ لمقركم‌ و ‌لا‌ تهتكوا استاركم‌ عند ‌من‌ يعلم‌ اسراركم‌)

توضيح‌‌-‌ دنيا موقعي‌ خوب‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ وسيله آخرت‌ قرار دهد و ‌در‌ مقام‌ تكميل‌ نفس‌ برآيد بايمان‌ و اعمال‌ صالحه‌ و تقوي‌ و اخلاق‌ فاضله‌، و ‌از‌ ‌براي‌ امر معاش‌

جلد 18 - صفحه 217

بمقدار كفايت‌ قناعت‌ كند ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ دنياي‌ بلاغ‌ ميگويند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- بلای تکاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنی ملامت بار می‌فرماید: «افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاکم التکاثر).

نکات آیه

۱ - تلاش براى برترى یافتن بر دیگران در ثروت و منزلت، مردم را به خود مشغول ساخته، از اهداف مهم تر باز داشته است. (ألهیکم التکاثر) «الهاه کذا»; یعنى، او را مشغول ساخته و از امر مهم تر باز داشت (مفردات). تکاثر، به معناى «مکاثرة» است; یعنى، افزون تر بودن را ابزار غلبه بر دیگران قرار دادن (تاج العروس) و یا رقابت با یکدیگر در فراوانى مال و عزت. (مفردات)

۲ - تفاخر بر دیگران و رقابت با یکدیگر در مقام و ثروت، نکوهیده و ناروا است. (ألهیکم التکاثر)

۳ - ضرورت پرهیز از سرگرمى ها و ترک امور بازدارنده از توجّه به حسابرسى ها در قیامت (ألهیکم التکاثر) آیه «لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» در آخر سوره - که بر حسابرسى از نعمت ها دلالت دارد - نشانگر آن است که سرگرم شدن به تکاثر، مایه غفلت از حسابرسى است و باید انسان از آنچه او را سرگرم ساخته و از اهداف نعمت ها بازمى دارد، پرهیز کند تا هنگام حسابرسى نعمت ها، پاسخى داشته باشد.

۴ - افزون تر بودن تعداد، نشان برترى قبیله اى بر قبایل دیگر در فرهنگ جاهلى (ألهیکم التکاثر) آیه بعد، در یکى از احتمالات آن ناظر به ماجراى تفاخر دو قبیله از قریش، با یکدیگر است تا آن جا که به شمارش مردگان و اثبات فزونى افراد خود پرداختند. ارتباط آن با «تکاثر» در این آیه، بیانگر برداشت یاد شده است.

روایات و احادیث

۵ - «عن على بن أبى طالب(ع) قال: نزلت «ألهیکم التّکاثر» فى عذاب القبر;[۳] از على(ع) روایت شده که فرمود: [سوره] «ألهیکم التکاثر»، در مورد عذاب قبر نازل شده است». [;یعنى، تا زمان دیدار عذاب قبر به تفاخر سرگرم هستید].

۶ - «قال أمیرالمؤمنین: ... و التکاثر لهو و شغل و استبدال الذى هو أدنى بالذى هو خیر;[۴] امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ... «تکاثر» سرگرمى و مشغول شدن به چیزى و عوض قرار دادن چیز پست تر به جاى چیز بهتر است».

۷ - «قرأ رسول اللّه(ص) «ألهیکم التّکاثر» ثمّ قال: تکاثر الأموال جمعها من غیر حقّها و منعها من حقّها و سدّها فى الأوعیة;[۵] رسول خدا(ص) آیه «ألهیکم التکاثر» را تلاوت کرد آن گاه فرمود: «تکاثر اموال» جمع آورى آن از غیر راه مشروع و خود دارى از پرداخت حق واجب آن و مسدود ساختن و بى استفاده گذاردن آن در ظروف است».

۸ - «قال علىّ(ع) بعد تلاوة «ألهیکم التکاثر حتّى زرتم المقابر» یا له مراماً ما أبعدَه و زَوْراً ما أغفلَه و خطراً ما افظعَه... أفبمصارع أباءهم یفخرون أم بعدید الهلکى یتکاثرون ... و لاَن یکونوا عِبَراً أحقّ من أن یکونوا مفتخراً;[۶] على(ع) بعد از تلاوت آیه «ألهیکم التکاثر حتّى زرتم المقابر»، فرمود: شگفتا چه هدف بسیار دورى! و چه زیارت کنندگان غافلى و چه خرامیدن بسیار زشتى! آیا به محل زمین خوردن پدران خویش مى نازند و یا به تعداد هلاک شدگان [اقوام خود ]مباهات مى کنند؟ ... به راستى اینها مایه عبرت قرار گیرند، سزاوارتر است تا مایه مباهات و افتخار باشند».

موضوعات مرتبط

  • برترى طلبى: آثار برترى طلبى ۱
  • تفاخر: سرزنش تفاخر ۲; ناپسندى تفاخر ۲
  • تکاثر: مراد از تکاثر ۶، ۷
  • ثروت اندوزى: آثار ثروت اندوزى ۱; سرزنش ثروت اندوزى ۲
  • جاهلیت: نشانه هاى برترى قبیله در جاهلیت ۴
  • جاه طلبى: آثار جاه طلبى ۱; سرزنش جاه طلبى ۲
  • جمعیت: نقش جمعیت ۴
  • ذکر: موانع ذکر حسابرسى اخروى ۳
  • غفلت: زمینه غفلت ۱
  • قبر: آثار عذاب قبر ۵
  • لهو: اهمیت اجتناب از لهو ۳

منابع

  1. طبرى صاحب جامع البیان از على علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ما درباره عذاب قبر در شک و تردید بودیم تا این که این سوره نازل گردید و ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن بریدة نقل کند که این سوره درباره دو قبیله بنام بنى‌حارثة و بنى‌الحرث که از انصار بودند، نازل شد که یکى از آن‌ها مى گفت در میان شما مانند فلان و فلان وجود دارد و دیگرى از آن‌ها به زنده ها فخر مى کرد سپس گفته بودند به طرف گورستان باید رفت و مرده هاى خود را باید شمرد و بعد این سوره نازل گردید».
  2. صاحب مجمع البیان گوید: این سوره درباره یهودیان نازل شده که مى گفتند: ما داراى عده زیادترى از طائفه بنى‌فلان و بنى‌فلان هستیم و همین افتخار بیهوده آن‌ها را به غفلت و لهو واداشته تا این که همه به گمراهى مردند چنان که قتادة گوید، ابوبریدة گوید: درباره عده اى از انصار که چنین تفاخرى مى کردند، نازل گردیده است.
  3. الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۱۰.
  4. کافى، ج ۲، ص ۳۹۴، ح ۱; خصال صدوق، ج ۱، ص ۲۳۵- ، ح ۷۴، باب الاربعة.
  5. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۹۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۶۲، ح ۸ .
  6. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۶۶۱، ح ۶.