الجن ٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنّه|أَنَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[ریشه غیر ربط::انن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تَعَالَى|تَعَالَى‌]] [[کلمه غیر ربط::تَعَالَى| ]] [[شامل این ریشه::علو| ]][[ریشه غیر ربط::علو| ]][[شامل این کلمه::جَدّ|جَدُّ]] [[کلمه غیر ربط::جَدّ| ]] [[شامل این ریشه::جدد| ]][[ریشه غیر ربط::جدد| ]][[شامل این کلمه::رَبّنَا|رَبِّنَا]] [[کلمه غیر ربط::رَبّنَا| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::اتّخَذ|اتَّخَذَ]] [[کلمه غیر ربط::اتّخَذ| ]] [[شامل این ریشه::اخذ| ]][[ریشه غیر ربط::اخذ| ]][[شامل این کلمه::صَاحِبَة|صَاحِبَةً]] [[کلمه غیر ربط::صَاحِبَة| ]] [[شامل این ریشه::صحب‌| ]][[ریشه غیر ربط::صحب‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::وَلَدا|وَلَداً]] [[کلمه غیر ربط::وَلَدا| ]] [[شامل این ریشه::ولد| ]][[ریشه غیر ربط::ولد| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنّه|أَنَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن‌| ]][[ریشه غیر ربط::انن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تَعَالَى|تَعَالَى‌]] [[کلمه غیر ربط::تَعَالَى| ]] [[شامل این ریشه::علو| ]][[ریشه غیر ربط::علو| ]][[شامل این کلمه::جَدّ|جَدُّ]] [[کلمه غیر ربط::جَدّ| ]] [[شامل این ریشه::جدد| ]][[ریشه غیر ربط::جدد| ]][[شامل این کلمه::رَبّنَا|رَبِّنَا]] [[کلمه غیر ربط::رَبّنَا| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[ریشه غیر ربط::نا| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::اتّخَذ|اتَّخَذَ]] [[کلمه غیر ربط::اتّخَذ| ]] [[شامل این ریشه::اخذ| ]][[ریشه غیر ربط::اخذ| ]][[شامل این کلمه::صَاحِبَة|صَاحِبَةً]] [[کلمه غیر ربط::صَاحِبَة| ]] [[شامل این ریشه::صحب‌| ]][[ریشه غیر ربط::صحب‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::وَلَدا|وَلَداً]] [[کلمه غیر ربط::وَلَدا| ]] [[شامل این ریشه::ولد| ]][[ریشه غیر ربط::ولد| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ أَنَّهُ‌ تَعَالَى‌ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=«و اینکه پروردگار بسی والاست، (و) همسر و فرزندی اختیار نکرده است.»
|-|صادقی تهرانی=«و اینکه پروردگار بسی والاست، (و) همسر و فرزندی اختیار نکرده است.»
|-|معزی=و آنکه برتر شد پایه پروردگار ما که نگرفت همسری و نه فرزندی را
|-|معزی=و آنکه برتر شد پایه پروردگار ما که نگرفت همسری و نه فرزندی را
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">And Exalted is the Grandeur of our Lord—He never had a mate, nor a child.</div>
{{آيه | سوره = سوره الجن | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::3|٣]] | قبلی = الجن ٢ | بعدی = الجن ٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/072003.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/072003.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الجن | نزول = [[نازل شده در سال::6|٦ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::3|٣]] | قبلی = الجن ٢ | بعدی = الجن ٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«أَنَّهُ»: عطف بر (إِنَّا سَمِعْنَا) با تقدیر فعل مناسب همچون (نَعْلَمُ) است: فَقَالُوا وَ نَعْلَمُ أَنَّهُ تَعَالی. یا این که عطف بر ضمیر (ه) است: فَآمَنَّا بِأَنَّهُ. «جَدُّ»: جلال و عظمت. فاعل فعل (تَعالی) است.
«أَنَّهُ»: عطف بر (إِنَّا سَمِعْنَا) با تقدیر فعل مناسب همچون (نَعْلَمُ) است: فَقَالُوا وَ نَعْلَمُ أَنَّهُ تَعَالی. یا این که عطف بر ضمیر (ه) است: فَآمَنَّا بِأَنَّهُ. «جَدُّ»: جلال و عظمت. فاعل فعل (تَعالی) است.
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link40 | آيات ۱ - ۱۷، سوره جن]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link41 | شگفتى تعجب طائفه اى از جن از استماع قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link40 | آيات ۱ - ۱۷  سوره جنّ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link42 | (آنچه درباره جنّ در آيات قرآن آمده است )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link41 | شگفتى طایفه اى از جنّ، از شنیدن آیات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link43 | وجوه مختلف درباره قرائت انّ به فتح همزه )) در ((وانّه تعالى جدّ ربّنا...)) و آياتبعد از آن كه حكايت سخنان جنّيان است بعد از ايمان آوردنشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link42 | گفتاری پیرامون جنّ: (آنچه درباره جنّ، در آيات قرآن آمده است)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link44 | مراد از پناهنده شدن مردانى از انس به مردانى از جنّ در آيه : ((و انّه كانرجال من النس يعوذون برجال من الجنّ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link44 | مراد از پناهنده شدن مردانى از إنس، به مردانى از جنّ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link45 | مفاد آيه : ((و انّا لمسنا السّماء...)) و آيه : ((و انّا كنّا نقعد منها...)) كه از ممنوع شدنجنّيان از صعود به آسمان و استراق سمع ، همزمان با بعثت پيامبر اسلام (صلى اللّهعليه وآله ) خبر مى دهد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link46 | توضيح معناى قول مؤمنان جنّى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۵#link46 | توضيح معناى اينكه مؤ منان جنّى گفتند: ((و انّا منّا الصّالحون و منّا دون ذالك و كنّا طرائققددا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link48 | ویژگی های دو طایفه جنّیان: مُسلِمون و قَاسِطون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link47 | امر به صبر و نهى از فسّاق و كفّار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link49 | پیامد استقامت بر طريقۀ اسلام، و فرجام اعراض از ياد خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link48 | دو دستگى در طائفه جن : مسلمون و قاسطون و ويژگى هر كدام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link50 | بحث روایی: رواياتى درباره ایمان آوردن جنّیان به پيامبر«ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link49 | استقامت بر طريقه اسلام وسعت رزق ، و اعراض از ياد خدا عذاب رو به فزونى در پىدارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link50 | (رواياتى درباره استماع جنّ از رسول خدا، بيعت آنها با پيامبر(صلى اللّه عليه وآله وسلّم )...)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۵#link50 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۵#link50 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4» وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5»
واينكه او، پروردگار عظيم متعالى ما، نه همسرى گرفته و نه فرزندى و اينكه سفيهان ما درباره خداوند سخنى ناحق مى‌گفتند. و ما گمان مى‌كرديم كه هرگز جن و انس بر خداوند دروغ نمى‌بندند.
===نکته ها===
كلمه‌ «جَدُّ» به معناى عظمت است و اگر در مورد پدربزرگ به كار مى‌رود ناشى از بزرگى و عظمتى است كه در خانواده براى او قائل مى‌شوند.
«شطط» به معناى سخن ظالمانه و دور از حق است. و مراد از «سَفِيهُنا» يا گروه بى‌خردان و يا شخص ابليس است كه از جن بود و به خداوند اعتراض كرد و از حق دور شد.
===پیام ها===
1- اولين گام در رشد، خداشناسى است. يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ- أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا ...
جلد 10 - صفحه 246
2- جن نيز مى‌داند كه خداوند همسر و فرزند ندارد. «مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»
3- همسر و فرزند داشتن دور از شأن يكتايى و بى نيازى خداست. «تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»
4- سخن ناحق گفتن نشانه سفاهت است. «يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً»
5- جنّ از افكار و عقايد انسان‌ها آگاه است. «وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3»
وَ أَنَّهُ تَعالى‌: و بدرستى كه بلند و برتر است، جَدُّ رَبِّنا: عظمت و جلال پروردگار ما، از مجانست مخلوقات و مشابهت ممكنات در ذات و صفات، و بزرگ است سلطنت و غناى او، مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً: فرانگرفت هيچ مصاحبى، چنانكه بنى مسيح گويند، و نه فرزندى را چنانچه يهود و نصارى گويند. حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: نيست براى خدا جد كه به معنى بخت و دولت است، زيرا از صفات ممكنات است. بلكه به جهالت خود اين را بر او اطلاق كردند. و حق تعالى به همان طريق كه گفته‌اند، براى پيغمبر حكايت فرمايد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»
وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»
ترجمه‌
بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است‌
هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را
و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى‌
و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب‌
و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را
و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى‌
و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمى‌انگيزد خدا كسى را
و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى‌
و بدرستيكه ما مى‌نشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن‌
و بدرستيكه‌
----
جلد 5 صفحه 284
ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.
تفسير
شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد
----
جلد 5 صفحه 285
و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفته‌اند مراد از سفيه او است بى‌خرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاى‌هائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در
----
جلد 5 صفحه 286
احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصه‌اش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياورده‌اند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّه‌ُ تَعالي‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3»
و ‌اينکه‌ ‌که‌ خداي‌ متعال‌ بزرگ‌ پروردگار ‌ما ‌است‌ نگرفته‌ ‌است‌ صاحبه‌ ‌که‌ عيال‌ و زوجه‌ ‌باشد‌ و نه‌ ولد ‌که‌ فرزند ‌باشد‌.
وَ أَنَّه‌ُ تَعالي‌ ‌از‌ ماده‌ علو و رفعت‌ و بزرگواري‌ ‌است‌ و قريب‌ المعني‌ ‌است‌ ‌با‌ عظمت‌ و كبريايي‌ مي‌گويي‌: ‌هو‌ العلي‌ الاعلي‌ و يكي‌ ‌از‌ اسماء الحسني‌ العلي‌ العظيم‌ ‌است‌ و تعبير ‌با‌ ‌علي‌ ‌من‌ ‌کل‌ شي‌ء ‌از‌ ضيق‌ عبارت‌ ‌است‌ زيرا ‌علي‌ ‌از‌ اسماء ذات‌ ‌است‌ ‌غير‌ محدود و ‌کل‌ شي‌ء محدود ‌است‌ و گفتيم‌ نسبت‌ محدود بغير محدود ‌اگر‌ مثل‌ قطره‌ بدريا بگويي‌ غلط گفته‌اي‌ زيرا دريا ‌هم‌ محدود ‌است‌، و خداوند متعال‌ ‌اينکه‌ اسم‌ ‌را‌ انتخاب‌ فرمود ‌براي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ الصلاة و ‌السلام‌ موقعي‌ ‌که‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ و فاطمه‌ بنت‌ اسد ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ عرض‌ كردند:
‌ يا ‌ رب‌ ‌ يا ‌ ذا الغسق‌ الدجي‌ ||  و القمر المبتهج‌ المضي‌
‌بين‌ لنا ‌من‌ حكمك‌ المرضي‌ ||  ‌ما ذا تري‌ ‌في‌ اسم‌ ذا الصبي‌
جواب‌ آمد:
خصصتما بالولد الزكي‌ ||  الطاهر المطهر المرضي‌
و اسمه‌ ‌من‌ شامخ‌ ‌علي‌ ||  ‌علي‌ اشتق‌ ‌من‌ العلي‌
‌يعني‌ ‌در‌ ممكنات‌ ‌در‌ جميع‌ كمالات‌ نفسانيه‌ و معنويه‌ ‌بر‌ تمام‌ برتري‌ دارد فقط وجود مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌که‌ نام‌ مباركش‌ ‌محمّد‌ احمد محمود ‌است‌ ‌که‌ آنهم‌ اشتقاقش‌ ‌از‌ اسم‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ اسماء الهي‌ حميد ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ حمد مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌ لكن‌ ‌در‌ ممكنات‌ ‌در‌ جميع‌ كمالات‌ سزاوار حمد ‌است‌ و همين‌ ‌است‌ معناي‌ مقام‌ محمود ‌که‌ ميفرمايد: عَسي‌ أَن‌ يَبعَثَك‌َ رَبُّك‌َ مَقاماً مَحمُوداً بني‌ اسرائيل‌ آيه 81، و
جلد 17 - صفحه 225
همين‌ ‌است‌ حديث‌ شريف‌ ‌که‌ فرمود:
(لولا ‌علي‌ ‌لما‌ ‌کان‌ لفاطمة كفو ‌من‌ آدم‌ و ‌من‌ دونه‌)
و ‌از‌ همين‌ حديث‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ مقام‌ پيغمبر و ‌علي‌ فاطمة افضل‌ ‌از‌ تمام‌ انبياء و اولياء ‌است‌ و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ معني‌ حديث‌ شريف‌ منسوب‌ بحضرت‌ عسكري‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود:
(نحن‌ حجج‌ اللّه‌ ‌علي‌ خلقه‌ و جدتنا فاطمة حجة اللّه‌ علينا).
جَدُّ رَبِّنا و جد بمعني‌ بزرگي‌ و كبريايي‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌گويي‌: اللّه‌ اكبر ‌در‌ اول‌ اذان‌ و اقامه‌ و اول‌ نماز، و ‌از‌ معصوم‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: معني‌ اللّه‌ اكبر ‌يعني‌ اكبر ‌من‌ ‌کل‌ شي‌ء!
فرمود:
اكبر ‌من‌ ‌أن‌ يوصف‌.
و بس‌ ‌است‌ ‌در‌ مقام‌ شئونات‌ حضرت‌ رسالت‌ و امير المؤمنين‌ حديث‌ منسوب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌که‌ فرمود: ‌خدا‌ ‌را‌ نشناخت‌ جز ‌من‌ و ‌علي‌، و مرا نشناخت‌ جز ‌خدا‌ و ‌علي‌، و ‌علي‌ ‌را‌ نشناخت‌ جز ‌خدا‌ و ‌من‌، و اينكه‌ اطلاق‌ جد ‌بر‌ پدر پدر و پدر مادر و جده‌ ‌بر‌ مادر پدر و مادر ميكنند بهمين‌ معني‌ ‌است‌ و لذا ‌در‌ فارسي‌ تعبير بپدر بزرگ‌ و مادر بزرگ‌ ميكني‌ و ‌هر‌ چه‌ بالا رود ‌تا‌ حضرت‌ آدم‌ جد اعلي‌ تعبير ميكنيم‌.
مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً ‌که‌ عيال‌ و زوجه‌ ‌باشد‌.
وَ لا وَلَداً اشاره‌ ‌به‌ رد كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند: ملائكه‌ دختران‌ ‌خدا‌ هستند و عيسي‌ پسر ‌خدا‌ و عزيز پسر ‌خدا‌ و آدم‌ ‌إبن‌ اللّه‌ بلكه‌ گفتند: نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ مائده‌ آيه 21.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 3)- بعد از ابراز ایمان و نفی هرگونه شرک سخنان خود را در باره صفات خدا چنین ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقین، و از هرگونه عیب و نقص) و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است» (و انه تعالی جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۷۷: خط ۲۴۱:
[[رده:صفات جلال]][[رده:ایمان به توحید]][[رده:ایمان به ربوبیت خدا]][[رده:دلایل توحید]][[رده:استماع قرآن جن]][[رده:ایمان جن]][[رده:جن قبل از نزول قرآن]][[رده:عقیده جن]][[رده:تنزیه خدا]][[رده:خدا و فرزند]][[رده:خدا و همسر]][[رده:عظمت خدا]][[رده:علو خدا]][[رده:بطلان شرک]][[رده:عقیده به شرک]][[رده:عقیده به فرزنددارى خدا]][[رده:عقیده به همسردارى خدا]][[رده:تعالیم قرآن]]
[[رده:صفات جلال]][[رده:ایمان به توحید]][[رده:ایمان به ربوبیت خدا]][[رده:دلایل توحید]][[رده:استماع قرآن جن]][[رده:ایمان جن]][[رده:جن قبل از نزول قرآن]][[رده:عقیده جن]][[رده:تنزیه خدا]][[رده:خدا و فرزند]][[رده:خدا و همسر]][[رده:عظمت خدا]][[رده:علو خدا]][[رده:بطلان شرک]][[رده:عقیده به شرک]][[رده:عقیده به فرزنددارى خدا]][[رده:عقیده به همسردارى خدا]][[رده:تعالیم قرآن]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الجن ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الجن ]]
{{#seo:
|title=آیه 3 سوره جن
|title_mode=replace
|keywords=آیه 3 سوره جن,جن 3,وَ أَنَّهُ‌ تَعَالَى‌ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً,صفات جلال,ایمان به توحید,ایمان به ربوبیت خدا,دلایل توحید,استماع قرآن جن,ایمان جن,جن قبل از نزول قرآن,عقیده جن,تنزیه خدا,خدا و فرزند,خدا و همسر,عظمت خدا,علو خدا,بطلان شرک,عقیده به شرک,عقیده به فرزنددارى خدا,عقیده به همسردارى خدا,تعالیم قرآن,آیات قرآن سوره الجن
|description=وَ أَنَّهُ‌ تَعَالَى‌ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۳

کپی متن آیه
وَ أَنَّهُ‌ تَعَالَى‌ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً

ترجمه

و اینکه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است!

و اين كه شأن و عظمت پروردگار ما بلند است، نه همسرى گرفته و نه فرزندى
و اينكه او، پروردگار والاى ما، همسر و فرزندى اختيار نكرده است.
و همانا بسیار بلند مرتبه است شأن و اقتدار پروردگار ما، او همجفت و فرزندی هرگز نگرفته (و از این آلایشهای جسمانی پاک و مبرّا) است.
و [این حقایق را اعتراف و اقرار می کنیم:] اینکه برتر و بلند است عظمت پروردگارمان، و او هرگز برای خود همسری و فرزندی نگرفته است،
عظمت پروردگار ما متعالى است. نه همسرى گيرد و نه فرزندى دارد.
و حقا که بلند است شان پروردگار ما، نه همسری برگزیده است، و نه فرزندی‌
و همانا برتر است بزرگى و شكوه پروردگارمان كه نه همسرى گرفته و نه فرزندى
جلال و عظمت پروردگار ما والا است، او همسر و فرزندی بر نگرفته است.
«و اینکه پروردگار بسی والاست، (و) همسر و فرزندی اختیار نکرده است.»
و آنکه برتر شد پایه پروردگار ما که نگرفت همسری و نه فرزندی را

And Exalted is the Grandeur of our Lord—He never had a mate, nor a child.
ترتیل:
ترجمه:
الجن ٢ آیه ٣ الجن ٤
سوره : سوره الجن
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَنَّهُ»: عطف بر (إِنَّا سَمِعْنَا) با تقدیر فعل مناسب همچون (نَعْلَمُ) است: فَقَالُوا وَ نَعْلَمُ أَنَّهُ تَعَالی. یا این که عطف بر ضمیر (ه) است: فَآمَنَّا بِأَنَّهُ. «جَدُّ»: جلال و عظمت. فاعل فعل (تَعالی) است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4» وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5»

واينكه او، پروردگار عظيم متعالى ما، نه همسرى گرفته و نه فرزندى و اينكه سفيهان ما درباره خداوند سخنى ناحق مى‌گفتند. و ما گمان مى‌كرديم كه هرگز جن و انس بر خداوند دروغ نمى‌بندند.

نکته ها

كلمه‌ «جَدُّ» به معناى عظمت است و اگر در مورد پدربزرگ به كار مى‌رود ناشى از بزرگى و عظمتى است كه در خانواده براى او قائل مى‌شوند.

«شطط» به معناى سخن ظالمانه و دور از حق است. و مراد از «سَفِيهُنا» يا گروه بى‌خردان و يا شخص ابليس است كه از جن بود و به خداوند اعتراض كرد و از حق دور شد.

پیام ها

1- اولين گام در رشد، خداشناسى است. يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ- أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا ...

جلد 10 - صفحه 246

2- جن نيز مى‌داند كه خداوند همسر و فرزند ندارد. «مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»

3- همسر و فرزند داشتن دور از شأن يكتايى و بى نيازى خداست. «تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً»

4- سخن ناحق گفتن نشانه سفاهت است. «يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً»

5- جنّ از افكار و عقايد انسان‌ها آگاه است. «وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3»

وَ أَنَّهُ تَعالى‌: و بدرستى كه بلند و برتر است، جَدُّ رَبِّنا: عظمت و جلال پروردگار ما، از مجانست مخلوقات و مشابهت ممكنات در ذات و صفات، و بزرگ است سلطنت و غناى او، مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً: فرانگرفت هيچ مصاحبى، چنانكه بنى مسيح گويند، و نه فرزندى را چنانچه يهود و نصارى گويند. حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: نيست براى خدا جد كه به معنى بخت و دولت است، زيرا از صفات ممكنات است. بلكه به جهالت خود اين را بر او اطلاق كردند. و حق تعالى به همان طريق كه گفته‌اند، براى پيغمبر حكايت فرمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»

وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»

وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»

ترجمه‌

بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است‌

هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را

و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى‌

و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب‌

و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را

و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى‌

و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمى‌انگيزد خدا كسى را

و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى‌

و بدرستيكه ما مى‌نشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن‌

و بدرستيكه‌


جلد 5 صفحه 284

ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.

تفسير

شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد


جلد 5 صفحه 285

و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفته‌اند مراد از سفيه او است بى‌خرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاى‌هائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در


جلد 5 صفحه 286

احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصه‌اش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياورده‌اند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَّه‌ُ تَعالي‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3»

و ‌اينکه‌ ‌که‌ خداي‌ متعال‌ بزرگ‌ پروردگار ‌ما ‌است‌ نگرفته‌ ‌است‌ صاحبه‌ ‌که‌ عيال‌ و زوجه‌ ‌باشد‌ و نه‌ ولد ‌که‌ فرزند ‌باشد‌.

وَ أَنَّه‌ُ تَعالي‌ ‌از‌ ماده‌ علو و رفعت‌ و بزرگواري‌ ‌است‌ و قريب‌ المعني‌ ‌است‌ ‌با‌ عظمت‌ و كبريايي‌ مي‌گويي‌: ‌هو‌ العلي‌ الاعلي‌ و يكي‌ ‌از‌ اسماء الحسني‌ العلي‌ العظيم‌ ‌است‌ و تعبير ‌با‌ ‌علي‌ ‌من‌ ‌کل‌ شي‌ء ‌از‌ ضيق‌ عبارت‌ ‌است‌ زيرا ‌علي‌ ‌از‌ اسماء ذات‌ ‌است‌ ‌غير‌ محدود و ‌کل‌ شي‌ء محدود ‌است‌ و گفتيم‌ نسبت‌ محدود بغير محدود ‌اگر‌ مثل‌ قطره‌ بدريا بگويي‌ غلط گفته‌اي‌ زيرا دريا ‌هم‌ محدود ‌است‌، و خداوند متعال‌ ‌اينکه‌ اسم‌ ‌را‌ انتخاب‌ فرمود ‌براي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ الصلاة و ‌السلام‌ موقعي‌ ‌که‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ و فاطمه‌ بنت‌ اسد ‌در‌ پيشگاه‌ احديت‌ عرض‌ كردند:

‌ يا ‌ رب‌ ‌ يا ‌ ذا الغسق‌ الدجي‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- بعد از ابراز ایمان و نفی هرگونه شرک سخنان خود را در باره صفات خدا چنین ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقین، و از هرگونه عیب و نقص) و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است» (و انه تعالی جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا).

نکات آیه

۱ - خداوند، داراى عظمت و شکوه متعالى و برتر در عالم هستى (و أنّه تعلى جدّ ربّنا) «جدّ»، به معناى عظمت است. (الصحاح)

۲ - خدا، نه داراى همسر است و نه فرزند. (ما اتّخذ صحبة و لا ولدًا)

۳ - قرآن، بازگوکننده شأن و منزلت برتر خداوند، در عالم هستى و بیانگر یکتایى او و بطلان شرک (یهدى إلى الرشد ... و أنّه تعلى جدّ ربّنا ما اتّخذ صحبة و لا ولدًا)

۴ - همسرگزینى و فرزنددارى، دون شأن و منزلت والاى خداوند است. (و أنّه تعلى جدّ ربّنا ما اتّخذ صحبة و لا ولدًا)

۵ - ایمان و اعتراف گروهى از جن، به ربوبیت و یکتایى خداوند پس از شنیدن آیات قرآن (و أنّه تعلى جدّ ربّنا ما اتّخذ صحبة و لا ولدًا)

۶ - جنیان، پیش از نزول قرآن و بعثت پیامبراسلام، معتقد به شرک و وجود همسر و فرزند براى خداوند (و أنّه تعلى جدّ ربّنا ما اتّخذ صحبة و لا ولدًا)

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: صفات جلال ۲، ۴
  • ایمان: ایمان به توحید ۵; ایمان به ربوبیت خدا ۵
  • توحید: دلایل توحید ۳
  • جن: استماع قرآن جن ۵; ایمان جن ۵; جن قبل از نزول قرآن ۶; عقیده جن ۶
  • خدا: تنزیه خدا ۲، ۴; خدا و فرزند ۲، ۴; خدا و همسر ۲، ۴; عظمت خدا ۱; علو خدا ۱، ۳
  • شرک: بطلان شرک ۳
  • عقیده: عقیده به شرک ۶; عقیده به فرزنددارى خدا ۶; عقیده به همسردارى خدا ۶
  • قرآن: تعالیم قرآن ۳

منابع