الرحمن ٢٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يَخْرُج|يَخْرُجُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَخْرُج| ]] [[شامل این ریشه::خرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::خرج‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُمَا|مِنْهُمَا]] [[کلمه غیر ربط::مِنْهُمَا| ]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[ریشه غیر ربط::من‌| ]][[شامل این ریشه::هما| ]][[ریشه غیر ربط::هما| ]][[شامل این کلمه::اللّؤْلُؤ|اللُّؤْلُؤُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّؤْلُؤ| ]] [[شامل این ریشه::لولو| ]][[ریشه غیر ربط::لولو| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْمَرْجَان|الْمَرْجَانُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمَرْجَان| ]] [[شامل این ریشه::مرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::مرج‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يَخْرُج|يَخْرُجُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَخْرُج| ]] [[شامل این ریشه::خرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::خرج‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُمَا|مِنْهُمَا]] [[کلمه غیر ربط::مِنْهُمَا| ]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[ریشه غیر ربط::من‌| ]][[شامل این ریشه::هما| ]][[ریشه غیر ربط::هما| ]][[شامل این کلمه::اللّؤْلُؤ|اللُّؤْلُؤُ]] [[کلمه غیر ربط::اللّؤْلُؤ| ]] [[شامل این ریشه::لولو| ]][[ریشه غیر ربط::لولو| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْمَرْجَان|الْمَرْجَانُ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْمَرْجَان| ]] [[شامل این ریشه::مرج‌| ]][[ریشه غیر ربط::مرج‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|يَخْرُجُ‌ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=از هر دو (دریا) مروارید و مرجان برآید.
|-|صادقی تهرانی=از هر دو (دریا) مروارید و مرجان برآید.
|-|معزی=برون آید از آنها مروارید و مرجان‌
|-|معزی=برون آید از آنها مروارید و مرجان‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">From them emerge pearls and coral.</div>
{{آيه | سوره = سوره الرحمن | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::22|٢٢]] | قبلی = الرحمن ٢١ | بعدی = الرحمن ٢٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/055022.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/055022.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الرحمن | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::22|٢٢]] | قبلی = الرحمن ٢١ | بعدی = الرحمن ٢٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«لُؤْلُؤ»: مروارید. «مَرْجَان»: بُسَّد، بُسَّدین، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست می‌آید.
«لُؤْلُؤ»: مروارید. «مَرْجَان»: بُسَّد، بُسَّدین، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست می‌آید.
خط ۳۳: خط ۴۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link106 | آيا ۱ - ۳۰، سوره الرحمن]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link107 | غرض و مفاد سوره مباركه الرحمن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link106 | آيات ۱ - ۳۰  سوره الرحمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link108 | معناى ((الرحمن )) و اشاره به وجه اينكه در آغاز شمارش نعمت هاى مادى و معنوى ، تعليمقرآن را ذكر فرمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link107 | غرض و مفاد سوره مباركه الرحمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link109 | مقصود از اينكه خداوند به انسان ((بيان آموخت و اهميت بيان در زندگى بشر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link109 | مقصود از اين كه خداوند به انسان «بيان» آموخت، چیست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link110 | چند قول ديگر در معناى آيات : ((خلق الانسان ، علمه البيان ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link111 | مراد از سجده گياه و درخت براى خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link111 | مراد از سجده گياه و درخت براى خدا و وجه اينكه آيات دوم و سوم سوره عطف نشده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link112 | منظور از برافراشتن آسمان و وضع ميزان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link112 | منظور از رفع سماء و وضع ميزان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link116 | مقصود از دو مشرق و دو مغرب در آيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link113 | مراد از ((ميزان )) در آيه (الا تطغوا فى الميزان و...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link117 | مراد از فانی شدن هر كه بر روی زمين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۲#link114 | مخاطب در آيه : ((فباءى الاء ربكما تكذبان )) جن و انس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link118 | مقصود از وجه خدا و بقاى آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link115 | وجه اينكه در ضمن شمارش نعم الهى از شدائد و نقمت هاى قيامت خبر داده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link120 | بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link116 | مقصود از مشرقين و مغربين و معناى آيه : ((مرج البحرين يلتقيان ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link117 | مراد از فناى هر كه بر زمين است و وجه اينكه آن را از جمله نعمتهاى الهى شمرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link118 | مقصود از وجه خدا و بقاى آن ، و معناى ((ذوالجلال و الاكرام ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link119 | منظور از سؤ ال هر كه در آسمان و زمين است از خدا، و معناى اينكه خدا در هر روز در شاءنىاست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link120 | (رواياتى در ذيلبرخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link121 | دو دريا على و فاطمه عليه السلام و لؤ لؤ و مرجان حسن و حسين عليه السلام اند]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۶#link51 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۶#link51 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
----
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 389
از هر دو (دريا)، مرواريد و مرجان بيرون مى‌آيد، پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22»
نعمت 15: يَخْرُجُ مِنْهُمَا: بيرون مى‌آيند از اين دو دريا، اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‌: مرواريد بزرگ و مرواريد ريزه. گويند لؤلؤ و مرجان از درياى شور حاصل شود نه درياى شيرين، يا آنكه چون هر دو مجتمع‌اند پس مخرج يكى از اين دو مثل مخرج ديگرى است. ابن عباس بحرين را تفسير به بحر آسمان و بحر زمين، و برزخ بين اين دو ابر باشد. بنابراين قطرات باران در دهن صدف آيد و از آن لئالى منعقد گردد، وقت باران صدف از دريا بيرون مى‌آيد و دهن باز مى‌كند، هر قطره باران كه در او افتد مرواريد شود. ابن جريح روايت نموده كه از بعضى ثقات شنيدم كه هسته خرمائى در صدف بود. قطره باران بر آن آمد، آن مقدار باران كه بر آن رسيده بود مرواريد شد و باقى هسته بر آن بماند. و از بعضى‌
جلد 12 - صفحه 410
غواصان نقل شده كه لؤلؤ حاصل نمى‌شود مگر نزد ملاقات درياى شيرين و شور بيكديگر. و خلق اين جواهر براى آنست كه مردمان از آن آرايش كنند و از خريد و فروش آن انتفاع برند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
ترجمه‌
خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده‌
و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش‌
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب‌
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند
ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان‌
پس بكدام يك از نعمتهاى‌
----
جلد 5 صفحه 113
پروردگارتان انكار ميورزيد
و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است‌
و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام‌
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است‌
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمده‌اند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهره‌بردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود
----
جلد 5 صفحه 114
باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفته‌اند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّه‌ئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:
يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفته‌اند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نموده‌اند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجاره‌ها ببلاد بعيده‌اند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس‌
----
جلد 5 صفحه 115
چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد از وجه شى‌ء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانسته‌اند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفته‌اند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يَخرُج‌ُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجان‌ُ «22» فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ «23»
بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ ‌اينکه‌ دو دريا لؤلؤ و مرجان‌ گفتند لؤلؤ مرواريد درشت‌ ‌است‌ و مرجان‌ مرواريد ريز و نقل‌ كردند ‌از‌ بعض‌ غواصين‌ ‌که‌ لؤلؤ و مرجان‌ ‌از‌ درياي‌ شور بيرون‌ مي‌آيد و فرمود:
يَخرُج‌ُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجان‌ُ بعضي‌ جواب‌ دادند ‌که‌ چون‌ ‌اينکه‌ دو دريا بهم‌ وصل‌ ‌شده‌ يك‌ دريا حساب‌ مي‌شود ‌از‌ بعض‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ خارج‌ شود ‌از‌ ‌هر‌ دو خارج‌ ‌شده‌ چنانچه‌ وَ جَعَل‌َ القَمَرَ فِيهِن‌َّ نُوراً ‌با‌ اينكه‌ قمر ‌در‌ يكي‌ ‌از‌ آسمانها هست‌
جلد 16 - صفحه 377
و همچنين‌ مي‌فرمايد: يا مَعشَرَ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ أَ لَم‌ يَأتِكُم‌ رُسُل‌ٌ مِنكُم‌ انعام‌ آيه 130 ‌با‌ اينكه‌ رسل‌ ‌از‌ انس‌ بوده‌، بعضي‌ گفتند درياي‌ شيرين‌ حكم‌ لقاح‌ دارد مثل‌ گرد نر ‌به‌ درخت‌ خرما و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار ماضيه‌ ‌از‌ سلمان‌ فارسي‌ و سعيد ‌بن‌ جبير و سفيان‌ ثوري‌ و ابي‌ ذرّ و ‌إبن‌ عبّاس‌ و ‌در‌ برهان‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌که‌ فرمود: لؤلؤ و مرجان‌ حسنين‌ هستند ‌که‌ ‌از‌ دو درياي‌ علوي‌ و فاطمي‌ خارج‌ شدند بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌در‌ شئون‌ خمسه طيّبه‌ وارد ‌شده‌ برزخ‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌، بحرين‌ ‌علي‌ و فاطمه‌، لؤلؤ و مرجان‌ حسن‌ و حسين‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن می‌افزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۲: خط ۲۱۸:
[[رده:زیباطلبى انسان]][[رده:طبع انسان]][[رده:نقش باران]][[رده:آثار تدبیر خدا]][[رده:عوامل پیدایش مرجان ها]][[رده:منشأ پیدایش مرجان ها]][[رده:عوامل پیدایش مروارید ها]][[رده:منشأ پیدایش مروارید ها]]
[[رده:زیباطلبى انسان]][[رده:طبع انسان]][[رده:نقش باران]][[رده:آثار تدبیر خدا]][[رده:عوامل پیدایش مرجان ها]][[رده:منشأ پیدایش مرجان ها]][[رده:عوامل پیدایش مروارید ها]][[رده:منشأ پیدایش مروارید ها]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الرحمن ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الرحمن ]]
{{#seo:
|title=آیه 22 سوره رحمن
|title_mode=replace
|keywords=آیه 22 سوره رحمن,رحمن 22,يَخْرُجُ‌ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ‌,زیباطلبى انسان,طبع انسان,نقش باران,آثار تدبیر خدا,عوامل پیدایش مرجان ها,منشأ پیدایش مرجان ها,عوامل پیدایش مروارید ها,منشأ پیدایش مروارید ها,آیات قرآن سوره الرحمن
|description=يَخْرُجُ‌ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۰۰

کپی متن آیه
يَخْرُجُ‌ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ‌

ترجمه

از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.

|از آن دو لؤلؤ و مرجان بيرون مى‌آيد
از هر دو [دريا] مرواريد و مرجان برآيد.
از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان گرانبها بیرون آید.
از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون می آید.
از آن دو، مرواريد و مرجان بيرون مى‌آيد.
از آن دو در و مرجان بیرون می‌آید
از آن دو [دريا] مرواريد درشت و خرد بيرون مى‌آيد.
از آن دو، مروارید و مرجان بیرون می‌آید.
از هر دو (دریا) مروارید و مرجان برآید.
برون آید از آنها مروارید و مرجان‌

From them emerge pearls and coral.
ترتیل:
ترجمه:
الرحمن ٢١ آیه ٢٢ الرحمن ٢٣
سوره : سوره الرحمن
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لُؤْلُؤ»: مروارید. «مَرْجَان»: بُسَّد، بُسَّدین، گوهر سرخ رنگی که از جانوری دریازی به نام مرجان بدست می‌آید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»


«1». تفسير نمونه.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 9 - صفحه 389

از هر دو (دريا)، مرواريد و مرجان بيرون مى‌آيد، پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22»

نعمت 15: يَخْرُجُ مِنْهُمَا: بيرون مى‌آيند از اين دو دريا، اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‌: مرواريد بزرگ و مرواريد ريزه. گويند لؤلؤ و مرجان از درياى شور حاصل شود نه درياى شيرين، يا آنكه چون هر دو مجتمع‌اند پس مخرج يكى از اين دو مثل مخرج ديگرى است. ابن عباس بحرين را تفسير به بحر آسمان و بحر زمين، و برزخ بين اين دو ابر باشد. بنابراين قطرات باران در دهن صدف آيد و از آن لئالى منعقد گردد، وقت باران صدف از دريا بيرون مى‌آيد و دهن باز مى‌كند، هر قطره باران كه در او افتد مرواريد شود. ابن جريح روايت نموده كه از بعضى ثقات شنيدم كه هسته خرمائى در صدف بود. قطره باران بر آن آمد، آن مقدار باران كه بر آن رسيده بود مرواريد شد و باقى هسته بر آن بماند. و از بعضى‌

جلد 12 - صفحه 410

غواصان نقل شده كه لؤلؤ حاصل نمى‌شود مگر نزد ملاقات درياى شيرين و شور بيكديگر. و خلق اين جواهر براى آنست كه مردمان از آن آرايش كنند و از خريد و فروش آن انتفاع برند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»

يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)

ترجمه‌

خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده‌

و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند

ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى‌


جلد 5 صفحه 113

پروردگارتان انكار ميورزيد

و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است‌

و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمده‌اند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهره‌بردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود


جلد 5 صفحه 114

باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفته‌اند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّه‌ئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:

يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفته‌اند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نموده‌اند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجاره‌ها ببلاد بعيده‌اند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس‌


جلد 5 صفحه 115

چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد از وجه شى‌ء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانسته‌اند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفته‌اند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَخرُج‌ُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجان‌ُ «22» فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ «23»

بيرون‌ مي‌آيد ‌از‌ ‌اينکه‌ دو دريا لؤلؤ و مرجان‌ گفتند لؤلؤ مرواريد درشت‌ ‌است‌ و مرجان‌ مرواريد ريز و نقل‌ كردند ‌از‌ بعض‌ غواصين‌ ‌که‌ لؤلؤ و مرجان‌ ‌از‌ درياي‌ شور بيرون‌ مي‌آيد و فرمود:

يَخرُج‌ُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجان‌ُ بعضي‌ جواب‌ دادند ‌که‌ چون‌ ‌اينکه‌ دو دريا بهم‌ وصل‌ ‌شده‌ يك‌ دريا حساب‌ مي‌شود ‌از‌ بعض‌ ‌آن‌ ‌اگر‌ خارج‌ شود ‌از‌ ‌هر‌ دو خارج‌ ‌شده‌ چنانچه‌ وَ جَعَل‌َ القَمَرَ فِيهِن‌َّ نُوراً ‌با‌ اينكه‌ قمر ‌در‌ يكي‌ ‌از‌ آسمانها هست‌

جلد 16 - صفحه 377

و همچنين‌ مي‌فرمايد: يا مَعشَرَ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ أَ لَم‌ يَأتِكُم‌ رُسُل‌ٌ مِنكُم‌ انعام‌ آيه 130 ‌با‌ اينكه‌ رسل‌ ‌از‌ انس‌ بوده‌، بعضي‌ گفتند درياي‌ شيرين‌ حكم‌ لقاح‌ دارد مثل‌ گرد نر ‌به‌ درخت‌ خرما و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار ماضيه‌ ‌از‌ سلمان‌ فارسي‌ و سعيد ‌بن‌ جبير و سفيان‌ ثوري‌ و ابي‌ ذرّ و ‌إبن‌ عبّاس‌ و ‌در‌ برهان‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌که‌ فرمود: لؤلؤ و مرجان‌ حسنين‌ هستند ‌که‌ ‌از‌ دو درياي‌ علوي‌ و فاطمي‌ خارج‌ شدند بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌در‌ شئون‌ خمسه طيّبه‌ وارد ‌شده‌ برزخ‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌، بحرين‌ ‌علي‌ و فاطمه‌، لؤلؤ و مرجان‌ حسن‌ و حسين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن می‌افزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).

نکات آیه

۱ - شکل گیرى مرواریدها و مرجان ها، در عمق آب هاى شور و شیرین به تدبیر الهى (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان)

۲ - تزیین و تجمل، امرى طبیعى و ارزشى در زندگى انسان (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که یکى از کاربردهاى عمده مروارید و مرجان، تزیین و تجمل با آن دو است و خداوند به خاطر اعطاى آنها به انسان ها، بر ایشان منت نهاده و آن را منفعتى براى آنان شمرده است.

روایات و احادیث

۳ - «عن على(ع) قال: «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» قال: من ماء السّماء و من ماء البحر فإذا أمطرت فتحت الأصداف أفواهها فى البحر فیقع فیها من ماء المطر فتخلق اللؤلؤة الصغیرة من القطرة الصغیرة و اللؤلؤة الکبیرة من القطرة الکبیرة;[۱] از امام على(ع) درباره سخن خداوند «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» روایت شده: که فرمود: [پیدایش لؤلؤ] از باران آسمان و آب دریا است. آن گاه که باران مى بارد، صدف ها دهانه خود را در دریا باز نموده و از آب باران داخل آن مى شود. پس لؤلؤ کوچک از قطره هاى کوچک باران و لؤلؤ بزرگ از قطره هاى بزرگ باران به وجود مى آید».

موضوعات مرتبط

  • انسان: زیباطلبى انسان ۲; طبع انسان ۲
  • باران: نقش باران ۳
  • خدا: آثار تدبیر خدا ۱
  • مرجان: عوامل پیدایش مرجان ها ۳; منشأ پیدایش مرجان ها ۱
  • مروارید: عوامل پیدایش مروارید ها ۳; منشأ پیدایش مروارید ها ۱

منابع

  1. قرب الاسناد حمیرى، ص ۱۳۷، ح ۴۸۵; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۹۱، ح ۲۰.