القمر ٣٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لَقَد|لَقَدْ]] [[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این کلمه::يَسّرْنَا|يَسَّرْنَا]] [[کلمه غیر ربط::يَسّرْنَا| ]] [[شامل این ریشه::يسر| ]][[ریشه غیر ربط::يسر| ]][[شامل این کلمه::الْقُرْآن|الْقُرْآنَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقُرْآن| ]] [[شامل این ریشه::قرآن‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرآن‌| ]][[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این کلمه::لِلذّکْر|لِلذِّکْرِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلذّکْر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::فَهَل|فَهَلْ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَهَل| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::هل‌| ]][[ریشه غیر ربط::هل‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::مُدّکِر|مُدَّکِرٍ]] [[کلمه غیر ربط::مُدّکِر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لَقَد|لَقَدْ]] [[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این کلمه::يَسّرْنَا|يَسَّرْنَا]] [[کلمه غیر ربط::يَسّرْنَا| ]] [[شامل این ریشه::يسر| ]][[ریشه غیر ربط::يسر| ]][[شامل این کلمه::الْقُرْآن|الْقُرْآنَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْقُرْآن| ]] [[شامل این ریشه::قرآن‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرآن‌| ]][[شامل این ریشه::قرء| ]][[ریشه غیر ربط::قرء| ]][[شامل این کلمه::لِلذّکْر|لِلذِّکْرِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلذّکْر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::فَهَل|فَهَلْ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَهَل| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::هل‌| ]][[ریشه غیر ربط::هل‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::مُدّکِر|مُدَّکِرٍ]] [[کلمه غیر ربط::مُدّکِر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّکْرِ فَهَلْ‌ مِنْ‌ مُدَّکِرٍ
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و ما همواره قرآن را برای پند‌گیری(شان) آسان کردیم‌؛ پس آیا پند گیرنده‌ای هست‌؟
|-|صادقی تهرانی=و ما همواره قرآن را برای پند‌گیری(شان) آسان کردیم‌؛ پس آیا پند گیرنده‌ای هست‌؟
|-|معزی=و همانا آسان ساختیم قرآن را برای یادآوردن پس آیا هست یادآورنده‌
|-|معزی=و همانا آسان ساختیم قرآن را برای یادآوردن پس آیا هست یادآورنده‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">We made the Quran easy to understand. Is there anyone who would understand?</div>
{{آيه | سوره = سوره القمر | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::32|٣٢]] | قبلی = القمر ٣١ | بعدی = القمر ٣٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/054032.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/054032.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره القمر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::32|٣٢]] | قبلی = القمر ٣١ | بعدی = القمر ٣٣  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا ...»: (نگا: قمر / ).
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا ...»: (نگا: قمر / ).
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link74 | وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲  سوره قمر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link75 | بيان چگونگى و فور آب بر سراسر زمين پس از نفرين نوح عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link75 | بيان چگونگى وفور آب بر سراسر زمين، پس از نفرين نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link76 | توضيحى درباره اين كه راجع به كشتى نوح (عليه السلام ) فرمود: ((و لقد تركناهاآية ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link76 | توضيحى درباره ویژگی كشتى نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link77 | معناى ((ذكر)) و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link77 | معناى آسان کردن قرآن براى ذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link78 | بيان كيفيت عذاب قوم عاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link78 | بيان كيفيت عذاب قوم عاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link79 | ۱ سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link79 | ۱ سعادت و نحوست ايام، از نظر عقل، قرآن و سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست در احاديث و روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست، در روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | نمونه اى از احاديث ائمه اطهار عليه السلام كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | برخی از احاديث ائمّه «ع» كه بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت وحمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link85 | اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link85 | اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link86 | اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link86 | اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link87 | حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه ووجوهى ديگر در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link87 | بررسی روايات وارده در بارۀ سعد و نحس بودن بعضى كواكب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link88 | ۳ تفال خوب و بد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link88 | ۳ تفأل خوب و بد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link89 | بيان اينكه تاءثير تفال و تطير مربوط به حالت نفسانى كسى است كهتفال و تطير مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link91 | امورى كه در نظر عامۀ مردم، شوم و نحس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link90 | نهى از فال بد زدن و توصيه توكل بر خدا در موارد تطير]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link92 | مقصود از تكذيب قوم ثمود به «نُذُر»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link91 | بحث از ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link92 | مقصود از تكذيب قوم ثمود به ((نذر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link93 | ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link93 | ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link94 | سرگذشت قوم لوط عذابى كه دامنگيرشان شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link94 | سرگذشت قوم لوط و عذابى كه دامنگيرشان شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32»
و البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟
===نکته ها===
تقسيم آب ميان مردم و شتر، يك آزمايش مهم الهى بود كه مردم بايد اين قانون را مراعات كرده و فقط روزى كه حق بهره‌گيرى از آب را دارند، سر آب حاضر شوند.
در آيه‌ى 155 سوره شعراء مى‌خوانيم كه حضرت صالح فرمود: يك روز آب قريه براى ناقه و يك روز براى شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ»
«شِرْبٌ» به معناى قسمت و نصيب است كه در مورد سهم آب گفته مى‌شود.
«تعاطى» به معناى برگرفتن چيزى يا انجام دادن كارى است كه سزاوار نيست و جرأت مى‌خواهد. چون كلمه «تعاطى» در قالب تفاعل است، گويا ميان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمى صورت گرفته است. «عقر» به معناى از پاى درآوردن ناقه است.
«هشيم» به معناى گياه خشك و خرد شده است. «محتظر» كسى است كه براى چهار پايان خود گياهان خشك را جمع آورى مى‌كند.
با اينكه كشنده ناقه يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيات ديگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»* «1» يا «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ» «2» كه به فرموده روايات به دليل هم فكرى و رضايت ديگران بر كار قاتل بوده و اين گناه به حساب آنان نيز محاسبه مى‌شود. «3»
----
«1». شعراء، 157؛ شمس، 14.
«2». اعراف، 77.
«3». وسائل، ج 11، ص 409.
جلد 9 - صفحه 360
===پیام ها===
1- گاهى امتحان با جيره‌بندى آب است كه به دستور پيامبر جيره بندى مى‌شود.
«أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ»
2- افراد نااهل اگر خود نتوانند كارى انجام دهند، از كسانى كه جرأت فساد دارند دعوت مى‌كنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ»
3- قداست شكنى، جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌»
4- افراد شرور، آماده‌ى ايجاد شر هستند و فرصت سوزى نمى‌كنند. فَنادَوْا ...
فَعَقَرَ
5- اگر از نعمتى كه فرستاده شد قدردانى نكنيم، «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ» عذاب، فرستاده مى‌شود. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً»
6- در نقل مطالب تاريخى قرآن، زمان و مكان و شخص مهم نيست، انگيزه و نتيجه مطرح است. (در اين آيات، نه نام كسى‌كه ناقه را كشت برده شده و نه زمان و مكان حادثه مشخص شده است).
7- گرچه قاتل يكى بود ولى به خاطر رضايت ديگران به كار او، همه نابود شدند.
فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً
8- با اراده‌ى خداوند يك امت با يك صيحه محو مى‌شوند. «صَيْحَةً واحِدَةً»
9- گاهى يك امّت به خاطر يك نافرمانى و جسارت نابود مى‌شوند. «فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»
10- قهر الهى، افراد تنومند و غول پيكر را همچون گياه خرد شده مى‌كند. «كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»
11- قرآن، بهترين و صحيح‌ترين تاريخ‌ها و عبرت‌ها را به راحتى در اختيار همگان قرار مى‌دهد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 361
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ: و هر آينه بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند دادن يا حفظ كردن، فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ ياد كننده‌اى هست مر آن را تا از آن عبرت گيرد و به تذكرات آن پند يابد.
جلد 12 - صفحه 384
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32) كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ (34) نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (35) وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (36)
وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (37) وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (38) فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39) وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40) وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (41)
كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (42)
ترجمه‌
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌اى هست‌
تكذيب كردند قوم لوط بيم دهندگان را
همانا ما فرستاديم بر آنها باد ريزنده سنگ‌ريزه را مگر كسان لوط كه نجات داديمشان سحرگاه‌
براى نعمت دادن از قبل خودمان اين چنين پاداش ميدهيم كسى را كه شكرگزارى نمود
و بتحقيق ترساند آنها را از گرفتن ما آنانرا بعذاب پس تشكيك و ترديد نمودند در بيم‌دهندگان‌
و بتحقيق خواستند از او كام گرفتن از ميهمانانش را پس محو كرديم چشمهاشان را پس بچشيد عذاب من و بيم دادن مرا
و بتحقيق وارد شد بر آنها در اول روز عذابى برقرار
پس بچشيد عذاب و بيم دادن مرا
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند پس آيا پندگيرنده‌اى هست‌
و بتحقيق آمدند آل فرعون را بيم‌دهندگان‌
تكذيب كردند نشانه‌هاى قدرت ما را بتمامى پس گرفتيمشان مانند گرفتن توانائى با اقتدار.
تفسير
نكته تكرار آيه اولى در آيات سابقه گذشت و قوم لوط پيغمبر هم تكذيب نمودند بنوبه خود پيغمبران خدا را كه منذرين مردم از عذاب اويند بتقريبى كه ذكر شد قبلا يا انذار الهى را اگر نذر مصدر باشد و اينجا آن معنى آكد است چون حضرت لوط ظاهرا از طرف حضرت ابراهيم عليه السّلام هم مبعوث بوده و تكذيب او تكذيب آنحضرت هم محسوب ميشود و تكذيب آن حضرت چون پايه گذار توحيد در عالم بوده مسلّما تكذيب تمام اتباع و مروّجين آن مسلك است و خداوند علاوه بر آنكه قراء آنها را زير و زبر فرمود بباديكه سنگ‌ريزه بر سر
----
جلد 5 صفحه 106
آنها ميزد معذّب نمود و حضرت لوط و دو دختر او را نجات داد از آن عذاب در سحرگاه براى انعام بايشان و پاداش شكر نعمتى كه بجا آورده بودند و اين اختصاص بآنها ندارد خداوند هر شاكر نعمتى را جزاى خير ميدهد و آن حضرت قبلا آنها را از مؤاخذه و انتقام الهى و عذاب ناگهانى او ترسانده بود ولى آنها تشكيك و ترديد نموده يا مجادله بباطل با آن حضرت كرده بودند و اخيرا بى‌شرمى را از حدّ گذرانده ميخواستند با ملائكه‌ئى كه بصورت جوانان نيكو منظر در آمده بودند و ميهمان حضرت شده بودند عمل بدى انجام دهند پس جبرئيل كه يكى از آنها بود باشاره يا مشتى سنگ‌ريزه همه را كور كرد و شرح اين قصه در سوره هود گذشت و خداوند باقتضاء حال يا لسان ملائكه بآنها فرمود پس بچشيد عذاب مرا در نتيجه انذارات من و بتحقيق نازل شد صبح بر آنها اوّل وقت عذابى كه باقى و برقرار بود تا همه مردند و بجهنّم رفتند و فيض ره در اينمقام فرموده تكرار اين آيات بعد از هر قصه‌اى براى اشعار بآنست كه تكذيب هر پيغمبرى مقتضى نزول عذاب و استماع هر قصه‌اى مستدعى تذكّر و اتّعاظ است و براى اعاده آگاه نمودن و بيدار كردن است تا غلبه ننمايد بر آنها سهو و غفلت و همچنين است تكرار قول خداوند فبأى آلاء ربّكما تكذّبان و ويل للمكذّبين و مانند آن دو و خداوند فرعون و فرعونيان را بانذار يا انذاراتى تهديد فرمود بتوسط حضرت موسى و آنها آيات الهى و معجزات متعدّد آنحضرت را كه مكرّر بيان شده بكلّى منكر شدند و تكذيب نمودند تمامى را و خداوند گرفت آنها را بكيفر اعمالشان مانند گرفتن شخص تواناى غالب قادر مقتدرى كه كسى از دست او رهائى ندارد و او هر چه بخواهد ميكند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره و غيرها گذشته است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآن‌َ لِلذِّكرِ فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ (32)
گذشت‌ بيان‌ و تفسير ‌آن‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 32)- در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر می‌فرماید: «ما قرآن را برای تذکر و بیداری انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده‌ای پیدا می‌شود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۹: خط ۲۵۳:
[[رده:محدوده فهم انسان]][[رده:روش نقل تاریخ]][[رده:روش تبلیغ]][[رده:ساده گویى در تبلیغ]][[رده:تشویق به تفکر]][[رده:تفکر در قرآن]][[رده:آثار تنبه]][[رده:عوامل تنبه]][[رده:تشویق هاى خدا]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:نشانه هاى عظمت خدا]][[رده:اهداف قرآن]][[رده:تذکرات قرآن]][[رده:حقیقت قرآن]][[رده:زمینه استفاده از قرآن]][[رده:سهولت فهم قرآن]][[رده:عظمت قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:روش نقل قصه]][[رده:مسؤولیت هدایتگران]][[رده:آثار هوشیارى]]
[[رده:محدوده فهم انسان]][[رده:روش نقل تاریخ]][[رده:روش تبلیغ]][[رده:ساده گویى در تبلیغ]][[رده:تشویق به تفکر]][[رده:تفکر در قرآن]][[رده:آثار تنبه]][[رده:عوامل تنبه]][[رده:تشویق هاى خدا]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:نشانه هاى عظمت خدا]][[رده:اهداف قرآن]][[رده:تذکرات قرآن]][[رده:حقیقت قرآن]][[رده:زمینه استفاده از قرآن]][[رده:سهولت فهم قرآن]][[رده:عظمت قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:روش نقل قصه]][[رده:مسؤولیت هدایتگران]][[رده:آثار هوشیارى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القمر ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القمر ]]
{{#seo:
|title=آیه 32 سوره قمر
|title_mode=replace
|keywords=آیه 32 سوره قمر,قمر 32,وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّکْرِ فَهَلْ‌ مِنْ‌ مُدَّکِرٍ,محدوده فهم انسان,روش نقل تاریخ,روش تبلیغ,ساده گویى در تبلیغ,تشویق به تفکر,تفکر در قرآن,آثار تنبه,عوامل تنبه,تشویق هاى خدا,نشانه هاى قدرت خدا,نشانه هاى عظمت خدا,اهداف قرآن,تذکرات قرآن,حقیقت قرآن,زمینه استفاده از قرآن,سهولت فهم قرآن,عظمت قرآن,ویژگیهاى قرآن,روش نقل قصه,مسؤولیت هدایتگران,آثار هوشیارى,آیات قرآن سوره القمر
|description=وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّکْرِ فَهَلْ‌ مِنْ‌ مُدَّکِرٍ
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۳۷

کپی متن آیه
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّکْرِ فَهَلْ‌ مِنْ‌ مُدَّکِرٍ

ترجمه

ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟!

|و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم، پس آيا پند گيرنده‌اى هست
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟
و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
و اين قرآن را آسان ادا كرديم تا از آن پند گيرند. آيا پندگيرنده‌اى هست؟
و به راستی قرآن را قابل پندگیری گرداندیم، پس آیا پندپذیری هست؟
و هر آينه قرآن را براى يادآورى و پندگرفتن آسان ساختيم، پس آيا يادآرنده و پندگيرنده‌اى هست؟
ما قرآن را برای یاددادن ویادگرفتن وپنددادن وپندگرفتن ساده و آسان نموده‌ایم، آیا پندپذیرنده و عبرت‌گیرنده ای هست؟
و ما همواره قرآن را برای پند‌گیری(شان) آسان کردیم‌؛ پس آیا پند گیرنده‌ای هست‌؟
و همانا آسان ساختیم قرآن را برای یادآوردن پس آیا هست یادآورنده‌

We made the Quran easy to understand. Is there anyone who would understand?
ترتیل:
ترجمه:
القمر ٣١ آیه ٣٢ القمر ٣٣
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا ...»: (نگا: قمر / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32»

و البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟

نکته ها

تقسيم آب ميان مردم و شتر، يك آزمايش مهم الهى بود كه مردم بايد اين قانون را مراعات كرده و فقط روزى كه حق بهره‌گيرى از آب را دارند، سر آب حاضر شوند.

در آيه‌ى 155 سوره شعراء مى‌خوانيم كه حضرت صالح فرمود: يك روز آب قريه براى ناقه و يك روز براى شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ»

«شِرْبٌ» به معناى قسمت و نصيب است كه در مورد سهم آب گفته مى‌شود.

«تعاطى» به معناى برگرفتن چيزى يا انجام دادن كارى است كه سزاوار نيست و جرأت مى‌خواهد. چون كلمه «تعاطى» در قالب تفاعل است، گويا ميان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمى صورت گرفته است. «عقر» به معناى از پاى درآوردن ناقه است.

«هشيم» به معناى گياه خشك و خرد شده است. «محتظر» كسى است كه براى چهار پايان خود گياهان خشك را جمع آورى مى‌كند.

با اينكه كشنده ناقه يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيات ديگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»* «1» يا «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ» «2» كه به فرموده روايات به دليل هم فكرى و رضايت ديگران بر كار قاتل بوده و اين گناه به حساب آنان نيز محاسبه مى‌شود. «3»


«1». شعراء، 157؛ شمس، 14.

«2». اعراف، 77.

«3». وسائل، ج 11، ص 409.

جلد 9 - صفحه 360

پیام ها

1- گاهى امتحان با جيره‌بندى آب است كه به دستور پيامبر جيره بندى مى‌شود.

«أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ»

2- افراد نااهل اگر خود نتوانند كارى انجام دهند، از كسانى كه جرأت فساد دارند دعوت مى‌كنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ»

3- قداست شكنى، جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌»

4- افراد شرور، آماده‌ى ايجاد شر هستند و فرصت سوزى نمى‌كنند. فَنادَوْا ...

فَعَقَرَ

5- اگر از نعمتى كه فرستاده شد قدردانى نكنيم، «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ» عذاب، فرستاده مى‌شود. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً»

6- در نقل مطالب تاريخى قرآن، زمان و مكان و شخص مهم نيست، انگيزه و نتيجه مطرح است. (در اين آيات، نه نام كسى‌كه ناقه را كشت برده شده و نه زمان و مكان حادثه مشخص شده است).

7- گرچه قاتل يكى بود ولى به خاطر رضايت ديگران به كار او، همه نابود شدند.

فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً

8- با اراده‌ى خداوند يك امت با يك صيحه محو مى‌شوند. «صَيْحَةً واحِدَةً»

9- گاهى يك امّت به خاطر يك نافرمانى و جسارت نابود مى‌شوند. «فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»

10- قهر الهى، افراد تنومند و غول پيكر را همچون گياه خرد شده مى‌كند. «كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»

11- قرآن، بهترين و صحيح‌ترين تاريخ‌ها و عبرت‌ها را به راحتى در اختيار همگان قرار مى‌دهد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 361

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32)

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ: و هر آينه بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند دادن يا حفظ كردن، فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ ياد كننده‌اى هست مر آن را تا از آن عبرت گيرد و به تذكرات آن پند يابد.

جلد 12 - صفحه 384


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32) كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ (34) نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (35) وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (36)

وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (37) وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (38) فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39) وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40) وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (41)

كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (42)

ترجمه‌

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌اى هست‌

تكذيب كردند قوم لوط بيم دهندگان را

همانا ما فرستاديم بر آنها باد ريزنده سنگ‌ريزه را مگر كسان لوط كه نجات داديمشان سحرگاه‌

براى نعمت دادن از قبل خودمان اين چنين پاداش ميدهيم كسى را كه شكرگزارى نمود

و بتحقيق ترساند آنها را از گرفتن ما آنانرا بعذاب پس تشكيك و ترديد نمودند در بيم‌دهندگان‌

و بتحقيق خواستند از او كام گرفتن از ميهمانانش را پس محو كرديم چشمهاشان را پس بچشيد عذاب من و بيم دادن مرا

و بتحقيق وارد شد بر آنها در اول روز عذابى برقرار

پس بچشيد عذاب و بيم دادن مرا

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند پس آيا پندگيرنده‌اى هست‌

و بتحقيق آمدند آل فرعون را بيم‌دهندگان‌

تكذيب كردند نشانه‌هاى قدرت ما را بتمامى پس گرفتيمشان مانند گرفتن توانائى با اقتدار.

تفسير

نكته تكرار آيه اولى در آيات سابقه گذشت و قوم لوط پيغمبر هم تكذيب نمودند بنوبه خود پيغمبران خدا را كه منذرين مردم از عذاب اويند بتقريبى كه ذكر شد قبلا يا انذار الهى را اگر نذر مصدر باشد و اينجا آن معنى آكد است چون حضرت لوط ظاهرا از طرف حضرت ابراهيم عليه السّلام هم مبعوث بوده و تكذيب او تكذيب آنحضرت هم محسوب ميشود و تكذيب آن حضرت چون پايه گذار توحيد در عالم بوده مسلّما تكذيب تمام اتباع و مروّجين آن مسلك است و خداوند علاوه بر آنكه قراء آنها را زير و زبر فرمود بباديكه سنگ‌ريزه بر سر


جلد 5 صفحه 106

آنها ميزد معذّب نمود و حضرت لوط و دو دختر او را نجات داد از آن عذاب در سحرگاه براى انعام بايشان و پاداش شكر نعمتى كه بجا آورده بودند و اين اختصاص بآنها ندارد خداوند هر شاكر نعمتى را جزاى خير ميدهد و آن حضرت قبلا آنها را از مؤاخذه و انتقام الهى و عذاب ناگهانى او ترسانده بود ولى آنها تشكيك و ترديد نموده يا مجادله بباطل با آن حضرت كرده بودند و اخيرا بى‌شرمى را از حدّ گذرانده ميخواستند با ملائكه‌ئى كه بصورت جوانان نيكو منظر در آمده بودند و ميهمان حضرت شده بودند عمل بدى انجام دهند پس جبرئيل كه يكى از آنها بود باشاره يا مشتى سنگ‌ريزه همه را كور كرد و شرح اين قصه در سوره هود گذشت و خداوند باقتضاء حال يا لسان ملائكه بآنها فرمود پس بچشيد عذاب مرا در نتيجه انذارات من و بتحقيق نازل شد صبح بر آنها اوّل وقت عذابى كه باقى و برقرار بود تا همه مردند و بجهنّم رفتند و فيض ره در اينمقام فرموده تكرار اين آيات بعد از هر قصه‌اى براى اشعار بآنست كه تكذيب هر پيغمبرى مقتضى نزول عذاب و استماع هر قصه‌اى مستدعى تذكّر و اتّعاظ است و براى اعاده آگاه نمودن و بيدار كردن است تا غلبه ننمايد بر آنها سهو و غفلت و همچنين است تكرار قول خداوند فبأى آلاء ربّكما تكذّبان و ويل للمكذّبين و مانند آن دو و خداوند فرعون و فرعونيان را بانذار يا انذاراتى تهديد فرمود بتوسط حضرت موسى و آنها آيات الهى و معجزات متعدّد آنحضرت را كه مكرّر بيان شده بكلّى منكر شدند و تكذيب نمودند تمامى را و خداوند گرفت آنها را بكيفر اعمالشان مانند گرفتن شخص تواناى غالب قادر مقتدرى كه كسى از دست او رهائى ندارد و او هر چه بخواهد ميكند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره و غيرها گذشته است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآن‌َ لِلذِّكرِ فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ (32)

گذشت‌ بيان‌ و تفسير ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 32)- در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر می‌فرماید: «ما قرآن را برای تذکر و بیداری انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده‌ای پیدا می‌شود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.

نکات آیه

۱ - قرآن، کتابى آسان و قابل فهم براى همگان (و لقد یسّرنا القرءان)

۲ - بیدارگرى و غفلت زدایى، رسالت اصلى قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر)

۳ - لزوم استفاده هدایت گران، از شیوه ساده گویى براى ارشاد مردم (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) بیان الهى، در حقیقت رهنمودى به همه هدایت گران است که باید شیوه ساده گویى را در بیان حقایق براى مردم برگزینند.

۴ - آسان سازى مفاهیم عالى قرآن در سطح فهم همگان، جلوه اى از عظمت و قدرت خداوند (و لقد یسّرنا القرءان) جمع آمدن ضمیر متکلم در «یسّرنا» - در صورتى که براى تفخیم باشد - مى تواند مطلب بالا را افاده کند.

۵ - حقیقت ملکوتى قرآن، دور از درک و اندیشه توده ها * (و لقد یسّرنا القرءان) مفهوم «و لقد یسّرنا القرآن ...» این است که حقایق قرآنى، در مرحله نخست و قبل از آسان شدن، سنگین بوده است; به گونه اى که چه بسا بیشتر انسان ها در درک آن ناتوان مى شدند.

۶ - نقل داستان ها و واقعیت هاى تاریخى، در قالبى ساده و آسان، داراى تأثیرى فزون تر در خاطر توده ها (کذّبت ثمود بالنّذر ... و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر) برداشت یاد شده در صورتى است که «لقد یسّرنا...» نظر به نقل داستان قوم ثمود داشته باشد.

۷ - ترغیب مردم از سوى خداوند، براى اندیشه در قرآن (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر)

۸ - بهره گیرى از معارف و رهنمودهاى قرآن، در گرو بیدارى و به دور بودن از غفلت (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر) این که خداوند انسان هاى متذکر و بیدار را به تأمل در قرآن فراخوانده است; معلوم مى شود که غافلان، شایستگى درک معارف و حقایق آن را ندارند.

موضوعات مرتبط

  • انسان: محدوده فهم انسان ۵
  • تاریخ: روش نقل تاریخ ۶
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۳; ساده گویى در تبلیغ ۳
  • تفکر: تشویق به تفکر ۷; تفکر در قرآن ۷
  • تنبه: آثار تنبه ۸; عوامل تنبه ۲
  • خدا: تشویق هاى خدا ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۴; نشانه هاى عظمت خدا ۴
  • قرآن: اهداف قرآن ۲; تذکرات قرآن ۲; حقیقت قرآن ۵; زمینه استفاده از قرآن ۸; سهولت فهم قرآن ۱، ۴; عظمت قرآن ۵; ویژگیهاى قرآن ۱، ۵
  • قصه: روش نقل قصه ۶
  • هدایتگران: مسؤولیت هدایتگران ۳
  • هوشیارى: آثار هوشیارى ۸

منابع