الدخان ٣٤: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِن|إِنَ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این کلمه::هٰؤُلاَء|هٰؤُلاَءِ]] [[کلمه غیر ربط::هٰؤُلاَء| ]] [[شامل این ریشه::اولاء| ]][[ریشه غیر ربط::اولاء| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این ریشه::هؤلاء| ]][[ریشه غیر ربط::هؤلاء| ]][[شامل این کلمه::لَيَقُولُون|لَيَقُولُونَ]] [[کلمه غیر ربط::لَيَقُولُون| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِن|إِنَ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این کلمه::هٰؤُلاَء|هٰؤُلاَءِ]] [[کلمه غیر ربط::هٰؤُلاَء| ]] [[شامل این ریشه::اولاء| ]][[ریشه غیر ربط::اولاء| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این ریشه::هؤلاء| ]][[ریشه غیر ربط::هؤلاء| ]][[شامل این کلمه::لَيَقُولُون|لَيَقُولُونَ]] [[کلمه غیر ربط::لَيَقُولُون| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|إِنَ هٰؤُلاَءِ لَيَقُولُونَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=همواره اینان [:کافران] همی گویند: | |-|صادقی تهرانی=همواره اینان [:کافران] همی گویند: | ||
|-|معزی=همانا اینان گویند | |-|معزی=همانا اینان گویند | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">These people say.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الدخان | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/044034.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/044034.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الدخان | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::34|٣٤]] | قبلی = الدخان ٣٣ | بعدی = الدخان ٣٥ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«هؤُلآءِ»: مشرکان و کفّار مکّه. | «هؤُلآءِ»: مشرکان و کفّار مکّه. | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link150 | آيات ۳۴ - ۵۹ سوره دخان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link150 | آيات ۳۴ - ۵۹ سوره دخان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link151 | توضيح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link151 | توضيح سخن منكران معاد كه گفتند: «إن هِىَ إلّا مَوتَتُنَا الأولى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link152 | خلاصه اشكال و پاسخ آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۷#link152 | خلاصه اشكال آیه فوق و پاسخ آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link153 | اثبات معاد با بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link153 | اثبات معاد با بيان اين كه خلقت آسمان ها و زمين، به «حق» بوده]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link155 | مراد از اين كه فرمود: اهل بهشت، جز مرگ نخستين، مرگى نمى چشند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link155 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link156 | پاسخ از اشكال دوم آیه: «الموتةَ الأولی»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link156 | پاسخ از اشكال دوم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link157 | بحث روایتی: رواياتى درباره «تبع»، «شفاعت» و...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۸#link157 | | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۹#link83 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۹#link83 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ «34» إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ «35» | |||
البتّه اين مشركان (زمان تو) پيوسته مىگويند: غير از اين مرگ اول ما (چيز ديگرى در كار) نيست و ما بار ديگر زنده نخواهيم شد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34) | |||
بعد از آن عناد و لجاج قريش را فرمايد: | |||
إِنَّ هؤُلاءِ: بدرستى كه اين گروه از فرط جهالت و انكار، لَيَقُولُونَ: هر آينه در جواب مؤمنان نسبت به حشر در قيامت گفتند: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34) | |||
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39) | |||
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40) | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 626 | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده | |||
از فرعون همانا او بود برترى جويندهاى از متجاوزان | |||
و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان | |||
و داديمشان از نشانههاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار | |||
همانا اينها هر آينه ميگويند | |||
نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان | |||
پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان | |||
آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران | |||
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازىكنان | |||
نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمىدانند | |||
همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زيادهروى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 627 | |||
تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوىترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفتهاند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 628 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34) إِن هِيَ إِلاّ مَوتَتُنَا الأُولي وَ ما نَحنُ بِمُنشَرِينَ (35) فَأتُوا بِآبائِنا إِن كُنتُم صادِقِينَ (36) | |||
بدرستي که اينها ميگويند که نيست مگر مردن اولي ما و ما نيستيم که دو مرتبه زنده شويم و منشور گرديم اگر شما راست ميگوييد پس بياوريد پدران ما را يعني زنده كنيد. | |||
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ مفسرين گفتند: اينکه كلام ابو جهل است که بپيغمبر گفت: اگر راست ميگويي جدّ خود را زنده كن تا ما از آن بپرسيم که پس از مردن چه چيز است، و اينکه باطل است زيرا با كلمه هؤلاء مناسبت ندارد زيرا اشاره | |||
جلد 16 - صفحه 91 | |||
بجماعت است ممكن است بگوئيم: اشاره به طبيعي و دهري و لا مذهب است که اصلا منكر معاد هستند چنانچه گفتند: وَ قالُوا ما هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه آيه 23، و وَ قالُوا إِن هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِينَ انعام، آيه 29. و گفتند: هَيهاتَ هَيهاتَ لِما تُوعَدُونَ إِن هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِينَ مؤمنون آيه 38 و 39، و غير اينها از آيات، و ممكن است اشاره بجماعتي باشد که معاد را در همين دنيا ميدانند و ميگويند: | |||
انسان که مرد روحش تعلق ميگيرد ببدن انسان ديگر و هكذا و ابدان خاك ميشود، و ممكن است اشاره باشد بكساني که معاد جسماني را منكراند و ميگويند: روح تعلق ميگيرد بقالب مثالي و بدن حور قليايي، و ممكن است اشاره باشد بكساني که ميگويند: | |||
روح پس از رها كردن بدن ميرود در صقع ملائكه و بالجمله منكر عود روح ببدن هستند، و بعيد نيست که بگوئيم شامل تمام اينها ميشود. | |||
إِن هِيَ إِلّا مَوتَتُنَا الأُولي همين يك مردن است وَ ما نَحنُ بِمُنشَرِينَ ديگر زنده نميشويم. | |||
فَأتُوا بِآبائِنا إِن كُنتُم صادِقِينَ جواب آنها اوّلا انبياء نفرمودند که برميگرديد در همين دنيا بلكه در آخرت و دار جزا نه دار تكليف، و ثانيا چه بسياري از مردهها زنده شدند در عهد موسي و عيسي و پيغمبر اسلام و ائمّه اطهار، و چه بسياري زنده ميشوند در ظهور حضرت بقية اللّه و در دوره وجعت ائمّه طاهرين. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 34)- جز همین مرگ چیزی در کار نیست! بعد از ترسیم صحنهای از زندگی فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان میآورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگری بازگو میکند: «اینها چنین میگویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۶۱: | خط ۱۸۳: | ||
[[رده:تکذیبگرى مشرکان مکه]][[رده:لجاجت مشرکان مکه]][[رده:مکذبان معاد]] | [[رده:تکذیبگرى مشرکان مکه]][[رده:لجاجت مشرکان مکه]][[رده:مکذبان معاد]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الدخان ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الدخان ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 34 سوره دخان | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 34 سوره دخان,دخان 34,إِنَ هٰؤُلاَءِ لَيَقُولُونَ,تکذیبگرى مشرکان مکه,لجاجت مشرکان مکه,مکذبان معاد,آیات قرآن سوره الدخان | |||
|description=إِنَ هٰؤُلاَءِ لَيَقُولُونَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۷
کپی متن آیه |
---|
إِنَ هٰؤُلاَءِ لَيَقُولُونَ |
ترجمه
الدخان ٣٣ | آیه ٣٤ | الدخان ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هؤُلآءِ»: مشرکان و کفّار مکّه.
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۵۹ سوره دخان
- توضيح سخن منكران معاد كه گفتند: «إن هِىَ إلّا مَوتَتُنَا الأولى»
- خلاصه اشكال آیه فوق و پاسخ آن
- اثبات معاد با بيان اين كه خلقت آسمان ها و زمين، به «حق» بوده
- مراد از اين كه فرمود: اهل بهشت، جز مرگ نخستين، مرگى نمى چشند
- پاسخ از اشكال دوم آیه: «الموتةَ الأولی»
- بحث روایتی: رواياتى درباره «تبع»، «شفاعت» و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ «34» إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ «35»
البتّه اين مشركان (زمان تو) پيوسته مىگويند: غير از اين مرگ اول ما (چيز ديگرى در كار) نيست و ما بار ديگر زنده نخواهيم شد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)
بعد از آن عناد و لجاج قريش را فرمايد:
إِنَّ هؤُلاءِ: بدرستى كه اين گروه از فرط جهالت و انكار، لَيَقُولُونَ: هر آينه در جواب مؤمنان نسبت به حشر در قيامت گفتند:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)
جلد 4 صفحه 626
ترجمه
و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده
از فرعون همانا او بود برترى جويندهاى از متجاوزان
و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان
و داديمشان از نشانههاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار
همانا اينها هر آينه ميگويند
نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان
پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان
آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازىكنان
نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمىدانند
همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى.
تفسير
خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زيادهروى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما
جلد 4 صفحه 627
تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوىترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفتهاند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است.
جلد 4 صفحه 628
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34) إِن هِيَ إِلاّ مَوتَتُنَا الأُولي وَ ما نَحنُ بِمُنشَرِينَ (35) فَأتُوا بِآبائِنا إِن كُنتُم صادِقِينَ (36)
بدرستي که اينها ميگويند که نيست مگر مردن اولي ما و ما نيستيم که دو مرتبه زنده شويم و منشور گرديم اگر شما راست ميگوييد پس بياوريد پدران ما را يعني زنده كنيد.
إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ مفسرين گفتند: اينکه كلام ابو جهل است که بپيغمبر گفت: اگر راست ميگويي جدّ خود را زنده كن تا ما از آن بپرسيم که پس از مردن چه چيز است، و اينکه باطل است زيرا با كلمه هؤلاء مناسبت ندارد زيرا اشاره
جلد 16 - صفحه 91
بجماعت است ممكن است بگوئيم: اشاره به طبيعي و دهري و لا مذهب است که اصلا منكر معاد هستند چنانچه گفتند: وَ قالُوا ما هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه آيه 23، و وَ قالُوا إِن هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِينَ انعام، آيه 29. و گفتند: هَيهاتَ هَيهاتَ لِما تُوعَدُونَ إِن هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ ما نَحنُ بِمَبعُوثِينَ مؤمنون آيه 38 و 39، و غير اينها از آيات، و ممكن است اشاره بجماعتي باشد که معاد را در همين دنيا ميدانند و ميگويند:
انسان که مرد روحش تعلق ميگيرد ببدن انسان ديگر و هكذا و ابدان خاك ميشود، و ممكن است اشاره باشد بكساني که معاد جسماني را منكراند و ميگويند: روح تعلق ميگيرد بقالب مثالي و بدن حور قليايي، و ممكن است اشاره باشد بكساني که ميگويند:
روح پس از رها كردن بدن ميرود در صقع ملائكه و بالجمله منكر عود روح ببدن هستند، و بعيد نيست که بگوئيم شامل تمام اينها ميشود.
إِن هِيَ إِلّا مَوتَتُنَا الأُولي همين يك مردن است وَ ما نَحنُ بِمُنشَرِينَ ديگر زنده نميشويم.
فَأتُوا بِآبائِنا إِن كُنتُم صادِقِينَ جواب آنها اوّلا انبياء نفرمودند که برميگرديد در همين دنيا بلكه در آخرت و دار جزا نه دار تكليف، و ثانيا چه بسياري از مردهها زنده شدند در عهد موسي و عيسي و پيغمبر اسلام و ائمّه اطهار، و چه بسياري زنده ميشوند در ظهور حضرت بقية اللّه و در دوره وجعت ائمّه طاهرين.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- جز همین مرگ چیزی در کار نیست! بعد از ترسیم صحنهای از زندگی فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان میآورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگری بازگو میکند: «اینها چنین میگویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ).
نکات آیه
۱- موضع گیرى انکارآمیز مشرکان صدراسلام در برابر مسأله معاد (إنّ هؤلاء لیقولون) «إنّ هؤلاء...» جمله مستأنفه و «هؤلاء» اشاره به مشرکان مکه است. گفته انکارآمیز آنان (مفعول «یقولون») در آیه بعد آمده است.
۲- مشرکان مکه بر موضع انکارآمیز خود در باره معاد پافشارى کرده و بر آن اصرار مىورزیدند. (إنّ هؤلاء لیقولون) به کارگیرى فعل مضارع (یقولون) - که مفید استمرار است - بیانگر مطلب فوق مى باشد.
موضوعات مرتبط
- مشرکان مکه: تکذیبگرى مشرکان مکه ۱، ۲; لجاجت مشرکان مکه ۲
- معاد: مکذبان معاد ۱، ۲
منابع