روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۰۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۶۰۱ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۰۱ منتقل کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۳


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسن بن ابراهيم عن يونس عن هشام بن الحكم في حديث بريه :

أَنَّهُ لَمَّا جَاءَ مَعَهُ إِلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ فَلَقِيَ‏ أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع‏ فَحَكَى لَهُ‏ هِشَامٌ‏ اَلْحِكَايَةَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ ع‏ لِبُرَيْهٍ‏ يَا بُرَيْهُ‏ كَيْفَ عِلْمُكَ بِكِتَابِكَ قَالَ أَنَا بِهِ عَالِمٌ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ ثِقَتُكَ بِتَأْوِيلِهِ قَالَ مَا أَوْثَقَنِي‏ بِعِلْمِي فِيهِ‏ قَالَ فَابْتَدَأَ أَبُو اَلْحَسَنِ ع‏ يَقْرَأُ اَلْإِنْجِيلَ‏ فَقَالَ‏ بُرَيْهٌ‏ إِيَّاكَ كُنْتُ أَطْلُبُ مُنْذُ خَمْسِينَ سَنَةً أَوْ مِثْلَكَ قَالَ فَآمَنَ‏ بُرَيْهٌ‏ وَ حَسُنَ إِيمَانُهُ وَ آمَنَتِ اَلْمَرْأَةُ اَلَّتِي كَانَتْ مَعَهُ فَدَخَلَ‏ هِشَامٌ‏ وَ بُرَيْهٌ‏ وَ اَلْمَرْأَةُ عَلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ فَحَكَى لَهُ‏ هِشَامٌ‏ اَلْكَلاَمَ اَلَّذِي جَرَى بَيْنَ‏ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى ع‏ وَ بَيْنَ‏ بُرَيْهٍ‏ فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ ذُرِّيَّةً بَعْضُهََا مِنْ بَعْضٍ وَ اَللََّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏ فَقَالَ‏ بُرَيْهٌ‏ أَنَّى لَكُمُ‏ اَلتَّوْرَاةُ وَ اَلْإِنْجِيلُ‏ وَ كُتُبُ اَلْأَنْبِيَاءِ قَالَ هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوا إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْ‏ءٍ فَيَقُولُ لاَ أَدْرِي‏


الکافی جلد ۱ ش ۶۰۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۶۰۲
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۲۰۳

هشام بن حكم در حديث بُرَيْه (بُرَيْهَه خ ل) (گفته‏اند مصغر ابراهيم است و بنا بر اين بايد به ضم باء موحده و فتح راء باشد و اين تصغير اصطلاحى نيست بلكه عبارت از مختصر كردن نام يا جمله است چنانچه امروز هم معمول است مثلا فاطمه را فاطى مى‏گويند و ويكتوريا را ويكى براى اختصار) گويد كه: چون بهمراه او خدمت امام صادق (ع) آمد به ابو الحسن موسى بن جعفر (ع) برخورد و هشام داستان او را براى آن حضرت نقل كرد و در پايان ابو الحسن به بريه فرمود: اى بريه، كتاب مذهبى خود را چطور مى دانى؟ گفت: من بدان عالم هستم، فرمود: آن را خوب مى‏فهمى؟ گفت: بسيار خوب مى‏فهمم، هشام گويد: أبو الحسن آغاز كرد به خواندن انجيل، بريه گفت: من پنجاه سال است كه تو يا مانند تو را مى‏جستم، بريه به پروردگار خود ايمان آورد و ايمان ثابت و درستى آورد و آن زنى كه همراهش بود ايمان آورد و هشام و بريه و آن زن خدمت امام صادق (ع) رسيدند و هشام گفتگوى ميان ابو الحسن (ع) و بريه را گزارش داد به آن حضرت، امام صادق (ع) فرمود: «ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» نژادى است كه از هم‏ باز گرفته شدند و خدا شنوا و دانا است، بريه عرض كرد: تورات و انجيل و كتب انبياء از كجا به دست شما آمده است؟ فرمود: همه آنها از خودشان به ما ارث رسيده و چنانچه مى‏خواندند آنها را مى‏خوانيم و چنانچه خود انبياء بيان مى‏كردند بيان مى‏كنيم، به راستى خدا در زمين خود حجتى نمى‏گذارد كه از چيزى پرسش شود و گويد: من نمى‏دانم.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۲۹

چون هشام بن حكم با بريه خدمت امام صادق آمد، بحضرت موسى بن جعفر برخوردند، هشام داستان بريه را براى آن حضرت نقل كرد، چون پايان يافت، حضرت ابو الحسن عليه السلام به بريه فرمود: اى بريه: علمت بكتاب دينت تا چه حد است؟ گفت: آن را ميدانم فرمود: تا چه حد اطمينان دارى كه معنيش را بدانى؟ گفت، آن را خوب ميدانم و بسيار اطمينان دارم، سپس امام عليه السلام بخواندن انجيل شروع فرمود، بريه گفت: پنجاه سال است كه من ترا يا مانند ترا ميجستم، پس او به خدا ايمان آورد و خوب هم ايمان آورد و زنى هم كه با او بود، ايمان آورد، سپس هشام و بريه و آن زن، خدمت امام صادق عليه السلام آمدند، هشام گفتگوى ميان حضرت ابو الحسن و بريه را نقل كرد، امام صادق (آيه ۳۴ سوره ۳) «نژاد ابراهيم و عمران بعض آن از بعض ديگر است و خدا شنوا و داناست» را قرائت فرمود بريه گفت: تورات و انجيل و كتب پيغمبران از كجا بشما رسيده؟ فرمود: اينها از خودشان بما بارث رسيده و چنان كه آنها مى‏خواندند ما هم ميخوانيم و چنان كه آنها بيان ميكردند ما هم بيان ميكنيم، خدا حجتى در زمينش نميگذارد كه چيزى از او بپرسند و او بگويد نميدانم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۲۹

على بن ابراهيم، از پدرش، از حسن بن ابراهيم، از يونس، از هشام بن حكم در حديث بريه «۳» روايت كرده است كه چون بريه با هشام به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام آمد، بعد از آن با ابوالحسن حضرت موسى بن جعفر عليهم السلام ملاقات نمود و هشام اين حكايت را به آن حضرت عرض نمود (و كلينى ذكر نفرموده كه آن حكايت چيست. و بعضى گفته‏اند كه شايد مراد از آن، حكايتِ علم و نصرانيّت او باشد، و تمام آن در توحيد صدوق است «۴»). هشام چون فارغ شد، حضرت عليه السلام به بريه فرمود كه: «اى بريه، دانش تو به كتاب خويش (كه انجيل است) چگونه است؟ آيا آن را مى‏دانى؟» گفت كه: من دانايم به آن. بعد از آن، حضرت فرمود كه: «اعتماد تو بر تأويل و تفسير آنچه قدر است؟» عرض كرد: بسيار بر خود اعتماد دارم به دانشى كه در آن دارم. هشام مى‏گويد كه پس حضرت كاظم عليه السلام شروع فرمود كه: انجيل را مى‏خواند. بريه عرض كرد كه: مدّت پنجاه سال است كه تو يا مثل تو را طلب مى‏كردم، پس بريه ايمان آورد و مؤمن بسيار خوبى شد، و آن زنى كه با او بود نيز ايمان آورد. بعد از آن، هشام و بريه و آن زن، به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام آمدند و هشام آن سخنى را كه در ميان ابوالحسن حضرت امام موسى عليه السلام و بريه جارى شده بود، از براى آن حضرت حكايت نمود، حضرت فرمود: «ذُرِّيَّةً __________________________________________________ (۳). بر وزن قريه، يا بُريه بر وزن حسين كه تصغير ابراهيم است. و در بعضى از نسخ كافى، بُريهه بر وزن غفيله، مردى‏بود نصرانى كه عالم بود به انجيل و مسلمان شد؛ چنانچه مذكور خواهد شد. (مترجم) (۴). التوحيد، ص ۲۷۵، باب الرد (۳۷) ح ۱. بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» «۱»، يعنى: ايشان فرزندانى‏اند كه بعضى از ايشان از بعضى ديگر زاده شده‏اند (يعنى اولاد پسنديده از پدران برگزيده)، و خدا شنواست به اقوال مردمان، داناست به اعمال ايشان». بريه عرض كرد كه: از كجا شما را تورات و انجيل و كتاب‏هاى پيغمبران و علم به آنها دست به هم داده؟ حضرت فرمود كه: «اينها در نزد ما است به طريقه ميراث از نزد ايشان و اينها را مى‏خوانيم؛ چنانچه ايشان خوانده‏اند و اينها را مى‏گوييم و تفسير مى‏نماييم؛ چنانچه ايشان گفته‏اند. به درستى كه خدا در زمين خويش حجّتى را قرار نمى‏دهد كه از چيزى سؤال شود، پس بگويد كه نمى‏دانم». __________________________________________________

(۱). آل عمران، ۳۴.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)