سبإ ٤٩: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قُل|قُلْ]] [[کلمه غیر ربط::قُل| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::جَاء|جَاءَ]] [[کلمه غیر ربط::جَاء| ]] [[شامل این ریشه::جىء| ]][[ریشه غیر ربط::جىء| ]][[شامل این کلمه::الْحَق|الْحَقُ]] [[کلمه غیر ربط::الْحَق| ]] [[شامل این ریشه::حقق| ]][[ریشه غیر ربط::حقق| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُبْدِئ|يُبْدِئُ]] [[کلمه غیر ربط::يُبْدِئ| ]] [[شامل این ریشه::بدء| ]][[ریشه غیر ربط::بدء| ]][[شامل این کلمه::الْبَاطِل|الْبَاطِلُ]] [[کلمه غیر ربط::الْبَاطِل| ]] [[شامل این ریشه::بطل| ]][[ریشه غیر ربط::بطل| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعِيد|يُعِيدُ]] [[کلمه غیر ربط::يُعِيد| ]] [[شامل این ریشه::عود| ]][[ریشه غیر ربط::عود| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قُل|قُلْ]] [[کلمه غیر ربط::قُل| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::جَاء|جَاءَ]] [[کلمه غیر ربط::جَاء| ]] [[شامل این ریشه::جىء| ]][[ریشه غیر ربط::جىء| ]][[شامل این کلمه::الْحَق|الْحَقُ]] [[کلمه غیر ربط::الْحَق| ]] [[شامل این ریشه::حقق| ]][[ریشه غیر ربط::حقق| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُبْدِئ|يُبْدِئُ]] [[کلمه غیر ربط::يُبْدِئ| ]] [[شامل این ریشه::بدء| ]][[ریشه غیر ربط::بدء| ]][[شامل این کلمه::الْبَاطِل|الْبَاطِلُ]] [[کلمه غیر ربط::الْبَاطِل| ]] [[شامل این ریشه::بطل| ]][[ریشه غیر ربط::بطل| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعِيد|يُعِيدُ]] [[کلمه غیر ربط::يُعِيد| ]] [[شامل این ریشه::عود| ]][[ریشه غیر ربط::عود| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|قُلْ جَاءَ الْحَقُ وَ مَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا يُعِيدُ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=بگو: «تمامی حق آمد و (دیگر) هیچ باطلی سر نمیگیرد و (خود را) برگشت (هم) نمیدهد.» | |-|صادقی تهرانی=بگو: «تمامی حق آمد و (دیگر) هیچ باطلی سر نمیگیرد و (خود را) برگشت (هم) نمیدهد.» | ||
|-|معزی=بگو بیامد حقّ نه آغاز کند باطل و نه بازگرداند | |-|معزی=بگو بیامد حقّ نه آغاز کند باطل و نه بازگرداند | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Say, “The Truth has come; while falsehood can neither originate, nor regenerate.”</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره سبإ | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/034049.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/034049.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره سبإ | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::49|٤٩]] | قبلی = سبإ ٤٨ | بعدی = سبإ ٥٠ | کلمه = [[تعداد کلمات::10|١٠]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الْحَقُّ»: مراد اسلام است. «الْبَاطِلُ»: مراد کفر است. «مَا یُبْدِئُ»: شروع نمیکند. نقش جدیدی ایفاء نمیکند. «مَا یُعِیدُ»: از سر نمیگیرد. دوباره انجام نمیدهد. نقش قدیم بازی نمیکند. «مَا یُبْدِئُ البَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ»: مراد نقش بر آب بودن همه نقشهای باطل است. انگار باطل به شخص مُرده میماند که نه کارهای گذشته را میتواند بکند و نه کارهای تازهای از او ساخته است. ذکر این نکته ضروری است که نور اسلام فاعلیت زدودن کفر و شرک و نفاق را دارد، همان گونه که نور، ظلمت را میزداید. امّا انسانها هم باید از نور آن استفاده کنند و قابلیّت را بهم برسانند، تا در پرتو فاعلیتِ فاعلْ و قابلیّت قابل، پیروزی ظاهر و حاصل شود. | «الْحَقُّ»: مراد اسلام است. «الْبَاطِلُ»: مراد کفر است. «مَا یُبْدِئُ»: شروع نمیکند. نقش جدیدی ایفاء نمیکند. «مَا یُعِیدُ»: از سر نمیگیرد. دوباره انجام نمیدهد. نقش قدیم بازی نمیکند. «مَا یُبْدِئُ البَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ»: مراد نقش بر آب بودن همه نقشهای باطل است. انگار باطل به شخص مُرده میماند که نه کارهای گذشته را میتواند بکند و نه کارهای تازهای از او ساخته است. ذکر این نکته ضروری است که نور اسلام فاعلیت زدودن کفر و شرک و نفاق را دارد، همان گونه که نور، ظلمت را میزداید. امّا انسانها هم باید از نور آن استفاده کنند و قابلیّت را بهم برسانند، تا در پرتو فاعلیتِ فاعلْ و قابلیّت قابل، پیروزی ظاهر و حاصل شود. | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link371 | آيات ۳۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link372 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link371 | آيات ۳۱ - ۵۴ سوره سباء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link373 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link372 | بیزاری پیروان کافر، از پیشوایان گمراه خود، در قیامت و پاسخ آنان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link374 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link373 | قيامت، روز كشف اسرار و ظهور ملكات رذيله و عادات بد نفسانى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link374 | پاسخ به ثروتمندان مرفّه که گفتند: «ما در آخرت، عذاب نمى شويم»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link376 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۶#link376 | سؤال خداوند از ملائكه و بيزارى جستن ملائكه از عبادت مشركان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link377 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link377 | مقصود از اين كه مشركان به «جنّ» ايمان داشته، آن ها را عبادت مى كردند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link378 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link378 | پافشارى مشركان در پيروى هواى نفس و مقاومت بی دليل در برابر موعظه پيامبر «ص»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link379 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link379 | ايمان دير هنگام مشرکان، در ساعت مرگ، سودی به حالشان ندارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link380 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۷#link380 | بحث روايتى]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۵۴#link62 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۵۴#link62 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ «49» | |||
بگو: حقّ آمد و باطل (كارى از آن ساخته نيست) نمىتواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديد كننده آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) | |||
قُلْ جاءَ الْحَقُ: بگو آمد كلام راست و درست، يعنى قرآن يا اسلام يا بعث پيغمبر. وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ: و نمىآفريند باطل، يعنى ابليس يا بت خلق نكند چيزى را، وَ ما يُعِيدُ: و اعاده نكند، يعنى باطل قادر نيست بر خلق و بعث. يا شيطان يا اصنام چه چيز را خلق و چه چيز را بعث مىتوانند كرد. نزد بعضى به معنى (زهق الباطل) است، يعنى اسلام آمد و شرك نابود شد. (و عدم ابداء و اعاده در مقام «زهوق» از قبيل ذكر لازم است در مقام ملزوم، زيرا هلاك شىء مستلزم عدم ابداء و اعاده است) و از امام محمد باقر عليه السّلام مأثور است كه مراد به «حقّ» تيغ است براى قتال و جدال با كفار، و مراد به «باطل» هر معبودى كه غير خداپرستند «1». | |||
عبد اللّه مسعود روايت نموده كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در مكه پيرامون كعبه سيصد و شصت بت نهاده بودند، چوبى به دست و به روايتى قبضه سنگريزه به دست مبارك بر آن بتان مىانداخت و مىفرمود: (جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقا) «2». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50) | |||
ترجمه | |||
بگو جز اين نيست پند ميدهم شما را به يك چيز كه برخيزيد براى خدا دو نفر دو نفر و يك يك پس انديشه كنيد كه نيست در كسيكه با شما است ديوانگى نيست او مگر بيم دهندهئى براى شما در برابر عذاب سخت | |||
بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن براى شما باشد نيست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چيز گواه | |||
بگو همانا پروردگارم وحى ميكند بحقّ داناى پوشيدهها است | |||
بگو آمد حق و پيدا نميشود باطل و نه برميگردد | |||
بگو اگر گمراه شدم پس جز اين نيست كه گمراه ميشوم بر زيان خودم و اگر هدايت يافتم پس بآن چيزى است كه وحى ميكند بمن پروردگارم همانا او است شنواى نزديك. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال پس از تهديدات بليغه به پيغمبر خود دستور داده كه بكفّار مكّه بفرمايد من يك موعظه و نصيحت بشما بيشتر نميكنم و آن اين است كه اجتماعات خودتان را كنار بگذاريد كه اسباب پريشانى خاطر است اقدام كنيد براى خدا بدون تعصّب و تقليد دو نفر دو نفر با هم بنشينيد صحبت كنيد يا يكنفر يكنفر بنشينيد بقصد فهميدن و پس از آن تفكّر و تأمل نمائيد و بفهميد و تصديق كنيد كه اين شخص كه در ميان شما و با شما تاكنون زندگى و معاشرت مينموده و مينمايد ابدا آثار جنون و اختلالى در او مشاهده نشده و نميشود و نيست او ديوانه و ساحر و شاعر و رياست طلب بلكه او فقط بيم دهنده است شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد در صورت تخلّف از احكام خدا و نيز چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود كه من از شما اجرى بر اداء رسالت خود نميخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و كسانم اينك بفرمايد آن اجريكه من از شما خواستم در واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستى شما كسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از شما توقع مالى بهيچ وجه ندارم | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 371 | |||
و خدا بر هر امرى شاهد و گواه و از هر سرّى مطّلع و آگاه است و ميداند كه من راست ميگويم و نفع مادّى براى خود در اين اوامرى كه بشما مينمايم در نظر ندارم چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه دوم نقل نموده ولى بعضى گفتهاند مراد آنستكه من از شما اجرى نميخواهم بر اداء رسالت آن اجرى كه من خواستم مال خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و كافى در دو روايت ديگر از نقل قمّى ره تأييد شده است و در بعضى از روايات اعظكم بواحده بولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و بعضى آنرا بكلمه توحيد و بعضى بطاعت خدا تفسير نمودهاند و بنظر حقير روايات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بيان فرموده كه موعظه چيست و در اين صورت احتياج بتفسير ندارد و نيز براى رفع استبعاد آنها از نزول وحى بر بشرى مانند خودشان بفرمايد خداوند حقّ را بهر كس قابل باشد وحى و الهام ميفرمايد و او داناى تمام امور نهانى است ميداند و ميشناسد كسانيرا كه لايق و قابل وحى و تنزيلند و بعد از آنكه معلوم شد آنچه بر او وحى شده كه دين اسلام است حقّ است بفرمايد حقّ آمد و باطل ديگر وجود پيدا نميكند و برنميگردد و مراد از باطل شرك و كفر است چنانچه در امالى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد مكه شد در اطراف كعبه سيصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبى كه در دست داشت بر آنها ميزد و ميفرمود جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ و در مجمع اين معنى را از ابن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرمايد اگر من از راه حقّ دور افتاده باشم ضررش بخودم ميرسد بشما ربطى ندارد و اگر براه راست هدايت شده باشم ببركت وحى الهى است كه بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را ميشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزديكتر است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُل جاءَ الحَقُّ وَ ما يُبدِئُ الباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) | |||
بفرما به اينکه كفار حق آمد و ديگر باطل ظاهر نميشود و بر نميگردد (يعني بكلي از بين رفت). | |||
قُل جاءَ الحَقُّ حق دين اسلام است و قرآن است و احكام الهي است و خلافت و امامت ائمه طاهرين است که باقي است تا قيامت. | |||
وَ ما يُبدِئُ الباطِلُ و ظهور پيدا نميكند باطل. باطل كفر و شرك و ضلالت است که غالب بر حق نميشود يعني نميتواند باطل حق را از بين ببرد و خود را ظاهر و غالب كند، چنان چه ميفرمايد: إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر آيه 9). | |||
وَ ما يُعِيدُ بعد از بين رفتن و هلاكت ديگر برنميگردد، ببينيد اهل باطل از صدر اسلام، الي كنون چه اندازه كوشش كردند و مكرها و حيلهها به كار زدند که اسلام را بر چينند مخصوصا بني اميه و منافقين حتي يزيد خيال كرد که برچيده شد و گفت: | |||
جلد 14 - صفحه 580 | |||
لعبت هاشم بالملك فلا || خبر جاء و لا وحي نزل | |||
خداوند چه گونه او را رسوا كرد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 49)- سپس برای تأکید بیشتر میافزاید: «بگو: حق آمد و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمیتواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدید کننده آن» (قُلْ جاءَ | |||
ج4، ص52 | |||
الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ) | |||
.و به این ترتیب در برابر حق هیچ گونه نقشی نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکراری چرا که نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمیتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۵: | خط ۱۸۴: | ||
[[رده:نقش اسلام]][[رده:زمینه باطل]][[رده:عوامل انقراض باطل]][[رده:موارد باطل]][[رده:اهمیت ابلاغ حق]][[رده:تضاد حق و باطل]][[رده:نقش حق]][[رده:اهمیت انفاق به فقرا]][[رده:حقانیت قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:رسالت محمد]] | [[رده:نقش اسلام]][[رده:زمینه باطل]][[رده:عوامل انقراض باطل]][[رده:موارد باطل]][[رده:اهمیت ابلاغ حق]][[رده:تضاد حق و باطل]][[رده:نقش حق]][[رده:اهمیت انفاق به فقرا]][[رده:حقانیت قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:رسالت محمد]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره سبإ ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره سبإ ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 49 سوره سبإ | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 49 سوره سبإ,سبإ 49,قُلْ جَاءَ الْحَقُ وَ مَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا يُعِيدُ,نقش اسلام,زمینه باطل,عوامل انقراض باطل,موارد باطل,اهمیت ابلاغ حق,تضاد حق و باطل,نقش حق,اهمیت انفاق به فقرا,حقانیت قرآن,نقش قرآن,ویژگیهاى قرآن,رسالت محمد,آیات قرآن سوره سبإ | |||
|description=قُلْ جَاءَ الْحَقُ وَ مَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا يُعِيدُ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۴
کپی متن آیه |
---|
قُلْ جَاءَ الْحَقُ وَ مَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا يُعِيدُ |
ترجمه
سبإ ٤٨ | آیه ٤٩ | سبإ ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْحَقُّ»: مراد اسلام است. «الْبَاطِلُ»: مراد کفر است. «مَا یُبْدِئُ»: شروع نمیکند. نقش جدیدی ایفاء نمیکند. «مَا یُعِیدُ»: از سر نمیگیرد. دوباره انجام نمیدهد. نقش قدیم بازی نمیکند. «مَا یُبْدِئُ البَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ»: مراد نقش بر آب بودن همه نقشهای باطل است. انگار باطل به شخص مُرده میماند که نه کارهای گذشته را میتواند بکند و نه کارهای تازهای از او ساخته است. ذکر این نکته ضروری است که نور اسلام فاعلیت زدودن کفر و شرک و نفاق را دارد، همان گونه که نور، ظلمت را میزداید. امّا انسانها هم باید از نور آن استفاده کنند و قابلیّت را بهم برسانند، تا در پرتو فاعلیتِ فاعلْ و قابلیّت قابل، پیروزی ظاهر و حاصل شود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۵۴ سوره سباء
- بیزاری پیروان کافر، از پیشوایان گمراه خود، در قیامت و پاسخ آنان
- قيامت، روز كشف اسرار و ظهور ملكات رذيله و عادات بد نفسانى
- پاسخ به ثروتمندان مرفّه که گفتند: «ما در آخرت، عذاب نمى شويم»
- سؤال خداوند از ملائكه و بيزارى جستن ملائكه از عبادت مشركان
- مقصود از اين كه مشركان به «جنّ» ايمان داشته، آن ها را عبادت مى كردند
- پافشارى مشركان در پيروى هواى نفس و مقاومت بی دليل در برابر موعظه پيامبر «ص»
- ايمان دير هنگام مشرکان، در ساعت مرگ، سودی به حالشان ندارد
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ «49»
بگو: حقّ آمد و باطل (كارى از آن ساخته نيست) نمىتواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديد كننده آن.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49)
قُلْ جاءَ الْحَقُ: بگو آمد كلام راست و درست، يعنى قرآن يا اسلام يا بعث پيغمبر. وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ: و نمىآفريند باطل، يعنى ابليس يا بت خلق نكند چيزى را، وَ ما يُعِيدُ: و اعاده نكند، يعنى باطل قادر نيست بر خلق و بعث. يا شيطان يا اصنام چه چيز را خلق و چه چيز را بعث مىتوانند كرد. نزد بعضى به معنى (زهق الباطل) است، يعنى اسلام آمد و شرك نابود شد. (و عدم ابداء و اعاده در مقام «زهوق» از قبيل ذكر لازم است در مقام ملزوم، زيرا هلاك شىء مستلزم عدم ابداء و اعاده است) و از امام محمد باقر عليه السّلام مأثور است كه مراد به «حقّ» تيغ است براى قتال و جدال با كفار، و مراد به «باطل» هر معبودى كه غير خداپرستند «1».
عبد اللّه مسعود روايت نموده كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در مكه پيرامون كعبه سيصد و شصت بت نهاده بودند، چوبى به دست و به روايتى قبضه سنگريزه به دست مبارك بر آن بتان مىانداخت و مىفرمود: (جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقا) «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (48) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسِي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ (50)
ترجمه
بگو جز اين نيست پند ميدهم شما را به يك چيز كه برخيزيد براى خدا دو نفر دو نفر و يك يك پس انديشه كنيد كه نيست در كسيكه با شما است ديوانگى نيست او مگر بيم دهندهئى براى شما در برابر عذاب سخت
بگو آنچه خواستم از شما از مزد پس آن براى شما باشد نيست مزدم مگر بر خدا و او است بر همه چيز گواه
بگو همانا پروردگارم وحى ميكند بحقّ داناى پوشيدهها است
بگو آمد حق و پيدا نميشود باطل و نه برميگردد
بگو اگر گمراه شدم پس جز اين نيست كه گمراه ميشوم بر زيان خودم و اگر هدايت يافتم پس بآن چيزى است كه وحى ميكند بمن پروردگارم همانا او است شنواى نزديك.
تفسير
خداوند متعال پس از تهديدات بليغه به پيغمبر خود دستور داده كه بكفّار مكّه بفرمايد من يك موعظه و نصيحت بشما بيشتر نميكنم و آن اين است كه اجتماعات خودتان را كنار بگذاريد كه اسباب پريشانى خاطر است اقدام كنيد براى خدا بدون تعصّب و تقليد دو نفر دو نفر با هم بنشينيد صحبت كنيد يا يكنفر يكنفر بنشينيد بقصد فهميدن و پس از آن تفكّر و تأمل نمائيد و بفهميد و تصديق كنيد كه اين شخص كه در ميان شما و با شما تاكنون زندگى و معاشرت مينموده و مينمايد ابدا آثار جنون و اختلالى در او مشاهده نشده و نميشود و نيست او ديوانه و ساحر و شاعر و رياست طلب بلكه او فقط بيم دهنده است شما را از عذاب سختى كه در پيش داريد در صورت تخلّف از احكام خدا و نيز چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بامر خدا بآنها فرموده بود كه من از شما اجرى بر اداء رسالت خود نميخواهم جز مودّت و ترك آزار اقارب و كسانم اينك بفرمايد آن اجريكه من از شما خواستم در واقع راجع بخودتان است چون ثواب و نفع دوستى شما كسان مرا عائد بخود شما خواهد شد اجر من فقط بعهده خدا است و من از شما توقع مالى بهيچ وجه ندارم
جلد 4 صفحه 371
و خدا بر هر امرى شاهد و گواه و از هر سرّى مطّلع و آگاه است و ميداند كه من راست ميگويم و نفع مادّى براى خود در اين اوامرى كه بشما مينمايم در نظر ندارم چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه دوم نقل نموده ولى بعضى گفتهاند مراد آنستكه من از شما اجرى نميخواهم بر اداء رسالت آن اجرى كه من خواستم مال خودتان باشد اجر من با خدا است و در مجمع و كافى در دو روايت ديگر از نقل قمّى ره تأييد شده است و در بعضى از روايات اعظكم بواحده بولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و بعضى آنرا بكلمه توحيد و بعضى بطاعت خدا تفسير نمودهاند و بنظر حقير روايات محمول بر باطن و اقوال مردود است چون خداوند خودش بيان فرموده كه موعظه چيست و در اين صورت احتياج بتفسير ندارد و نيز براى رفع استبعاد آنها از نزول وحى بر بشرى مانند خودشان بفرمايد خداوند حقّ را بهر كس قابل باشد وحى و الهام ميفرمايد و او داناى تمام امور نهانى است ميداند و ميشناسد كسانيرا كه لايق و قابل وحى و تنزيلند و بعد از آنكه معلوم شد آنچه بر او وحى شده كه دين اسلام است حقّ است بفرمايد حقّ آمد و باطل ديگر وجود پيدا نميكند و برنميگردد و مراد از باطل شرك و كفر است چنانچه در امالى از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد مكه شد در اطراف كعبه سيصد و شصت بت نصب بود آنحضرت با چوبى كه در دست داشت بر آنها ميزد و ميفرمود جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ و در مجمع اين معنى را از ابن مسعود نقل نموده و پس از آن بفرمايد اگر من از راه حقّ دور افتاده باشم ضررش بخودم ميرسد بشما ربطى ندارد و اگر براه راست هدايت شده باشم ببركت وحى الهى است كه بر من نازل شده است و خداوند گفتار من و شما و تمام خلق را ميشنود و از رگ گردن به بندگان خود نزديكتر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل جاءَ الحَقُّ وَ ما يُبدِئُ الباطِلُ وَ ما يُعِيدُ (49)
بفرما به اينکه كفار حق آمد و ديگر باطل ظاهر نميشود و بر نميگردد (يعني بكلي از بين رفت).
قُل جاءَ الحَقُّ حق دين اسلام است و قرآن است و احكام الهي است و خلافت و امامت ائمه طاهرين است که باقي است تا قيامت.
وَ ما يُبدِئُ الباطِلُ و ظهور پيدا نميكند باطل. باطل كفر و شرك و ضلالت است که غالب بر حق نميشود يعني نميتواند باطل حق را از بين ببرد و خود را ظاهر و غالب كند، چنان چه ميفرمايد: إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر آيه 9).
وَ ما يُعِيدُ بعد از بين رفتن و هلاكت ديگر برنميگردد، ببينيد اهل باطل از صدر اسلام، الي كنون چه اندازه كوشش كردند و مكرها و حيلهها به كار زدند که اسلام را بر چينند مخصوصا بني اميه و منافقين حتي يزيد خيال كرد که برچيده شد و گفت:
جلد 14 - صفحه 580
لعبت هاشم بالملك فلابرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 49)- سپس برای تأکید بیشتر میافزاید: «بگو: حق آمد و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمیتواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدید کننده آن» (قُلْ جاءَ
ج4، ص52
الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ)
.و به این ترتیب در برابر حق هیچ گونه نقشی نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکراری چرا که نقشههایش نقش بر آب است و درست به همین دلیل نمیتواند نور حق را بپوشاند و اثر آن را از خاطرهها بزداید.
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ پیام الهى به مردم مبنى بر آمدن حق براى آنان (قل جاء الحقّ)
۲ - قرآن، کتاب حقى است. (قل جاء الحقّ) به قرینه این که آیه در سیاق آیاتى است که درباره قرآن کریم و برخورد با مشرکان با آن است، «ال» در «الحقّ» مى تواند عهد بوده و به قرآن بازگردد.
۳ - باطل، پس از ظهور اسلام قابل تجدید حیات و بازگشت نیست. (قل ... و ما یبدئ البطل و ما یعید)
۴ - با آمدن قرآن، باطل مطلق جایى براى جولان ندارد و نمى تواند بروز و ظهور پیدا بکند. (قل جاء الحقّ و ما یبدئ البطل و ما یعید)
۵ - با نبود حق، باطل امکان ظهور و تجلى مى یابد. (قل جاء الحقّ و ما یبدئ البطل و ما یعید)
۶ - حق و باطل، باهم قابل جمع نیستند. (قل جاء الحقّ و ما یبدئ البطل و ما یعید)
روایات و احادیث
۷ - «عن حمادبن عثمان قال: اُولِم اسماعیل فقال له أبوعبداللّه(ع) علیک بالمساکین فأشبعهم. فإنّ اللّه عزّوجلّ یقول: «و ما یبدئ الباطل و ما یعید»;[۱] حمادبن عثمان روایت مى کند که اسماعیل (فرزند امام صادق(ع)) ولیمه اى ترتیب داده بود. امام صادق(ع) به او فرمودند: بر تو باد توجه به مساکین، پس آنان را سیر کن; زیرا خداوند عزّوجلّ مى فرماید: (و ما یبدئ الباطل و ما یعید)».
موضوعات مرتبط
- اسلام: نقش اسلام ۳
- باطل: زمینه باطل ۵; عوامل انقراض باطل ۳، ۴; موارد باطل ۷
- حق: اهمیت ابلاغ حق ۱; تضاد حق و باطل ۶; نقش حق ۵
- فقرا: اهمیت انفاق به فقرا ۷
- قرآن: حقانیت قرآن ۲; نقش قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۲
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱
منابع
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۹۹، ح ۱۶; نورالثقلین، ج ۴، ص ۳۴۲، ح ۹۴.