الشعراء ٢٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::فِرْعَوْن|فِرْعَوْنُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فِرْعَوْن| ]] [[شامل این ریشه::فرعون‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرعون‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::رَب|رَبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَب| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این کلمه::الْعَالَمِين|الْعَالَمِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْعَالَمِين| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::فِرْعَوْن|فِرْعَوْنُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فِرْعَوْن| ]] [[شامل این ریشه::فرعون‌| ]][[ریشه غیر ربط::فرعون‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::رَب|رَبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَب| ]] [[شامل این ریشه::ربب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ربب‌| ]][[شامل این کلمه::الْعَالَمِين|الْعَالَمِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْعَالَمِين| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|قَالَ‌ فِرْعَوْنُ‌ وَ مَا رَبُ‌ الْعَالَمِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=فرعون گفت: « و پروردگار جهانیان چیست‌؟»
|-|صادقی تهرانی=فرعون گفت: « و پروردگار جهانیان چیست‌؟»
|-|معزی=گفت فرعون و چیست پروردگار جهانیان‌
|-|معزی=گفت فرعون و چیست پروردگار جهانیان‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Pharaoh said, “And what is the Lord of the Worlds?”</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = الشعراء ٢٢ | بعدی = الشعراء ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/026023.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/026023.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الشعراء | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::23|٢٣]] | قبلی = الشعراء ٢٢ | بعدی = الشعراء ٢٤  | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ»: گمان می‌رود فرعون این سخن را برای تجاهل و تحقیر مطرح کرده باشد.
«مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ»: گمان می‌رود فرعون این سخن را برای تجاهل و تحقیر مطرح کرده باشد.
خط ۳۲: خط ۴۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸، سوره شعراء]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | غرض اين آيات : مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) با قوم موسى وهارون ، ابراهيم و نوح و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۸#link239 | آيات ۱۰ - ۶۸  سوره شعراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى ((خوف )) و فرق آن با ((خشيت ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link240 | مقايسه قوم پیامبر اکرم«ص»، با اقوام پیامبران گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link242 | بيان اينكه جمله : ((فارسل الى هارون اخى )) حاكى ازتعلل و شانه خالى كردن از مسئوليت نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link241 | اشاره به معناى «خوف» و فرق آن با «خشيت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى ((ذنب )) و مراد از اينكه موسى عليه السّلام فرمود: ((و لهم على ذنب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link243 | معناى «ذنب»، و مراد از اين كه موسى «ع» فرمود: «وَ لَهُم عَلَىَّ ذَنبٌ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى مى دادند خداوند به موسى و هارون : ما با شمائيم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link244 | دلگرمى خداوند به موسى و هارون: «ما با شمایيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى عليه السّلام با فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link245 | گفتگوى موسى «ع» با فرعون و پاسخ به اشکالات او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link246 | مفاد جمله : ((و انت من الكافرين )) كه در خطاب فرعون به موسى عليه السّلام آمده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از «ضلالت»، در سخن موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link247 | پاسخ موسى عليه السّلام به سه اشكال و اعتراض فرعون بر آن حضرت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه خداوند، به موسى «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link248 | مقصود از ضلالت در سخن موسى عليه السّلام :((قال فعلتها اذا و اءنا من الضالين ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح سخن موسی«ع« به فرعون: «وَ تِلكَ نِعمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَىَّ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link249 | رد گفتار مفسرين در معناى ضلالت در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسران، درباره سخن فرعون:  «آیا ما، تو را در کودکی تربیت نکردیم»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link250 | مراد از حكمى كه بعد از گريختن موسى عليه السّلام از مصر به او داده شده (فوهب لىربى حكما)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به اعتقادات بت پرستان، درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۹#link251 | توضيح مفاد (وجعلنى من المرسلين ) كه جواب اعتراضاول فرعون در استبعاد رسالت موسى عليه السّلام است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اين كه فرعون گفت: «ربُّ العالَمين چيست»؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link252 | توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | توضيح جواب موسى «ع» به سؤال فرعون ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link253 | بيان گفتار مفسرين درباره جمله ((الم نربك )) و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى «ع»، به سؤال فرعون، از حقيقت ربُّ العالمين]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link254 | اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون، موسى «ع» را دیوانه معرفی می کند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link255 | بيان علت اينكه فرعون گفت : ((رب العالمين چيست ؟))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | واکنش فرعون و فرعونیان، در برابر معجزۀ موسی«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link256 | تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link257 | دو نكته در ارتباط با پاسخ موس عليه السّلام به فرعون و بيان فساد گفتار بعضىمفسرين در اين زمينه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link258 | جواب دوم موسى عليه السّلام به فرعون به سؤال فرعون از حقيقت رب العالمين : ((قال ربكم و رب آبائكم الاولين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link259 | فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۰#link260 | فرعون موسى عليه السّلام را به زندان تهديد مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link261 | موسى عليه السّلام با پيشنهاد اظهار معجزه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link262 | معجزه عصى و يد بيضاء را نشان مى دهد و فرعون او را متهم به توطئه مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link263 | پيشنهاد بزرگان قوم به فرعون در برابر ارائه معجزات موسى عليه السّلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link264 | واكنش فرعون در مقابل ايمان آوردن ساحران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | قسمت ديگر داستان موسى عليه السّلام : كوچ شبانه بنىاسرائيل از مصر و غرق و هلاك فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link265 | كوچ شبانه بنی اسرائيل از مصر و هلاكت فرعون و فرعونيان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى عليه السّلام و فرعون]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۱#link266 | نتيجه گيرى از حكايت موسى «ع» و فرعون]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۷#link101 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۷#link101 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23»
(فرعون) گفت: پروردگار جهانيان چيست؟
----
«1». مريم، 48.
«2». اعراف، 150.
«3». يوسف، 33.
«4». هود، 83.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 305
===نکته ها===
موسى به فرعون گفت: من بايد در خانه‌ى پدرم بزرگ مى‌شدم، چرا پدرم را به بردگى كشاندى كه من به اجبار در خانه‌ى تو بزرگ شوم، آيا اين، نعمت است كه آن را سپاس گزارم و يا اسارت است؟! گرچه در كاخ تو همه‌ى وسائل رفاه براى من بود، ولى من از اين كه بنى‌اسرائيل گرفتار بودند، ناراحتم.
از قرآن استفاده مى‌شود كه فرعون در درون خود، خدا را مى‌شناخت؛ «قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «1» ولى به‌ظاهر خود را ربّ اعلاى مردم مى‌دانست، مثل مديرى كه بر افرادى تسلّط دارد، ولى در عين‌حال خود را تحت امر ديگرى مى‌داند. «2»
===پیام ها===
1- تكبّر، زشتى‌ها را نزد انسان زيبا جلوه مى‌دهد. «تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ»
2- به استكبار و منّت‌هاى او با صلابت پاسخ دهيد. تِلْكَ نِعْمَةٌ ...
3- گاهى مستكبران به خاطر حفظ تاج و تخت، خود را به نادانى مى‌زنند. «وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ»
4- سؤال مستكبرين، مغرورانه و همراه با تحقير ديگران است. فرعون گفت: «وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ» و نگفت: «و من رب العالمين» (حرف «ما» در زبان عرب براى جمادات به كار مى‌رود.)
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23»
خلاصه چون فرعون جواب را شنيد، دانست كه اعتراض معقولى بر دعوى رسالت او نتوان نمود، ابتدا به استفسار از حقيقت و ماهيت مرسل نمود:
قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ‌: گفت فرعون: و چيست پروردگار عالميان كه تو دعوى كنى من رسول پروردگار عالميانم، يعنى حقيقت و ماهيت او چه چيز است و چون حقيقت ذات سبحانى را هيچكس عالم نيست تا بتوان وصف نمايد، از اين جهت موسى تعريف و توصيف حق تعالى نمود به اظهر خواص و آثار قدرت و حكمت الهى؛ و در جواب فرعون:
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»
قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»
قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»
قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»
قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)
ترجمه‌
و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌
كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند
گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌
و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا
گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌
پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌
كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را
گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها
و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌
گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌
پس گريختم از
----
جلد 4 صفحه 99
شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌
و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را
گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌
گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد
گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند
گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌
گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌
گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌
گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.
تفسير
خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌
----
جلد 4 صفحه 100
ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌
----
جلد 4 صفحه 101
اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌
----
جلد 4 صفحه 102
نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ فِرعَون‌ُ وَ ما رَب‌ُّ العالَمِين‌َ «23»
‌گفت‌ فرعون‌ و چيست‌ پروردگار عالمين‌.
اولا فرعون‌ منكر وجود حضرت‌ حق‌ پروردگار عالميان‌ ‌بود‌ چنانچه‌ بيايد ‌در‌ چند ‌آيه‌ بعدو ثانيا ‌بر‌ فرض‌ ‌که‌ رب‌ العالميني‌ ‌باشد‌ تو ‌هم‌ كرد ‌که‌ آنهم‌ يك‌ نفر مثل‌ خودش‌ يك‌ سلطان‌ مقتدري‌ ‌باشد‌ ‌در‌ آسمان‌ها ‌ يا ‌ ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ و ثالثا معناي‌ رب‌ ‌را‌ نميدانست‌ خيال‌ ميكرد معناي‌ رب‌ مملكت‌ داريست‌ و رياست‌ منشي‌ ‌است‌ چنانچه‌ اطلاق‌ رب‌ ‌بر‌ مالك‌ شي‌ء ميكنند مي‌گويي‌ «رب‌ الدار» ‌يعني‌ صاحب‌ خانه‌ و حضرت‌ ‌عبد‌ المطلب‌ موقعي‌ ‌که‌ لشكر ابرهه‌ شترهاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بردند آمد نزد ابرهه‌ مطالبه‌ شترهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمود ابرهه‌ ‌گفت‌ ‌اگر‌ ‌از‌ ‌من‌ مطالبه‌ كرده‌ بودي‌ ‌که‌ خانه‌ كعبه‌ ‌را‌ خراب‌ نكنم‌ اجابت‌ ميكردم‌ ‌عبد‌ المطلب‌ فرمود «انا رب‌ّ الإبل‌ و للبيت‌ رب‌ّ» و همچنين‌ حضرت‌ يوسف‌ بصاحب‌ سجن‌ فرمود «اذكُرنِي‌ عِندَ رَبِّك‌َ» و نيز برسول‌ ملك‌ فرمود «ارجِع‌ إِلي‌ رَبِّك‌َ» فرعون‌ ‌هم‌ توهم‌ كرد ‌که‌ رب‌ العالمين‌ يك‌ سلطاني‌ ‌است‌ و مملكتي‌ دارد و موسي‌ ‌را‌ فرستاده‌ ‌که‌ ‌با‌ فرعون‌ طرفيت‌ كند و ‌او‌ ‌را‌ تحت‌ سلطنت‌ ‌خود‌ ‌در‌ آورد آنهم‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌من‌ يقين‌ ندارم‌ چنانچه‌ ‌در‌ سوره‌ قصص‌ و سوره مؤمن‌ تصريح‌ ميكند خطاب‌ بهامان‌ ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌ فَأَوقِد لِي‌ يا هامان‌ُ عَلَي‌ الطِّين‌ِ فَاجعَل‌ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَطَّلِع‌ُ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ (قصص‌ ‌آيه‌ 38) وَ قال‌َ فِرعَون‌ُ يا هامان‌ُ ابن‌ِ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَبلُغ‌ُ الأَسباب‌َ أَسباب‌َ السَّماوات‌ِ فَأَطَّلِع‌َ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ كاذِباً (مؤمن‌ ‌آيه‌ 36 و 37) لذا بموسي‌ ‌گفت‌:
قال‌َ فِرعَون‌ُ وَ ما رَب‌ُّ العالَمِين‌َ حضرت‌ موسي‌ چه‌ نحو باين‌ احمق‌ ‌که‌ تير ميزند ‌در‌ هوا
جلد 14 - صفحه 19
‌که‌ خداي‌ موسي‌ ‌را‌ بكشد ‌خدا‌ ‌را‌ باو بشناساند بگويد وجود بسيط صرف‌ الوجود اعلا مراتب‌ الوجود ‌غير‌ متناهي‌ ازلا و ابدا داراي‌ جميع‌ كمالات‌ ذاتيه‌ مثل‌ علم‌، قدرت‌، حيات‌، منزه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ رب‌ الملائكة و الروح‌ و امثال‌ اينها فرعون‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ حماقتش‌ درك‌ نميكند و نمي‌ فهمد لذا ‌به‌ آثار قدرت‌ جواب‌ داد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 23)- هنگامی که موسی با لحن قاطع و کوبنده‌ای سخنان فرعون را پاسخ گفت و او از این نظر درمانده شد، مسیر کلام را تغییر داد و موسی را که گفته بود من رسول و فرستاده ربّ العالمینم مورد سؤال قرار داد و «فرعون گفت:
پروردگار عالمیان چیست»؟ (قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ).
فرعون این سخن را برای تجاهل و تحقیر، مطرح کرد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۵: خط ۲۷۱:
[[رده:شگفتى توحید ربوبى]][[رده:پرسش از رب العالمین]][[رده:مراد از رب العالمین]][[رده:بینش فرعون]][[رده:پرسش فرعون]][[رده:روش برخورد فرعون]][[رده:فرعون و اصطلاح رب العالمین]][[رده:فرعونیان و اصطلاح رب العالمین]][[رده:پرسش از موسى]][[رده:قصه موسى]]
[[رده:شگفتى توحید ربوبى]][[رده:پرسش از رب العالمین]][[رده:مراد از رب العالمین]][[رده:بینش فرعون]][[رده:پرسش فرعون]][[رده:روش برخورد فرعون]][[رده:فرعون و اصطلاح رب العالمین]][[رده:فرعونیان و اصطلاح رب العالمین]][[رده:پرسش از موسى]][[رده:قصه موسى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الشعراء ]]
{{#seo:
|title=آیه 23 سوره شعراء
|title_mode=replace
|keywords=آیه 23 سوره شعراء,شعراء 23,قَالَ‌ فِرْعَوْنُ‌ وَ مَا رَبُ‌ الْعَالَمِينَ‌,شگفتى توحید ربوبى,پرسش از رب العالمین,مراد از رب العالمین,بینش فرعون,پرسش فرعون,روش برخورد فرعون,فرعون و اصطلاح رب العالمین,فرعونیان و اصطلاح رب العالمین,پرسش از موسى,قصه موسى,آیات قرآن سوره الشعراء
|description=قَالَ‌ فِرْعَوْنُ‌ وَ مَا رَبُ‌ الْعَالَمِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۱

کپی متن آیه
قَالَ‌ فِرْعَوْنُ‌ وَ مَا رَبُ‌ الْعَالَمِينَ‌

ترجمه

فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!»

|فرعون گفت: رب العالمين چيست
فرعون گفت: «و پروردگار جهانيان چيست؟»
باز فرعون به موسی گفت: ربّ العالمین چیست؟
فرعون گفت: پروردگار جهانیان چیست؟
فرعون گفت: پروردگار جهانيان چيست؟
فرعون گفت و "پروردگار جهانیان" دیگر چیست؟
فرعون گفت: خداى جهانيان چيست؟
فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست (که این همه از او صحبت می‌کنی و خویشتن را فرستاده‌ی او می‌دانی؟).
فرعون گفت: « و پروردگار جهانیان چیست‌؟»
گفت فرعون و چیست پروردگار جهانیان‌

Pharaoh said, “And what is the Lord of the Worlds?”
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ٢٢ آیه ٢٣ الشعراء ٢٤
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا رَبُّ الْعَالَمِینَ»: گمان می‌رود فرعون این سخن را برای تجاهل و تحقیر مطرح کرده باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23»

(فرعون) گفت: پروردگار جهانيان چيست؟


«1». مريم، 48.

«2». اعراف، 150.

«3». يوسف، 33.

«4». هود، 83.

«5». تفسير نورالثقلين.

جلد 6 - صفحه 305

نکته ها

موسى به فرعون گفت: من بايد در خانه‌ى پدرم بزرگ مى‌شدم، چرا پدرم را به بردگى كشاندى كه من به اجبار در خانه‌ى تو بزرگ شوم، آيا اين، نعمت است كه آن را سپاس گزارم و يا اسارت است؟! گرچه در كاخ تو همه‌ى وسائل رفاه براى من بود، ولى من از اين كه بنى‌اسرائيل گرفتار بودند، ناراحتم.

از قرآن استفاده مى‌شود كه فرعون در درون خود، خدا را مى‌شناخت؛ «قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «1» ولى به‌ظاهر خود را ربّ اعلاى مردم مى‌دانست، مثل مديرى كه بر افرادى تسلّط دارد، ولى در عين‌حال خود را تحت امر ديگرى مى‌داند. «2»

پیام ها

1- تكبّر، زشتى‌ها را نزد انسان زيبا جلوه مى‌دهد. «تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ»

2- به استكبار و منّت‌هاى او با صلابت پاسخ دهيد. تِلْكَ نِعْمَةٌ ...

3- گاهى مستكبران به خاطر حفظ تاج و تخت، خود را به نادانى مى‌زنند. «وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ»

4- سؤال مستكبرين، مغرورانه و همراه با تحقير ديگران است. فرعون گفت: «وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ» و نگفت: «و من رب العالمين» (حرف «ما» در زبان عرب براى جمادات به كار مى‌رود.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23»

خلاصه چون فرعون جواب را شنيد، دانست كه اعتراض معقولى بر دعوى رسالت او نتوان نمود، ابتدا به استفسار از حقيقت و ماهيت مرسل نمود:

قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ‌: گفت فرعون: و چيست پروردگار عالميان كه تو دعوى كنى من رسول پروردگار عالميانم، يعنى حقيقت و ماهيت او چه چيز است و چون حقيقت ذات سبحانى را هيچكس عالم نيست تا بتوان وصف نمايد، از اين جهت موسى تعريف و توصيف حق تعالى نمود به اظهر خواص و آثار قدرت و حكمت الهى؛ و در جواب فرعون:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از


جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌


جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌


جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌


جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ فِرعَون‌ُ وَ ما رَب‌ُّ العالَمِين‌َ «23»

‌گفت‌ فرعون‌ و چيست‌ پروردگار عالمين‌.

اولا فرعون‌ منكر وجود حضرت‌ حق‌ پروردگار عالميان‌ ‌بود‌ چنانچه‌ بيايد ‌در‌ چند ‌آيه‌ بعدو ثانيا ‌بر‌ فرض‌ ‌که‌ رب‌ العالميني‌ ‌باشد‌ تو ‌هم‌ كرد ‌که‌ آنهم‌ يك‌ نفر مثل‌ خودش‌ يك‌ سلطان‌ مقتدري‌ ‌باشد‌ ‌در‌ آسمان‌ها ‌ يا ‌ ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ و ثالثا معناي‌ رب‌ ‌را‌ نميدانست‌ خيال‌ ميكرد معناي‌ رب‌ مملكت‌ داريست‌ و رياست‌ منشي‌ ‌است‌ چنانچه‌ اطلاق‌ رب‌ ‌بر‌ مالك‌ شي‌ء ميكنند مي‌گويي‌ «رب‌ الدار» ‌يعني‌ صاحب‌ خانه‌ و حضرت‌ ‌عبد‌ المطلب‌ موقعي‌ ‌که‌ لشكر ابرهه‌ شترهاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بردند آمد نزد ابرهه‌ مطالبه‌ شترهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ نمود ابرهه‌ ‌گفت‌ ‌اگر‌ ‌از‌ ‌من‌ مطالبه‌ كرده‌ بودي‌ ‌که‌ خانه‌ كعبه‌ ‌را‌ خراب‌ نكنم‌ اجابت‌ ميكردم‌ ‌عبد‌ المطلب‌ فرمود «انا رب‌ّ الإبل‌ و للبيت‌ رب‌ّ» و همچنين‌ حضرت‌ يوسف‌ بصاحب‌ سجن‌ فرمود «اذكُرنِي‌ عِندَ رَبِّك‌َ» و نيز برسول‌ ملك‌ فرمود «ارجِع‌ إِلي‌ رَبِّك‌َ» فرعون‌ ‌هم‌ توهم‌ كرد ‌که‌ رب‌ العالمين‌ يك‌ سلطاني‌ ‌است‌ و مملكتي‌ دارد و موسي‌ ‌را‌ فرستاده‌ ‌که‌ ‌با‌ فرعون‌ طرفيت‌ كند و ‌او‌ ‌را‌ تحت‌ سلطنت‌ ‌خود‌ ‌در‌ آورد آنهم‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌من‌ يقين‌ ندارم‌ چنانچه‌ ‌در‌ سوره‌ قصص‌ و سوره مؤمن‌ تصريح‌ ميكند خطاب‌ بهامان‌ ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌ فَأَوقِد لِي‌ يا هامان‌ُ عَلَي‌ الطِّين‌ِ فَاجعَل‌ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَطَّلِع‌ُ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ (قصص‌ ‌آيه‌ 38) وَ قال‌َ فِرعَون‌ُ يا هامان‌ُ ابن‌ِ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَبلُغ‌ُ الأَسباب‌َ أَسباب‌َ السَّماوات‌ِ فَأَطَّلِع‌َ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ كاذِباً (مؤمن‌ ‌آيه‌ 36 و 37) لذا بموسي‌ ‌گفت‌:

قال‌َ فِرعَون‌ُ وَ ما رَب‌ُّ العالَمِين‌َ حضرت‌ موسي‌ چه‌ نحو باين‌ احمق‌ ‌که‌ تير ميزند ‌در‌ هوا

جلد 14 - صفحه 19

‌که‌ خداي‌ موسي‌ ‌را‌ بكشد ‌خدا‌ ‌را‌ باو بشناساند بگويد وجود بسيط صرف‌ الوجود اعلا مراتب‌ الوجود ‌غير‌ متناهي‌ ازلا و ابدا داراي‌ جميع‌ كمالات‌ ذاتيه‌ مثل‌ علم‌، قدرت‌، حيات‌، منزه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ رب‌ الملائكة و الروح‌ و امثال‌ اينها فرعون‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ حماقتش‌ درك‌ نميكند و نمي‌ فهمد لذا ‌به‌ آثار قدرت‌ جواب‌ داد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 23)- هنگامی که موسی با لحن قاطع و کوبنده‌ای سخنان فرعون را پاسخ گفت و او از این نظر درمانده شد، مسیر کلام را تغییر داد و موسی را که گفته بود من رسول و فرستاده ربّ العالمینم مورد سؤال قرار داد و «فرعون گفت:

پروردگار عالمیان چیست»؟ (قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ).

فرعون این سخن را برای تجاهل و تحقیر، مطرح کرد.

نکات آیه

۱ - پرسش انکار آمیز فرعون از موسى(ع) در باره حقیقتى به نام «ربّ العالمین» (پروردگار جهانیان) (قال فرعون و ما ربّ العلمین) واژه «ما» اسم استفهام است و غالباً با آن، از حقیقت اسم مابعدش پرسش مى شود. گفتنى است که استفهام یاد شده براى اظهار تعجب به منظور انکار حقیقت مورد پرسش مى باشد.

۲ - «ربّ العالمین» عنوانى ناشناخته در فرهنگ اعتقادى فرعون و فرعونیان (قال فرعون و ما ربّ العلمین)

۳ - وجود ربّ و پروردگارى واحد براى جهانیان، امرى شگفت و باور نکردنى در نظر فرعون (قال فرعون و ما ربّ العلمین)

روایات و احادیث

۴ - «عن أبى عبداللّه(ع) قال لمّا بعث اللّه موسى إلى فرعون ... فقال فرعون «و ما ربّ العالمین» و إنّما سأله عن کیفیة اللّه فقال موسى «ربّ السماوات و الأرض و ما بینهما إن کنتم موقنین» فقال فرعون متعجباً لأصحابه «ألاتستمعون» أسأله عن الکیفیة فیجیبنى عن الصفات...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: هنگامى که خداوند موسى را به سوى فرعون مبعوث کرد ... فرعون به موسى(ع) گفت «و ما ربّ العالمین» و سؤال فرعون از موسى درباره کیفیت خداوند بود. موسى(ع) در جواب فرعون گفت: «ربّ السماوات و الأرض و ما بینهما...». فرعون در حالى که تعجب کرده بود به اصحابش گفت: آیا نمى شنوید [چه میگوید؟] من از کیفیت خدا مى پرسم و او در جواب من از صفات مى گوید...».

موضوعات مرتبط

  • توحید: شگفتى توحید ربوبى ۳
  • رب العالمین: پرسش از رب العالمین ۱، ۴; مراد از رب العالمین ۴
  • فرعون: بینش فرعون ۳; پرسش فرعون ۱، ۴; روش برخورد فرعون ۱; فرعون و اصطلاح رب العالمین ۲
  • فرعونیان: فرعونیان و اصطلاح رب العالمین ۲
  • موسى(ع): پرسش از موسى(ع) ۱، ۴; قصه موسى(ع) ۱، ۴

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۱۸; بحارالأنوار، ج ۱۳- ، ص ۱۲۰، ح ۲۱.