الفرقان ٤٧: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل| ]][[ریشه غیر ربط::جعل| ]][[شامل این کلمه::لَکُم|لَکُمُ]] [[شامل این ریشه::کم| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::اللّيْل|اللَّيْلَ]] [[کلمه غیر ربط::اللّيْل| ]] [[شامل این ریشه::ليل| ]][[ریشه غیر ربط::ليل| ]][[شامل این کلمه::لِبَاسا|لِبَاساً]] [[کلمه غیر ربط::لِبَاسا| ]] [[شامل این ریشه::لبس| ]][[ریشه غیر ربط::لبس| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّوْم|النَّوْمَ]] [[کلمه غیر ربط::النّوْم| ]] [[شامل این ریشه::نوم| ]][[ریشه غیر ربط::نوم| ]][[شامل این کلمه::سُبَاتا|سُبَاتاً]] [[کلمه غیر ربط::سُبَاتا| ]] [[شامل این ریشه::سبت| ]][[ریشه غیر ربط::سبت| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل| ]][[ریشه غیر ربط::جعل| ]][[شامل این کلمه::النّهَار|النَّهَارَ]] [[کلمه غیر ربط::النّهَار| ]] [[شامل این ریشه::نهر| ]][[ریشه غیر ربط::نهر| ]][[شامل این کلمه::نُشُورا|نُشُوراً]] [[کلمه غیر ربط::نُشُورا| ]] [[شامل این ریشه::نشر| ]][[ریشه غیر ربط::نشر| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل| ]][[ریشه غیر ربط::جعل| ]][[شامل این کلمه::لَکُم|لَکُمُ]] [[شامل این ریشه::کم| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::اللّيْل|اللَّيْلَ]] [[کلمه غیر ربط::اللّيْل| ]] [[شامل این ریشه::ليل| ]][[ریشه غیر ربط::ليل| ]][[شامل این کلمه::لِبَاسا|لِبَاساً]] [[کلمه غیر ربط::لِبَاسا| ]] [[شامل این ریشه::لبس| ]][[ریشه غیر ربط::لبس| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّوْم|النَّوْمَ]] [[کلمه غیر ربط::النّوْم| ]] [[شامل این ریشه::نوم| ]][[ریشه غیر ربط::نوم| ]][[شامل این کلمه::سُبَاتا|سُبَاتاً]] [[کلمه غیر ربط::سُبَاتا| ]] [[شامل این ریشه::سبت| ]][[ریشه غیر ربط::سبت| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::جَعَل|جَعَلَ]] [[کلمه غیر ربط::جَعَل| ]] [[شامل این ریشه::جعل| ]][[ریشه غیر ربط::جعل| ]][[شامل این کلمه::النّهَار|النَّهَارَ]] [[کلمه غیر ربط::النّهَار| ]] [[شامل این ریشه::نهر| ]][[ریشه غیر ربط::نهر| ]][[شامل این کلمه::نُشُورا|نُشُوراً]] [[کلمه غیر ربط::نُشُورا| ]] [[شامل این ریشه::نشر| ]][[ریشه غیر ربط::نشر| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و اوست کسی که شب را پوششی نهاد و خواب را (مایهی) باز گرفتن از کار و آرامشی قرار داد، و روز را (برای) بهپاخاستن و پراکنده شدن (برای دستیابی به نیازهای زندگی) نهاد. | |-|صادقی تهرانی=و اوست کسی که شب را پوششی نهاد و خواب را (مایهی) باز گرفتن از کار و آرامشی قرار داد، و روز را (برای) بهپاخاستن و پراکنده شدن (برای دستیابی به نیازهای زندگی) نهاد. | ||
|-|معزی=و او است آنکه گردانید برای شما شب را پوششی و خواب را آرامشی و گردانید روز را برانگیختنی | |-|معزی=و او است آنکه گردانید برای شما شب را پوششی و خواب را آرامشی و گردانید روز را برانگیختنی | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And it is He who made the night a covering for you, and sleep for rest; and He made the day a revival.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الفرقان | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/025047.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/025047.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الفرقان | نزول = [[نازل شده در سال::6|٦ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::47|٤٧]] | قبلی = الفرقان ٤٦ | بعدی = الفرقان ٤٨ | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«لِبَاساً»: مراد این است که تاریکی شب همچون جامه شما را در خود میپوشاند. «سُبَاتاً»: تعطیل کار به منظور استراحت و تجدید قوا است. ضمناً اشاره لطیفی به تعطیل فعّالیّتهای برخی از اندامهای بدن به هنگام خواب دارد. «نُشُوراً»: بیداری. مراد وقت بیداری و تلاش و کوشش و حرکت و جنبش است که به زنده شدن دوباره رستاخیز میماند (نگا: فرقان / و ، فاطر / ملک / ). | «لِبَاساً»: مراد این است که تاریکی شب همچون جامه شما را در خود میپوشاند. «سُبَاتاً»: تعطیل کار به منظور استراحت و تجدید قوا است. ضمناً اشاره لطیفی به تعطیل فعّالیّتهای برخی از اندامهای بدن به هنگام خواب دارد. «نُشُوراً»: بیداری. مراد وقت بیداری و تلاش و کوشش و حرکت و جنبش است که به زنده شدن دوباره رستاخیز میماند (نگا: فرقان / و ، فاطر / ملک / ). | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۵#link203 | آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۵#link203 | آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۵#link204 | بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۵#link204 | بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها]] | ||
خط ۴۹: | خط ۵۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۶#link219 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۲۶#link219 | بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۲#link59 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۵۲#link59 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً «47» | |||
و او كسى است كه شب را براى شما پوشش و خواب را آرام بخش گردانيد و روز را زمان برخاستن (و تلاش) شما قرار داد. | |||
===نکته ها=== | |||
در قرآن كريم از چند چيز به عنوان «لباس» ياد شده است: شب، «جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً» «1»، همسر؛ «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» «2» وتقوا «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ» «3» | |||
---- | |||
«1». فرقان، 47. | |||
«2». بقره، 187. | |||
«3». اعراف، 26. | |||
جلد 6 - صفحه 265 | |||
«سبت» يعنى قطع و تعطيل كار. به استراحت بعد از تلاش نيز «سبت» مىگويند. «1» | |||
«نشور» از «نشر»، به معناى پخش شدن مردم در روز براى كار و تلاش است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- گردش شب و روز تصادف نيست، اهداف و برنامههاى حكيمانهاى در آن نهفته است. «جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً» | |||
2- پديدهى شب، يك نعمت الهى براى بشر است. «لَكُمُ» | |||
3- خواب و بيدارى خود را با طبيعت هماهنگ كنيم. «اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً» تاريكى و سكوت، در ايجاد آرامش مؤثّرند، چنانكه وجود نور در تلاش و جنب و جوش انسان، مؤثّر است. | |||
4- شب، حافظ جسم وسلامتى است، چنانكه لباس، حافظ بدن است. «اللَّيْلَ لِباساً» | |||
5- گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش در روز، نشانهى ربوبيّت خداوند است. رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ ... وَ هُوَ الَّذِي ... | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) | |||
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً: و پروردگار شما آن ذاتى است كه گردانيد براى شما شب را پوششى تا در آن آرام گيريد. | |||
نكته: تشبيه تاريكى شب به لباس درستر است، زيرا لباس ساتر بدن است، چنانكه تاريكى شب ساتر اشياء است. وَ النَّوْمَ سُباتاً: و خواب را راحتى براى ابدان تا آسايش يابند به قطع مشاغل. وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً: و قرار داد روز را انتشار و پراكنده شدن در آن براى طلب معيشت، يا مقرر فرمود روز را برانگيختن، يعنى شما را در روز از خواب غفلت برانگيخت مانند برانگيختن مردگان. پس اين اشاره است به آنكه خواب و بيدارى، نمونه مردن و زنده شدن است، زيرا خواب مشابه مرگ است در قطع حيات، و بيدارى بعد از خواب مماثل بعث است. و «النّوم اخ الموت» نيز اشاره به آنست. | |||
و نيز از جمله فرمايشات نبوى صلّى اللّه عليه و آله است فرمود: قسم به خدائى كه مرا مبعوث ساخته، هر آينه مىميريد چنانكه مىخوابيد، و برانگيخته مىشويد چنانكه بيدار مىشويد، و نيست بعد از مرگ جائى سواى بهشت يا جهنم. «1» تنبيه: آيه شريفه با وجود دلالت آن بر قدرت آفريدگار، اظهار نعم اوست بر خلقان، زيرا شب و روز و خواب و بيدارى، متضمن بسيارى از فوائد دينى و دنيائى و آخرتى است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42) أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (44) أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (45) | |||
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (46) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (50) | |||
ترجمه | |||
و چون بينند تو را نميگيرندت مگر باستهزاء آيا اينست آنكه برانگيخت او را خدا برسالت | |||
همانا نزديك بود كه گمراه كند ما را از خدايانمان اگر نبود آنكه صبر كرديم بر آنها و زود باشد بدانند وقتى كه بينند عذاب را كه كيست گمراهتر | |||
آيا ديدى آنرا كه گرفت خدايش را خواهش نفس خود آيا پس تو ميباشى بر او نگهبان | |||
يا مىپندارى كه بيشتر آنها ميشنوند يا بعقل در مىيابند نيستند آنها مگر مانند چهار پايان بلكه آنها گمراهترند | |||
آيا نظر نكردى بسوى پروردگارت كه چگونه گسترده گردانيد سايه را و اگر خواسته باشد هر آينه بگرداند آنرا ثابت پس قرار داديم آفتاب را بر آن راهنما | |||
پس كشيديم آنرا بسوى خود كشيدنى آسان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 78 | |||
و او است آنكه قرار داد براى شما شب را پوشش و خواب را آسايش و قرار داد روز را زمان انتشار | |||
و او است آنكه فرستاد بادها را بشارت دهندگان پيشاپيش رحمتش و فرو فرستاديم از آسمان آبى پاك | |||
تا زنده كنيم بآن ديار بائرى را و سيراب كنيم بآن از آنچه آفريديم چهارپايان و مردمان بسيارى را | |||
و هر آينه بتحقيق دوران داديم آنرا ميانشان تا متذكر شوند پس ابا نمودند بيشتر مردم مگر ناسپاسى و كفران را. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال در تعقيب احوال كفار مكه فرموده كه و چون تو را به بينند فقط وسيله استهزاء و سخريّه براى خودشان قرار ميدهند و بطور تمسخر با يكديگر ميگويند آيا اين مرد فقير آنچنان كسى است كه خدا او را مبعوث به پيغمبرى نمود نزديك بود بسحر بيان و گفتار شيرين و ارائه خوارق عادات ما را از پرستش بتهامان منصرف و از راه آباء و اجدادمان باز دارد و خوب شد ما گول نخورديم و باقى مانديم بدين خودمان و صبر نموديم بر عبادت بتهامان ولى زود باشد كه بدانند وقتى كه عذاب سخت ما را به بينند كه حق با كه بود و چه كسانى در طريق ضلالت و گمراهى مشى مينمودند پيروان تو يا آنها و براى قوّت قلب در انجام وظيفه و تسلّاى خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرموده آيا ديدى تو كسيرا كه فقط دلخواه خود را مانند خدا مطاع و متبوع خود قرار داده يا بدلخواه خود هر چندى خدائى براى خود اتّخاذ ميكند چون گفتهاند بتپرستان مكه چنين بودند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اقرار كند كه چنين كسيرا ديده و بعدا فرموده آيا تو ميتوانى او را نگهدارى كنى و مانع شوى از هوا پرستى يا بتپرستى او يقينا نميتوانى چون تو چنين قدرتى ندارى و او گوش بحرف حساب نميدهد و فكر نميكند تا چيزى بفهمد وظيفه تو فقط دعوت و موعظه و نصيحت و نتيجه آن اتمام حجّت است و گفتهاند استفهام اول براى تقرير و تعجب است و استفهام دوم براى انكار ولى بنظر حقير محتمل است أ رأيت بمعناى اخبرنى باشد و يك استفهام انكارى بيش نباشد يعنى بگو بمن كسيكه هواپرست شد و گوش بسخن حق نداد تو ميتوانى بقوه خود او را خداپرست كنى نه چنين است بلكه گمان ميكنى كه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 79 | |||
بيشتر آنها گوش بحرف حق ميدهند و تعقل و تفكر مينمايند لذا اهتمام بشأن آنها و طمع بايمانشان دارى ولى آنها مانند چهارپايانند در نشنيدن حق و نداشتن عقل و فكر بلكه گمراهترند از آنها بجهات عديده از آن جمله آنكه آنها مطيع و منقاد مالك و مربّى و ولىّ نعمت خودشانند و اينها مطيع و منقاد پروردگار و منعم خودشان نيستند و آنها تميز ميدهند كسانيرا كه بآنها احسان ميكنند از كسانيكه بآنها اسائه نمايند و اينها اين تميز را هم ندارند و آنها منافع خودشان را جلب مينمايند و مضار خودشان را دفع ميكنند باندك الهامى كه از حق بآنها ميشود و اينها با اين همه آيات بيّنات و معجزات ظاهرات از خدا و پيغمبر او براى بيان مضار و منافع دنيوى و اخروى آنها ابدا اعتنائى نميكنند و متوجه بصلاح و فساد كار خودشان نيستند و آنها قادر بر تحصيل علم و كمال و ترقى و تعالى بمقامات عاليه نيستند لذا طلب نميكنند و اينها با آنكه قادرند خود را ببلندترين مقامات خلق برسانند رو باسفل السافلين ميروند و آنها مرض جهلشان مسرى نيست و بكسى ضرر نميرساند و اينها عالمى را بجهالت و ضلالت و غوايت و گمراهى مياندازند و اينكه خداوند فرموده بيشتر آنها گوش بسخن حق نميدهند و تعقل نميكنند براى آنستكه بعضى از آنها گوش ميدهند و ميفهمند و ميدانند ولى تكبر و عناد و رياست دو روزه دنيا آنها را از قبول حق باز ميدارد و اينها حال و مئالشان بمراتب بدتر از سايرين است چون كفرشان جحودى است كه بدترين اقسام كفر است و قمى ره فرموده نازل شد در باره قريش براى آنكه امر معاش بر آنها سخت شد و از مكه بيرون آمدند و متفرق شدند و چون يكنفر از آنها درخت خوب يا سنگ خوبى را ميديد و خوشش ميآمد پرستش مينمود آنرا و قربانى مينمودند براى آن و بخونش آنرا آلوده ميكردند و چون شتر و گوسفندشان مريض ميشد آنرا براى شفاء بمعبودشان مىماليدند تا روزى مردى شترش را آورد بمالد بچنين سنگى كه آنرا سعد صخره ميناميدندرم كرد و پرت شد و اعضائش متفرق گشت و دو شعر از او نقل نموده كه حاصلش آنستكه ما آمديم بوسيله سعد بسعادت برسيم بشقاوت رسيديم اين سنگ بى ثمرى است كه سعادت و شقاوت را تميز نميدهد و ديگرى براى تبرك آمد ديد روباهى بر سر آن بول ميكند و شعرى از او نقل نموده كه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 80 | |||
معناى آن آنستكه خدائى كه روباه بر سرش بول كند ذليل و ناتوان است و در مجمع از سعيد بن جبير نقل نموده كه معمول بتپرستان مكه اين بود كه سنگ يا بتى را ميپرستيدند و چون بهتر از آنرا ميديدند آنرا دور ميانداختند و ديگرى را اختيار ميكردند و اين معناى من اتّخذا آلهه هواه است و خداوند بعد از نكوهش كفار بطرز بديعى اظهار قدرت خود را براى مردم نموده بمخاطبه جديدى با پيغمبر خود باين تقريب كه آيا نديدى پروردگارت چگونه كشيد و پهن نمود سايه را كه روشنى خالى از حرارت و زنندگى و ملايم با حس و طبع و واجد روح و صفا است از طلوع فجر تا بعد از طلوع آفتاب چنانچه قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در اين آيه كه فرمود سايه ما بين طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و اگر ميخواست خدا آنرا ثابت و ساكن و بيك منوال بدون كم و زياد شدن قرار ميداد ولى بمقتضاى حكمت و براى آنكه مردم اين نعمت خدا را بشناسند و قدردانى كنند آفتاب را معرّف و مبيّن و دليل بر وجود او قرار داد چون اگر تابش نور آفتاب نبود وجود سايه معلوم نميشد لذا بتبع حركت آفتاب كم و زياد شد و قدر و قيمتش ظاهر گشت پس خداوند گرفت و كشيد آنرا بسوى خود و عالم غيب بارتفاع آفتاب در وسط روز و غروب آن در شب بگرفتن و كشيدنى آسان و ملايم و بتدريج و تبع حركت غير تا باين بسط و قبض و ارتفاع و انخفاض و طلوع و غروب مصالح و منافع بندگان تأمين و امورشان منظم و مرتب گردد و الحق سايه يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است كه بيشتر قدرش در هواى گرم مخصوصا مناطق حاره معلوم ميشود لذا ظلّ ممدود جزء نعم بهشت شمرده شده و در برهان از اين شهر آشوب نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در جحفه نزول فرمود در زير درخت كم سايهئى و اصحاب دور آنحضرت جمع شدند و او ناراحت گرديد پس آندرخت كوچك باذن خداوند بلند شد و همه را سايه كرد و نازل شد الم تر الى ربّك كيف مدّالظّلّ و لو شاء لجعله ساكنا و حكماء باين آيه استشهاد براى وجود منبسط نمودهاند و او است آن خداوندى كه شب را مانند لباس ساتر بندگان و پوشاننده آنها از انظار قرار داد و خواب را راحت ابدان و قاطع اعمال آنها فرمود چون اصل سبت بمعناى قطع است تا استراحت كنند و خستگى آنها رفع شود و روز را | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 81 | |||
وقت حشر و نشر براى اداره معاش قرار داد و از اينجا است كه خواب و بيدارى را نمونهئى از مرگ و حشر قرار دادهاند و در حديث نبوى است كه چنانچه ميخوابيد ميميريد و چنانچه بيدار ميشويد برانگيخته ميگرديد و او است آن خداوندى كه فرستاد بادها را در حاليكه بشارت دهندگان يا پراكنده كنندگان ابرند چون نشرا بنون جمع نشور بمعناى ناشر نيز قرائت شده است پيش از نزول باران رحمت خود و نازل نموديم ما از جانب بالا آبيرا كه پاك و پاكيزه و پاك كننده هر چيزى است كه بآن اصابت نمايد براى تكميل نعمت و تتميم منّت در احياء اراضى موات بروئيدن نبات و ابقاء بساتين معموره بمايه حيات و براى آنكه بياشامانيم آنرا ببسيارى از مخلوقاتمان از جنس شتر و گاو و گوسفند و افراد بشر و چون از بلدة بلد و مكان اراده شده موصوف بصفت مذكّر كه ميّت باشد گرديده و ما ذكر اين نعمت بزرگ را در قرآن و ساير كتب به بيانات مختلفه نموديم يا باران را در بلاد مختلفه و اوقات متغايره با صفات متفاوته از ريز و درشت و تند و كند و غيرها نازل نموديم تا مردم متذكر شوند بوفور نعمت و كمال قدرت ما و شكرگزار و فرمانبردار باشند يا بدانند كه ما ميتوانيم آنرا طورى و وقتى و جائى نازل نمائيم كه براى آنها نافع باشد يا مضر و ميتوانيم آنرا از بلد آنها ببلد غير و از بلد غير ببلد آنها و از بيابان ببلد و از بلد به بيابان منتقل نمائيم خلاصه آنكه تمام اختياراتش بدست ما است و بر طبق حكمت و اقتضاء مصلحت گردش ميكند و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچ روزى نيامده است بر اهل دنيا از بدو آفرينش مگر آنكه آمده است در آنروز باران و خواهد آمد پس قرار ميدهد خدا آنرا در هر جا كه بخواهد و نيز از آنحضرت روايت شده كه هيچ سالى بارانش بيشتر از سال ديگر نيست ولى چون گروهى گنه كار شوند خدا باران آنها را بر گروه ديگر نازل فرمايد و اگر همه گناه كار باشند بارانشان در بيابان و كويرها ببارد و با اين همه موجبات شكر گذارى از طرف خداوند باز بيشتر مردم كارى نكردند جز كفران نعمت به ناشكرى و معصيت و انكار و استكبار و نسبت دادن باران را بنزول يا طلوع كواكب كه گفتهاند معمول عرب بوده اگر بقصد استقلال باشد از مراتب | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 82 | |||
كفران بلكه كفر است و اگر بقصد وساطت و مسخّر بودن آنها باراده الهى باشد ظاهرا عيبى ندارد و اگر مراد بيان اماره نزول آن باشد خالى از اشكال نيست و بهتر آنستكه هر وقت امرى نسبت بوسائط داده شود اسمى از اراده الهى ببرند كه به ادب نزديكتر است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ لِباساً وَ النَّومَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) | |||
و او است خداوندي که جعل فرمود براي شما افراد بشر شب را لباس و خواب را سبات و استراحت و قرار داد روز را براي انتشار و رفت و آمد. | |||
(وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ لِباساً) همين نحوي که لباس حفظ ميكند انسان را از سرما و گرما و ستر ميكند عورت و معايب بدن را همين نحو شب ستر ميكند معايب افعال را و حفظ ميكند قواي بدن را. | |||
«وَ النَّومَ سُباتاً» و خواب را خداوند براي استراحت قواي انسان قرار داد که از كار باز داشته شود، چشم نبيند گوش نشنود، و زبان نگويد بدن در سير و حركت نباشد خستهگيهاي آنها بر طرف شود قواي آنها قوة بگيرد که گفتند: | |||
(النوم اخ الموت) | |||
فرقش بقاي روح است و زوال آن. | |||
(وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً) نشر روز قيامت اينکه است که فرداي قيامت که تمام حاضر ميشوند روز حشر است که تمام مجتمع با يكديگر محشور ميشوند و روز نشر است که هر كدام به عمل خود گرفتار هستند در دنيا هم روز تمام از منازل که بمنزله قبر است بيرون ميآيند و يكديگر را ملاقات ميكنند و با هم محشور ميشوند و هر كدام به عمل خود مشغول ميشوند. | |||
نجار به نجاري بناء به بنّايي تاجر به تجارت كاسب بكسب كارمند بكار خود که نشر و تفرقه است بايد متنبه شد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 47)- بعد از ذکر نعمت سایهها، به شرح دو نعمت دیگر که کاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه دیگری از اسرار نظام هستی را که بیانگر وجود خداست روشن میسازد، میفرماید: «او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً). | |||
این پرده ظلمانی نه تنها انسانها که تمام موجودات روی زمین را در خود مستور میسازد و آنها را همچون لباس، محفوظ میدارد و همچون پوششی که انسان به هنگام خواب برای ایجاد تاریکی و استراحت از آن استفاده میکند، او را در بر میگیرد. | |||
بعد اشاره به نعمت خواب کرده، میفرماید: «و خواب را استراحت» قرار داد (وَ النَّوْمَ سُباتاً). | |||
ج3، ص341 | |||
خواب به موقع و به اندازه، تجدید کننده تمام نیروهای بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت، و بهترین وسیله برای آرامش اعصاب است. | |||
در پایان آیه به نعمت «روز» اشاره کرده، میفرماید: «و روز را وسیله حرکت و حیات» قرار داد (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً). | |||
و به راستی روشنایی روز از نظر روح و جسم انسان، حرکت آفرین است همان گونه که تاریکی، خوابآور و آرامبخش است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۹۸: | خط ۲۷۳: | ||
[[رده:عوامل آرامش]][[رده:منافع انسان ها]][[رده:نیازهاى انسان]][[رده:تشبیه به لباس]][[رده:تشبیه شب]][[رده:توحید افعالى]][[رده:آثار قدرت خدا]][[رده:افعال خدا]][[رده:خالقیت خدا]][[رده:نشانه هاى ربوبیت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:فواید خواب]][[رده:اهمیت گردش روز]][[رده:تلاش در روز]][[رده:فواید روز]][[رده:گردش روز]][[رده:آرامش در شب]][[رده:اهمیت گردش شب]][[رده:خالق شب]][[رده:فواید شب]][[رده:گردش شب]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:نعمت خواب]][[رده:نعمت روز]][[رده:نعمت شب]][[رده:عوامل تأمین نیاز]] | [[رده:عوامل آرامش]][[رده:منافع انسان ها]][[رده:نیازهاى انسان]][[رده:تشبیه به لباس]][[رده:تشبیه شب]][[رده:توحید افعالى]][[رده:آثار قدرت خدا]][[رده:افعال خدا]][[رده:خالقیت خدا]][[رده:نشانه هاى ربوبیت خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:فواید خواب]][[رده:اهمیت گردش روز]][[رده:تلاش در روز]][[رده:فواید روز]][[رده:گردش روز]][[رده:آرامش در شب]][[رده:اهمیت گردش شب]][[رده:خالق شب]][[رده:فواید شب]][[رده:گردش شب]][[رده:تشبیهات قرآن]][[رده:نعمت خواب]][[رده:نعمت روز]][[رده:نعمت شب]][[رده:عوامل تأمین نیاز]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الفرقان ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الفرقان ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 47 سوره فرقان | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 47 سوره فرقان,فرقان 47,وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً,عوامل آرامش,منافع انسان ها,نیازهاى انسان,تشبیه به لباس,تشبیه شب,توحید افعالى,آثار قدرت خدا,افعال خدا,خالقیت خدا,نشانه هاى ربوبیت خدا,نعمتهاى خدا,فواید خواب,اهمیت گردش روز,تلاش در روز,فواید روز,گردش روز,آرامش در شب,اهمیت گردش شب,خالق شب,فواید شب,گردش شب,تشبیهات قرآن,نعمت خواب,نعمت روز,نعمت شب,عوامل تأمین نیاز,آیات قرآن سوره الفرقان | |||
|description=وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۱
کپی متن آیه |
---|
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوراً |
ترجمه
الفرقان ٤٦ | آیه ٤٧ | الفرقان ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِبَاساً»: مراد این است که تاریکی شب همچون جامه شما را در خود میپوشاند. «سُبَاتاً»: تعطیل کار به منظور استراحت و تجدید قوا است. ضمناً اشاره لطیفی به تعطیل فعّالیّتهای برخی از اندامهای بدن به هنگام خواب دارد. «نُشُوراً»: بیداری. مراد وقت بیداری و تلاش و کوشش و حرکت و جنبش است که به زنده شدن دوباره رستاخیز میماند (نگا: فرقان / و ، فاطر / ملک / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان
- بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها
- مراد از معبود گرفتن هواى نفس و توضيحى درباره جمله : ((اتخذ الهه هويه ))
- نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا
- تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و...
- معناى ((مد الظل )) از نظر ديگر مفسرين
- اشاره به نعمت باد و آب باران
- مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا)
- تشبيه انقسام مردم به مؤ من و كافر، به آب دو دريا (يكى گوارا و ديگرى ناگوار) وبه خلقت زن و مرد از نطفه
- مقصود از استثنا ((الا من شاء ان يتخذ الى زبه سبيلا)) در آيه :((قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء...))
- نظر مفسرين درباره استثناء مذكور
- تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است
- معناى جمله ((الرحمن فسئل به خبيرا)) و اقوال مختلف مفسرين در اين باره
- حكايت استكبار مشركين از سجده براى خداوند و فزونى نفرتشان از آن
- بيان استغنا و تعزز خداوند در مقابل استكبار مشركين
- تنظير روشنگرى عالم روحانى و معنوى انسانها باارسال رسل ، به روشنگرى عالم طبيعت با شمس و قمر
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً «47»
و او كسى است كه شب را براى شما پوشش و خواب را آرام بخش گردانيد و روز را زمان برخاستن (و تلاش) شما قرار داد.
نکته ها
در قرآن كريم از چند چيز به عنوان «لباس» ياد شده است: شب، «جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً» «1»، همسر؛ «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» «2» وتقوا «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ» «3»
«1». فرقان، 47.
«2». بقره، 187.
«3». اعراف، 26.
جلد 6 - صفحه 265
«سبت» يعنى قطع و تعطيل كار. به استراحت بعد از تلاش نيز «سبت» مىگويند. «1»
«نشور» از «نشر»، به معناى پخش شدن مردم در روز براى كار و تلاش است.
پیام ها
1- گردش شب و روز تصادف نيست، اهداف و برنامههاى حكيمانهاى در آن نهفته است. «جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً»
2- پديدهى شب، يك نعمت الهى براى بشر است. «لَكُمُ»
3- خواب و بيدارى خود را با طبيعت هماهنگ كنيم. «اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً» تاريكى و سكوت، در ايجاد آرامش مؤثّرند، چنانكه وجود نور در تلاش و جنب و جوش انسان، مؤثّر است.
4- شب، حافظ جسم وسلامتى است، چنانكه لباس، حافظ بدن است. «اللَّيْلَ لِباساً»
5- گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش در روز، نشانهى ربوبيّت خداوند است. رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ ... وَ هُوَ الَّذِي ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47)
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً: و پروردگار شما آن ذاتى است كه گردانيد براى شما شب را پوششى تا در آن آرام گيريد.
نكته: تشبيه تاريكى شب به لباس درستر است، زيرا لباس ساتر بدن است، چنانكه تاريكى شب ساتر اشياء است. وَ النَّوْمَ سُباتاً: و خواب را راحتى براى ابدان تا آسايش يابند به قطع مشاغل. وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً: و قرار داد روز را انتشار و پراكنده شدن در آن براى طلب معيشت، يا مقرر فرمود روز را برانگيختن، يعنى شما را در روز از خواب غفلت برانگيخت مانند برانگيختن مردگان. پس اين اشاره است به آنكه خواب و بيدارى، نمونه مردن و زنده شدن است، زيرا خواب مشابه مرگ است در قطع حيات، و بيدارى بعد از خواب مماثل بعث است. و «النّوم اخ الموت» نيز اشاره به آنست.
و نيز از جمله فرمايشات نبوى صلّى اللّه عليه و آله است فرمود: قسم به خدائى كه مرا مبعوث ساخته، هر آينه مىميريد چنانكه مىخوابيد، و برانگيخته مىشويد چنانكه بيدار مىشويد، و نيست بعد از مرگ جائى سواى بهشت يا جهنم. «1» تنبيه: آيه شريفه با وجود دلالت آن بر قدرت آفريدگار، اظهار نعم اوست بر خلقان، زيرا شب و روز و خواب و بيدارى، متضمن بسيارى از فوائد دينى و دنيائى و آخرتى است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42) أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (44) أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (45)
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (46) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (50)
ترجمه
و چون بينند تو را نميگيرندت مگر باستهزاء آيا اينست آنكه برانگيخت او را خدا برسالت
همانا نزديك بود كه گمراه كند ما را از خدايانمان اگر نبود آنكه صبر كرديم بر آنها و زود باشد بدانند وقتى كه بينند عذاب را كه كيست گمراهتر
آيا ديدى آنرا كه گرفت خدايش را خواهش نفس خود آيا پس تو ميباشى بر او نگهبان
يا مىپندارى كه بيشتر آنها ميشنوند يا بعقل در مىيابند نيستند آنها مگر مانند چهار پايان بلكه آنها گمراهترند
آيا نظر نكردى بسوى پروردگارت كه چگونه گسترده گردانيد سايه را و اگر خواسته باشد هر آينه بگرداند آنرا ثابت پس قرار داديم آفتاب را بر آن راهنما
پس كشيديم آنرا بسوى خود كشيدنى آسان
جلد 4 صفحه 78
و او است آنكه قرار داد براى شما شب را پوشش و خواب را آسايش و قرار داد روز را زمان انتشار
و او است آنكه فرستاد بادها را بشارت دهندگان پيشاپيش رحمتش و فرو فرستاديم از آسمان آبى پاك
تا زنده كنيم بآن ديار بائرى را و سيراب كنيم بآن از آنچه آفريديم چهارپايان و مردمان بسيارى را
و هر آينه بتحقيق دوران داديم آنرا ميانشان تا متذكر شوند پس ابا نمودند بيشتر مردم مگر ناسپاسى و كفران را.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال كفار مكه فرموده كه و چون تو را به بينند فقط وسيله استهزاء و سخريّه براى خودشان قرار ميدهند و بطور تمسخر با يكديگر ميگويند آيا اين مرد فقير آنچنان كسى است كه خدا او را مبعوث به پيغمبرى نمود نزديك بود بسحر بيان و گفتار شيرين و ارائه خوارق عادات ما را از پرستش بتهامان منصرف و از راه آباء و اجدادمان باز دارد و خوب شد ما گول نخورديم و باقى مانديم بدين خودمان و صبر نموديم بر عبادت بتهامان ولى زود باشد كه بدانند وقتى كه عذاب سخت ما را به بينند كه حق با كه بود و چه كسانى در طريق ضلالت و گمراهى مشى مينمودند پيروان تو يا آنها و براى قوّت قلب در انجام وظيفه و تسلّاى خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرموده آيا ديدى تو كسيرا كه فقط دلخواه خود را مانند خدا مطاع و متبوع خود قرار داده يا بدلخواه خود هر چندى خدائى براى خود اتّخاذ ميكند چون گفتهاند بتپرستان مكه چنين بودند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اقرار كند كه چنين كسيرا ديده و بعدا فرموده آيا تو ميتوانى او را نگهدارى كنى و مانع شوى از هوا پرستى يا بتپرستى او يقينا نميتوانى چون تو چنين قدرتى ندارى و او گوش بحرف حساب نميدهد و فكر نميكند تا چيزى بفهمد وظيفه تو فقط دعوت و موعظه و نصيحت و نتيجه آن اتمام حجّت است و گفتهاند استفهام اول براى تقرير و تعجب است و استفهام دوم براى انكار ولى بنظر حقير محتمل است أ رأيت بمعناى اخبرنى باشد و يك استفهام انكارى بيش نباشد يعنى بگو بمن كسيكه هواپرست شد و گوش بسخن حق نداد تو ميتوانى بقوه خود او را خداپرست كنى نه چنين است بلكه گمان ميكنى كه
جلد 4 صفحه 79
بيشتر آنها گوش بحرف حق ميدهند و تعقل و تفكر مينمايند لذا اهتمام بشأن آنها و طمع بايمانشان دارى ولى آنها مانند چهارپايانند در نشنيدن حق و نداشتن عقل و فكر بلكه گمراهترند از آنها بجهات عديده از آن جمله آنكه آنها مطيع و منقاد مالك و مربّى و ولىّ نعمت خودشانند و اينها مطيع و منقاد پروردگار و منعم خودشان نيستند و آنها تميز ميدهند كسانيرا كه بآنها احسان ميكنند از كسانيكه بآنها اسائه نمايند و اينها اين تميز را هم ندارند و آنها منافع خودشان را جلب مينمايند و مضار خودشان را دفع ميكنند باندك الهامى كه از حق بآنها ميشود و اينها با اين همه آيات بيّنات و معجزات ظاهرات از خدا و پيغمبر او براى بيان مضار و منافع دنيوى و اخروى آنها ابدا اعتنائى نميكنند و متوجه بصلاح و فساد كار خودشان نيستند و آنها قادر بر تحصيل علم و كمال و ترقى و تعالى بمقامات عاليه نيستند لذا طلب نميكنند و اينها با آنكه قادرند خود را ببلندترين مقامات خلق برسانند رو باسفل السافلين ميروند و آنها مرض جهلشان مسرى نيست و بكسى ضرر نميرساند و اينها عالمى را بجهالت و ضلالت و غوايت و گمراهى مياندازند و اينكه خداوند فرموده بيشتر آنها گوش بسخن حق نميدهند و تعقل نميكنند براى آنستكه بعضى از آنها گوش ميدهند و ميفهمند و ميدانند ولى تكبر و عناد و رياست دو روزه دنيا آنها را از قبول حق باز ميدارد و اينها حال و مئالشان بمراتب بدتر از سايرين است چون كفرشان جحودى است كه بدترين اقسام كفر است و قمى ره فرموده نازل شد در باره قريش براى آنكه امر معاش بر آنها سخت شد و از مكه بيرون آمدند و متفرق شدند و چون يكنفر از آنها درخت خوب يا سنگ خوبى را ميديد و خوشش ميآمد پرستش مينمود آنرا و قربانى مينمودند براى آن و بخونش آنرا آلوده ميكردند و چون شتر و گوسفندشان مريض ميشد آنرا براى شفاء بمعبودشان مىماليدند تا روزى مردى شترش را آورد بمالد بچنين سنگى كه آنرا سعد صخره ميناميدندرم كرد و پرت شد و اعضائش متفرق گشت و دو شعر از او نقل نموده كه حاصلش آنستكه ما آمديم بوسيله سعد بسعادت برسيم بشقاوت رسيديم اين سنگ بى ثمرى است كه سعادت و شقاوت را تميز نميدهد و ديگرى براى تبرك آمد ديد روباهى بر سر آن بول ميكند و شعرى از او نقل نموده كه
جلد 4 صفحه 80
معناى آن آنستكه خدائى كه روباه بر سرش بول كند ذليل و ناتوان است و در مجمع از سعيد بن جبير نقل نموده كه معمول بتپرستان مكه اين بود كه سنگ يا بتى را ميپرستيدند و چون بهتر از آنرا ميديدند آنرا دور ميانداختند و ديگرى را اختيار ميكردند و اين معناى من اتّخذا آلهه هواه است و خداوند بعد از نكوهش كفار بطرز بديعى اظهار قدرت خود را براى مردم نموده بمخاطبه جديدى با پيغمبر خود باين تقريب كه آيا نديدى پروردگارت چگونه كشيد و پهن نمود سايه را كه روشنى خالى از حرارت و زنندگى و ملايم با حس و طبع و واجد روح و صفا است از طلوع فجر تا بعد از طلوع آفتاب چنانچه قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در اين آيه كه فرمود سايه ما بين طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و اگر ميخواست خدا آنرا ثابت و ساكن و بيك منوال بدون كم و زياد شدن قرار ميداد ولى بمقتضاى حكمت و براى آنكه مردم اين نعمت خدا را بشناسند و قدردانى كنند آفتاب را معرّف و مبيّن و دليل بر وجود او قرار داد چون اگر تابش نور آفتاب نبود وجود سايه معلوم نميشد لذا بتبع حركت آفتاب كم و زياد شد و قدر و قيمتش ظاهر گشت پس خداوند گرفت و كشيد آنرا بسوى خود و عالم غيب بارتفاع آفتاب در وسط روز و غروب آن در شب بگرفتن و كشيدنى آسان و ملايم و بتدريج و تبع حركت غير تا باين بسط و قبض و ارتفاع و انخفاض و طلوع و غروب مصالح و منافع بندگان تأمين و امورشان منظم و مرتب گردد و الحق سايه يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است كه بيشتر قدرش در هواى گرم مخصوصا مناطق حاره معلوم ميشود لذا ظلّ ممدود جزء نعم بهشت شمرده شده و در برهان از اين شهر آشوب نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در جحفه نزول فرمود در زير درخت كم سايهئى و اصحاب دور آنحضرت جمع شدند و او ناراحت گرديد پس آندرخت كوچك باذن خداوند بلند شد و همه را سايه كرد و نازل شد الم تر الى ربّك كيف مدّالظّلّ و لو شاء لجعله ساكنا و حكماء باين آيه استشهاد براى وجود منبسط نمودهاند و او است آن خداوندى كه شب را مانند لباس ساتر بندگان و پوشاننده آنها از انظار قرار داد و خواب را راحت ابدان و قاطع اعمال آنها فرمود چون اصل سبت بمعناى قطع است تا استراحت كنند و خستگى آنها رفع شود و روز را
جلد 4 صفحه 81
وقت حشر و نشر براى اداره معاش قرار داد و از اينجا است كه خواب و بيدارى را نمونهئى از مرگ و حشر قرار دادهاند و در حديث نبوى است كه چنانچه ميخوابيد ميميريد و چنانچه بيدار ميشويد برانگيخته ميگرديد و او است آن خداوندى كه فرستاد بادها را در حاليكه بشارت دهندگان يا پراكنده كنندگان ابرند چون نشرا بنون جمع نشور بمعناى ناشر نيز قرائت شده است پيش از نزول باران رحمت خود و نازل نموديم ما از جانب بالا آبيرا كه پاك و پاكيزه و پاك كننده هر چيزى است كه بآن اصابت نمايد براى تكميل نعمت و تتميم منّت در احياء اراضى موات بروئيدن نبات و ابقاء بساتين معموره بمايه حيات و براى آنكه بياشامانيم آنرا ببسيارى از مخلوقاتمان از جنس شتر و گاو و گوسفند و افراد بشر و چون از بلدة بلد و مكان اراده شده موصوف بصفت مذكّر كه ميّت باشد گرديده و ما ذكر اين نعمت بزرگ را در قرآن و ساير كتب به بيانات مختلفه نموديم يا باران را در بلاد مختلفه و اوقات متغايره با صفات متفاوته از ريز و درشت و تند و كند و غيرها نازل نموديم تا مردم متذكر شوند بوفور نعمت و كمال قدرت ما و شكرگزار و فرمانبردار باشند يا بدانند كه ما ميتوانيم آنرا طورى و وقتى و جائى نازل نمائيم كه براى آنها نافع باشد يا مضر و ميتوانيم آنرا از بلد آنها ببلد غير و از بلد غير ببلد آنها و از بيابان ببلد و از بلد به بيابان منتقل نمائيم خلاصه آنكه تمام اختياراتش بدست ما است و بر طبق حكمت و اقتضاء مصلحت گردش ميكند و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچ روزى نيامده است بر اهل دنيا از بدو آفرينش مگر آنكه آمده است در آنروز باران و خواهد آمد پس قرار ميدهد خدا آنرا در هر جا كه بخواهد و نيز از آنحضرت روايت شده كه هيچ سالى بارانش بيشتر از سال ديگر نيست ولى چون گروهى گنه كار شوند خدا باران آنها را بر گروه ديگر نازل فرمايد و اگر همه گناه كار باشند بارانشان در بيابان و كويرها ببارد و با اين همه موجبات شكر گذارى از طرف خداوند باز بيشتر مردم كارى نكردند جز كفران نعمت به ناشكرى و معصيت و انكار و استكبار و نسبت دادن باران را بنزول يا طلوع كواكب كه گفتهاند معمول عرب بوده اگر بقصد استقلال باشد از مراتب
جلد 4 صفحه 82
كفران بلكه كفر است و اگر بقصد وساطت و مسخّر بودن آنها باراده الهى باشد ظاهرا عيبى ندارد و اگر مراد بيان اماره نزول آن باشد خالى از اشكال نيست و بهتر آنستكه هر وقت امرى نسبت بوسائط داده شود اسمى از اراده الهى ببرند كه به ادب نزديكتر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ لِباساً وَ النَّومَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47)
و او است خداوندي که جعل فرمود براي شما افراد بشر شب را لباس و خواب را سبات و استراحت و قرار داد روز را براي انتشار و رفت و آمد.
(وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ لِباساً) همين نحوي که لباس حفظ ميكند انسان را از سرما و گرما و ستر ميكند عورت و معايب بدن را همين نحو شب ستر ميكند معايب افعال را و حفظ ميكند قواي بدن را.
«وَ النَّومَ سُباتاً» و خواب را خداوند براي استراحت قواي انسان قرار داد که از كار باز داشته شود، چشم نبيند گوش نشنود، و زبان نگويد بدن در سير و حركت نباشد خستهگيهاي آنها بر طرف شود قواي آنها قوة بگيرد که گفتند:
(النوم اخ الموت)
فرقش بقاي روح است و زوال آن.
(وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً) نشر روز قيامت اينکه است که فرداي قيامت که تمام حاضر ميشوند روز حشر است که تمام مجتمع با يكديگر محشور ميشوند و روز نشر است که هر كدام به عمل خود گرفتار هستند در دنيا هم روز تمام از منازل که بمنزله قبر است بيرون ميآيند و يكديگر را ملاقات ميكنند و با هم محشور ميشوند و هر كدام به عمل خود مشغول ميشوند.
نجار به نجاري بناء به بنّايي تاجر به تجارت كاسب بكسب كارمند بكار خود که نشر و تفرقه است بايد متنبه شد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- بعد از ذکر نعمت سایهها، به شرح دو نعمت دیگر که کاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه دیگری از اسرار نظام هستی را که بیانگر وجود خداست روشن میسازد، میفرماید: «او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً).
این پرده ظلمانی نه تنها انسانها که تمام موجودات روی زمین را در خود مستور میسازد و آنها را همچون لباس، محفوظ میدارد و همچون پوششی که انسان به هنگام خواب برای ایجاد تاریکی و استراحت از آن استفاده میکند، او را در بر میگیرد.
بعد اشاره به نعمت خواب کرده، میفرماید: «و خواب را استراحت» قرار داد (وَ النَّوْمَ سُباتاً).
ج3، ص341
خواب به موقع و به اندازه، تجدید کننده تمام نیروهای بدن است و نشاط آفرین و مایه قدرت، و بهترین وسیله برای آرامش اعصاب است.
در پایان آیه به نعمت «روز» اشاره کرده، میفرماید: «و روز را وسیله حرکت و حیات» قرار داد (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً).
و به راستی روشنایی روز از نظر روح و جسم انسان، حرکت آفرین است همان گونه که تاریکی، خوابآور و آرامبخش است.
نکات آیه
۱ - آفرینش شب، همچون لباس و پوشش، تنها به قدرت خدا است. (و هو الذى جعل لکم الّیل لباسًا) جمله «و هو الذى جعل لکم اللیل لباساً» براى حصر است و از نوع حصر إفرادى است; یعنى، تنها خدا شب را همچون پوشش براى انسان قرار داد; نه قدرتى دیگر. گفتنى است در این جمله، شب به لباس و پوشش تشبیه شده است.
۲ - شب، وسیله اى است براى پوشش هر آنچه بشر به مخفى بودنش نیاز دارد. (و هو الذى جعل لکم الّیل لباسًا) در تشبیه شب به لباس، همان گونه که لباس بدن انسان را مى پوشاند، شب نیز بسیارى از چیزهایى که بشر به مخفى بودنش نیاز و علاقه دارد، مى پوشاند و چون آیه شریفه در مقام بر شمردن نعمت هاى الهى و امتنان بر بندگان است، مى تواند مؤید همین مطلب باشد.
۳ - خواب، مایه آرامش جسم و جان و تعادل یافتن روان آدمى است. (و النوم سباتًا) برخى از اهل لغت «سبت» (ریشه «سباتاً») را به معناى «راحت» دانسته اند (لسان العرب). برخى نیز آن را به معناى «قطع» گرفته اند (مفردات راغب). و بر مبناى معناى دوم، شب به این خاطر به قطع توصیف شد که چون در شب هنگام، تمامى فعالیت ها و تلاش هاى روزانه قطع مى شود و در نتیجه جسم و جان آدمى آرامش مى یابد.
۴ - خداوند، روز را بسترى مناسب براى کار و تلاش و جنب و جوش آدمیان قرار داد. (و جعل النهار نشورًا) طبق نظر بیشتر مفسران، «نشوراً» در جمله «جعل النهار نشوراً» مى تواند از ماده «نشر» به معناى «انتشار» باشد. از این رو مقصود از آن - به قرینه مقابله این جمله با صدر آیه (جعل اللیل لباساً) - پخش شدن انسان ها در روز براى کار و تلاش است.
۵ - گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش روزانه، در راستاى تأمین نیازها و منافع انسان ها و هماهنگ با آنها است. (و هو الذى جعل لکم الّیل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا) برداشت فوق، از لام «لکم» - که براى انتفاع است - به دست مى آید.
۶ - گردش شب و روز و آرامش در شب و روز پر تلاش ، نشانه ربوبیت خداوند (ألم تر إلى ربّک ... و هو الذى جعل لکم الّیل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا)
۷ - آفرینش شب همچون لباس براى انسان، خواب آرامش بخش و روز پرتلاش، از نعمت هاى الهى (و هو الذى جعل لکم الّیل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که آیه شریفه در مقام امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى انسان است.
موضوعات مرتبط
- آرامش: عوامل آرامش ۳
- انسان: منافع انسان ها ۵; نیازهاى انسان ۵
- تشبیهات قرآن: تشبیه به لباس ۱; تشبیه شب ۱
- توحید: توحید افعالى ۱
- خدا: آثار قدرت خدا ۱; افعال خدا ۴; خالقیت خدا ۱; نشانه هاى ربوبیت خدا ۶; نعمتهاى خدا ۷
- خواب: فواید خواب ۳
- روز: اهمیت گردش روز ۵; تلاش در روز ۴، ۵، ۶; فواید روز ۴; گردش روز ۶
- شب: آرامش در شب ۵، ۶; اهمیت گردش شب ۵; خالق شب ۱; فواید شب ۲; گردش شب ۶
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱
- نعمت: نعمت خواب ۷; نعمت روز ۷; نعمت شب ۷
- نیازها: عوامل تأمین نیاز ۵
منابع