العلق ٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::رَآه|رَآهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَآه| ]] [[شامل این ریشه::رئى‌| ]][[ریشه غیر ربط::رئى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::اسْتَغْنَى|اسْتَغْنَى‌]] [[کلمه غیر ربط::اسْتَغْنَى| ]] [[شامل این ریشه::غنى‌| ]][[ریشه غیر ربط::غنى‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::رَآه|رَآهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::رَآه| ]] [[شامل این ریشه::رئى‌| ]][[ریشه غیر ربط::رئى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::اسْتَغْنَى|اسْتَغْنَى‌]] [[کلمه غیر ربط::اسْتَغْنَى| ]] [[شامل این ریشه::غنى‌| ]][[ریشه غیر ربط::غنى‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|أَنْ‌ رَآهُ‌ اسْتَغْنَى‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=که خود را بی‌نیاز دید.
|-|صادقی تهرانی=که خود را بی‌نیاز دید.
|-|معزی=که بیندش بی‌نیاز شود
|-|معزی=که بیندش بی‌نیاز شود
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">When he considers himself exempt.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/096007.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/096007.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره العلق | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = العلق ٦ | بعدی = العلق ٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره العلق | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::7|٧]] | قبلی = العلق ٦ | بعدی = العلق ٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۶: خط ۳۴:
[[فصلت ٥١ | وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى‌...]] (۰)   
[[فصلت ٥١ | وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''شأن نزول آیات ۶ و ۷:'''
مقاتل گوید: این آیات درباره ابوجهل نازل شد که از اثر مال و ثروت فراوان به طغیان پرداخته بود.<ref> تفسیر کشف الاسرار.</ref>
ابوهریره گوید: ابوجهل مى گفت: آیا محمد باز هم روى خود را در سجده به خاک مى گذارد. به او گفتند: آرى، سپس گفت: سوگند به لات و عزى اگر او را به این وضع ببینم پاى خود را روى گردنش مى گذارم و صورتش را به خاک میمالم سپس این آیات براى او نازل گردید.<ref> تفسیر ابن المنذر.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link378 | آيات ۱ - ۱۹، سوره علق]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link379 | معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link378 | آيات ۱ - ۱۹  سوره علق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link380 | معناى ((قرائت )) و مفاد ((اقراء باسم ربّك الّذى خلق ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link379 | معناى «قرائت» و مفاد «إقرأ باسم ربّك الّذى خلق ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link381 | مراد از امر به قرائت در ((اقراء و ربّك الاكرام )) و مفاد توصيف خدا به ((الّذى علّمبالقلم )) بعد از امر به قرائت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link381 | مراد از امر به قرائت در «إقرأ و ربّك الأكرم» و مفاد توصيف خدا به «الّذى علّم بالقلم» بعد از امر به قرائت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link382 | بى نياز دانستن خود، منشاء و علّت طغيان آدمى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link382 | بى نياز دانستن خود، منشأ و علّت طغيان آدمى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link383 | توضيحى راجع به تشريع نماز قبل از شب معراج وقبل از نزول قرآن كه از آيه : ((اراءيت الذى عيدا اذا صلّى )) استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۰#link383 | توضيحى راجع به تشريع نماز قبل از شب معراج و قبل از نزول قرآن كه از آيه: «أرأيت الّذى عبدا إذا صلّى» استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link384 | تهديد آنكه مانع نمازگزاردن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مى شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link384 | تهديد آن كه مانع نمازگزاردن پيامبر «ص» مى شده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link385 | رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم :((اقرء باسمربك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link385 | رواياتى در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link386 | و بيان اشكالى كه در اين روايت ديده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link387 | شأن نزول آيات: «أرأيت الذّى ينهى ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴۱#link387 | شاءن نزول آيات : ((اءراءيت الذّى ينهى ...))، سجده نزديكترين حالت عبد به ربّ،سوره عزائم]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۸#link68 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۷_بخش۸#link68 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7» إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌ «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‌ «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌ «14»
نه چنين است (كه مى‌پندارند). بى‌گمان آدمى طغيان مى‌كند. چون خود را بى‌نياز مى‌بيند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آيا ديدى آن كه منع مى‌كند. بنده‌اى را كه نماز مى‌خواند. آيا انديشيده‌اى كه اگر (آن بنده) بر طريق هدايت باشد يا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نيست) آيا انديشيده‌اى كه اگر تكذيب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آيا او نمى‌داند كه خداوند مى‌بيند.
===نکته ها===
كلمه‌ «كَلَّا» يا به معناى نفى گذشته است يعنى اين گونه نيست كه انسان به ياد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفريد و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغيان‌
جلد 10 - صفحه 536
مى‌كند و مانع بندگى ديگران نيز مى‌شود.
و ممكن است كلمه‌ «كَلَّا» به معناى حقًا و براى تأكيد باشد. «1»
اگر انسان ظرفيّت نداشته باشد، يا ثروت او را مغرور مى‌كند، چنانكه قارون مى‌گفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدِي» «2» يا قدرت او را مغرور مى‌كند، چنانكه فرعون مى‌گفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» «3» يا علم او را مغرور مى‌كند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» «4» ولى اگر ظرفيّت باشد، حتى هر سه در يك نفر جمع مى‌شود مثل حضرت يوسف و سليمان ولى مغرور نمى‌شود، چون همه را از خداوند مى‌داند نه خود. چنانكه حضرت سليمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» «5» و حضرت يوسف گفت: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ» «6» آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا. «7» «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»
طغيانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسميّت مى‌شناسد، نه استدلال مى‌پذيرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مى‌دهد.
مراد از عبدى كه نماز مى‌خواند «عَبْداً إِذا صَلَّى» چنانكه از آيات آخر سوره بر مى‌آيد، رسول خداست، چون در آن آيات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مى‌كند. از آنجا كه اين آيات، اولين آياتى است كه بر پيامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسيدن به مقام رسالت، نماز مى‌خوانده است. «8»
در احاديث مى‌خوانيم: ابوجهل از اطرافيان خود پرسيد: آيا پيامبر در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مى‌گذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مى‌خوريم، اگر او را در چنين حالى ببينم، با پاى خود گردن او را له مى‌كنم. زمانى كه متوجه شد پيامبر در حال نماز است، تصميم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همين كه نزديك شد، با حالتى عجيب عقب نشينى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزديك شدم،
----
«1». تفسير نمونه.
«2». قصص، 78.
«3». زخرف، 51.
«4». اعراف، 175.
«5». نمل، 40.
«6». يوسف، 101.
«7». تفسير نوين.
«8». تفسير الميزان.
جلد 10 - صفحه 537
در مقابل خود خندقى از آتش ديدم. «1»
با اينكه مراد از «عَبْداً» شخص پيامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظيم و بزرگداشت است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
پيام‌ها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفريديم و هر چه نمى‌دانست به او آموختيم. امّا او در برابر پروردگارش طغيان مى‌كند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌»
2- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بى‌نياز مى‌پندارد دست به طغيان مى‌زند.
«لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»
3- بازداشتن از نماز، روشن‌ترين نوع منكرات است. «يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى»
4- حتى اگر احتمال حقانيّت دهند نبايد اينگونه با پيامبر برخورد كنند. «إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌»
5- انسان كم ظرفيّت است و پندار بى‌نيازى او را مست مى‌كند. «لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»
6- علم به تنهايى كافى نيست. با اينكه به انسان علم داديم امّا طغيان مى‌كند. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‌- إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌»
7- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى ديدن زمينه لغزشهاست. «رَآهُ اسْتَغْنى‌»
8- ايمان به معاد مانع طغيان است. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»
9- هر چه داريم مى‌گذاريم و مى‌رويم خود را بى نياز نپنداريم. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»
11- طاغوتيان مخالف نمازند. «لَيَطْغى‌- يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مى‌گيرد كه دوام داشته باشد.)
----
«1». تفاسير مجمع البيان و نمونه.
جلد 10 - صفحه 538
12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
13- طاغوت‌ها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بى‌تفاوت و يا بنده هوسهاى خود يا ديگران) «يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى»
14- نام و نشان مهم نيست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نيامده است.) «يَنْهى‌- صَلَّى»
15- سزاوار است كسى كه امر به تقوا مى‌كند خودش از راه يافتگان باشد. «كانَ عَلَى الْهُدى‌ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌»
16- ريشه طغيان دو چيز است: يكى آنكه خود را بى‌نياز مى‌بيند. «رَآهُ اسْتَغْنى‌» ديگر آنكه خدا را نمى‌بيند و گمان مى‌كند خدا هم او را نمى‌بيند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7»
أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌: به جهت آنكه ديده است خود را بى‌نياز شده. يعنى توانگر گشته به كثرت عشيره و مال و قوت. و حال آنكه اگر فكر كند، با كمال استغناء به تمام جهات محتاج است. زيرا از خود چيزى ندارد و در حديث است (اللّهمّ انّى أعوذ بك من فقر ينسينى و من غنى يطغينى) خدايا پناه مى‌برم به تو از فقرى كه مرا فراموش گرداند و از بى‌نيازى كه مرا به طغيان اندازد «1».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7» إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌ «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‌ «9»
عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌ «14»
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»
ترجمه‌
بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد
آدمى را از خون بسته‌
بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌
آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم‌
تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست‌
نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند
براى آنكه ببيند خود را كه بى‌نياز شده‌
همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت‌
آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند
بنده‌ئى را وقتى نماز بخواند
آيا دانستى اگر بود بر راه حق‌
يا امر مينمود بپرهيزكارى‌
آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند
آيا نميداند كه خدا ميبيند
نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را
موى جلو سر دروغگوى خطا كار را
پس بايد بخواند اهل انجمن خود را
زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را
نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سوره‌اى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در
----
جلد 5 صفحه 410
تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفته‌اند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پست‌ترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذره‌بينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نموده‌اند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريم‌ترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخوانده‌اى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفته‌اند معلمين خط انبياء بوده‌اند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بى‌نياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه‌
----
جلد 5 صفحه 411
لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مى‌بيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران‌
----
جلد 5 صفحه 412
امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديك‌ترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سوره‌اى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سوره‌اى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.
----
جلد 5 صفحه 413
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَن‌ رَآه‌ُ استَغني‌ «7»
اينكه‌ فريب‌ مال‌ و دولت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و عشيره‌ و اتباع‌ ‌را‌ بخورد و ‌خود‌ ‌را‌ مستغني‌ بداند ‌از‌ ‌خدا‌ و بگويد العياذ باللّه‌: ‌خدا‌ قدرت‌ ندارد ‌که‌ كوچكترين‌ آسيبي‌ و خللي‌ بمن‌ وارد كند مثل‌ فرعون‌ و نمرود و شداد و هزارها بلكه‌ ملياردها اشباه‌ اينها ‌هر‌ چه‌ باو موعظه‌ كنند تأثيري‌ نمي‌بخشد و ‌خود‌ ‌را‌ فعّال‌ ‌ما يشاء ميپندارد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 7)- «به خاطر این که خود را بی‌نیاز ببیند» (ان رآه استغنی).
این طبیعت غالب انسانهاست، طبیعت کسانی که در مکتب عقل و وحی پرورش نیافته‌اند که وقتی به غلط خود را مستغنی می‌پندارند، شروع به سرکشی و طغیان می‌کنند. نه خدا را بنده‌اند، نه احکام او را به رسمیت می‌شناسند، نه به ندای وجدان گوش فرا می‌دهند، و نه حق و عدالت را رعایت می‌کنند.
به هر حال چنین به نظر می‌رسد که هدف آیه این است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله انتظار نداشته باشد مردم به زودی دعوتش را پذیرا شوند، بلکه باید خود را برای انکار و مخالفت مستکبران طغیانگر، آماده سازد، و بداند راهی پرفراز و نشیب در پیش روی اوست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۵: خط ۳۱۴:
[[رده:بینش انسان]][[رده:آثار احساس بى نیازى]][[رده:زمینه تجاوز]][[رده:زمینه گناه ثروتمندان]][[رده:طغیان ثروتمندان]][[رده:کفران ثروتمندان]][[رده:زمینه تجاوز به حقوق دیگران]][[رده:آثار بى نیازى از خدا]][[رده:کرامت خدا]][[رده:زمینه طغیان]][[رده:آثار علاقه به ثروت اندوزى]][[رده:عمل ناپسند]][[رده:عوامل مؤثر در عمل]][[رده:کفران نعمت]][[رده:نعمت علم]]
[[رده:بینش انسان]][[رده:آثار احساس بى نیازى]][[رده:زمینه تجاوز]][[رده:زمینه گناه ثروتمندان]][[رده:طغیان ثروتمندان]][[رده:کفران ثروتمندان]][[رده:زمینه تجاوز به حقوق دیگران]][[رده:آثار بى نیازى از خدا]][[رده:کرامت خدا]][[رده:زمینه طغیان]][[رده:آثار علاقه به ثروت اندوزى]][[رده:عمل ناپسند]][[رده:عوامل مؤثر در عمل]][[رده:کفران نعمت]][[رده:نعمت علم]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره العلق ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره العلق ]]
{{#seo:
|title=آیه 7 سوره علق
|title_mode=replace
|keywords=آیه 7 سوره علق,علق 7,أَنْ‌ رَآهُ‌ اسْتَغْنَى‌,بینش انسان,آثار احساس بى نیازى,زمینه تجاوز,زمینه گناه ثروتمندان,طغیان ثروتمندان,کفران ثروتمندان,زمینه تجاوز به حقوق دیگران,آثار بى نیازى از خدا,کرامت خدا,زمینه طغیان,آثار علاقه به ثروت اندوزى,عمل ناپسند,عوامل مؤثر در عمل,کفران نعمت,نعمت علم,آیات قرآن سوره العلق
|description=أَنْ‌ رَآهُ‌ اسْتَغْنَى‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۷

کپی متن آیه
أَنْ‌ رَآهُ‌ اسْتَغْنَى‌

ترجمه

از اینکه خود را بی‌نیاز ببیند!

همين كه خود را بى‌نياز بيند
همين كه خود را بى‌نياز پندارد.
چون که خود را در غنا و دارایی ببیند.
برای اینکه خود را بی نیاز می پندارد.
هرگاه كه خويشتن را بى‌نياز بيند.
از این که خود را بی‌نیاز [و توانگر] بیند
از آن رو كه خود را بى‌نياز و توانگر بيند.
اگر خود را دارا و بی‌نیاز ببینند.
که خود را بی‌نیاز دید.
که بیندش بی‌نیاز شود

When he considers himself exempt.
ترتیل:
ترجمه:
العلق ٦ آیه ٧ العلق ٨
سوره : سوره العلق
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَن رَّآهُ»: وقتی خود را ببیند و بداند. واژه (أَنْ) از حروف ناصبه است. جمله (أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی) مفعولٌ‌له است. «إِسْتَغْنَی»: احساس قدرت و ثروت کرد. دارا شد و بی‌نیاز گردید (نگا: عبس / لیل / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۶ و ۷:

مقاتل گوید: این آیات درباره ابوجهل نازل شد که از اثر مال و ثروت فراوان به طغیان پرداخته بود.[۱]

ابوهریره گوید: ابوجهل مى گفت: آیا محمد باز هم روى خود را در سجده به خاک مى گذارد. به او گفتند: آرى، سپس گفت: سوگند به لات و عزى اگر او را به این وضع ببینم پاى خود را روى گردنش مى گذارم و صورتش را به خاک میمالم سپس این آیات براى او نازل گردید.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7» إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌ «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‌ «9» عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌ «14»

نه چنين است (كه مى‌پندارند). بى‌گمان آدمى طغيان مى‌كند. چون خود را بى‌نياز مى‌بيند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آيا ديدى آن كه منع مى‌كند. بنده‌اى را كه نماز مى‌خواند. آيا انديشيده‌اى كه اگر (آن بنده) بر طريق هدايت باشد يا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نيست) آيا انديشيده‌اى كه اگر تكذيب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آيا او نمى‌داند كه خداوند مى‌بيند.

نکته ها

كلمه‌ «كَلَّا» يا به معناى نفى گذشته است يعنى اين گونه نيست كه انسان به ياد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفريد و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغيان‌

جلد 10 - صفحه 536

مى‌كند و مانع بندگى ديگران نيز مى‌شود.

و ممكن است كلمه‌ «كَلَّا» به معناى حقًا و براى تأكيد باشد. «1»

اگر انسان ظرفيّت نداشته باشد، يا ثروت او را مغرور مى‌كند، چنانكه قارون مى‌گفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدِي» «2» يا قدرت او را مغرور مى‌كند، چنانكه فرعون مى‌گفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» «3» يا علم او را مغرور مى‌كند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها» «4» ولى اگر ظرفيّت باشد، حتى هر سه در يك نفر جمع مى‌شود مثل حضرت يوسف و سليمان ولى مغرور نمى‌شود، چون همه را از خداوند مى‌داند نه خود. چنانكه حضرت سليمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» «5» و حضرت يوسف گفت: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ» «6» آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا. «7» «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»

طغيانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسميّت مى‌شناسد، نه استدلال مى‌پذيرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مى‌دهد.

مراد از عبدى كه نماز مى‌خواند «عَبْداً إِذا صَلَّى» چنانكه از آيات آخر سوره بر مى‌آيد، رسول خداست، چون در آن آيات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت مى‌كند. از آنجا كه اين آيات، اولين آياتى است كه بر پيامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسيدن به مقام رسالت، نماز مى‌خوانده است. «8»

در احاديث مى‌خوانيم: ابوجهل از اطرافيان خود پرسيد: آيا پيامبر در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مى‌گذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مى‌خوريم، اگر او را در چنين حالى ببينم، با پاى خود گردن او را له مى‌كنم. زمانى كه متوجه شد پيامبر در حال نماز است، تصميم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همين كه نزديك شد، با حالتى عجيب عقب نشينى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزديك شدم،


«1». تفسير نمونه.

«2». قصص، 78.

«3». زخرف، 51.

«4». اعراف، 175.

«5». نمل، 40.

«6». يوسف، 101.

«7». تفسير نوين.

«8». تفسير الميزان.

جلد 10 - صفحه 537

در مقابل خود خندقى از آتش ديدم. «1»

با اينكه مراد از «عَبْداً» شخص پيامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظيم و بزرگداشت است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»

پيام‌ها

1- انسان ناسپاس است. ما او را آفريديم و هر چه نمى‌دانست به او آموختيم. امّا او در برابر پروردگارش طغيان مى‌كند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌»

2- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بى‌نياز مى‌پندارد دست به طغيان مى‌زند.

«لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»

3- بازداشتن از نماز، روشن‌ترين نوع منكرات است. «يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى»

4- حتى اگر احتمال حقانيّت دهند نبايد اينگونه با پيامبر برخورد كنند. «إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌»

5- انسان كم ظرفيّت است و پندار بى‌نيازى او را مست مى‌كند. «لَيَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌»

6- علم به تنهايى كافى نيست. با اينكه به انسان علم داديم امّا طغيان مى‌كند. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‌- إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌»

7- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى ديدن زمينه لغزشهاست. «رَآهُ اسْتَغْنى‌»

8- ايمان به معاد مانع طغيان است. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»

9- هر چه داريم مى‌گذاريم و مى‌رويم خود را بى نياز نپنداريم. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»

10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌»

11- طاغوتيان مخالف نمازند. «لَيَطْغى‌- يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مى‌گيرد كه دوام داشته باشد.)


«1». تفاسير مجمع البيان و نمونه.

جلد 10 - صفحه 538

12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»

13- طاغوت‌ها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بى‌تفاوت و يا بنده هوسهاى خود يا ديگران) «يَنْهى‌ عَبْداً إِذا صَلَّى»

14- نام و نشان مهم نيست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نيامده است.) «يَنْهى‌- صَلَّى»

15- سزاوار است كسى كه امر به تقوا مى‌كند خودش از راه يافتگان باشد. «كانَ عَلَى الْهُدى‌ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌»

16- ريشه طغيان دو چيز است: يكى آنكه خود را بى‌نياز مى‌بيند. «رَآهُ اسْتَغْنى‌» ديگر آنكه خدا را نمى‌بيند و گمان مى‌كند خدا هم او را نمى‌بيند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7»

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌: به جهت آنكه ديده است خود را بى‌نياز شده. يعنى توانگر گشته به كثرت عشيره و مال و قوت. و حال آنكه اگر فكر كند، با كمال استغناء به تمام جهات محتاج است. زيرا از خود چيزى ندارد و در حديث است (اللّهمّ انّى أعوذ بك من فقر ينسينى و من غنى يطغينى) خدايا پناه مى‌برم به تو از فقرى كه مرا فراموش گرداند و از بى‌نيازى كه مرا به طغيان اندازد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»

عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7» إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌ «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‌ «9»

عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌ «14»

كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»

ترجمه‌

بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد

آدمى را از خون بسته‌

بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌

آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم‌

تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست‌

نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند

براى آنكه ببيند خود را كه بى‌نياز شده‌

همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت‌

آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند

بنده‌ئى را وقتى نماز بخواند

آيا دانستى اگر بود بر راه حق‌

يا امر مينمود بپرهيزكارى‌

آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند

آيا نميداند كه خدا ميبيند

نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را

موى جلو سر دروغگوى خطا كار را

پس بايد بخواند اهل انجمن خود را

زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را

نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.

تفسير

قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سوره‌اى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در


جلد 5 صفحه 410

تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفته‌اند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پست‌ترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذره‌بينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نموده‌اند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريم‌ترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخوانده‌اى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفته‌اند معلمين خط انبياء بوده‌اند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بى‌نياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه‌


جلد 5 صفحه 411

لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مى‌بيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران‌


جلد 5 صفحه 412

امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديك‌ترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سوره‌اى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سوره‌اى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.


جلد 5 صفحه 413

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَن‌ رَآه‌ُ استَغني‌ «7»

اينكه‌ فريب‌ مال‌ و دولت‌ و ثروت‌ و رياست‌ و عشيره‌ و اتباع‌ ‌را‌ بخورد و ‌خود‌ ‌را‌ مستغني‌ بداند ‌از‌ ‌خدا‌ و بگويد العياذ باللّه‌: ‌خدا‌ قدرت‌ ندارد ‌که‌ كوچكترين‌ آسيبي‌ و خللي‌ بمن‌ وارد كند مثل‌ فرعون‌ و نمرود و شداد و هزارها بلكه‌ ملياردها اشباه‌ اينها ‌هر‌ چه‌ باو موعظه‌ كنند تأثيري‌ نمي‌بخشد و ‌خود‌ ‌را‌ فعّال‌ ‌ما يشاء ميپندارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- «به خاطر این که خود را بی‌نیاز ببیند» (ان رآه استغنی).

این طبیعت غالب انسانهاست، طبیعت کسانی که در مکتب عقل و وحی پرورش نیافته‌اند که وقتی به غلط خود را مستغنی می‌پندارند، شروع به سرکشی و طغیان می‌کنند. نه خدا را بنده‌اند، نه احکام او را به رسمیت می‌شناسند، نه به ندای وجدان گوش فرا می‌دهند، و نه حق و عدالت را رعایت می‌کنند.

به هر حال چنین به نظر می‌رسد که هدف آیه این است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله انتظار نداشته باشد مردم به زودی دعوتش را پذیرا شوند، بلکه باید خود را برای انکار و مخالفت مستکبران طغیانگر، آماده سازد، و بداند راهی پرفراز و نشیب در پیش روی اوست.

نکات آیه

۱ - دل خوشى به ثروت زیاد، مایه روى آوردن انسان به طغیان و شکستن حریم دیگران (أن رءاه استغنى) «أن رءاه...» - به تقدیر لام تعلیل - مفعول له و بیانگر سبب طغیان است.

۲ - احساس بى نیازى - حتى در صورت کاذب بودن آن - زمینه گستاخى و تجاوزگرى انسان (أن رءاه استغنى) فعل «رآه» دلالت دارد که عامل طغیان، این است که شخص خود را بى نیاز ببیند. بنابراین، درک یا توهّم بى نیازى، عامل طغیان است; نه وجود حقیقى آن.

۳ - احساس بى نیازى از خداوند، زمینه ساز سرکشى از خواسته هاى او است. (ربّک الأکرم . الذى علّم ... إنّ الإنسن لیطغى . أن رءاه استغنى) آیات آغازین سوره، قرینه بر متعلق «یطغى» و «استغنى» است و نشان مى دهد که طغیان در برابر خداوند و استغنا از او، از مصادیق مورد نظر آن است.

۴ - فراهم بودن زمینه هاى افراط در گناه براى ثروتمندان (أن رءاه استغنى)

۵ - بینش انسان، رفتارساز و شکل دهنده کردار او است. (لیطغى . أن رءاه استغنى)

۶ - گرفتارى به طغیان، براى کسانى که در سایه کرم خداوند و به کمک علوم خدادادى، به ثروت رسیده و خود را بى نیاز مى بینند، خلاف انتظار و واکنشى ناشایست در برابر نعمت هاى الهى است. (الأکرم . الذى علّم ... کلاّ إنّ الإنسن لیطغى . أن رءاه استغنى)

موضوعات مرتبط

  • انسان: بینش انسان ۵
  • بى نیازى: آثار احساس بى نیازى ۲
  • تجاوز: زمینه تجاوز ۲
  • ثروتمندان: زمینه گناه ثروتمندان ۴; طغیان ثروتمندان ۶; کفران ثروتمندان ۶
  • حقوق: زمینه تجاوز به حقوق دیگران ۱
  • خدا: آثار بى نیازى از خدا ۳; کرامت خدا ۶
  • طغیان: زمینه طغیان ۱، ۲، ۳
  • علایق: آثار علاقه به ثروت اندوزى ۱
  • عمل: عمل ناپسند ۶; عوامل مؤثر در عمل ۵
  • کفران: کفران نعمت ۶
  • نعمت: نعمت علم ۶

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.
  2. تفسیر ابن المنذر.