عبس ١١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَلاّ|کَلاَّ]] [[کلمه غیر ربط::کَلاّ| ]] [[شامل این ریشه::کلا| ]][[ریشه غیر ربط::کلا| ]][[شامل این کلمه::إِنّهَا|إِنَّهَا]] [[کلمه غیر ربط::إِنّهَا| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::تَذْکِرَة|تَذْکِرَةٌ]] [[کلمه غیر ربط::تَذْکِرَة| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَلاّ|کَلاَّ]] [[کلمه غیر ربط::کَلاّ| ]] [[شامل این ریشه::کلا| ]][[ریشه غیر ربط::کلا| ]][[شامل این کلمه::إِنّهَا|إِنَّهَا]] [[کلمه غیر ربط::إِنّهَا| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::تَذْکِرَة|تَذْکِرَةٌ]] [[کلمه غیر ربط::تَذْکِرَة| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|کَلاَّ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=زنهار (چنان نیست!) این (آیات) همواره یادوارهای است. | |-|صادقی تهرانی=زنهار (چنان نیست!) این (آیات) همواره یادوارهای است. | ||
|-|معزی=نه چنین است همانا آن است یادآوریی | |-|معزی=نه چنین است همانا آن است یادآوریی | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Do not. This is a Lesson.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/080011.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/080011.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره عبس | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::11|١١]] | قبلی = عبس ١٠ | بعدی = عبس ١٢ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره عبس | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::11|١١]] | قبلی = عبس ١٠ | بعدی = عبس ١٢ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link209 | آيات ۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link210 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link209 | آيات ۱ - ۱۶ سوره عبس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link211 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link210 | شان نزول آيات سوره عبس ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link212 | اشاره به | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link211 | نکوهش روى گرداندن از مردی نابينا و توجه به توانگران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link213 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link212 | اشاره به اين كه قرآن كريم «تذكره» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link214 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link213 | مقصود از اين كه درباره قرآن فرمود: «فى صُحُف مُكَرّمة...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link215 | روايتى | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link214 | ملائكۀ مخصوص وحى، عهده دار رساندن آن به پيامبران بوده اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link216 | بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link215 | روايتى از داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link217 | روايتى ديگر حاكى از نزول | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link216 | بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link217 | روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى از بنى اميّه]] | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۶#link56 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۶#link56 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» | |||
چنين نيست (كه آنها مىپندارند)، همانا قرآن وسيله تذكّر است. پس هر كس بخواهد، آن را ياد كند و از آن پند گيرد. در ميان صحيفههايى ارجمند است. كه بلند مرتبه و پاكيزه است. به دست سفيرانى بزرگوار و نيكوكار. | |||
===نکته ها=== | |||
«صُحُفٍ» جمع «صحيفة» به معناى مكتوب است. «سَفَرَةٍ» جمع «سافر» به معناى كاتب است، چنانكه «اسفار» جمع «سفر» به معناى كتاب است. «بَرَرَةٍ» جمع «بار» به معناى نيكو كار است. «1» | |||
مراد از «سَفَرَةٍ»، سفيران و رسولان وحى، يعنى فرشتگانى هستند كه وحى الهى را به پيامبران مىرسانند و اين فرشتگان، ياران جبرئيل و تحت امر او هستند كه قرآن درباره او مىفرمايد: إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «2» راه خدا هم آسان است و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» | |||
2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان و تحريف و تغيير آنان است. | |||
«مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» | |||
3- قرآن را بايد در جايگاه بلند قرار داد. «مَرْفُوعَةٍ» | |||
4- قرآن بايد از هر آلودگى حفظ شود. «مُطَهَّرَةٍ» | |||
5- در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن | |||
---- | |||
«1». تفسير مجمعالبيان. | |||
«2». تكوير، 19- 21. | |||
جلد 10 - صفحه 386 | |||
را مىپذيرد. «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» | |||
6- آنچه را خداوند تكريم كرده ما نيز بايد تكريم كنيم. «صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» | |||
7- قرآن كريم را، فرشتگان كرام به پيامبر مىرسانند. صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ... بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ (هم سرچشمه قرآن خداوند كريم است و هم خود قرآن و هم آورندگان آن و هم بر كسى كه نازل شده است.) | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» | |||
كلّا: (اين ردع است از معاتبه) يعنى منزجر شو از ترش روئى و اعراض و محترز شو از اقبال به اغنيا و اعراض از فقرا. و اين اشعار است به آنكه [جايز نيست] مثل اين را در زمان مستقبل به جاى آرند. إِنَّها تَذْكِرَةٌ: بدرستى كه آيات قرآنى پندى است مر خلقان را. يعنى واجب است متّعظ شدن و عمل به موجب آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
عَبَسَ وَ تَوَلَّى «1» أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى «2» وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى «3» أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى «4» | |||
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى «5» فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى «6» وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى «7» وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى «8» وَ هُوَ يَخْشى «9» | |||
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى «10» كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» | |||
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19» | |||
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23» | |||
ترجمه | |||
چهره ترش نمود و روى گرداند | |||
براى آنكه آمد نزد او آن مرد كور | |||
و چه ميدانى تو شايد او پاكيزه شود | |||
يا پند گيرد پس نفع دهد او را پند | |||
امّا كسيكه توانگر شد | |||
پس تو باو متوجه ميشوى | |||
و باكى ندارى كه پاكيزه نباشد | |||
و امّا كسيكه آيد نزد تو با آنكه كوشش ميكند | |||
و ميترسد | |||
پس تو از او بامر ديگر مشغول ميشوى | |||
نه چنين است همانا آن موجب تذكّر است | |||
پس هر كه خواهد متذكّر ميشود بآن | |||
در صحيفههائى گرامى داشته شده | |||
در مقام بلندى پاكيزه | |||
نگاه داشته شده در دست نويسندگان | |||
گرامى نيكوكار | |||
لعنت بر انسان كافر چه چيز ايجاب نموده كفر او را | |||
از چه چيز آفريده او را | |||
از نطفهاى آفريده او را پس تعيين فرموده اندازه اعضاء او را | |||
پس راه را آسان نموده براى او | |||
پس ميرانده او را پس امر فرموده كه در گورش نهند | |||
پس وقتى كه بخواهد برمىانگيزاند او را | |||
نبايد چنين باشد هنوز بجا نياورده آنچه را امر نموده است او را. | |||
تفسير | |||
قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در شأن عثمان و ابن امّ مكتوم و او مؤذن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و كور بود و آمد نزد آنحضرت در وقتى كه اصحاب در خدمت او بودند و عثمان هم بود پس حضرت او را بر عثمان مقدّم داشت و عثمان عبوس شد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 344 | |||
و روى از او گرداند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از بنى اميّه كه نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود پس ابن امّ مكتوم آمد و آنمرد چون ديد او را تنفّر نمود و جمع آورى كرد خود را و روى ترش نمود و اعراض كرد از توجه باو پس حكايت فرمود خدا اين عمل را و انكار كرد بر او و بنابر اين مفاد آيات شريفه آنستكه روى ترش نمود عثمان و گرداند روى خود را براى آنكه آمد نزد او آنمرد نابينا چه ميدانى تو اى عثمان شايد او خود را پاك و پاكيزه نگهدارد يا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متذكّر نمايد او را و او از مواعظ آنحضرت بهرهمند گردد اين طرز رفتار تو با فقرا است امّا كسيكه ثروتمند باشد پس تو به او رو ميكنى و متصدّى پذيرائى از او ميگردى و او را احترام مينمائى و باك ندارى از آنكه پاك و پاكيزه باشد يا نباشد وقتى كه ثروتمند باشد و خود را مسئول او نميدانى و امّا كسيكه نزد تو آيد با آنكه ميآيد و سعى ميكند در طلب معارف و احكام الهى و او از خدا ميترسد پس تو از او منصرف و بامر ديگرى مشغول ميشوى چون گفتهاند ابن ام مكتوم براى استماع آيات قرآن آمده بود ولدى الورود اين استدعا را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمود و البته نبايد مسلمان چنين كارى را بنمايد قرآن موجب تذكّر است پس هر كس بخواهد متذكّر ميشود بآن و ياد ميگيرد آنرا آنچه ذكر شد در مفاد آيات مستفاد از نقل قمّى ره است و پر واضح است كه اين سلوك با فقرا و اغنيا از اخلاق حميده پيغمبر اكرم كه خداوند او را بخلق عظيم در قرآن ستوده دور است ولى عامّه عميا آنچه را در روايت قمّى ره و مجمع نسبت بعثمان داده شده بود به پيغمبر اكرم نسبت دادهاند و خطابات و عتابات را متوجه بآنحضرت دانستهاند و بعضى از مفسّرين ما هم كه بروايات آنها اعتماد نمودهاند تبعيّت از آنها كردهاند با آنكه در قرآن اسمى از آنحضرت برده نشده و ظاهر آنستكه خطابات متوجه بكسى است كه روى ترش نموده و اعراض كرده در وقت آمدن اعمى نزد او غافل از آنكه آنها حاضرند مقام نبوّت و امامت را تنزّل دهند تا برسد بجائى كه منافات با مطاعن و مظالم ائمه خودشان نداشته باشد و ما قائل بعصمت انبيا و اوصياء هستيم بلكه بايد گفت از پيغمبر ما و اوصياء او ترك اولى هم صادر نشده و اين خطابات و عتابات كه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 345 | |||
بهر مسلمان شريفى متوجه شود افسرده و ملول ميگردد از خداوند بحبيب خود كه هميشه در مقام تسليت خاطر مبارك او است لابدّ بايد در مقابل امر منكرى العياذ باللّه واقع شده باشد و اعتذاراتى كه در اين مقام شده از قبيل آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مايل بود باسلام اغنياء از قوم خود براى پيشرفت اسلام لذا بآنها اهميّت داد يا ميخواست ابن ام مكتوم را ادب كند چون بىادبى كرده بود و در بين نجواى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قوم مكرّر مسئلت تلاوت قرآن كرد يا اين سلوك ممنوع نبود و باين آيات ممنوع شد بنظر حقير بىوجه است چون بالاخره يا عتاب خداوند بجا بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مستحق آن يا العياذ باللّه بيجا بوده و پيغمبر منزّه از استحقاق و نميشود بهيچ يك قائل شد اين است كه من ميگويم در تفسير قرآن بايد از اقوال اغيار چشم پوشيد و بائمه اطهار مراجعه نمود تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال خداوند بعد از آن فرموده قرآن در صحف و كتب مكرّمه معظّمه است در مقام مرفوع كه لوح محفوظ الهى است و قمّى ره نقل فرموده كه نزد خدا است و منزّه و مطهّر است از ايادى شياطين در دست كرام الكاتبين و ملائكه مقرّبين و انبياء و مرسلين كه سفراء الهى هستند و قمّى ره نقل فرموده در دست ائمه عليهم السلام است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حافظ قرآن و عامل بآن باسفراء كرام برره هستند كه مراد از آنها ظاهرا مكرّم از معاصى و نيكوكارانند لعنت بر آدم مشرك و نيست و نابود باد چه قدر كفران نعمت مينمايد كه كافر ميشود يا معلوم نيست چه موجب شده كه از خداى يگانه صرف نظر نموده در مقابل بت سجده ميكند و چرا بايد تكبر كند خوب است ملاحظه كند كه از چه چيز خدا خلق فرموده او را از نطفه پليد پست آفريده پس تقدير فرموده اعضاء و اجزاء و اشكال و اطوار آنرا بر طبق حكمت و مصلحت تا انسان كامل شده پس آسان فرموده بر او به ارائه دادن باو راه خير و سعادت ابدى را بتوسط انبيا و اوليا و علما و صلحا پس ميرانده و حكم بدفن او فرموده براى نيل بنعيم ابدى و محفوظ ماندن جسد او از درندگان و متأذّى نشدن مردمان از بوى او پس هر وقت بخواهد زنده ميكند او را و از قبر بيرون ميآورد براى حساب و جزاى اعمال نبايد آدمى اينطور | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 346 | |||
باشد كه شكر نعمتهاى خدا را بجا نياورد از زمان آدم ابو البشر تا حال هنوز شخصى پيدا نشده كه بتمام وظائف خود كاملا عمل نمايد و حقّ شكر نعمت خدا را بجا آورد چون هيچ كس خالى از قصور و تقصير نبوده مگر آنكه خداوند خودش او را حفظ فرموده و بسعادت ابدى رسانده باشد و محتمل است مراد از جمله اخيره فقط آن انسان كافر باشد كه در تمام عمر خود امر الهى را اطاعت ننموده است و اللّه اعلم بمراده. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلاّ إِنَّها تَذكِرَةٌ «11» فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ «12» | |||
هرگز چنين نكن محققا اينکه آيات قرآني تذكره و موعظه و پند و اندرز است پس كسي که بخواهد متذكر ميشود و پند ميگيرد و متعظ ميشود. | |||
كَلّا يعني نبايد چنين كنيد مؤمن را بايد محترم داشت: إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ حجرات آيه 10، | |||
المؤمن اخ المؤمن | |||
حقوق مؤمن بر مؤمن بسيار است که ميفرمايد: | |||
للمؤمن علي اخيه المؤمن ثلاثون حقا لا برائة له الا بالاداء او العفو | |||
مؤمن نزد خدا و رسول و ائمه هدي بسيار محترم است، اخوت ديني اهميتش از اخوت نسبي زيادتر است. | |||
إِنَّها تَذكِرَةٌ ضمير انها آيات شريفه است که از اول سوره بيان فرموده، و نزول اينکه آيات براي تذكر بندگان است که با مؤمن بايد چه نحوه رفتار كرد خواه غني باشد يا فقير، بصير باشد يا اعمي، صحيح يا مريض، خويش يا غريبه، شهري يا دهاتي، عرب يا عجم هر که هست و هر چه هست. | |||
فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ قلوبي که قابليت هدايت داشته باشند و موانعي جلوگير آنها نباشد متذكر ميشوند و پند ميگيرند، اما قلوب قاسيه که بكلي از قابليت افتاده مثل هسته گنديده و دانه فاسد شده که ديگر قابل اينكه سبز شود و دانه و ميوه دهد يا موانع جلوگير است مثل حب جاه و هواهاي نفساني و شياطين انسي و جني و كبر و نخوت و بغض و عداوت و سياهي قلب و مفاسد ديگر ابدا متذكر نميشود و اثر بر آيات شريفه قرآن بار نميكند با اينكه قرآن مجيد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 11)- در تعقیب آیات گذشته که در آن سخن از سرزنش کسی آمده بود که نسبت به نابینای حق طلبی کم توجهی نموده بود، در اینجا به مسأله اهمیت قرآن مجید و مبدأ پاک آن و تأثیرش در نفوس پرداخته، میفرماید: «هرگز» این کار را تکرار مکن و آن را برای همیشه فراموش نما (کلا). | |||
چرا که «این (قرآن) تذکر و یادآوری است» (انها تذکرة). | |||
این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق پاسخی باشد به تمام تهمتهای مشرکان و دشمنان اسلام در مورد قرآن که گاه شعرش میخواندند، و گاه سحر، و گاه نوعی کهانت، قرآن میگوید: هیچ یک از این نسبتها صحیح نیست، بلکه این آیات وسیلهای است برای آگاهی و ایمان و دلیل آن در خودش نهفته است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۲: | خط ۲۶۵: | ||
[[رده:روش تبلیغ]][[رده:زمینه تنبه]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:عبرت از قرآن]][[رده:عمومیت تعلیم قرآن]][[رده:عمومیت هدایتگرى قرآن]][[رده:غفلت زدایى قرآن]][[رده:هدایتگرى قرآن]][[رده:اجتناب از ترشرویى با موعظه پذیران]][[رده:زمینه موعظه پذیرى]] | [[رده:روش تبلیغ]][[رده:زمینه تنبه]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:عبرت از قرآن]][[رده:عمومیت تعلیم قرآن]][[رده:عمومیت هدایتگرى قرآن]][[رده:غفلت زدایى قرآن]][[رده:هدایتگرى قرآن]][[رده:اجتناب از ترشرویى با موعظه پذیران]][[رده:زمینه موعظه پذیرى]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره عبس ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره عبس ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 11 سوره عبس | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 11 سوره عبس,عبس 11,کَلاَّ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ,روش تبلیغ,زمینه تنبه,توصیه هاى خدا,عوامل عبرت,عبرت از قرآن,عمومیت تعلیم قرآن,عمومیت هدایتگرى قرآن,غفلت زدایى قرآن,هدایتگرى قرآن,اجتناب از ترشرویى با موعظه پذیران,زمینه موعظه پذیرى,آیات قرآن سوره عبس | |||
|description=کَلاَّ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۴
کپی متن آیه |
---|
کَلاَّ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ |
ترجمه
عبس ١٠ | آیه ١١ | عبس ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کلاّ»: نباید چنین کرد. حقّا. «اِنَّهَا»: این که آیات قرآنی. ضمیر (ها) به (آیات) برمیگردد. یا این که به قرآن برمیگردد و به خاطر تأنیث خبر، مؤنّث آمده است (نگا: آلوسی). «تَذْکِرَةٌ»: یادآوری کردن. بیدارباش و آگاهی دادن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۶ سوره عبس
- شان نزول آيات سوره عبس
- نکوهش روى گرداندن از مردی نابينا و توجه به توانگران
- اشاره به اين كه قرآن كريم «تذكره» است
- مقصود از اين كه درباره قرآن فرمود: «فى صُحُف مُكَرّمة...»
- ملائكۀ مخصوص وحى، عهده دار رساندن آن به پيامبران بوده اند
- روايتى از داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس
- بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ...
- روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى از بنى اميّه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16»
چنين نيست (كه آنها مىپندارند)، همانا قرآن وسيله تذكّر است. پس هر كس بخواهد، آن را ياد كند و از آن پند گيرد. در ميان صحيفههايى ارجمند است. كه بلند مرتبه و پاكيزه است. به دست سفيرانى بزرگوار و نيكوكار.
نکته ها
«صُحُفٍ» جمع «صحيفة» به معناى مكتوب است. «سَفَرَةٍ» جمع «سافر» به معناى كاتب است، چنانكه «اسفار» جمع «سفر» به معناى كتاب است. «بَرَرَةٍ» جمع «بار» به معناى نيكو كار است. «1»
مراد از «سَفَرَةٍ»، سفيران و رسولان وحى، يعنى فرشتگانى هستند كه وحى الهى را به پيامبران مىرسانند و اين فرشتگان، ياران جبرئيل و تحت امر او هستند كه قرآن درباره او مىفرمايد: إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «2» راه خدا هم آسان است و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد.
پیام ها
1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ»
2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان و تحريف و تغيير آنان است.
«مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»
3- قرآن را بايد در جايگاه بلند قرار داد. «مَرْفُوعَةٍ»
4- قرآن بايد از هر آلودگى حفظ شود. «مُطَهَّرَةٍ»
5- در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تكوير، 19- 21.
جلد 10 - صفحه 386
را مىپذيرد. «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
6- آنچه را خداوند تكريم كرده ما نيز بايد تكريم كنيم. «صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ»
7- قرآن كريم را، فرشتگان كرام به پيامبر مىرسانند. صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ... بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ (هم سرچشمه قرآن خداوند كريم است و هم خود قرآن و هم آورندگان آن و هم بر كسى كه نازل شده است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11»
كلّا: (اين ردع است از معاتبه) يعنى منزجر شو از ترش روئى و اعراض و محترز شو از اقبال به اغنيا و اعراض از فقرا. و اين اشعار است به آنكه [جايز نيست] مثل اين را در زمان مستقبل به جاى آرند. إِنَّها تَذْكِرَةٌ: بدرستى كه آيات قرآنى پندى است مر خلقان را. يعنى واجب است متّعظ شدن و عمل به موجب آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى «1» أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى «2» وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى «3» أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى «4»
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى «5» فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى «6» وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى «7» وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى «8» وَ هُوَ يَخْشى «9»
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى «10» كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14»
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19»
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23»
ترجمه
چهره ترش نمود و روى گرداند
براى آنكه آمد نزد او آن مرد كور
و چه ميدانى تو شايد او پاكيزه شود
يا پند گيرد پس نفع دهد او را پند
امّا كسيكه توانگر شد
پس تو باو متوجه ميشوى
و باكى ندارى كه پاكيزه نباشد
و امّا كسيكه آيد نزد تو با آنكه كوشش ميكند
و ميترسد
پس تو از او بامر ديگر مشغول ميشوى
نه چنين است همانا آن موجب تذكّر است
پس هر كه خواهد متذكّر ميشود بآن
در صحيفههائى گرامى داشته شده
در مقام بلندى پاكيزه
نگاه داشته شده در دست نويسندگان
گرامى نيكوكار
لعنت بر انسان كافر چه چيز ايجاب نموده كفر او را
از چه چيز آفريده او را
از نطفهاى آفريده او را پس تعيين فرموده اندازه اعضاء او را
پس راه را آسان نموده براى او
پس ميرانده او را پس امر فرموده كه در گورش نهند
پس وقتى كه بخواهد برمىانگيزاند او را
نبايد چنين باشد هنوز بجا نياورده آنچه را امر نموده است او را.
تفسير
قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در شأن عثمان و ابن امّ مكتوم و او مؤذن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و كور بود و آمد نزد آنحضرت در وقتى كه اصحاب در خدمت او بودند و عثمان هم بود پس حضرت او را بر عثمان مقدّم داشت و عثمان عبوس شد
جلد 5 صفحه 344
و روى از او گرداند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از بنى اميّه كه نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود پس ابن امّ مكتوم آمد و آنمرد چون ديد او را تنفّر نمود و جمع آورى كرد خود را و روى ترش نمود و اعراض كرد از توجه باو پس حكايت فرمود خدا اين عمل را و انكار كرد بر او و بنابر اين مفاد آيات شريفه آنستكه روى ترش نمود عثمان و گرداند روى خود را براى آنكه آمد نزد او آنمرد نابينا چه ميدانى تو اى عثمان شايد او خود را پاك و پاكيزه نگهدارد يا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متذكّر نمايد او را و او از مواعظ آنحضرت بهرهمند گردد اين طرز رفتار تو با فقرا است امّا كسيكه ثروتمند باشد پس تو به او رو ميكنى و متصدّى پذيرائى از او ميگردى و او را احترام مينمائى و باك ندارى از آنكه پاك و پاكيزه باشد يا نباشد وقتى كه ثروتمند باشد و خود را مسئول او نميدانى و امّا كسيكه نزد تو آيد با آنكه ميآيد و سعى ميكند در طلب معارف و احكام الهى و او از خدا ميترسد پس تو از او منصرف و بامر ديگرى مشغول ميشوى چون گفتهاند ابن ام مكتوم براى استماع آيات قرآن آمده بود ولدى الورود اين استدعا را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمود و البته نبايد مسلمان چنين كارى را بنمايد قرآن موجب تذكّر است پس هر كس بخواهد متذكّر ميشود بآن و ياد ميگيرد آنرا آنچه ذكر شد در مفاد آيات مستفاد از نقل قمّى ره است و پر واضح است كه اين سلوك با فقرا و اغنيا از اخلاق حميده پيغمبر اكرم كه خداوند او را بخلق عظيم در قرآن ستوده دور است ولى عامّه عميا آنچه را در روايت قمّى ره و مجمع نسبت بعثمان داده شده بود به پيغمبر اكرم نسبت دادهاند و خطابات و عتابات را متوجه بآنحضرت دانستهاند و بعضى از مفسّرين ما هم كه بروايات آنها اعتماد نمودهاند تبعيّت از آنها كردهاند با آنكه در قرآن اسمى از آنحضرت برده نشده و ظاهر آنستكه خطابات متوجه بكسى است كه روى ترش نموده و اعراض كرده در وقت آمدن اعمى نزد او غافل از آنكه آنها حاضرند مقام نبوّت و امامت را تنزّل دهند تا برسد بجائى كه منافات با مطاعن و مظالم ائمه خودشان نداشته باشد و ما قائل بعصمت انبيا و اوصياء هستيم بلكه بايد گفت از پيغمبر ما و اوصياء او ترك اولى هم صادر نشده و اين خطابات و عتابات كه
جلد 5 صفحه 345
بهر مسلمان شريفى متوجه شود افسرده و ملول ميگردد از خداوند بحبيب خود كه هميشه در مقام تسليت خاطر مبارك او است لابدّ بايد در مقابل امر منكرى العياذ باللّه واقع شده باشد و اعتذاراتى كه در اين مقام شده از قبيل آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مايل بود باسلام اغنياء از قوم خود براى پيشرفت اسلام لذا بآنها اهميّت داد يا ميخواست ابن ام مكتوم را ادب كند چون بىادبى كرده بود و در بين نجواى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قوم مكرّر مسئلت تلاوت قرآن كرد يا اين سلوك ممنوع نبود و باين آيات ممنوع شد بنظر حقير بىوجه است چون بالاخره يا عتاب خداوند بجا بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مستحق آن يا العياذ باللّه بيجا بوده و پيغمبر منزّه از استحقاق و نميشود بهيچ يك قائل شد اين است كه من ميگويم در تفسير قرآن بايد از اقوال اغيار چشم پوشيد و بائمه اطهار مراجعه نمود تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال خداوند بعد از آن فرموده قرآن در صحف و كتب مكرّمه معظّمه است در مقام مرفوع كه لوح محفوظ الهى است و قمّى ره نقل فرموده كه نزد خدا است و منزّه و مطهّر است از ايادى شياطين در دست كرام الكاتبين و ملائكه مقرّبين و انبياء و مرسلين كه سفراء الهى هستند و قمّى ره نقل فرموده در دست ائمه عليهم السلام است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حافظ قرآن و عامل بآن باسفراء كرام برره هستند كه مراد از آنها ظاهرا مكرّم از معاصى و نيكوكارانند لعنت بر آدم مشرك و نيست و نابود باد چه قدر كفران نعمت مينمايد كه كافر ميشود يا معلوم نيست چه موجب شده كه از خداى يگانه صرف نظر نموده در مقابل بت سجده ميكند و چرا بايد تكبر كند خوب است ملاحظه كند كه از چه چيز خدا خلق فرموده او را از نطفه پليد پست آفريده پس تقدير فرموده اعضاء و اجزاء و اشكال و اطوار آنرا بر طبق حكمت و مصلحت تا انسان كامل شده پس آسان فرموده بر او به ارائه دادن باو راه خير و سعادت ابدى را بتوسط انبيا و اوليا و علما و صلحا پس ميرانده و حكم بدفن او فرموده براى نيل بنعيم ابدى و محفوظ ماندن جسد او از درندگان و متأذّى نشدن مردمان از بوى او پس هر وقت بخواهد زنده ميكند او را و از قبر بيرون ميآورد براى حساب و جزاى اعمال نبايد آدمى اينطور
جلد 5 صفحه 346
باشد كه شكر نعمتهاى خدا را بجا نياورد از زمان آدم ابو البشر تا حال هنوز شخصى پيدا نشده كه بتمام وظائف خود كاملا عمل نمايد و حقّ شكر نعمت خدا را بجا آورد چون هيچ كس خالى از قصور و تقصير نبوده مگر آنكه خداوند خودش او را حفظ فرموده و بسعادت ابدى رسانده باشد و محتمل است مراد از جمله اخيره فقط آن انسان كافر باشد كه در تمام عمر خود امر الهى را اطاعت ننموده است و اللّه اعلم بمراده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَلاّ إِنَّها تَذكِرَةٌ «11» فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ «12»
هرگز چنين نكن محققا اينکه آيات قرآني تذكره و موعظه و پند و اندرز است پس كسي که بخواهد متذكر ميشود و پند ميگيرد و متعظ ميشود.
كَلّا يعني نبايد چنين كنيد مؤمن را بايد محترم داشت: إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ حجرات آيه 10،
المؤمن اخ المؤمن
حقوق مؤمن بر مؤمن بسيار است که ميفرمايد:
للمؤمن علي اخيه المؤمن ثلاثون حقا لا برائة له الا بالاداء او العفو
مؤمن نزد خدا و رسول و ائمه هدي بسيار محترم است، اخوت ديني اهميتش از اخوت نسبي زيادتر است.
إِنَّها تَذكِرَةٌ ضمير انها آيات شريفه است که از اول سوره بيان فرموده، و نزول اينکه آيات براي تذكر بندگان است که با مؤمن بايد چه نحوه رفتار كرد خواه غني باشد يا فقير، بصير باشد يا اعمي، صحيح يا مريض، خويش يا غريبه، شهري يا دهاتي، عرب يا عجم هر که هست و هر چه هست.
فَمَن شاءَ ذَكَرَهُ قلوبي که قابليت هدايت داشته باشند و موانعي جلوگير آنها نباشد متذكر ميشوند و پند ميگيرند، اما قلوب قاسيه که بكلي از قابليت افتاده مثل هسته گنديده و دانه فاسد شده که ديگر قابل اينكه سبز شود و دانه و ميوه دهد يا موانع جلوگير است مثل حب جاه و هواهاي نفساني و شياطين انسي و جني و كبر و نخوت و بغض و عداوت و سياهي قلب و مفاسد ديگر ابدا متذكر نميشود و اثر بر آيات شريفه قرآن بار نميكند با اينكه قرآن مجيد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- در تعقیب آیات گذشته که در آن سخن از سرزنش کسی آمده بود که نسبت به نابینای حق طلبی کم توجهی نموده بود، در اینجا به مسأله اهمیت قرآن مجید و مبدأ پاک آن و تأثیرش در نفوس پرداخته، میفرماید: «هرگز» این کار را تکرار مکن و آن را برای همیشه فراموش نما (کلا).
چرا که «این (قرآن) تذکر و یادآوری است» (انها تذکرة).
این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق پاسخی باشد به تمام تهمتهای مشرکان و دشمنان اسلام در مورد قرآن که گاه شعرش میخواندند، و گاه سحر، و گاه نوعی کهانت، قرآن میگوید: هیچ یک از این نسبتها صحیح نیست، بلکه این آیات وسیلهای است برای آگاهی و ایمان و دلیل آن در خودش نهفته است.
نکات آیه
۱ - تأکید خداوند بر ضرورت ترک ترش رویى با اندرز خواهان; هر چند آنان، جسمى معلول داشته و از طبقات اشراف نباشند. (کلاّ) کلمه «کلاّ» براى ممنوع ساختن و ردّ مطالبى است که پیش از گفتن این کلمه، مطرح شده بود.
۲ - آیات قرآن، راهنما و مایه غفلت زدایى و زمینه پندگیرى و عبرت (کلاّ إنّها تذکرة) مراد از ضمیر در «إنّها»، آیات قرآن است که با توجّه به بیان اوصاف آنها در آیات بعد، تصریح به مرجع ضمیر لزومى نداشته است. «تذکرة» اعم از «دلالت» (راهنمایى) و «اماره» (نشانه) است و به هر چیزى که با آن تذکّر حاصل شود، اطلاق مى گردد (مفردات راغب). «تذکیر» (مرادف تذکرة) به معناى موعظه کردن و «ذکرى» (اسم مصدر آن) به معناى عبرت است (قاموس); بنابراین مراد از «تذکره» بودن قرآن، راهنمایى، موعظه کردن و مایه عبرت بودن آن است.
۳ - شایستگى قرآن براى تذکّر و ارشاد همه مردم، دلیل لزوم پرهیز از منحصر ساختن مجالس آموزش آن به قشرى خاص (فأنت له تصدّى ... فأنت عنه تلهّى . کلاّ إنّها تذکرة)
موضوعات مرتبط
- تبلیغ: روش تبلیغ ۱
- تنبه: زمینه تنبه ۲
- خدا: توصیه هاى خدا ۱
- عبرت: عوامل عبرت ۲
- قرآن: عبرت از قرآن ۲; عمومیت تعلیم قرآن ۳; عمومیت هدایتگرى قرآن ۳; غفلت زدایى قرآن ۲; هدایتگرى قرآن ۲
- موعظه: اجتناب از ترشرویى با موعظه پذیران ۱; زمینه موعظه پذیرى ۲
منابع