المعارج ١٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَلاّ|کَلاَّ]] [[کلمه غیر ربط::کَلاّ| ]] [[شامل این ریشه::کلا| ]][[ریشه غیر ربط::کلا| ]][[شامل این کلمه::إِنّهَا|إِنَّهَا]] [[کلمه غیر ربط::إِنّهَا| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::لَظَى|لَظَى]] [[کلمه غیر ربط::لَظَى| ]] [[شامل این ریشه::لظى| ]][[ریشه غیر ربط::لظى| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::کَلاّ|کَلاَّ]] [[کلمه غیر ربط::کَلاّ| ]] [[شامل این ریشه::کلا| ]][[ریشه غیر ربط::کلا| ]][[شامل این کلمه::إِنّهَا|إِنَّهَا]] [[کلمه غیر ربط::إِنّهَا| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::لَظَى|لَظَى]] [[کلمه غیر ربط::لَظَى| ]] [[شامل این ریشه::لظى| ]][[ریشه غیر ربط::لظى| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=نه چنین است. همانا آن (آتش) زبانهدار است. | |-|صادقی تهرانی=نه چنین است. همانا آن (آتش) زبانهدار است. | ||
|-|معزی=نه چنین است همانا آن است شراره | |-|معزی=نه چنین است همانا آن است شراره | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag"> By no means! It is a Raging Fire.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/070015.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/070015.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره المعارج | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::15|١٥]] | قبلی = المعارج ١٤ | بعدی = المعارج ١٦ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره المعارج | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::15|١٥]] | قبلی = المعارج ١٤ | بعدی = المعارج ١٦ | کلمه = [[تعداد کلمات::3|٣]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۲: | خط ۴۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - ۱۸ سوره معارج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link3 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره معارج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link4 | مقصود از توصيف خداى تعالى به | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link3 | مراد از درخواست سائل، از عذاب واقع شونده]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link5 | منظور از عروج | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link4 | مقصود از توصيف خداى تعالى به «ذى المعارج»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link6 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link5 | منظور از عروج «ملائكه» و «روح»، در روز قيامت به سوى خدا]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link7 | بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link6 | كافران، عذاب قيامت را دور مى بينند و خداوند، نزديك مى بيند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link8 | ويژگى آتش | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link7 | بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link9 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link8 | ويژگى آتش جهنّم و بيان كسانى را كه به سوى خود مى طلبد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link9 | بحث روایی: (رواياتى درباره نزول آيات اول سوره معارج)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت ديگر، درباره آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز]] | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link10 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link10 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10» يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلَّا إِنَّها لَظى «15» نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» | |||
و هيچ دوستى از دوستش احوالى نپرسد. به يكديگر نمايانده مىشوند. در آن روز مجرم دوست دارد فرزندان خود را براى دفع عذاب فديه دهد و فداى خود كند. و همچنين همسر و برادرش را. و بستگان و قبيلهاش را كه هميشه به او پناه دادند. (بلكه آرزو دارد) تمام مردم روى زمين را فدا كند تا او را نجات دهند. چنين نيست، همانا آن آتش شعلهور است. كه پوست بدن را به شدّت جدا مىكند. (اين آتش) هر كس را كه (به حق) پشت كرده و روى برتافته، فرامىخواند. و (نيز كسى كه مال) جمع كرده و ذخيره ساخته است. | |||
===نکته ها=== | |||
«يَفْتَدِي» به معناى فديه و عوض دادن براى رهايى و نجات است. «فصيلة» به معناى فاميلى است كه انسان از آن جدا شده است. «تُؤْوِيهِ» از «مأوى» به معناى پناه دادن است. | |||
«لَظى» شعله خالص آتش است. «اوعى» از «وعاء» به معناى ظرف است و مراد از آن، ذخيره كردن چيزى در ظرف است. «شوى» به پوست اطراف بدن گويند. | |||
جلد 10 - صفحه 214 | |||
مجرم در قيامت سه آرزو مىكند: | |||
الف) با خاك يكسان شود. «لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» «1» | |||
ب) از اعمالش دور شود. «أَمَداً بَعِيداً» «2» | |||
ج) با فديه دادن رها شود. يوم يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... | |||
مجرم براى فديه دادن و نجات يافتن، فرد يا گروهى را انتخاب نمىكند، بلكه مىگويد: | |||
همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ») | |||
در آن روز، عاطفه فرزندى، غيرت همسرى، محبّت برادرى و حمايت فاميلى و آشنايى مردمى همه فدا مىشود، ولى چه سود؟! | |||
بر اساس اين آيات، عوامل دوزخى شدن چهار چيز است: فرد در ظاهر به حق پشت مىكند: «أَدْبَرَ» در قلب تنفّر دارد و روى بر مىتابد: «تَوَلَّى» ثروت اندوزى مىكند: «جمع» و به ديگران نمىدهد. «فَأَوْعى» | |||
===پیام ها=== | |||
1- به دوستىها و روابط گرم دنيوى دل نبنديد كه در آخرت به كار نيايد. «لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» | |||
2- در قيامت، شكنجه روحى وجسمى با هم است. نشان دادن خويشان ودوستان صميمى به انسان و بالعكس، بالاترين شكنجه روحى است. «يُبَصَّرُونَهُمْ» | |||
3- مجرم در آن روز، نجات خود را از عذاب، به قيمت نابودى همه مىخواهد. | |||
يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ ... وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ | |||
4- مراقب باشيم كه در دنيا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضايت دوستان و خويشان، خود را دوزخى نكنيم. زيرا در آن روز هيچ يك از آنها به داد ما نمىرسند و به درد ما نمىخورند. لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ | |||
---- | |||
«1». نساء، 42. | |||
«2». آل عمران، 30. | |||
جلد 10 - صفحه 215 | |||
5- غريزه حبّ ذات، بالاترين غرايز است. لَوْ يَفْتَدِي ... مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ | |||
6- آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلاَّ إِنَّها لَظى «15» | |||
كَلَّا إِنَّها لَظى: نه چنين است كه فدا دادن اقارب و اجانب، او را از عذاب برهاند، شأن چنين است كه زبانه خالص است از آتش. | |||
جلد 13 - صفحه 311 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15» | |||
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» | |||
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25» | |||
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30) | |||
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35) | |||
ترجمه | |||
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را | |||
و زنش و برادرش را | |||
و عشيرهاش را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 271 | |||
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود | |||
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را | |||
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است | |||
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا | |||
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند | |||
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد | |||
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر | |||
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است | |||
و چون برسد او را خوبى منع كننده است | |||
مگر نماز گزاران | |||
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند | |||
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن | |||
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده | |||
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا | |||
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند | |||
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است | |||
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند | |||
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان | |||
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند | |||
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند | |||
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند. | |||
تفسير | |||
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 272 | |||
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 273 | |||
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 274 | |||
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلاّ إِنَّها لَظي «15» نَزّاعَةً لِلشَّوي «16» تَدعُوا مَن أَدبَرَ وَ تَوَلّي «17» وَ جَمَعَ فَأَوعي «18» | |||
هرگز چنين نيست که كفار ميگويند محققا آتش جهنم شعلهور است و جدا ميكند اعضاء بدن را از جلد و لحم و محاسن صورت ميخواند كساني را که پشت كردند بدين خدا و اعراض كردند و جمع مال كردند پس نگاه داشتند. | |||
كَلّا يعني احدي نيست که او را نجات دهد از آتش جهنم. | |||
إِنَّها لَظي گفتند: يكي از اسماء جهنم است يعني آن آتش جهنم است لكن لظي بمعني تلظي است که ميفرمايد: فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظّي ليل آيه 14. يعني آتش زبانه ميكشد و شعله ميزند. | |||
نَزّاعَةً نزع بمعني جدايي است يعني آتش جهنم جدا كننده است. | |||
لِلشَّوي بعضي گفتند: مراد گوشت و پوست است از هم جدا ميشوند، بعضي گفتند: مراد اعصاب و عروق است، بعضي گفتند: اعضاء صورت است از لبها و چشمها و دماغ. ما ميگوييم: اعضاء بدن تا شامل جميع اينها باشد و اينها پس از جدايي باز بهم پيوست ميكنند زيرا عذاب دائمي است و خلود است چنانچه ميفرمايد: كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ نساء آيه 59. | |||
تَدعُوا ميخواند آن آتش نه به اينكه صدايي و كلامي و قول و گفتاري باشد بلكه شعله آتش او را ميربايد و بخود جذب ميكند كرا. | |||
مَن أَدبَرَ که پشت كرد بدين و احكام دين و كتب دينيه و رسولان الهيه. | |||
وَ تَوَلّي اعراض كرد و اعتنايي ننمود و توجهي نكرد نه بدين و نه بامر آخرت و نه بسعادت و هدايت فقط توجهش باين بود که در مقام جمع آوري زخارف دنيوي برآيد. | |||
وَ جَمَعَ و پس از جمع آوري در مقام حفظ و حراست آنها برآمد که بخل كرد. | |||
جلد 17 - صفحه 189 | |||
فَأَوعي نگاه داري نمود. | |||
اقول: تصور نشود که اينکه آيات فقط راجع بكفار و مشركين باشد مصداق اينکه آيات امروز در جامعه بسيار هستند که در بند حلال و حرام نيستند از هر راهي مالي بدست آيد بتمام قوا رو باو ميآورند و لو از راه ظلم و تعدي و سرقت و تقلب در اجناس و رشوه و ربا و حيله و تزوير باشد و منع ميكنند حقوق فقراء ذوي الارحام و زكوات و اخماس و مصارف ديني را و اگر هم مصرفي بكنند مصرف حرام مثل ساز و آواز و رقص و سينما و آلات لهو و لهب و شرب و ساير مصارف محرمه ميكنند بدانند که آتش جهنم براي آنها زبانه ميكشد و شعله ميزند و آنها را بخود جذب ميكند و اعضاء بدن آنها را از هم جدا ميكند نَزّاعَةً لِلشَّوي. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 15)- ولی در جواب همه این تمناها و آرزوها میفرماید: «هرگز چنین نیست» که با اینها بتوان نجات یافت (کلا). | |||
آری «شعلههای سوزان آتش است» (انها لظی). پیوسته زبانه میکشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود مییابد میسوزاند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۲: | خط ۲۹۵: | ||
[[رده:آرزوى باطل]][[رده:آرزوى نجات از عذاب]][[رده:لظى]][[رده:نامهاى جهنم]][[رده:فدیه در قیامت]][[رده:آرزوى اخروى گناهکاران]][[رده:حتمیت عذاب اخروى گناهکاران]][[رده:عذاب اخروى گناهکاران]][[رده:گناهکاران در آتش جهنم]] | [[رده:آرزوى باطل]][[رده:آرزوى نجات از عذاب]][[رده:لظى]][[رده:نامهاى جهنم]][[رده:فدیه در قیامت]][[رده:آرزوى اخروى گناهکاران]][[رده:حتمیت عذاب اخروى گناهکاران]][[رده:عذاب اخروى گناهکاران]][[رده:گناهکاران در آتش جهنم]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره المعارج ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره المعارج ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 15 سوره معارج | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 15 سوره معارج,معارج 15,کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى,آرزوى باطل,آرزوى نجات از عذاب,لظى,نامهاى جهنم,فدیه در قیامت,آرزوى اخروى گناهکاران,حتمیت عذاب اخروى گناهکاران,عذاب اخروى گناهکاران,گناهکاران در آتش جهنم,آیات قرآن سوره المعارج | |||
|description=کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۴۴
کپی متن آیه |
---|
کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى |
ترجمه
المعارج ١٤ | آیه ١٥ | المعارج ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّهَا)»: ضمیر (هَا) به (نَار) بر میگردد که عذاب بیانگر آن است. «لَظی»: زبانه صِرف و شعله خالص. نامی از نامهای دوزخ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۸ سوره معارج
- مضامين سوره معارج
- مراد از درخواست سائل، از عذاب واقع شونده
- مقصود از توصيف خداى تعالى به «ذى المعارج»
- منظور از عروج «ملائكه» و «روح»، در روز قيامت به سوى خدا
- كافران، عذاب قيامت را دور مى بينند و خداوند، نزديك مى بيند
- بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران
- ويژگى آتش جهنّم و بيان كسانى را كه به سوى خود مى طلبد
- بحث روایی: (رواياتى درباره نزول آيات اول سوره معارج)
- چند روايت ديگر، درباره آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10» يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلَّا إِنَّها لَظى «15» نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18»
و هيچ دوستى از دوستش احوالى نپرسد. به يكديگر نمايانده مىشوند. در آن روز مجرم دوست دارد فرزندان خود را براى دفع عذاب فديه دهد و فداى خود كند. و همچنين همسر و برادرش را. و بستگان و قبيلهاش را كه هميشه به او پناه دادند. (بلكه آرزو دارد) تمام مردم روى زمين را فدا كند تا او را نجات دهند. چنين نيست، همانا آن آتش شعلهور است. كه پوست بدن را به شدّت جدا مىكند. (اين آتش) هر كس را كه (به حق) پشت كرده و روى برتافته، فرامىخواند. و (نيز كسى كه مال) جمع كرده و ذخيره ساخته است.
نکته ها
«يَفْتَدِي» به معناى فديه و عوض دادن براى رهايى و نجات است. «فصيلة» به معناى فاميلى است كه انسان از آن جدا شده است. «تُؤْوِيهِ» از «مأوى» به معناى پناه دادن است.
«لَظى» شعله خالص آتش است. «اوعى» از «وعاء» به معناى ظرف است و مراد از آن، ذخيره كردن چيزى در ظرف است. «شوى» به پوست اطراف بدن گويند.
جلد 10 - صفحه 214
مجرم در قيامت سه آرزو مىكند:
الف) با خاك يكسان شود. «لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» «1»
ب) از اعمالش دور شود. «أَمَداً بَعِيداً» «2»
ج) با فديه دادن رها شود. يوم يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ...
مجرم براى فديه دادن و نجات يافتن، فرد يا گروهى را انتخاب نمىكند، بلكه مىگويد:
همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ»)
در آن روز، عاطفه فرزندى، غيرت همسرى، محبّت برادرى و حمايت فاميلى و آشنايى مردمى همه فدا مىشود، ولى چه سود؟!
بر اساس اين آيات، عوامل دوزخى شدن چهار چيز است: فرد در ظاهر به حق پشت مىكند: «أَدْبَرَ» در قلب تنفّر دارد و روى بر مىتابد: «تَوَلَّى» ثروت اندوزى مىكند: «جمع» و به ديگران نمىدهد. «فَأَوْعى»
پیام ها
1- به دوستىها و روابط گرم دنيوى دل نبنديد كه در آخرت به كار نيايد. «لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً»
2- در قيامت، شكنجه روحى وجسمى با هم است. نشان دادن خويشان ودوستان صميمى به انسان و بالعكس، بالاترين شكنجه روحى است. «يُبَصَّرُونَهُمْ»
3- مجرم در آن روز، نجات خود را از عذاب، به قيمت نابودى همه مىخواهد.
يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ ... وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ
4- مراقب باشيم كه در دنيا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضايت دوستان و خويشان، خود را دوزخى نكنيم. زيرا در آن روز هيچ يك از آنها به داد ما نمىرسند و به درد ما نمىخورند. لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ
«1». نساء، 42.
«2». آل عمران، 30.
جلد 10 - صفحه 215
5- غريزه حبّ ذات، بالاترين غرايز است. لَوْ يَفْتَدِي ... مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ
6- آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَلاَّ إِنَّها لَظى «15»
كَلَّا إِنَّها لَظى: نه چنين است كه فدا دادن اقارب و اجانب، او را از عذاب برهاند، شأن چنين است كه زبانه خالص است از آتش.
جلد 13 - صفحه 311
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15»
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20»
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25»
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30)
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)
ترجمه
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را
و زنش و برادرش را
و عشيرهاش را
جلد 5 صفحه 271
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است
و چون برسد او را خوبى منع كننده است
مگر نماز گزاران
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند.
تفسير
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد
جلد 5 صفحه 272
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه
جلد 5 صفحه 273
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع
جلد 5 صفحه 274
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَلاّ إِنَّها لَظي «15» نَزّاعَةً لِلشَّوي «16» تَدعُوا مَن أَدبَرَ وَ تَوَلّي «17» وَ جَمَعَ فَأَوعي «18»
هرگز چنين نيست که كفار ميگويند محققا آتش جهنم شعلهور است و جدا ميكند اعضاء بدن را از جلد و لحم و محاسن صورت ميخواند كساني را که پشت كردند بدين خدا و اعراض كردند و جمع مال كردند پس نگاه داشتند.
كَلّا يعني احدي نيست که او را نجات دهد از آتش جهنم.
إِنَّها لَظي گفتند: يكي از اسماء جهنم است يعني آن آتش جهنم است لكن لظي بمعني تلظي است که ميفرمايد: فَأَنذَرتُكُم ناراً تَلَظّي ليل آيه 14. يعني آتش زبانه ميكشد و شعله ميزند.
نَزّاعَةً نزع بمعني جدايي است يعني آتش جهنم جدا كننده است.
لِلشَّوي بعضي گفتند: مراد گوشت و پوست است از هم جدا ميشوند، بعضي گفتند: مراد اعصاب و عروق است، بعضي گفتند: اعضاء صورت است از لبها و چشمها و دماغ. ما ميگوييم: اعضاء بدن تا شامل جميع اينها باشد و اينها پس از جدايي باز بهم پيوست ميكنند زيرا عذاب دائمي است و خلود است چنانچه ميفرمايد: كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ نساء آيه 59.
تَدعُوا ميخواند آن آتش نه به اينكه صدايي و كلامي و قول و گفتاري باشد بلكه شعله آتش او را ميربايد و بخود جذب ميكند كرا.
مَن أَدبَرَ که پشت كرد بدين و احكام دين و كتب دينيه و رسولان الهيه.
وَ تَوَلّي اعراض كرد و اعتنايي ننمود و توجهي نكرد نه بدين و نه بامر آخرت و نه بسعادت و هدايت فقط توجهش باين بود که در مقام جمع آوري زخارف دنيوي برآيد.
وَ جَمَعَ و پس از جمع آوري در مقام حفظ و حراست آنها برآمد که بخل كرد.
جلد 17 - صفحه 189
فَأَوعي نگاه داري نمود.
اقول: تصور نشود که اينکه آيات فقط راجع بكفار و مشركين باشد مصداق اينکه آيات امروز در جامعه بسيار هستند که در بند حلال و حرام نيستند از هر راهي مالي بدست آيد بتمام قوا رو باو ميآورند و لو از راه ظلم و تعدي و سرقت و تقلب در اجناس و رشوه و ربا و حيله و تزوير باشد و منع ميكنند حقوق فقراء ذوي الارحام و زكوات و اخماس و مصارف ديني را و اگر هم مصرفي بكنند مصرف حرام مثل ساز و آواز و رقص و سينما و آلات لهو و لهب و شرب و ساير مصارف محرمه ميكنند بدانند که آتش جهنم براي آنها زبانه ميكشد و شعله ميزند و آنها را بخود جذب ميكند و اعضاء بدن آنها را از هم جدا ميكند نَزّاعَةً لِلشَّوي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- ولی در جواب همه این تمناها و آرزوها میفرماید: «هرگز چنین نیست» که با اینها بتوان نجات یافت (کلا).
آری «شعلههای سوزان آتش است» (انها لظی). پیوسته زبانه میکشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود مییابد میسوزاند.
نکات آیه
۱ - نجات مجرمان با پرداخت فدیه از عذاب الهى در قیامت - هر چند بسیار و نامحدود - آرزویى واهى و ناممکن است. (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ ببنیه ... کلاّ)
۲ - آتش شعلهور و خالص، عذاب و کیفر مجرمان در آخرت (إنّها لظى) واژه «لظى» هم در معناى آتش شعلهور و خالص به کار مى رود و هم مى تواند عَلَم و اسم براى دوزخ باشد. برداشت یاد شده، براساس کاربرد نخست است.
۳ - «لظى» (آتش شعلهور و خالص)، از نام هاى دوزخ (إنّها لظى)
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى باطل ۱; آرزوى نجات از عذاب ۱
- جهنم: لظى ۳; نامهاى جهنم ۳
- قیامت: فدیه در قیامت ۱
- گناهکاران: آرزوى اخروى گناهکاران ۱; حتمیت عذاب اخروى گناهکاران۱; عذاب اخروى گناهکاران ۲; گناهکاران در آتش جهنم ۲
منابع