الحاقة ٤٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::لَتَذْکِرَة|لَتَذْکِرَةٌ]] [[کلمه غیر ربط::لَتَذْکِرَة| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::لِلْمُتّقِين|لِلْمُتَّقِينَ]] [[کلمه غیر ربط::لِلْمُتّقِين| ]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این ریشه::وقى| ]][[ریشه غیر ربط::وقى| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::لَتَذْکِرَة|لَتَذْکِرَةٌ]] [[کلمه غیر ربط::لَتَذْکِرَة| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این کلمه::لِلْمُتّقِين|لِلْمُتَّقِينَ]] [[کلمه غیر ربط::لِلْمُتّقِين| ]] [[شامل این ریشه::ل| ]][[ریشه غیر ربط::ل| ]][[شامل این ریشه::وقى| ]][[ریشه غیر ربط::وقى| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و بیگمان (قرآن) یادوارهای برای پرهیزگاران است. | |-|صادقی تهرانی=و بیگمان (قرآن) یادوارهای برای پرهیزگاران است. | ||
|-|معزی=و همانا آن است یادآوریی برای پرهیزکاران | |-|معزی=و همانا آن است یادآوریی برای پرهیزکاران | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">Surely, it is a message for the righteous.</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/069048.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/069048.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الحاقة | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::48|٤٨]] | قبلی = الحاقة ٤٧ | بعدی = الحاقة ٤٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الحاقة | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::48|٤٨]] | قبلی = الحاقة ٤٧ | بعدی = الحاقة ٤٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link453 | آيات ۳۸ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link454 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link453 | آيات ۳۸ - ۵۲ سوره الحاقه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link455 | وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link454 | مقصود از سوگند به «آنچه مى بينيد و آنچه نمى بينيد»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link456 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link455 | وجه اين كه «قرآن» را، قول رسول كريم خواند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۲#link456 | معنای تهديد پيامبر«ص» به اين كه: «وَ لَو تَقَوّلَ عَلَينَا بَعضَ الأقَاوِيل...»]] | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۲۲#link229 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۲۲#link229 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ «44» لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ «45» ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ «46» فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ «47» وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ «48» وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ «49» وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ «50» وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ «51» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «52» | |||
و اگر پيامبر بعضى گفتارهاى ساختگى را به ما نسبت دهد، قطعاً او را با قدرت (و به قهر) مىگرفتيم. سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم. و هيچ يك از شما نمىتوانست سپر او شود. همانا اين قرآن براى اهل تقوا وسيله تذكّر است. و ما مىدانيم كه بعضى از شما تكذيب كننده قرآنيد. و بى شك (اين تكذيب در قيامت) بر كافران حسرتى خواهد بود. و همانا آن، حق و يقينى است. پس با نام پروردگار بزرگت به تسبيح پرداز. | |||
===نکته ها=== | |||
«تَقَوَّلَ» يعنى نسبت دادن سخن به كسى كه آن را نگفته است. | |||
«وتين» رگى است كه خون را به قلب مىرساند و اگر بريده شود انسان مىميرد. | |||
قرآن، در دنيا و آخرت مايه حسرت كفّار است. در دنيا حسرت مىخورند كه چرا مانند آنرا نمىتوانند بياورند و در آخرت حسرت مىخورند كه چرا به آن ايمان نياوردند. | |||
گرفتن با «يمين» كنايه از قدرت است، چون قدرت دست راست بيشتر است. | |||
خداوند با هيچ كس رودربايستى ندارد، جائى كه خداوند با پيامبرش اين گونه سخن مىگويد، ديگران بايد حساب كار خود را بكنند. | |||
قرآن داراى ويژگىهايى است، از جمله: «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»، «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»، «لَحَقُّ الْيَقِينِ» | |||
پيامبر، هرگز چيزى را به خداوند نسبت نداده است، زيرا كلمه «لَوْ» در موردى به كار مىرود كه كار نشدنى باشد. | |||
جلد 10 - صفحه 207 | |||
در آيات قبل خداوند از پيامبرش بهترين دفاع را كرد ولى در عين حال در اين آيه تهديد هم مىكند كه اگر سخنى به ناحق به خدا نسبت دهد، شاه رگ او با قدرت قطع شود. | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوند، حافظ وحى است و احدى قدرت كم يا زياد كردن آن را ندارد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ» | |||
2- شخص پيامبر، همچون ديگران بايد حريم وحى را حفظ كند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ» | |||
3- همه انسانها حتّى پيامبر، در برابر قوانين الهى يكسانند. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ | |||
4- قرآن، نه تنها گفتار شاعر و كاهن نيست، بلكه گفتار پيامبر نيز نيست. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... | |||
5- در قانون و كلام خداوند، تساهل و تسامح ممنوع است. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... | |||
6- قاطعانه برخورد كردن، ديگران را از طمع در تصرف باز مىدارد. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ» | |||
7- قرآن، از مصونيّت كامل برخوردار است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ» | |||
8- دفاع از حق، مهمتر از شخص است. براى مصونيّت وحى، حتّى جان بهترين افراد را مىگيريم. لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ... | |||
9- براى حفظ حدود و حريم قرآن، قاطعانه بايد سخن گفت. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ» | |||
10- گناهان بزرگ، كيفر بزرگ دارد. لَأَخَذْنا مِنْهُ ... ثُمَّ لَقَطَعْنا ... | |||
11- هر چيز كه ارزش بيشترى دارد بايد حراست از آن شديدتر باشد. تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ ... لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ... لَقَطَعْنا ... | |||
12- قهر خداوند نسبت به كسانى كه حريم وحى را بشكنند، نابودى است. | |||
«لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ» | |||
13- هيچ كس، قدرت هيچ گونه مقاومتى در برابر قهر الهى ندارد. «فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ» | |||
جلد 10 - صفحه 208 | |||
14- تأثير قرآن روى متقين جدى و قطعى است. «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» | |||
15- شرط پند پذيرى، روحيه تقواست. «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ» | |||
16- در برابر متّقين، مكذّبين هستند. لِلْمُتَّقِينَ ... مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ | |||
17- مبلّغ نبايد توقّع داشته باشد كه همه مردم تسليم او باشند. «مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ» | |||
18- مكذّبين بدانند كه زير نظر خدا هستند. «لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ» | |||
19- در برابر موضعگيرىهاى مكذّبين، در پناه ياد خدا به راه خود ادامه بده. | |||
«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» | |||
20- تسبيح خداوند در راستاى تربيت انسان است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» | |||
«والحمدللّه ربّ العالمين» | |||
جلد 10 - صفحه 210 | |||
سوره معارج | |||
اين سوره، چهل و چهار آيه دارد و از سورههاى مكّى است، گرچه آيات اوليه آن در مدينه نازل شده است. | |||
نام سوره، برگرفته از آيه سوم است و به معناى محل عروج فرشتگان در آسمانها مىباشد. | |||
همانند ديگر سورههاى مكّى، محور آيات اين سوره، پيرامون معاد و انذار مشركان و مخالفان است. حالات كافران در قيامت و صفات و ويژگىهاى بهشتيان و دوزخيان، بخش ديگرى از آيات اين سوره را تشكيل مىدهد. | |||
البتّه آيات اوليه سوره درباره نزول عذاب در دنياست كه يكى از منكران ولايت حضرت على عليه السلام گرفتار آن شد و به هلاكت رسيد و تفصيل ماجرا در ذيل آيه اول آمده است. | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
به نام خداوند بخشنده مهربان | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48) | |||
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ: و بدرستى كه قرآن هرآينه پند و يادآورى است مر پرهيزكاران، چه ايشان به آن منتفع مىشوند نه غير ايشان. | |||
بيان: قرآن در اولين مرحله نزول، موجب هدايت و ارشاد عموم بندگان است، لكن متّقيان به حسن اختيار، اقبال به آن نمايند و كافران و معاندان، به سوء اختيار اعراض كنند از آن؛ لذا تذكر و پند را به متقيان اختصاص فرموده. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (38) وَ ما لا تُبْصِرُونَ (39) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (40) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ (41) وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (42) | |||
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (43) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (44) لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ (46) فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ (47) | |||
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48) وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (49) وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ (50) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (51) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (52) | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 265 | |||
ترجمه | |||
پس نه چنان است سوگند بآنچه مىبينيد | |||
و آنچه نمىبينيد | |||
همانا آن هر آينه گفتار فرستادهايست بزرگوار | |||
و نيست آن سخن شاعرى كم است ايمان شما | |||
و نه سخن غيبگوئى كم است تذكّر شما | |||
قرآنى است نازل شده از جانب پروردگار جهانيان | |||
و اگر بدروغ نسبت دهد بما برخى از سخنان را | |||
هر آينه مؤاخذه كنيم از او بقوّت خود | |||
پس هر آينه ميبريم از او رگ دل را | |||
پس نميباشند از شما هيچ كسانى از او منع كنندگان | |||
و همانا آن هر آينه پندى است براى پرهيزكاران | |||
و همانا ما ميدانيم بدرستيكه بعضى از شما تكذيب كنندگانند | |||
و همانا آن موجب حسرت است براى ناگرويدگان | |||
و همانا آن راست درست يقينى است | |||
پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است. | |||
تفسير | |||
كلمه لا يا زائده است براى تأكيد قسم يا براى نفى عقائد كفّار است كه ميگفتند قرآن شعر و افسانه است و در هر حال خداوند قسم ياد فرموده بآنچه مىبينند مردم از اجزاء عالم شهود و آنچه نمىبينند از عالم غيب چون همه بجاى خود خوب و آيات الهيّه ميباشند كه قرآن سخن پيام آورى است از طرف خداوند كه داراى كرامت و بزرگوارى است خواه پيغمبر اكرم باشد خواه جبرئيل امين و اوّل اظهر است و لذا فرموده آن سخن شاعر نيست كه مبناى درستى نداشته باشد چنانچه شما گمان كرديد و سخن فالگير و غيبگوى بىاساس نيست چنانچه شما تصوّر نموديد و اين براى آنستكه ايمان شما بامور حقّه كم است لذا با آنكه واضح است كه قرآن شعر نيست ايمان بآن نياورديد و نيز براى آنستكه تذكّر و تدبّر و تفكّر شما در امور كم است و لذا با آنكه بتأمّل و نظر معلوم ميشود اخبار غيبيّه قرآن از قبيل كهانت و غيبگوئى نيست متذكّر نشديد و كلمه ما در قليلا ما محتمل است مصدريّه باشد و محتمل است زائده باشد و قليلا صفت ايمانا يا تذكّرا كه محذوف | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 266 | |||
شده است ميباشد و براى آنكه تصوّر نشود كه قرآن سخن پيغمبر است كه از پيش خود گفته فرموده آن منزل از پروردگار جهانيان است بتوسط جبرئيل امين و اگر پيغمبر از پيش خود سخنى در آورد و نسبت بما دهد ما دست راست او را ميگيريم و رگ قلبش را قطع ميكنيم چون گفتهاند معمول سلاطين اگر ميخواستند كسى را بذلّت بكشند اين بوده و بنابراين باء در باليمين زائده است ولى ظاهرا مراد از اخذ مؤاخذه و انتقام باشد و مراد از يمين قوّت و قدرت چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه مراد انتقام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بقوّت الهى است و بعد از آنكه خداوند بخواهد اين معامله را با پيغمبر خود بنمايد احدى از بندگان نميتوانند جلوگيرى از آن نمايند و عذاب خدا و انتقام او را از آنحضرت دفع كنند و قرآن موجب تذكّر و پند و عبرت است براى اهل تقوى و پرهيزكارى چون آنها از آن بهرهمند ميشوند نه غير آنان كه تدبّر و تفكّر در آيات آن نمينمايند و خدا ميداند كه بعضى از مردم تكذيب ميكنند كه قرآن كلام خدا باشد و بعضى تصديق مينمايند آنرا و آنها كمند لذا حكم بكمى ايمان و تذكّر آنان قبلا فرموده بود ولى مفسّرين گفتهاند مراد از قلّت تذكّر و ايمان در آن دو آيه نفى آن دو است يعنى ايمان و تذكّر نداريد و ظاهرا بملاحظه آنستكه مخاطبين را منحصر بكفّار دانستهاند با آنكه خداوند در اين آيه بعموم آن تصريح فرموده و به بيانيكه در ذيل آن دو آيه بدوا گذشت و بتقريب اخير محلّى براى ارتكاب اين خلاف ظاهر باقى نميماند و همانا قرآن موجب حسرت و ندامت است براى كفّار در روز قيامت كه چرا ايمان بآن نياوردند و از ثواب آن محروم ماندند و آن سخن راست و درستى است كه متيقّن و بىشبهه و شكّ است نزد اهل حق و حقيقت پس پيغمبر اكرم بايد تنزيه و تقديس نمايد پروردگار خود را از آنكه راضى باشد كه كسى سخنى را بدروغ نسبت باو دهد براى شكرگزارى از آنكه قرآن حقّ و متيقّن را باو وحى فرموده و در بعضى از روايات تنزيل من ربّ العالمين و انّه لتذكرة للمتّقين و انّه لحقّ اليقين با ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و انّه لحسرة على الكافرين با خود آنحضرت و انّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين با اعداء او تطبيق شده و فرمودهاند و لو تقوّل علينا بعض الأقاويل تا آخر | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 267 | |||
در ردّ كسانى است كه ميگفتند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را از پيش خود بخلافت نصب نموده و اللّه اعلم ببواطن آياته. در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سوره الحاقه را زياد بخوانيد چون خواندن آن در نمازهاى واجب و مستحبّ از ايمان بخدا و رسول است و موجب آنستكه دين خواننده از او گرفته نشود تا خدا را ملاقات نمايد و در ثواب الاعمال از امام صادق (ع) اينمعنى نقل شده علاوه بر آنكه اين براى آنستكه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و معاويه عليه الهاويه نازل شده و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 268 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّهُ لَتَذكِرَةٌ لِلمُتَّقِينَ (48) | |||
و محققا اينکه قرآن تذكره و ياد آوري است براي كساني که با تقوي باشند. | |||
پيغمبر اكرم مبعوث بر كافه جن و انس تا دامنه قيامت بوده و قرآن مجيد هم براي هدايت و ارشاد تمام آنها نازل شده لكن استفاده از او و بهره برداري از او خاص اهل تقوي است چنانچه ميفرمايد: وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَساراً اسراء آيه 84، در اينکه آيه عنوان تذكره فرموده و عنوان متقين و در آيه مذكوره شفاء و رحمت و عنوان مؤمنين و اينکه دو مثلا يك معنايي است زيرا مراد از شفاء شفاء از امراض باطنيه است از كفر و شرك و نفاق و اخلاق سوء و افعال معاصي و اينکه عين تقوي است و لو امراض ظاهريه را هم شامل باشد و مراد از تذكره هم بفكر قيامت و عقوبات آن باشد و اينکه هم خاص باهل ايمان است که معتقدين روز جزاء و پاداش اعمال هستند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 48)- در این آیه باز هم برای تأکید و یادآوری میفرماید: «و آن (قرآن) تذکری برای پرهیزکاران است» (و انه لتذکرة للمتقین). | |||
برای آنها که آمادهاند خود را از گناه پاک کنند و راه حق را بپویند، برای آنها که جستجوگرند و طالب حقیقت، و کسانی که این حد از تقوا را ندارند مسلما نمیتوانند از تعلیمات قرآن بهرهگیرند. | |||
تأثیر عمیق و فوق العادهای که قرآن از این نظر دارد خود نشانه دیگری از حقانیت آن است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۰: | خط ۲۸۵: | ||
[[رده:آثار تقوا]][[رده:عوامل تنبه]][[رده:مراتب تنبه]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:استفاده از قرآن]][[رده:زمینه استفاده از قرآن]][[رده:زمینه تأثیرپذیرى از قرآن]][[رده:عبرت از قرآن]][[رده:فلسفه نزول قرآن]][[رده:مراتب عبرت از قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:بهره مندى متقین]][[رده:فضایل متقین]] | [[رده:آثار تقوا]][[رده:عوامل تنبه]][[رده:مراتب تنبه]][[رده:عوامل عبرت]][[رده:استفاده از قرآن]][[رده:زمینه استفاده از قرآن]][[رده:زمینه تأثیرپذیرى از قرآن]][[رده:عبرت از قرآن]][[رده:فلسفه نزول قرآن]][[رده:مراتب عبرت از قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:بهره مندى متقین]][[رده:فضایل متقین]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحاقة ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحاقة ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 48 سوره حاقه | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 48 سوره حاقه,حاقه 48,وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ,آثار تقوا,عوامل تنبه,مراتب تنبه,عوامل عبرت,استفاده از قرآن,زمینه استفاده از قرآن,زمینه تأثیرپذیرى از قرآن,عبرت از قرآن,فلسفه نزول قرآن,مراتب عبرت از قرآن,نقش قرآن,بهره مندى متقین,فضایل متقین,آیات قرآن سوره الحاقة | |||
|description=وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۲۰
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ |
ترجمه
الحاقة ٤٧ | آیه ٤٨ | الحاقة ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَذْکِرَةٌ»: (نگا: طه / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ «44» لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ «45» ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ «46» فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ «47» وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ «48» وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ «49» وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ «50» وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ «51» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «52»
و اگر پيامبر بعضى گفتارهاى ساختگى را به ما نسبت دهد، قطعاً او را با قدرت (و به قهر) مىگرفتيم. سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم. و هيچ يك از شما نمىتوانست سپر او شود. همانا اين قرآن براى اهل تقوا وسيله تذكّر است. و ما مىدانيم كه بعضى از شما تكذيب كننده قرآنيد. و بى شك (اين تكذيب در قيامت) بر كافران حسرتى خواهد بود. و همانا آن، حق و يقينى است. پس با نام پروردگار بزرگت به تسبيح پرداز.
نکته ها
«تَقَوَّلَ» يعنى نسبت دادن سخن به كسى كه آن را نگفته است.
«وتين» رگى است كه خون را به قلب مىرساند و اگر بريده شود انسان مىميرد.
قرآن، در دنيا و آخرت مايه حسرت كفّار است. در دنيا حسرت مىخورند كه چرا مانند آنرا نمىتوانند بياورند و در آخرت حسرت مىخورند كه چرا به آن ايمان نياوردند.
گرفتن با «يمين» كنايه از قدرت است، چون قدرت دست راست بيشتر است.
خداوند با هيچ كس رودربايستى ندارد، جائى كه خداوند با پيامبرش اين گونه سخن مىگويد، ديگران بايد حساب كار خود را بكنند.
قرآن داراى ويژگىهايى است، از جمله: «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»، «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»، «لَحَقُّ الْيَقِينِ»
پيامبر، هرگز چيزى را به خداوند نسبت نداده است، زيرا كلمه «لَوْ» در موردى به كار مىرود كه كار نشدنى باشد.
جلد 10 - صفحه 207
در آيات قبل خداوند از پيامبرش بهترين دفاع را كرد ولى در عين حال در اين آيه تهديد هم مىكند كه اگر سخنى به ناحق به خدا نسبت دهد، شاه رگ او با قدرت قطع شود.
پیام ها
1- خداوند، حافظ وحى است و احدى قدرت كم يا زياد كردن آن را ندارد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ»
2- شخص پيامبر، همچون ديگران بايد حريم وحى را حفظ كند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»
3- همه انسانها حتّى پيامبر، در برابر قوانين الهى يكسانند. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ
4- قرآن، نه تنها گفتار شاعر و كاهن نيست، بلكه گفتار پيامبر نيز نيست. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...
5- در قانون و كلام خداوند، تساهل و تسامح ممنوع است. وَ لَوْ تَقَوَّلَ ...
6- قاطعانه برخورد كردن، ديگران را از طمع در تصرف باز مىدارد. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»
7- قرآن، از مصونيّت كامل برخوردار است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ»
8- دفاع از حق، مهمتر از شخص است. براى مصونيّت وحى، حتّى جان بهترين افراد را مىگيريم. لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ...
9- براى حفظ حدود و حريم قرآن، قاطعانه بايد سخن گفت. «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»
10- گناهان بزرگ، كيفر بزرگ دارد. لَأَخَذْنا مِنْهُ ... ثُمَّ لَقَطَعْنا ...
11- هر چيز كه ارزش بيشترى دارد بايد حراست از آن شديدتر باشد. تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ ... لَوْ تَقَوَّلَ ... لَأَخَذْنا ... لَقَطَعْنا ...
12- قهر خداوند نسبت به كسانى كه حريم وحى را بشكنند، نابودى است.
«لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ»
13- هيچ كس، قدرت هيچ گونه مقاومتى در برابر قهر الهى ندارد. «فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ»
جلد 10 - صفحه 208
14- تأثير قرآن روى متقين جدى و قطعى است. «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»
15- شرط پند پذيرى، روحيه تقواست. «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»
16- در برابر متّقين، مكذّبين هستند. لِلْمُتَّقِينَ ... مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ
17- مبلّغ نبايد توقّع داشته باشد كه همه مردم تسليم او باشند. «مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»
18- مكذّبين بدانند كه زير نظر خدا هستند. «لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»
19- در برابر موضعگيرىهاى مكذّبين، در پناه ياد خدا به راه خود ادامه بده.
«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»
20- تسبيح خداوند در راستاى تربيت انسان است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 210
سوره معارج
اين سوره، چهل و چهار آيه دارد و از سورههاى مكّى است، گرچه آيات اوليه آن در مدينه نازل شده است.
نام سوره، برگرفته از آيه سوم است و به معناى محل عروج فرشتگان در آسمانها مىباشد.
همانند ديگر سورههاى مكّى، محور آيات اين سوره، پيرامون معاد و انذار مشركان و مخالفان است. حالات كافران در قيامت و صفات و ويژگىهاى بهشتيان و دوزخيان، بخش ديگرى از آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
البتّه آيات اوليه سوره درباره نزول عذاب در دنياست كه يكى از منكران ولايت حضرت على عليه السلام گرفتار آن شد و به هلاكت رسيد و تفصيل ماجرا در ذيل آيه اول آمده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48)
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ: و بدرستى كه قرآن هرآينه پند و يادآورى است مر پرهيزكاران، چه ايشان به آن منتفع مىشوند نه غير ايشان.
بيان: قرآن در اولين مرحله نزول، موجب هدايت و ارشاد عموم بندگان است، لكن متّقيان به حسن اختيار، اقبال به آن نمايند و كافران و معاندان، به سوء اختيار اعراض كنند از آن؛ لذا تذكر و پند را به متقيان اختصاص فرموده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (38) وَ ما لا تُبْصِرُونَ (39) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (40) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ (41) وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (42)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (43) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (44) لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ (46) فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ (47)
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48) وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (49) وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ (50) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (51) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (52)
جلد 5 صفحه 265
ترجمه
پس نه چنان است سوگند بآنچه مىبينيد
و آنچه نمىبينيد
همانا آن هر آينه گفتار فرستادهايست بزرگوار
و نيست آن سخن شاعرى كم است ايمان شما
و نه سخن غيبگوئى كم است تذكّر شما
قرآنى است نازل شده از جانب پروردگار جهانيان
و اگر بدروغ نسبت دهد بما برخى از سخنان را
هر آينه مؤاخذه كنيم از او بقوّت خود
پس هر آينه ميبريم از او رگ دل را
پس نميباشند از شما هيچ كسانى از او منع كنندگان
و همانا آن هر آينه پندى است براى پرهيزكاران
و همانا ما ميدانيم بدرستيكه بعضى از شما تكذيب كنندگانند
و همانا آن موجب حسرت است براى ناگرويدگان
و همانا آن راست درست يقينى است
پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است.
تفسير
كلمه لا يا زائده است براى تأكيد قسم يا براى نفى عقائد كفّار است كه ميگفتند قرآن شعر و افسانه است و در هر حال خداوند قسم ياد فرموده بآنچه مىبينند مردم از اجزاء عالم شهود و آنچه نمىبينند از عالم غيب چون همه بجاى خود خوب و آيات الهيّه ميباشند كه قرآن سخن پيام آورى است از طرف خداوند كه داراى كرامت و بزرگوارى است خواه پيغمبر اكرم باشد خواه جبرئيل امين و اوّل اظهر است و لذا فرموده آن سخن شاعر نيست كه مبناى درستى نداشته باشد چنانچه شما گمان كرديد و سخن فالگير و غيبگوى بىاساس نيست چنانچه شما تصوّر نموديد و اين براى آنستكه ايمان شما بامور حقّه كم است لذا با آنكه واضح است كه قرآن شعر نيست ايمان بآن نياورديد و نيز براى آنستكه تذكّر و تدبّر و تفكّر شما در امور كم است و لذا با آنكه بتأمّل و نظر معلوم ميشود اخبار غيبيّه قرآن از قبيل كهانت و غيبگوئى نيست متذكّر نشديد و كلمه ما در قليلا ما محتمل است مصدريّه باشد و محتمل است زائده باشد و قليلا صفت ايمانا يا تذكّرا كه محذوف
جلد 5 صفحه 266
شده است ميباشد و براى آنكه تصوّر نشود كه قرآن سخن پيغمبر است كه از پيش خود گفته فرموده آن منزل از پروردگار جهانيان است بتوسط جبرئيل امين و اگر پيغمبر از پيش خود سخنى در آورد و نسبت بما دهد ما دست راست او را ميگيريم و رگ قلبش را قطع ميكنيم چون گفتهاند معمول سلاطين اگر ميخواستند كسى را بذلّت بكشند اين بوده و بنابراين باء در باليمين زائده است ولى ظاهرا مراد از اخذ مؤاخذه و انتقام باشد و مراد از يمين قوّت و قدرت چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه مراد انتقام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بقوّت الهى است و بعد از آنكه خداوند بخواهد اين معامله را با پيغمبر خود بنمايد احدى از بندگان نميتوانند جلوگيرى از آن نمايند و عذاب خدا و انتقام او را از آنحضرت دفع كنند و قرآن موجب تذكّر و پند و عبرت است براى اهل تقوى و پرهيزكارى چون آنها از آن بهرهمند ميشوند نه غير آنان كه تدبّر و تفكّر در آيات آن نمينمايند و خدا ميداند كه بعضى از مردم تكذيب ميكنند كه قرآن كلام خدا باشد و بعضى تصديق مينمايند آنرا و آنها كمند لذا حكم بكمى ايمان و تذكّر آنان قبلا فرموده بود ولى مفسّرين گفتهاند مراد از قلّت تذكّر و ايمان در آن دو آيه نفى آن دو است يعنى ايمان و تذكّر نداريد و ظاهرا بملاحظه آنستكه مخاطبين را منحصر بكفّار دانستهاند با آنكه خداوند در اين آيه بعموم آن تصريح فرموده و به بيانيكه در ذيل آن دو آيه بدوا گذشت و بتقريب اخير محلّى براى ارتكاب اين خلاف ظاهر باقى نميماند و همانا قرآن موجب حسرت و ندامت است براى كفّار در روز قيامت كه چرا ايمان بآن نياوردند و از ثواب آن محروم ماندند و آن سخن راست و درستى است كه متيقّن و بىشبهه و شكّ است نزد اهل حق و حقيقت پس پيغمبر اكرم بايد تنزيه و تقديس نمايد پروردگار خود را از آنكه راضى باشد كه كسى سخنى را بدروغ نسبت باو دهد براى شكرگزارى از آنكه قرآن حقّ و متيقّن را باو وحى فرموده و در بعضى از روايات تنزيل من ربّ العالمين و انّه لتذكرة للمتّقين و انّه لحقّ اليقين با ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و انّه لحسرة على الكافرين با خود آنحضرت و انّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين با اعداء او تطبيق شده و فرمودهاند و لو تقوّل علينا بعض الأقاويل تا آخر
جلد 5 صفحه 267
در ردّ كسانى است كه ميگفتند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را از پيش خود بخلافت نصب نموده و اللّه اعلم ببواطن آياته. در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سوره الحاقه را زياد بخوانيد چون خواندن آن در نمازهاى واجب و مستحبّ از ايمان بخدا و رسول است و موجب آنستكه دين خواننده از او گرفته نشود تا خدا را ملاقات نمايد و در ثواب الاعمال از امام صادق (ع) اينمعنى نقل شده علاوه بر آنكه اين براى آنستكه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و معاويه عليه الهاويه نازل شده و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 268
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّهُ لَتَذكِرَةٌ لِلمُتَّقِينَ (48)
و محققا اينکه قرآن تذكره و ياد آوري است براي كساني که با تقوي باشند.
پيغمبر اكرم مبعوث بر كافه جن و انس تا دامنه قيامت بوده و قرآن مجيد هم براي هدايت و ارشاد تمام آنها نازل شده لكن استفاده از او و بهره برداري از او خاص اهل تقوي است چنانچه ميفرمايد: وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَساراً اسراء آيه 84، در اينکه آيه عنوان تذكره فرموده و عنوان متقين و در آيه مذكوره شفاء و رحمت و عنوان مؤمنين و اينکه دو مثلا يك معنايي است زيرا مراد از شفاء شفاء از امراض باطنيه است از كفر و شرك و نفاق و اخلاق سوء و افعال معاصي و اينکه عين تقوي است و لو امراض ظاهريه را هم شامل باشد و مراد از تذكره هم بفكر قيامت و عقوبات آن باشد و اينکه هم خاص باهل ايمان است که معتقدين روز جزاء و پاداش اعمال هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- در این آیه باز هم برای تأکید و یادآوری میفرماید: «و آن (قرآن) تذکری برای پرهیزکاران است» (و انه لتذکرة للمتقین).
برای آنها که آمادهاند خود را از گناه پاک کنند و راه حق را بپویند، برای آنها که جستجوگرند و طالب حقیقت، و کسانی که این حد از تقوا را ندارند مسلما نمیتوانند از تعلیمات قرآن بهرهگیرند.
تأثیر عمیق و فوق العادهای که قرآن از این نظر دارد خود نشانه دیگری از حقانیت آن است.
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى است بیداربخش و پندآموز. (و إنّه لتذکرة للمتّقین)
۲ - تقواپیشگان، بهره مند از قرآن و بیدار و هشیار با تعالیم آن (و إنّه لتذکرة للمتّقین)
۳ - تقواپیشگى، زمینه ساز بهره مندى و تأثیرپذیرى از قرآن (و إنّه لتذکرة للمتّقین) «قرآن» بى تردید براى انسان ها مایه بیدارى و پندآموزى است. اختصاص به ذکر یافتن اهل تقوا، مى تواند بیانگر حقیقت یاد شده باشد.
۴ - بیداربخشى و پندآموزى، فلسفه نزول قرآن و قلمرو موضوعات آن (و إنّه لتذکرة للمتّقین)
۵ - بیدارى در پرتو تعالیم قرآن و پندآموزى از آن، داراى مراتب و مراحل است. (و إنّه لتذکرة للمتّقین) تردیدى نیست که تقواپیشگان، از رهنمودهاى قرآن بهره منداند; چون بدون این بهره مندى «تقوا» حاصل نخواهد شد. بنابراین مراد از «لتذکرة للمتقین»، تذکره اى است والاتر از آنچه که تقواپیشگان حایز آن هستند.
موضوعات مرتبط
- تقوا: آثار تقوا ۳
- تنبه: عوامل تنبه ۱; مراتب تنبه ۵
- عبرت: عوامل عبرت ۱، ۴، ۵
- قرآن: استفاده از قرآن ۲; زمینه استفاده از قرآن ۳; زمینه تأثیرپذیرى از قرآن ۳; عبرت از قرآن ۱، ۴; فلسفه نزول قرآن ۴; مراتب عبرت از قرآن ۵; نقش قرآن ۱
- متقین: بهره مندى متقین ۲; فضایل متقین ۲
منابع