القلم ٤٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَذَرْنِي|فَذَرْنِي‌]] [[کلمه غیر ربط::فَذَرْنِي| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ن‌| ]][[شامل این ریشه::وذر| ]][[ریشه غیر ربط::وذر| ]][[شامل این ریشه::ى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يُکَذّب|يُکَذِّبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُکَذّب| ]] [[شامل این ریشه::کذب‌| ]][[ریشه غیر ربط::کذب‌| ]][[شامل این کلمه::بِهٰذَا|بِهٰذَا]] [[کلمه غیر ربط::بِهٰذَا| ]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ب‌| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[ریشه غیر ربط::هذا| ]][[شامل این کلمه::الْحَدِيث|الْحَدِيثِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْحَدِيث| ]] [[شامل این ریشه::حدث‌| ]][[ریشه غیر ربط::حدث‌| ]][[شامل این کلمه::سَنَسْتَدْرِجُهُم|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::سَنَسْتَدْرِجُهُم| ]] [[شامل این ریشه::درج‌| ]][[ریشه غیر ربط::درج‌| ]][[شامل این ریشه::س‌| ]][[ریشه غیر ربط::س‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::حَيْث|حَيْثُ‌]] [[کلمه غیر ربط::حَيْث| ]] [[شامل این ریشه::حيث‌| ]][[ریشه غیر ربط::حيث‌| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَمُون|يَعْلَمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَمُون| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَذَرْنِي|فَذَرْنِي‌]] [[کلمه غیر ربط::فَذَرْنِي| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ن‌| ]][[شامل این ریشه::وذر| ]][[ریشه غیر ربط::وذر| ]][[شامل این ریشه::ى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يُکَذّب|يُکَذِّبُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُکَذّب| ]] [[شامل این ریشه::کذب‌| ]][[ریشه غیر ربط::کذب‌| ]][[شامل این کلمه::بِهٰذَا|بِهٰذَا]] [[کلمه غیر ربط::بِهٰذَا| ]] [[شامل این ریشه::ب‌| ]][[ریشه غیر ربط::ب‌| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[ریشه غیر ربط::هذا| ]][[شامل این کلمه::الْحَدِيث|الْحَدِيثِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْحَدِيث| ]] [[شامل این ریشه::حدث‌| ]][[ریشه غیر ربط::حدث‌| ]][[شامل این کلمه::سَنَسْتَدْرِجُهُم|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::سَنَسْتَدْرِجُهُم| ]] [[شامل این ریشه::درج‌| ]][[ریشه غیر ربط::درج‌| ]][[شامل این ریشه::س‌| ]][[ریشه غیر ربط::س‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::حَيْث|حَيْثُ‌]] [[کلمه غیر ربط::حَيْث| ]] [[شامل این ریشه::حيث‌| ]][[ریشه غیر ربط::حيث‌| ]][[شامل این کلمه::لا|لاَ]] [[شامل این ریشه::لا| ]][[شامل این کلمه::يَعْلَمُون|يَعْلَمُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَعْلَمُون| ]] [[شامل این ریشه::علم‌| ]][[ریشه غیر ربط::علم‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|فَذَرْنِي‌ وَ مَنْ‌ يُکَذِّبُ‌ بِهٰذَا الْحَدِيثِ‌ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=پس مرا رها کن با کسی که به این حدیث (قرآن) تکذیب می‌کند. زودا (که) آنان را در عذاب پیاپی داخل می‌کنیم، بدان گونه که نمی‌دانند.
|-|صادقی تهرانی=پس مرا رها کن با کسی که به این حدیث (قرآن) تکذیب می‌کند. زودا (که) آنان را در عذاب پیاپی داخل می‌کنیم، بدان گونه که نمی‌دانند.
|-|معزی=پس بهل مرا با آنکه تکذیب کند بدین داستان زود است به آهستگیشان گیرم از آنجا که ندانند
|-|معزی=پس بهل مرا با آنکه تکذیب کند بدین داستان زود است به آهستگیشان گیرم از آنجا که ندانند
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">So leave Me to those who reject this discourse; We will proceed against them gradually, from where they do not know.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/068044.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/068044.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره القلم | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::44|٤٤]] | قبلی = القلم ٤٣ | بعدی = القلم ٤٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره القلم | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::44|٤٤]] | قبلی = القلم ٤٣ | بعدی = القلم ٤٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::11|١١]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۲: خط ۴۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link429 | آيات ۳۴ - ۵۲، سوره قلم]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link430 | شرح مفاد آيه ((افنجعل المسلمين كالمجرمين )) و آيات بعد از آن كه در مقام نفى حكممكذبان به اينكه بر فرض وجود قيامت ، با مسلمانان برابرند مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link429 | آيات ۳۴ - ۵۲  سوره قلم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link431 | مراد از شركاى مشركين در آيه ((يوم يكشف عن ساق ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link430 | شرح مفاد آيه: «أفَنَجعَل المُسلِمينَ كَالمُجرِمين»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link432 | معناى اينكه درباره قيامت فرمود: ((يوم يكشف عن ساق ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link433 | معناى استدراج كافران و تکذیب گران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link433 | معناى استدراج كفار و مكذبان (سنستدرجهم من حيث لايعلمون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link434 | دستور به صبر در انجام رسالت و پرهیز از ناشکیبایی همچون يونس«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link434 | امر به رسول الله (ص ) به صبر و نهى از اينكه چون يونس (ع ) ناشكيبا باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link436 | دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link435 | بيان عدم منافات بين آيه : ((لو لا ان تداركه نعمة من ربه ...)) با آيه : ((فلولا انهكان من المسبحين ....))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link437 | رواياتى در توضیح آيه: «يَومَ يُكشَفُ عَن سَاقٍ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link436 | اشاره به اينكه دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link438 | ردّ روايات «برهنه كردن خداوند، ساق پايش را در قيامت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link437 | رواياتى در ذيل آيه : ((يوم يكشف عن ساق ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link439 | رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران، چشم زخم و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link438 | رواياتى در برهنه كردن خداوند ساق پايش را در قيامت كه به جهت مبتنى بودن برتشبيه مردوداند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link439 | رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران ، چشم زخم ، و....]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۹#link193 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۹#link193 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ «44» وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ «45»
پس مرا با كسى كه (قرآن،) اين حديث (الهى) را تكذيب مى‌كند واگذار، ما آنان را از راهى كه نمى‌دانند تدريجاً (به سوى عذاب) پيش مى‌بريم. و به آنان مهلت مى‌دهم، همانا تدبير من محكم و استوار است.
===نکته ها===
كلمه «استدراج» يعنى نزديك شدن درجه درجه و گام به گام و مراد آن است كه خداوند گروهى را گام به گام به گونه‌اى كه متوجه نشوند به ورطه سقوط نزديك مى‌كند.
در قرآن آيات زيادى است كه مى‌فرمايد ما به گناهكاران مهلت مى‌دهيم و آنان خيال نكنند كه ما آنان را دوست داريم يا فراموششان كرده‌ايم.
امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود: اگر گناهى انجام گرفت و گناهكار همچنان در رفاه و نعمت بود، اين‌
جلد 10 - صفحه 188
نشانه استدراج الهى در كيفر است. «1»
===پیام ها===
1- تكذيب كنندگان، با خدا طرفند. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»
2- خداوند، به پيامبرش دلدارى مى‌دهد. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»
3- تكذيب قرآن، كيفرى بس بزرگ دارد، زيرا خداوند مى‌فرمايد: آنان را به من واگذار. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ»
4- قرآن، مملو از سخنان جديد و تازه است. «بِهذَا الْحَدِيثِ» (حديث/ سخن نو)
5- زود قضاوت نكنيد و هر رفاهى را نشانه سعادت ندانيد. (حيوانات را به چراگاه مى‌برند و آنها فربه مى‌شوند، ولى پايان كارشان كشتارگاه است.)
«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»
6- بزرگترين خطر، آن است كه انسان از آن غافل باشد و به فكر چاره نباشد. «مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»
7- خداوند امهال دارد ولى اهمال ندارد. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ ... إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ‌
8- مهلت‌هاى الهى، تدبير خدا براى هلاكت كفّار است. «أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»
9- توطئه‌هاى بشرى خنثى مى‌شود ولى تدبير الهى محكم است. «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44)
چون مشركان تكذيب حضرت مى‌نمودند، خاطر مبارك را بسيار متأثر مى‌ساختند؛ حق تعالى براى تسليه خاطر پيغمبر آيه در تهديد مخالفين نازل فرمود:
فَذَرْنِي‌: پس بگذار مرا، وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ‌: و كسى كه تكذيب مى‌كند به اين سخن كه قرآن است، يا بعث و نشور، يعنى مرا به او واگذار و خاطر جمع باش و غبار ملال به خود راه مده كه او را به جز او سزا خواهيم رسانيد. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌: زود باشد كه بگيريم ايشان را درجه درجه و پايه پايه به امهال در معصيت و ادامه صحت و ازدياد نعمت، مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‌: از آنجا كه ايشان ندانند كه اين استدراج است.
تنبيه: يك قسم از نعم، نعمت استدراج است؛ هرگاه خطا كنند، عطا داده شوند، و ايشان آن را تفضل دانسته، خود را بر مؤمنان تفضيل دهند، و پندارند اعطاى اين نعمت به آنها، به جهت مزيت است، و بدين جهت در طغيان به نهايت رسند، پس يك مرتبه به ورطه عذاب و چنگال عقاب گرفتار شوند؛ و احاديث آل عصمت تذكر فرموده، از جمله:
1- نهج البلاغه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: يابن آدم اذا رايت ربّك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره. اى پسر آدم، وقتى ديدى پروردگار تو سبحانه پى در پى عطا كند بر تو نعمت را، و حال آنكه تو نافرمانى كنى او را، پس حذر كن.
----
«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 395.
جلد 13 - صفحه 280
2- در علل- حضرت صادق عليه السّلام: اذا اراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خيرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمة و يذكروه الاستغفار، و اذا اراد اللّه بعبد شرّا فاذنب ذنبا تبعه بنعمة لينسيه الاستغفار و يتمادى به، و هو قول اللّه تعالى: سنستدرجهم من حيث لا يعلمون بالنّعم عند المعاصى: «1» هرگاه اراده فرمايد خداوند عز و جل به بنده‌اى خير را، پس هرگاه معصيت كند، تابع آورد او را به نقمتى و ياد آورد او را استغفار.
و هرگاه اراده فرمايد به بنده‌اى عذاب را به سوء اختيار بنده شر را، چون گناه كند، تابع آورد او را به نعمتى تا عاقبت فراموش كند استغفار را، و متمادى گردد به آن؛ و او است فرمايش الهى: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‌.
3- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: اذا احدث العبد ذنبا و جدّ دله نعمة فيدع الاستغفار فهو الاستدراج: هرگاه بنده بجا آورد گناه را، پس تجديد شود براى او نعمت و واگذارد استغفار را، پس آن استدراج است. «2»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34) أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35) ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36) أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)
أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39) سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41) يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)
فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)
----
جلد 5 صفحه 253
ترجمه‌
همانا براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان بهشتهاى پرنعمت است‌
آيا پس قرار ميدهيم منقادان را مانند گناهكاران‌
چيست شما را چگونه حكم ميكنيد
آيا براى شما كتابى است كه در آن ميخوانيد و مى‌يابيد
همانا براى شما است در آن آنچه را كه اختيار كنيد
يا مر شما را است عهدهاى مؤكّد بقسمى در نهايت تأكيد بعهده ما تا روز قيامت كه همانا براى شما است آنچه حكم ميكنيد
بپرس از آنها كه كدامشان باين امر ملتزم و ضامنند
يا براى آنها شريكهائى هستند پس بايد بياورند شريكهاى خودشان را اگر هستند راستگويان‌
روز كه دامن بكمر زده شود از شدّت و خوانده شوند بسوى سجود پس نتوانند سجده نمايند
با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان فرو گيردشان خوارى و بتحقيق بودند كه خوانده ميشدند به سجده كردن با آنكه بودند تندرستان‌
پس واگذار مرا و كسيرا كه تكذيب ميكند اين سخن را در آتيه بتدريج مستحق عذاب كنيم آنها را از جائيكه نميدانند
و مهلت دهم آنها را همانا تدبير من محكم است.
تفسير
براى كسانيكه بأقلّ مراتب تقوى كه پرهيز از معاصى است عمل نموده‌اند نزد خداوند باغهاى بهشتى كه از كثرت نعمت و دوام آن باغهاى نعمت خوانده شده موجود است و چون گفته‌اند كفّار مكّه ميگفتند چنانچه خداوند ما را در دنيا بوفور نعمت بر محمد و پيروانش فضيلت داده در آخرت هم خواهد داد خداوند در ردّ قول آنها ميفرمايد آيا چنين امرى ممكن است كه ما مسلمانانرا كه مطيع اوامر ما هستند مانند كفّار گناه‌كار قرار دهيم در فضل و عطاء خود چه ميشود شما را مگر اختلال فكرى براى شما روى داده چگونه چنين حكم ناروائى مينمائيد آيا براى شما كه اهل كتاب نيستيد كتاب آسمانى ميباشد كه در آن نوشته فضيلت شما را و آنرا ميخوانيد و مى‌يابيد كه براى شما در آن كتاب است كه آنچه بخواهيد باختيار خودتان بكنيد و بنابراين جمله انّ لكم فيه لما تخيّرون مفعول تدرسون است و كسر انّ بملاحظه دخول لام است در مدخول آن و
----
جلد 5 صفحه 254
محتمل است جمله مستأنفه باشد يا براى شما عهدهاى مؤكّد بقسم است كه بنهايت تأكيد رسيده و بر عهده خدا است بر حسب آن عهود و مواثيق تا روز قيامت كه بشما اجازه دهد هر حكمى خواسته باشيد از خير و شرف و فضل براى خودتان اثبات نمائيد اى پيغمبر بپرس از آنها كدام يكشان ملتزمند باثبات اين دعوى و حاضرند ضامن و كفيل شوند كه خداوند در قيامت همان معامله را كه با مسلمانان ميكند با آنها بنمايد يا آنها را فضيلت دهد آيا در ميان عقلاء عالم كسانى هستند كه با آنها شريك باشند در اين ادّعاء باطل و بگويند خدا عاصى را بر مطيع فضيلت داده يا با يكديگر مساوى قرار ميدهد در آخرت اگر چنين شركائى دارند بياورند شهادت بدهند بر اين ادّعا اگر راست ميگويند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه آيا شركائى كه آنها براى خدا در عبادت قرار دادند كه بتها باشند چنين شركائى براى آنها هستند كه بتوانند آنانرا مانند مسلمانان در آخرت قرار دهند اگر چه بشفاعت نزد خدا باشد اگر راست ميگويند بروند آنها را بياورند تا معلوم شود كه هيچ كارى از دستشان بر نمى‌آيد در روز كه در شدّت و سختى مانند آنستكه مردم در ورطه هولناكى افتاده‌اند كه بايد براى خلاص از آن دامن بكمر زد يا جامه بالا كشيد كه ساق پا نمايان شود و آن روز قيامت و صحراى محشر است و گفته‌اند اين در كلام عرب كنايه از شدّت امر و سختى آنست و در اخبار اينمعنى تأييد شده و از هول و هراس ميخواهند بزمين بيفتند و سجده كنند ولى از كثرت ازدحام نميتوانند و گفته شده در آنروز براى بحسرت انداختن آنها بر ترك سجود در دنيا و براى توبيخ و ملامت بآنها امر ميشود كه سجده كنيد در برابر خداوند ولى آنها متمكّن نميشوند و در روايات عدم تمكّنشان بخشك شدن فقرات پشتشان مانند آنكه يك پارچه شده باشد معلّل شده و از اين قبيل عذابها در قيامت بسيار است سرها بزير چشم‌ها بزمين دوخته با كمال ذلّت و خوارى بمحشر رانده و مانده شوند چون در دنيا خوانده بسجود خدا شدند و سالم بودند و تخلّف نمودند از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه هيچ تخلّفى از امر و نهى خدا نيست مگر آنكه از طرف او براى آن حكمى و ابتلائى است و از قمّى ره كشف ساق ببروز اسرار منافقين در آنروز و دعوت بسجود ببعث بر
----
جلد 5 صفحه 255
قبول ولايت مولى و خضوع در برابر او در دنيا و علّت عدم استطاعت بخشك شدن گردنشان بعد از كشف ساق براى عقوبت تأويل شده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام و از بواطن قرآن است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود فرموده كه آنها را كه تكذيب ميكنند سخنان مرا كه در قرآن است بمن واگذار كن تا من نزديك نمايم آنها را بعذاب درجه درجه بمهلت دادن و زياد نمودن نعمت و ثروت و ادامه صحّت و سلامت و فراموش نمودنشان ياد خدا را چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه و الّذين كذّبوا بآياتنا در تفسير اين آيه و آيه بعد گذشت خلاصه آنكه يك نوع غضب خدا بر بنده آنستكه وسائل مستحق عقوبت شدن او را در دنيا برايش فراهم نمايد تا بتدريج استحقاقش كامل گردد و يكمرتبه در حال غفلت و عدم توجّه بعلّت مأخوذ بعذاب اليم گردد و چون اينمعامله شبيه بكيد و مكر است و قابل دفع و جلوگيرى نيست از آن بكيد متين تعبير شده است در هر حال خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد جمع باشد كه خداوند انتقام او و ذريّه طاهره‌اش را هر قسم باشد از كفّار و منافقين خواهد كشيد
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَذَرنِي‌ وَ مَن‌ يُكَذِّب‌ُ بِهذَا الحَدِيث‌ِ سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ (44)
‌يعني‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ اينها قابل‌ هدايت‌ نيستند واگذار مرا و كساني‌ ‌که‌ تكذيب‌ ميكنند باين‌ حديث‌ ‌يعني‌ ‌من‌ ‌خود‌ ميدانم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ رفتار كنم‌ ‌شما‌ ديگر متعرض‌ ‌آنها‌ نباش‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ تدريجا رفتار ميكنيم‌ بنحوي‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ندانند.
فَذَرنِي‌ وَ مَن‌ يُكَذِّب‌ُ بِهذَا الحَدِيث‌ِ وظيفه انبياء و ائمه اطهار بلكه‌ آمرين‌ بمعروف‌ و ناهين‌ ‌از‌ منكر و علماء اعلام‌ هدايت‌ و ارشاد و انذار ‌است‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير برود اما ‌پس‌ ‌از‌ يأس‌ ‌از‌ تأثير ديگر فايده‌ ندارد بايد ‌آنها‌ ‌را‌ واگذارند بخدا ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ معامله‌ ميكند چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر آيه 3. و حديث‌ همين‌ قرآن‌ ‌که‌ مشتمل‌ ‌بر‌ احوال‌ يوم القيامه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار تكذيب‌ ميكنند.
سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ استدراج‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بنحوي‌ ‌با‌ ‌آنها‌ رفتار فرمايد ‌که‌ ‌آنها‌ متوجه‌ نباشند ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ داريم‌ چنانچه‌ كليني‌ بسند متصل‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود:
‌ان‌ اللّه‌ اذا أراد بعبد خيرا فاذنب‌ ذنبا أتبعه‌ بنقمة و ذكره‌ الاستغفار و اذا أراد بعبد شرا فاذنب‌ ذنبا فأتبعه‌ بنعمة لينسيه‌ الاستغفار و يتمادي‌ بها و ‌هو‌ قول‌ اللّه‌ عز و جل‌: سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ
بالنعم‌ و المعاصي‌
‌که‌ ‌هر‌ چه‌ بتوانند بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كنند و عذاب‌ و سخط الهي‌ ‌را‌ شديد كنند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 44)- سپس روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «اکنون مرا با آنها که این سخن (یعنی قرآن) را تکذیب می‌کنند واگذار» تا حساب همه آنها را برسم (فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث).
ج5، ص254
این تهدیدی است شدید از ناحیه خداوند قادر قهار که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌گوید:
نمی‌خواهد تو دخالت کنی، مرا با این تکذیب کنندگان لجوج و سرکش رها کن، تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! سپس می‌افزاید: «ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم» (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۵: خط ۲۷۱:
[[رده:آسیب شناسى اجتماعى]][[رده:عوامل انحطاط جامعه]][[رده:افعال خدا]][[رده:تهدیدهاى خدا]][[رده:عذابهاى خدا]][[رده:تهدید به عذاب]][[رده:آثار تکذیب قرآن]][[رده:انحطاط تدریجى مکذبان قرآن]][[رده:بى نظیرى قرآن]][[رده:تازگى قرآن]][[رده:توطئه هاى مکذبان قرآن]][[رده:تهدید مکذبان قرآن]][[رده:جهل مکذبان قرآن]][[رده:زمینه هلاکت مکذبان قرآن]][[رده:عجز مکذبان قرآن]][[رده:منشأ انحطاط مکذبان قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:حتمیت انحطاط کافران]][[رده:عجز کافران]][[رده:دلدارى محمد]][[رده:محمد و مخالفان]][[رده:مشرکان و معاد]][[رده:آثار تکذیب معاد]][[رده:انحطاط تدریجى مکذبان معاد]][[رده:تهدید مکذبان معاد]][[رده:عجز مکذبان معاد]][[رده:منشأ انحطاط مکذبان معاد]][[رده:نعمت استدراجى]]
[[رده:آسیب شناسى اجتماعى]][[رده:عوامل انحطاط جامعه]][[رده:افعال خدا]][[رده:تهدیدهاى خدا]][[رده:عذابهاى خدا]][[رده:تهدید به عذاب]][[رده:آثار تکذیب قرآن]][[رده:انحطاط تدریجى مکذبان قرآن]][[رده:بى نظیرى قرآن]][[رده:تازگى قرآن]][[رده:توطئه هاى مکذبان قرآن]][[رده:تهدید مکذبان قرآن]][[رده:جهل مکذبان قرآن]][[رده:زمینه هلاکت مکذبان قرآن]][[رده:عجز مکذبان قرآن]][[رده:منشأ انحطاط مکذبان قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:حتمیت انحطاط کافران]][[رده:عجز کافران]][[رده:دلدارى محمد]][[رده:محمد و مخالفان]][[رده:مشرکان و معاد]][[رده:آثار تکذیب معاد]][[رده:انحطاط تدریجى مکذبان معاد]][[رده:تهدید مکذبان معاد]][[رده:عجز مکذبان معاد]][[رده:منشأ انحطاط مکذبان معاد]][[رده:نعمت استدراجى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القلم ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القلم ]]
{{#seo:
|title=آیه 44 سوره قلم
|title_mode=replace
|keywords=آیه 44 سوره قلم,قلم 44,فَذَرْنِي‌ وَ مَنْ‌ يُکَذِّبُ‌ بِهٰذَا الْحَدِيثِ‌ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌,آسیب شناسى اجتماعى,عوامل انحطاط جامعه,افعال خدا,تهدیدهاى خدا,عذابهاى خدا,تهدید به عذاب,آثار تکذیب قرآن,انحطاط تدریجى مکذبان قرآن,بى نظیرى قرآن,تازگى قرآن,توطئه هاى مکذبان قرآن,تهدید مکذبان قرآن,جهل مکذبان قرآن,زمینه هلاکت مکذبان قرآن,عجز مکذبان قرآن,منشأ انحطاط مکذبان قرآن,ویژگیهاى قرآن,حتمیت انحطاط کافران,عجز کافران,دلدارى محمد,محمد و مخالفان,مشرکان و معاد,آثار تکذیب معاد,انحطاط تدریجى مکذبان معاد,تهدید مکذبان معاد,عجز مکذبان معاد,منشأ انحطاط مکذبان معاد,نعمت استدراجى,آیات قرآن سوره القلم
|description=فَذَرْنِي‌ وَ مَنْ‌ يُکَذِّبُ‌ بِهٰذَا الْحَدِيثِ‌ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۸

کپی متن آیه
فَذَرْنِي‌ وَ مَنْ‌ يُکَذِّبُ‌ بِهٰذَا الْحَدِيثِ‌ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ مِنْ‌ حَيْثُ‌ لاَ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب می‌کنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم.

|پس مرا با كسى كه اين سخن [هاى قرآن‌] را تكذيب مى‌كند واگذار. ما به تدريج آنها را از آن جا كه نمى‌دانند گرفتار خواهيم ساخت
پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مى‌كند واگذار. به تدريج آنان را به گونه‌اى كه در نيابند [گريبان‌] خواهيم گرفت،
(ای رسول، تو کیفر) مکذّبان و منکران قرآن را به من واگذار که ما آنها را از آنجا که نفهمند (و گمان نعمت کنند) به عذاب سخت در افکنیم.
پس مرا با کسانی که این قرآن را انکار می کنند واگذار، به زودی ما آنان را به تدریج از آن جا که نمی دانند [به سوی عذاب] می کشانیم؛
پس مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مى‌كنند واگذار تا اندك‌اندك، چنان كه درنيابند، فروگيريمشان.
پس مرا با کسی که این سخن را تکذیب می‌کند، وابگذار، زودا که آهسته آهسته به نحوی که در نیابند، فرو خواهیمشان گرفت‌
پس مرا با كسانى كه اين سخن- قرآن- را دروغ مى‌انگارند واگذار آنها را اندك اندك و پايه پايه از آنجا كه ندانند فرو گيريم- به هلاكت و نابودى كشانيم-.
مرا واگذار با آنان که این کلام (آسمانی قرآن) را تکذیب می‌کنند. (من خود می‌دانم که با ایشان چه کار می‌کنم). ما آنان را اندک اندک به گونه‌ای که در نیابند و از راهی که متوجّه نشوند به سوی عذاب خواهیم کشاند.
پس مرا رها کن با کسی که به این حدیث (قرآن) تکذیب می‌کند. زودا (که) آنان را در عذاب پیاپی داخل می‌کنیم، بدان گونه که نمی‌دانند.
پس بهل مرا با آنکه تکذیب کند بدین داستان زود است به آهستگیشان گیرم از آنجا که ندانند

So leave Me to those who reject this discourse; We will proceed against them gradually, from where they do not know.
ترتیل:
ترجمه:
القلم ٤٣ آیه ٤٤ القلم ٤٥
سوره : سوره القلم
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْحَدِیثِ»: سخن. مراد قرآن است (نگا: زمر / ). «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ»: (نگا: اعراف / . «مِنْ حَیْثُ»: از آنجائی که. به گونه‌ای که.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ «44» وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ «45»

پس مرا با كسى كه (قرآن،) اين حديث (الهى) را تكذيب مى‌كند واگذار، ما آنان را از راهى كه نمى‌دانند تدريجاً (به سوى عذاب) پيش مى‌بريم. و به آنان مهلت مى‌دهم، همانا تدبير من محكم و استوار است.

نکته ها

كلمه «استدراج» يعنى نزديك شدن درجه درجه و گام به گام و مراد آن است كه خداوند گروهى را گام به گام به گونه‌اى كه متوجه نشوند به ورطه سقوط نزديك مى‌كند.

در قرآن آيات زيادى است كه مى‌فرمايد ما به گناهكاران مهلت مى‌دهيم و آنان خيال نكنند كه ما آنان را دوست داريم يا فراموششان كرده‌ايم.

امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود: اگر گناهى انجام گرفت و گناهكار همچنان در رفاه و نعمت بود، اين‌

جلد 10 - صفحه 188

نشانه استدراج الهى در كيفر است. «1»

پیام ها

1- تكذيب كنندگان، با خدا طرفند. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»

2- خداوند، به پيامبرش دلدارى مى‌دهد. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»

3- تكذيب قرآن، كيفرى بس بزرگ دارد، زيرا خداوند مى‌فرمايد: آنان را به من واگذار. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ»

4- قرآن، مملو از سخنان جديد و تازه است. «بِهذَا الْحَدِيثِ» (حديث/ سخن نو)

5- زود قضاوت نكنيد و هر رفاهى را نشانه سعادت ندانيد. (حيوانات را به چراگاه مى‌برند و آنها فربه مى‌شوند، ولى پايان كارشان كشتارگاه است.)

«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»

6- بزرگترين خطر، آن است كه انسان از آن غافل باشد و به فكر چاره نباشد. «مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»

7- خداوند امهال دارد ولى اهمال ندارد. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ ... إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ‌

8- مهلت‌هاى الهى، تدبير خدا براى هلاكت كفّار است. «أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»

9- توطئه‌هاى بشرى خنثى مى‌شود ولى تدبير الهى محكم است. «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44)

چون مشركان تكذيب حضرت مى‌نمودند، خاطر مبارك را بسيار متأثر مى‌ساختند؛ حق تعالى براى تسليه خاطر پيغمبر آيه در تهديد مخالفين نازل فرمود:

فَذَرْنِي‌: پس بگذار مرا، وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ‌: و كسى كه تكذيب مى‌كند به اين سخن كه قرآن است، يا بعث و نشور، يعنى مرا به او واگذار و خاطر جمع باش و غبار ملال به خود راه مده كه او را به جز او سزا خواهيم رسانيد. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌: زود باشد كه بگيريم ايشان را درجه درجه و پايه پايه به امهال در معصيت و ادامه صحت و ازدياد نعمت، مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‌: از آنجا كه ايشان ندانند كه اين استدراج است.

تنبيه: يك قسم از نعم، نعمت استدراج است؛ هرگاه خطا كنند، عطا داده شوند، و ايشان آن را تفضل دانسته، خود را بر مؤمنان تفضيل دهند، و پندارند اعطاى اين نعمت به آنها، به جهت مزيت است، و بدين جهت در طغيان به نهايت رسند، پس يك مرتبه به ورطه عذاب و چنگال عقاب گرفتار شوند؛ و احاديث آل عصمت تذكر فرموده، از جمله:

1- نهج البلاغه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: يابن آدم اذا رايت ربّك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره. اى پسر آدم، وقتى ديدى پروردگار تو سبحانه پى در پى عطا كند بر تو نعمت را، و حال آنكه تو نافرمانى كنى او را، پس حذر كن.


«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 395.

جلد 13 - صفحه 280

2- در علل- حضرت صادق عليه السّلام: اذا اراد اللّه عزّ و جلّ بعبد خيرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمة و يذكروه الاستغفار، و اذا اراد اللّه بعبد شرّا فاذنب ذنبا تبعه بنعمة لينسيه الاستغفار و يتمادى به، و هو قول اللّه تعالى: سنستدرجهم من حيث لا يعلمون بالنّعم عند المعاصى: «1» هرگاه اراده فرمايد خداوند عز و جل به بنده‌اى خير را، پس هرگاه معصيت كند، تابع آورد او را به نقمتى و ياد آورد او را استغفار.

و هرگاه اراده فرمايد به بنده‌اى عذاب را به سوء اختيار بنده شر را، چون گناه كند، تابع آورد او را به نعمتى تا عاقبت فراموش كند استغفار را، و متمادى گردد به آن؛ و او است فرمايش الهى: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‌.

3- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: اذا احدث العبد ذنبا و جدّ دله نعمة فيدع الاستغفار فهو الاستدراج: هرگاه بنده بجا آورد گناه را، پس تجديد شود براى او نعمت و واگذارد استغفار را، پس آن استدراج است. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34) أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35) ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36) أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)

أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39) سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41) يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)

فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)


جلد 5 صفحه 253

ترجمه‌

همانا براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان بهشتهاى پرنعمت است‌

آيا پس قرار ميدهيم منقادان را مانند گناهكاران‌

چيست شما را چگونه حكم ميكنيد

آيا براى شما كتابى است كه در آن ميخوانيد و مى‌يابيد

همانا براى شما است در آن آنچه را كه اختيار كنيد

يا مر شما را است عهدهاى مؤكّد بقسمى در نهايت تأكيد بعهده ما تا روز قيامت كه همانا براى شما است آنچه حكم ميكنيد

بپرس از آنها كه كدامشان باين امر ملتزم و ضامنند

يا براى آنها شريكهائى هستند پس بايد بياورند شريكهاى خودشان را اگر هستند راستگويان‌

روز كه دامن بكمر زده شود از شدّت و خوانده شوند بسوى سجود پس نتوانند سجده نمايند

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان فرو گيردشان خوارى و بتحقيق بودند كه خوانده ميشدند به سجده كردن با آنكه بودند تندرستان‌

پس واگذار مرا و كسيرا كه تكذيب ميكند اين سخن را در آتيه بتدريج مستحق عذاب كنيم آنها را از جائيكه نميدانند

و مهلت دهم آنها را همانا تدبير من محكم است.

تفسير

براى كسانيكه بأقلّ مراتب تقوى كه پرهيز از معاصى است عمل نموده‌اند نزد خداوند باغهاى بهشتى كه از كثرت نعمت و دوام آن باغهاى نعمت خوانده شده موجود است و چون گفته‌اند كفّار مكّه ميگفتند چنانچه خداوند ما را در دنيا بوفور نعمت بر محمد و پيروانش فضيلت داده در آخرت هم خواهد داد خداوند در ردّ قول آنها ميفرمايد آيا چنين امرى ممكن است كه ما مسلمانانرا كه مطيع اوامر ما هستند مانند كفّار گناه‌كار قرار دهيم در فضل و عطاء خود چه ميشود شما را مگر اختلال فكرى براى شما روى داده چگونه چنين حكم ناروائى مينمائيد آيا براى شما كه اهل كتاب نيستيد كتاب آسمانى ميباشد كه در آن نوشته فضيلت شما را و آنرا ميخوانيد و مى‌يابيد كه براى شما در آن كتاب است كه آنچه بخواهيد باختيار خودتان بكنيد و بنابراين جمله انّ لكم فيه لما تخيّرون مفعول تدرسون است و كسر انّ بملاحظه دخول لام است در مدخول آن و


جلد 5 صفحه 254

محتمل است جمله مستأنفه باشد يا براى شما عهدهاى مؤكّد بقسم است كه بنهايت تأكيد رسيده و بر عهده خدا است بر حسب آن عهود و مواثيق تا روز قيامت كه بشما اجازه دهد هر حكمى خواسته باشيد از خير و شرف و فضل براى خودتان اثبات نمائيد اى پيغمبر بپرس از آنها كدام يكشان ملتزمند باثبات اين دعوى و حاضرند ضامن و كفيل شوند كه خداوند در قيامت همان معامله را كه با مسلمانان ميكند با آنها بنمايد يا آنها را فضيلت دهد آيا در ميان عقلاء عالم كسانى هستند كه با آنها شريك باشند در اين ادّعاء باطل و بگويند خدا عاصى را بر مطيع فضيلت داده يا با يكديگر مساوى قرار ميدهد در آخرت اگر چنين شركائى دارند بياورند شهادت بدهند بر اين ادّعا اگر راست ميگويند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه آيا شركائى كه آنها براى خدا در عبادت قرار دادند كه بتها باشند چنين شركائى براى آنها هستند كه بتوانند آنانرا مانند مسلمانان در آخرت قرار دهند اگر چه بشفاعت نزد خدا باشد اگر راست ميگويند بروند آنها را بياورند تا معلوم شود كه هيچ كارى از دستشان بر نمى‌آيد در روز كه در شدّت و سختى مانند آنستكه مردم در ورطه هولناكى افتاده‌اند كه بايد براى خلاص از آن دامن بكمر زد يا جامه بالا كشيد كه ساق پا نمايان شود و آن روز قيامت و صحراى محشر است و گفته‌اند اين در كلام عرب كنايه از شدّت امر و سختى آنست و در اخبار اينمعنى تأييد شده و از هول و هراس ميخواهند بزمين بيفتند و سجده كنند ولى از كثرت ازدحام نميتوانند و گفته شده در آنروز براى بحسرت انداختن آنها بر ترك سجود در دنيا و براى توبيخ و ملامت بآنها امر ميشود كه سجده كنيد در برابر خداوند ولى آنها متمكّن نميشوند و در روايات عدم تمكّنشان بخشك شدن فقرات پشتشان مانند آنكه يك پارچه شده باشد معلّل شده و از اين قبيل عذابها در قيامت بسيار است سرها بزير چشم‌ها بزمين دوخته با كمال ذلّت و خوارى بمحشر رانده و مانده شوند چون در دنيا خوانده بسجود خدا شدند و سالم بودند و تخلّف نمودند از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه هيچ تخلّفى از امر و نهى خدا نيست مگر آنكه از طرف او براى آن حكمى و ابتلائى است و از قمّى ره كشف ساق ببروز اسرار منافقين در آنروز و دعوت بسجود ببعث بر


جلد 5 صفحه 255

قبول ولايت مولى و خضوع در برابر او در دنيا و علّت عدم استطاعت بخشك شدن گردنشان بعد از كشف ساق براى عقوبت تأويل شده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام و از بواطن قرآن است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود فرموده كه آنها را كه تكذيب ميكنند سخنان مرا كه در قرآن است بمن واگذار كن تا من نزديك نمايم آنها را بعذاب درجه درجه بمهلت دادن و زياد نمودن نعمت و ثروت و ادامه صحّت و سلامت و فراموش نمودنشان ياد خدا را چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه و الّذين كذّبوا بآياتنا در تفسير اين آيه و آيه بعد گذشت خلاصه آنكه يك نوع غضب خدا بر بنده آنستكه وسائل مستحق عقوبت شدن او را در دنيا برايش فراهم نمايد تا بتدريج استحقاقش كامل گردد و يكمرتبه در حال غفلت و عدم توجّه بعلّت مأخوذ بعذاب اليم گردد و چون اينمعامله شبيه بكيد و مكر است و قابل دفع و جلوگيرى نيست از آن بكيد متين تعبير شده است در هر حال خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد جمع باشد كه خداوند انتقام او و ذريّه طاهره‌اش را هر قسم باشد از كفّار و منافقين خواهد كشيد

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَذَرنِي‌ وَ مَن‌ يُكَذِّب‌ُ بِهذَا الحَدِيث‌ِ سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ (44)

‌يعني‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ اينها قابل‌ هدايت‌ نيستند واگذار مرا و كساني‌ ‌که‌ تكذيب‌ ميكنند باين‌ حديث‌ ‌يعني‌ ‌من‌ ‌خود‌ ميدانم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ رفتار كنم‌ ‌شما‌ ديگر متعرض‌ ‌آنها‌ نباش‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ تدريجا رفتار ميكنيم‌ بنحوي‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ندانند.

فَذَرنِي‌ وَ مَن‌ يُكَذِّب‌ُ بِهذَا الحَدِيث‌ِ وظيفه انبياء و ائمه اطهار بلكه‌ آمرين‌ بمعروف‌ و ناهين‌ ‌از‌ منكر و علماء اعلام‌ هدايت‌ و ارشاد و انذار ‌است‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير برود اما ‌پس‌ ‌از‌ يأس‌ ‌از‌ تأثير ديگر فايده‌ ندارد بايد ‌آنها‌ ‌را‌ واگذارند بخدا ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ معامله‌ ميكند چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر آيه 3. و حديث‌ همين‌ قرآن‌ ‌که‌ مشتمل‌ ‌بر‌ احوال‌ يوم القيامه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار تكذيب‌ ميكنند.

سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ استدراج‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بنحوي‌ ‌با‌ ‌آنها‌ رفتار فرمايد ‌که‌ ‌آنها‌ متوجه‌ نباشند ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ داريم‌ چنانچه‌ كليني‌ بسند متصل‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود:

‌ان‌ اللّه‌ اذا أراد بعبد خيرا فاذنب‌ ذنبا أتبعه‌ بنقمة و ذكره‌ الاستغفار و اذا أراد بعبد شرا فاذنب‌ ذنبا فأتبعه‌ بنعمة لينسيه‌ الاستغفار و يتمادي‌ بها و ‌هو‌ قول‌ اللّه‌ عز و جل‌: سَنَستَدرِجُهُم‌ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَعلَمُون‌َ

بالنعم‌ و المعاصي‌

‌که‌ ‌هر‌ چه‌ بتوانند بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌ كنند و عذاب‌ و سخط الهي‌ ‌را‌ شديد كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- سپس روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «اکنون مرا با آنها که این سخن (یعنی قرآن) را تکذیب می‌کنند واگذار» تا حساب همه آنها را برسم (فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث).

ج5، ص254

این تهدیدی است شدید از ناحیه خداوند قادر قهار که به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌گوید:

نمی‌خواهد تو دخالت کنی، مرا با این تکذیب کنندگان لجوج و سرکش رها کن، تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! سپس می‌افزاید: «ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم» (سنستدرجهم من حیث لا یعلمون).

نکات آیه

۱ - تکذیب کنندگان قرآن و معاد، از سوى خداوند به عذاب تهدید شدند. (فذرنى و من یکذّب بهذا الحدیث) مقصود از «حدیث» یا قرآن است و یا مسأله معاد که در آیه پیش مطرح شده است. گفتنى است که تعبیر «فذرنى و من یکذّب» و مانند آن، در مورد تهدید به کار مى رود.

۲ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص)، در برابر مخالفت ها و کارشکنى هاى تکذیب گران (فذرنى و من یکذّب بهذا الحدیث)

۳ - قرآن، کتابى بى نظیر و داراى مطالبى نو و بى سابقه (الحدیث) «حدیث» به معناى شىء جدید و نوپیدا است. به کار رفتن این تعبیر درباره قرآن، مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد.

۴ - معاد و رستاخیز مردگان، موضوعى نو و بى سابقه در فرهنگ مشرکان (فذرنى و من یکذّب بهذا الحدیث)

۵ - خداوند، تکذیب کنندگان قرآن و معاد را به تدریج به ورطه سقوط مى کشاند. (سنستدرجهم) «إستدراج» (مصدر «سنستدرج») در اصل به معناى نزدیک کردن کسى به سوى چیزى است و مقصود از آن در این آیه، بردن ونزدیک کردن کافران به ورطه سقوط و هلاکت است; به گونه اى که خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

۶ - عوامل و زمینه هاى سقوط و هلاکت تکذیب گران، ناشناخته براى خود آنان (سنستدرجهم من حیث لایعلمون)

۷ - تکذیب قرآن و معاد، از عوامل و زمینه هاى سقوط تدریجى جوامع بشرى (سنستدرجهم من حیث لایعلمون)

۸ - کافران تکذیب گر، ناتوان از رهانیدن خود از سقوط و مبارزه با عوامل آن (سنستدرجهم من حیث لایعلمون) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که چون عوامل و زمینه هاى سقوط، براى کافران ناشناخته و غافل گیرانه است; قهراً رهایى از آن نیز براى آنان ناممکن خواهد بود.

روایات و احادیث

۹ - «قال أبوعبداللّه(ع) ...إذا أراد اللّه تعالى بعبد شرّاً فأذنب ذنباً تَبِعَه بنعمة، لینسیه الإستغفار و یتمادى به و هو قول اللّه تعالى: «سنستدرجهم من حیث لایعلمون»...;[۱] امام صادق(ع) فرمود: ... هرگاه خداوند اراده بدى نسبت به بنده اى داشته باشد و آن بنده گناهى انجام دهد، در پى آن گناه نعمتى به او مى دهد تا استغفار را فراموش کند و عمل خود را ادامه دهد. دلیل آن، این سخن خداى تعالى است که مى فرماید: (سنستدرجهم من حیث لایعلمون)...».

موضوعات مرتبط

  • جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۷; عوامل انحطاط جامعه ۷
  • خدا: افعال خدا ۵; تهدیدهاى خدا ۱; عذابهاى خدا ۱
  • عذاب: تهدید به عذاب ۱
  • قرآن: آثار تکذیب قرآن ۷; انحطاط تدریجى مکذبان قرآن۵; بى نظیرى قرآن ۳; تازگى قرآن ۳; توطئه هاى مکذبان قرآن ۲; تهدید مکذبان قرآن ۱; جهل مکذبان قرآن ۶; زمینه هلاکت مکذبان قرآن ۶; عجز مکذبان قرآن ۸; منشأ انحطاط مکذبان قرآن ۵; ویژگیهاى قرآن ۳
  • کافران: حتمیت انحطاط کافران ۸; عجز کافران ۸
  • محمد(ص): دلدارى محمد(ص) ۲; محمد(ص) و مخالفان ۲
  • مشرکان: مشرکان و معاد ۴
  • معاد: آثار تکذیب معاد ۷; انحطاط تدریجى مکذبان معاد۵; تهدید مکذبان معاد ۱; عجز مکذبان معاد ۸; منشأ انحطاط مکذبان معاد ۵
  • نعمت: نعمت استدراجى ۹

منابع

  1. علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۶۱، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۹۷، ح ۵۷.