ریشه وتر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
فرد. مقابل شَفْعْ و زوج [فجر:1-3]. قسم به فجر و شبهاى ده گانه و قسم به جفت و طاق. «وتر» در آيه به فتح واو و كسر آن خوانده شده و هر دو به يك معنى است. در مجمع فرموده: اصل آن به معنى قطع است فرد را از آن وتر گويند كه از غير قطع شده و تنها مانده است. * [محمّد:35]. وتر در آن به معنى نقص است «وَتَرَ مالَهُ وَ حَقَهُ: نَقَصَهُ اِيَّاهُ» در جوامع الجامع فرموده: آن از «وَتَرْتُ الرَّجُلَ» است يعنى از او كسى را كشتم و در واقع آن است كه كه او را از مال يا كسانش تنها گذاشتم و جدا كردم از رسول خدا«صلى الله عليه واله» منقول است «مَنْ فانَهُ صَلوةُ الْعَصْرِ فَكَاَنَّما وَتَرَ اَهْلَهُ وَ مالَهُ» هر كه نماز عصر از او فوت شود گويى از اهل ومالش تنها مانده است معنى آيه چنين مى‏شود: خدا با شماست و اعمال شما را تنها و بى ثواب نمى گذارد. عمل بى ثواب عمل تنها مانده است چه تعبير شگفتى!!!. [مؤمنون:44]. تَتْرى در اصل وَتْرى است با واو، الف آن براى تأنيث مى‏باشد زيرا رسل به اعتبار جماعت مونث است (كشاف و بيضاوى) وَتتْرى به معنى پى درپى است يعنى فردى بعد از فردى معنى آيه: سپس پيامبران خود را پشت سرهم فرستاديم هر وقت با متى پيامبرشان آمد تكذيبش كردند. در مصباح گفته: «جاءوُ اَتتْرى اَىْ مُتَتابِعينَ وَتْراً بَعْدَوَتْرٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاووس فرموده: «وَقَدْينحَسِرُمَنْ ريشِهِ وَيَعْرى مِنْ لِباسِهِ فَيَسْقُطُ تَتْرى وَ يَنْبُتُ تِباعاً» گاهى ازپرهايش كنار و از لباسش عريان مى‏شود پرهايش پى درپى مى‏افتد و پشت سر آن مى‏رويد. در اقرب الموارد گويد: صحيح آن است: تواتر بين اشياء در صورتى صادق است كه ميان آنها مهلتى و فترتى بوده باشد و اگر متصل باشند آن را مداركه گويند. على هذا لفظ «تَتْراى» مفيد آن است كه ميان پيامبران زمانهايى فاصله بوده است و «تترى» را تنوين «تَتْراً» و با الف «تَتْرا» هر دو خوانده‏اند.
فرد. مقابل شَفْعْ و زوج [فجر:1-3]. قسم به فجر و شبهاى ده گانه و قسم به جفت و طاق. «وتر» در آيه به فتح واو و كسر آن خوانده شده و هر دو به يك معنى است. در مجمع فرموده: اصل آن به معنى قطع است فرد را از آن وتر گويند كه از غير قطع شده و تنها مانده است. * [محمّد:35]. وتر در آن به معنى نقص است «وَتَرَ مالَهُ وَ حَقَهُ: نَقَصَهُ اِيَّاهُ» در جوامع الجامع فرموده: آن از «وَتَرْتُ الرَّجُلَ» است يعنى از او كسى را كشتم و در واقع آن است كه كه او را از مال يا كسانش تنها گذاشتم و جدا كردم از رسول خدا«صلى الله عليه واله» منقول است «مَنْ فانَهُ صَلوةُ الْعَصْرِ فَكَاَنَّما وَتَرَ اَهْلَهُ وَ مالَهُ» هر كه نماز عصر از او فوت شود گويى از اهل ومالش تنها مانده است معنى آيه چنين مى‏شود: خدا با شماست و اعمال شما را تنها و بى ثواب نمى گذارد. عمل بى ثواب عمل تنها مانده است چه تعبير شگفتى!!!. [مؤمنون:44]. تَتْرى در اصل وَتْرى است با واو، الف آن براى تأنيث مى‏باشد زيرا رسل به اعتبار جماعت مونث است (كشاف و بيضاوى) وَتتْرى به معنى پى درپى است يعنى فردى بعد از فردى معنى آيه: سپس پيامبران خود را پشت سرهم فرستاديم هر وقت با متى پيامبرشان آمد تكذيبش كردند. در مصباح گفته: «جاءوُ اَتتْرى اَىْ مُتَتابِعينَ وَتْراً بَعْدَوَتْرٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاووس فرموده: «وَقَدْينحَسِرُمَنْ ريشِهِ وَيَعْرى مِنْ لِباسِهِ فَيَسْقُطُ تَتْرى وَ يَنْبُتُ تِباعاً» گاهى ازپرهايش كنار و از لباسش عريان مى‏شود پرهايش پى درپى مى‏افتد و پشت سر آن مى‏رويد. در اقرب الموارد گويد: صحيح آن است: تواتر بين اشياء در صورتى صادق است كه ميان آنها مهلتى و فترتى بوده باشد و اگر متصل باشند آن را مداركه گويند. على هذا لفظ «تَتْراى» مفيد آن است كه ميان پيامبران زمانهايى فاصله بوده است و «تترى» را تنوين «تَتْراً» و با الف «تَتْرا» هر دو خوانده‏اند.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
کم:100, ما:88, رسل:88, ليل:80, عمل:43, اذا:43, کلل:43, شفع:43, عشر:43, نا:43, انن:39, فجر:39, سرى:39, لن:39, هل:39, ها:39, فى:35, جىء:35, مع:35, اخر:30, ثم:30, حيى:30, امم:30, ذلک:30, وله:26, دنو:26, قسم:26, لعب:22, اله:22, الله:18, لهو:18, کذب:18, اجل:18, ه:14, علو:14, تبع:10, انتم:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲

تکرار در قرآن: ۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

فرد. مقابل شَفْعْ و زوج [فجر:1-3]. قسم به فجر و شبهاى ده گانه و قسم به جفت و طاق. «وتر» در آيه به فتح واو و كسر آن خوانده شده و هر دو به يك معنى است. در مجمع فرموده: اصل آن به معنى قطع است فرد را از آن وتر گويند كه از غير قطع شده و تنها مانده است. * [محمّد:35]. وتر در آن به معنى نقص است «وَتَرَ مالَهُ وَ حَقَهُ: نَقَصَهُ اِيَّاهُ» در جوامع الجامع فرموده: آن از «وَتَرْتُ الرَّجُلَ» است يعنى از او كسى را كشتم و در واقع آن است كه كه او را از مال يا كسانش تنها گذاشتم و جدا كردم از رسول خدا«صلى الله عليه واله» منقول است «مَنْ فانَهُ صَلوةُ الْعَصْرِ فَكَاَنَّما وَتَرَ اَهْلَهُ وَ مالَهُ» هر كه نماز عصر از او فوت شود گويى از اهل ومالش تنها مانده است معنى آيه چنين مى‏شود: خدا با شماست و اعمال شما را تنها و بى ثواب نمى گذارد. عمل بى ثواب عمل تنها مانده است چه تعبير شگفتى!!!. [مؤمنون:44]. تَتْرى در اصل وَتْرى است با واو، الف آن براى تأنيث مى‏باشد زيرا رسل به اعتبار جماعت مونث است (كشاف و بيضاوى) وَتتْرى به معنى پى درپى است يعنى فردى بعد از فردى معنى آيه: سپس پيامبران خود را پشت سرهم فرستاديم هر وقت با متى پيامبرشان آمد تكذيبش كردند. در مصباح گفته: «جاءوُ اَتتْرى اَىْ مُتَتابِعينَ وَتْراً بَعْدَوَتْرٍ» در نهج البلاغه خطبه 163 در باره طاووس فرموده: «وَقَدْينحَسِرُمَنْ ريشِهِ وَيَعْرى مِنْ لِباسِهِ فَيَسْقُطُ تَتْرى وَ يَنْبُتُ تِباعاً» گاهى ازپرهايش كنار و از لباسش عريان مى‏شود پرهايش پى درپى مى‏افتد و پشت سر آن مى‏رويد. در اقرب الموارد گويد: صحيح آن است: تواتر بين اشياء در صورتى صادق است كه ميان آنها مهلتى و فترتى بوده باشد و اگر متصل باشند آن را مداركه گويند. على هذا لفظ «تَتْراى» مفيد آن است كه ميان پيامبران زمانهايى فاصله بوده است و «تترى» را تنوين «تَتْراً» و با الف «تَتْرا» هر دو خوانده‏اند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
تَتْرَى‌ ۱
يَتِرَکُمْ‌ ۱
الْوَتْرِ ۱

ریشه‌های مرتبط