الكهف ٤١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَو|أَوْ]] [[شامل این ریشه::او| ]][[شامل این کلمه::يُصْبِح|يُصْبِحَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُصْبِح| ]] [[شامل این ریشه::صبح‌| ]][[ریشه غیر ربط::صبح‌| ]][[شامل این کلمه::مَاؤُهَا|مَاؤُهَا]] [[کلمه غیر ربط::مَاؤُهَا| ]] [[شامل این ریشه::موه‌| ]][[ریشه غیر ربط::موه‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::غَوْرا|غَوْراً]] [[کلمه غیر ربط::غَوْرا| ]] [[شامل این ریشه::غور| ]][[ریشه غیر ربط::غور| ]][[شامل این کلمه::فَلَن|فَلَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این ریشه::لن‌| ]][[شامل این کلمه::تَسْتَطِيع|تَسْتَطِيعَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَسْتَطِيع| ]] [[شامل این ریشه::طوع‌| ]][[ریشه غیر ربط::طوع‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::طَلَبا|طَلَباً]] [[کلمه غیر ربط::طَلَبا| ]] [[شامل این ریشه::طلب‌| ]][[ریشه غیر ربط::طلب‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::أَو|أَوْ]] [[شامل این ریشه::او| ]][[شامل این کلمه::يُصْبِح|يُصْبِحَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُصْبِح| ]] [[شامل این ریشه::صبح‌| ]][[ریشه غیر ربط::صبح‌| ]][[شامل این کلمه::مَاؤُهَا|مَاؤُهَا]] [[کلمه غیر ربط::مَاؤُهَا| ]] [[شامل این ریشه::موه‌| ]][[ریشه غیر ربط::موه‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::غَوْرا|غَوْراً]] [[کلمه غیر ربط::غَوْرا| ]] [[شامل این ریشه::غور| ]][[ریشه غیر ربط::غور| ]][[شامل این کلمه::فَلَن|فَلَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این ریشه::لن‌| ]][[شامل این کلمه::تَسْتَطِيع|تَسْتَطِيعَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَسْتَطِيع| ]] [[شامل این ریشه::طوع‌| ]][[ریشه غیر ربط::طوع‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::طَلَبا|طَلَباً]] [[کلمه غیر ربط::طَلَبا| ]] [[شامل این ریشه::طلب‌| ]][[ریشه غیر ربط::طلب‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|أَوْ يُصْبِحَ‌ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ‌ تَسْتَطِيعَ‌ لَهُ‌ طَلَباً
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=«یا آبش فروکش کند، پس هرگز نتوانی آن را بجویی.»
|-|صادقی تهرانی=«یا آبش فروکش کند، پس هرگز نتوانی آن را بجویی.»
|-|معزی=یا بامداد کند آب آن فرورفته که هرگز نتوانی برای آن جستنی را
|-|معزی=یا بامداد کند آب آن فرورفته که هرگز نتوانی برای آن جستنی را
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">Or its water will sink into the ground, and you will be unable to draw it.”</div>
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::41|٤١]] | قبلی = الكهف ٤٠ | بعدی = الكهف ٤٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/018041.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/018041.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = [[نازل شده در سال::12|١٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::41|٤١]] | قبلی = الكهف ٤٠ | بعدی = الكهف ٤٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«غَوْراً»: فرو رفتن. در اینجا برای مبالغه، مصدر به معنی اسم فاعل یعنی (غائِر) به کار رفته است که به معنی فرو رونده است.
«غَوْراً»: فرو رفتن. در اینجا برای مبالغه، مصدر به معنی اسم فاعل یعنی (غائِر) به کار رفته است که به معنی فرو رونده است.
خط ۳۱: خط ۳۹:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link287 | آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link287 | آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link288 | مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خوددل بسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link288 | مَثَلى بيانگر حال دنيا طلبان، كه به مالكيت كاذب خود، دل بسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link289 | فخر فروشى وتكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤ من خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link289 | فخرفروشى و تكبّر ثروتمند غافل، در برابر رفيق مؤمن خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link290 | آدمى بالفطرة به چيزى كه آن را باقى وماندگار بدانددل مى بندد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link290 | دلبستگی فطری آدمى، به چيزى كه آن را ماندگار مى پندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link291 | توانگر غافل از خدا، را محق وشايسته برخوردارى وتنعم مى داند حتى در قيامت !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link291 | توانگر غافل از خدا، خود را شايسته برخوردارى و تنعّم مى داند، حتى در قيامت!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link292 | توضيح جواب رفيق مؤ من آن مرد توانگر مغرور، به او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link292 | توضيح جواب رفيق مؤمن آن مرد توانگر مغرور، به او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link293 | وجه اينكه مرد فقير در جمله : ((اكفرت بالذى خلقك (( رفيق توانگر خود را كافر خواند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link293 | وجه اين كه مرد فقير در جمله: «أكَفَرتَ بِالَّذِى خَلَقَك»، رفيق توانگر خود را كافر خواند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link294 | زمام همه امور بدست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link294 | زمام همۀ امور، به دست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link295 | معناى اينكه خداوند ((خير ثوابا وخير عقبا(( است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link295 | معناى اين كه فرمود: «ثواب خداوند، از همه بهتر است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link296 | مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريعالزوال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link296 | مَثَلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا و زينت هاى فانی آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link297 | مراد از ((باقيات صالحات (( در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link297 | مراد از «باقيات صالحات»، در آيه شريفه]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۴#link134 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۴#link134 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً «41»
يا آب آن (باغ به زمين) فروكش كند، پس هرگز نتوانى آن را بازيابى.
===نکته ها===
«زلق» به زمين صاف وبدون گياه گفته مى‌شود، آن چنانكه پاى انسان در آن بلغزد.
===پیام ها===
1- دادن و گرفتن‌هاى خدا، براساس ربوبيّت وتربيت اوست. «فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ»
2- فقيران مأيوس نباشند، أَنَا أَقَلَ‌ ... فَعَسى‌ رَبِّي‌ كه يأس ونااميدى بدتر از فقر است.
3- اگر خدا بخواهد، فقير، غنى، بلكه برتر از غنى مى‌شود. «خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ»
4- آرزوى سلب نعمت از كفّار فخرفروش، و نفرين بر آنان، پسنديده است.
يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً ...
5- قهر خداوند حساب شده و عادلانه است. «حُسْباناً»
6- ثروتمندان به داشته‌هاى خود مغرور نشوند، شايد در يك لحظه همه ثروتشان نابود شود. «فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»
7- شرك و كفر و فخرفروشى، دارايى و سرسبزى را به كوير تبديل مى‌كند.
«فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»
8- دست خدا براى قهر و عذاب، باز است، چه از آسمان، چه از زمين. «يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ- يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً»
جلد 5 - صفحه 175
9- در برابر خشم و غضب الهى، قدرت و راه نجاتى نيست. «فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)
أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً: يا بگردد آبهاى بوستان تو فرو رفته در زمين. فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً: پس هرگز نتوانى مر آن آب فرو رفته را جستنى، يعنى طلب آن آب مقدور تو نيست، پس يافتن و به جويها درآوردن، چگونه تواند بود؛ زيرا تمام قدرتها در مقابل قدرت مطلقه حق نابود باشد. و چون به سخنان نصيحت آميز برادر مؤمن متنبه نشد و بر انكار و كفر باقى ماند، لا جرم مستحق عقاب گرديد، و حق تعالى سخن آن برادر مؤمن را صدق نموده عذاب استيصال نازل گردانيد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)
وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى‌ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42) وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً (43) هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً (44)
ترجمه‌
گفت مر او را رفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك پس از نطفه پس درست كرد تو را مردى‌
ولى من ميگويم او است خدا پروردگار من شريك نمى‌گردانم با پروردگارم احديرا
و چرا وقتى كه داخل شدى در باغت نگفتى هر چه خدا خواهد شود نيست توانائى مگر از خدا اگر مى‌بينى كه من كمترم از تو در مال و اولاد
پس شايد پروردگارم بدهد بمن بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان پس گردد زمينى صاف‌
يا گردد آبش بزمين فرو رفته پس هرگز نتوانى مر او را جستن‌
و احاطه شد بآفت، ميوه‌اش پس گرديد چنانكه زير و رو ميكرد دو دستش را براى آنچه خرج كرده بود در آن و حال آنكه درختان افتاده بودند روى چوب بستهاى افتاده و ميگفت ايكاش من شريك نكرده بودم با پروردگارم احديرا
و نبود او را گروهى كه يارى كنند او را غير از خدا و نبود قادر بر دفاع از خود
در چنين جائى نصرت مخصوص خدا است كه حقّ است او بهتر است از راه پاداش و بهتر از جهت عاقبت كار.
تفسير
- پس از ختم مقالات فاسده مرد سابق الذّكر با رفيق فقيرش كه اهل ايمان بود او در جواب گفت براى توبيخ و ملامت آنمرد كه آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك براى آنكه اصل خلقت بنى آدم از خاك است پس از نطفه كه از غذا توليد ميشود و اغذيه از خاك پس معتدل نمود خلقت و قامت و اندام تو را و ساخت مردى كامل و تمام عيار مانند ساير افراد انسان چون شك در معاد موجب كفر است ولى من ميگويم چون كلمه لكنّا مركب است از لكن و انا با اسقاط همزه و اثبات الف و حذف اقول او است خداوند پروردگار و روزى دهنده من و شريك قرار
----
جلد 3 صفحه 427
نميدهم براى پروردگارم احدى از مخلوقات او را و اين اعتقاد جازم، كافى است براى افتخار من بر تو كه شاك و متزلزلى و چرا وقتى داخل باغت شدى براى اداء شكر و اقرار بعجز خود در برابر قدرت خداوند نگفتى آنچه خدا خواهد ميشود و آنچه نخواهد نميشود نيست توانائى و قوه و قدرتى براى احدى مگر از جانب خدا تا دلالت داشته باشد بر آنكه امور منوط بمشيت الهى است و آنچه نصيب تو شده از منافع و اموال بخواست خدا بوده نه بسعى و كوشش خودت و اگر مى‌بينى مرا كه مال و او لآدم كمتر از تو است از فضل خداوند بعيد نيست كه در آتيه نزديكى يا در آخرت عطا فرمايد بمن چيزهائى كه بهتر باشد از باغ تو و از قهر خدا دور نيست كه بفرستد براى كفر و كفران نعمت تو و ويران نمودن باغت آفات آسمانى را از قبيل باد سام و صاعقه و تگرگ و امثال اينها چون حسبان بمعناى چيز انداخته شده مانند تير و سنگ و بلا و عذاب است و بعضى آنرا جمع حساب و مأخوذ از آن دانسته‌اند يعنى چيزيرا كه مقدّر شده براى تصفيه حساب اعمالت و در نتيجه باغت خالى شود از اشجار و زراعات و بگردد زمين صاف و ساده و همواريكه پاى در آن بلغزد و رونده از رفتار بماند براى نرمى آن يا فرو رود آب آن باغ در زمين بطوريكه نتوانى ديگر تهيّه و تدارك آنرا بنمائى و خداوند با آنمرد بعد از اين گفتار بر طبق آن رفتار فرمود و يكى از آفات سماوى احاطه نمود بر كليّه ميوجات آن باغ و درختان آن بطوريكه صبح كه وارد باغ شد ديد چفته‌هاى موها افتاده روى زمين و درختها خوابيده روى آنها و از ميوه‌ها اثرى نيست لذا دو دست را بيكديگر ميماليد و زير و رو ميكرد از اندوه و تأسف بر خرجى كه براى آبادى آن باغ كرده بود و از روى ندامت و پشيمانى بر اعمال و اقوال خود ميگفت ايكاش من براى خدا شريك قرار نميدادم احديرا و مانند رفيقم خداشناس و موحّد بودم و در مجمع فرموده كه در خبر است خداوند آتشى فرستاد كه آن باغ را سوزاند و آبش بزمين فرو رفت و با آنكه مغرور بمال و اولاد و اعوان خود بود در آنحال كسانى نبودند كه بتوانند يارى كنند او را جز خدا و خود او هم نتوانست جلوگيرى كند از بلاى الهى يا استرداد نمايد عوض اموال تلف شده خود را چون منتصر بمعناى دادستان است و در چنين روز و جائيكه روز و جاى انتقام از كافر و ظالم است خواه در دنيا باشد خواه در آخرت نصرت و
----
جلد 3 صفحه 428
يارى مخصوص بخدا است كه حقّ و ثابت است يا اختيار دارى و پادشاهى مخصوص باو است چون ولايت بكسر كه به اين معنى است نيز قرائت شده در هر حال پاداش الهى بهترين پاداشها و عاقبت اطاعتش بهترين عواقب است و گفته‌اند چون فهميده بود ويرانى باغش در اثر كفر و كفران بوده پشيمان شده بود براى آنكه باغش خراب شده نه براى آنكه كار بدى كرده لذا توبه‌اش قبول نشد ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَو يُصبِح‌َ ماؤُها غَوراً فَلَن‌ تَستَطِيع‌َ لَه‌ُ طَلَباً (41)
‌ يا ‌ اينكه‌ صبحگاه‌ آب‌ نهرهاي‌ تو خشك‌ گردد و فرو رود ‌پس‌ هرگز ديگر نتواني‌ طلب‌ كني‌ و تحصيل‌ آب‌ كني‌ ‌که‌ تمام‌ اشجار و زراعت‌ تو خشك‌ گردد و ‌از‌ ‌بين‌ برود.
أَو يُصبِح‌َ ماؤُها غَوراً سرچشمه‌ نهر بستان‌ خشك‌ شود و چه‌ بسيار اتفاق‌ افتاده‌ چشمه‌هاي‌ آب‌ بكلي‌ خشك‌ ‌شده‌ و ‌هر‌ چه‌ حفر كنند آب‌ ‌در‌ ‌آن‌ يافت‌ نميشود
جلد 12 - صفحه 358
فَلَن‌ تَستَطِيع‌َ لَه‌ُ طَلَباً لن‌ ‌براي‌ نفي‌ تابيد ‌است‌ ‌يعني‌ هرگز نميتواني‌ تحصيل‌ آب‌ كني‌ و بكلّي‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميرود چنانچه‌ قارون‌ ‌با‌ ‌آن‌ ثروت‌ كذايي‌ ‌که‌ كليدهاي‌ خزينه‌ هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بار شتر قوي‌ مي‌كردند يك‌ مرتبه‌ بزمين‌ فرو رفت‌ و خسف‌ شد فَخَسَفنا بِه‌ِ وَ بِدارِه‌ِ الأَرض‌َ قصص‌ ‌آيه‌ 81.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 41)- یا به زمین فرمان دهد تکانی بخورد «و این چشمه و نهر جوشان در اعماق آن فرو برود، آن چنان که هرگز قدرت جستجوی آن را نداشته باشی» (أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً).
در واقع آن مرد با ایمان و موحّد رفیق مغرور خود را هشدار داد که بر این نعمتها دل نبندد چرا که هیچ کدام قابل اعتماد نیست.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۸۷: خط ۲۲۰:
[[رده:خشکیدن منابع آب]][[رده:فواید آب]][[رده:عوامل آبادانى]][[رده:عجز انسان]][[رده:تعالیم همنشین باغدار متکبر]][[رده:عجز باغدار متکبر]][[رده:قصه باغدار متکبر]][[رده:هشدار به باغدار متکبر]][[رده:هشدار همنشین باغدار متکبر]][[رده:کیفر تفاخر]][[رده:اراده خدا]][[رده:حاکمیت اراده خدا]][[رده:عذابهاى خدا]][[رده:کیفرهاى خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:نقش مشیت خدا]][[رده:فروروى آبها در زمین]][[رده:مقهوریت طبیعت]][[رده:کیفر کافران متکبر]][[رده:منشأ نعمت]][[رده:نعمت آب]]
[[رده:خشکیدن منابع آب]][[رده:فواید آب]][[رده:عوامل آبادانى]][[رده:عجز انسان]][[رده:تعالیم همنشین باغدار متکبر]][[رده:عجز باغدار متکبر]][[رده:قصه باغدار متکبر]][[رده:هشدار به باغدار متکبر]][[رده:هشدار همنشین باغدار متکبر]][[رده:کیفر تفاخر]][[رده:اراده خدا]][[رده:حاکمیت اراده خدا]][[رده:عذابهاى خدا]][[رده:کیفرهاى خدا]][[رده:نعمتهاى خدا]][[رده:نقش مشیت خدا]][[رده:فروروى آبها در زمین]][[رده:مقهوریت طبیعت]][[رده:کیفر کافران متکبر]][[رده:منشأ نعمت]][[رده:نعمت آب]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]]
{{#seo:
|title=آیه 41 سوره كهف
|title_mode=replace
|keywords=آیه 41 سوره كهف,كهف 41,أَوْ يُصْبِحَ‌ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ‌ تَسْتَطِيعَ‌ لَهُ‌ طَلَباً,خشکیدن منابع آب,فواید آب,عوامل آبادانى,عجز انسان,تعالیم همنشین باغدار متکبر,عجز باغدار متکبر,قصه باغدار متکبر,هشدار به باغدار متکبر,هشدار همنشین باغدار متکبر,کیفر تفاخر,اراده خدا,حاکمیت اراده خدا,عذابهاى خدا,کیفرهاى خدا,نعمتهاى خدا,نقش مشیت خدا,فروروى آبها در زمین,مقهوریت طبیعت,کیفر کافران متکبر,منشأ نعمت,نعمت آب,آیات قرآن سوره الكهف
|description=أَوْ يُصْبِحَ‌ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ‌ تَسْتَطِيعَ‌ لَهُ‌ طَلَباً
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۹

کپی متن آیه
أَوْ يُصْبِحَ‌ مَاؤُهَا غَوْراً فَلَنْ‌ تَسْتَطِيعَ‌ لَهُ‌ طَلَباً

ترجمه

و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری!»

|يا آب آن در زمين فرو رود كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى
يا آب آن [در زمين‌] فروكش كند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى.»
یا آبش به زمین فرو رود و دیگر هرگز نتوانی آب به دست آری (و باغت از بی‌آبی خشک شود).
یا آب آن در زمین فرو رود که هرگز نتوانی آن را به دست آوری.
يا آب آن بر زمين فرو رود و هرگز به يافتن آن قدرت نيابى.
یا آب آن [به اعماق زمین‌] فرو رود، و هرگز نتوانی بازش یافت‌
يا آب آن به زمين فروشود تا جستن آن هرگز نتوانى.
یا این که آب این باغ (در اعماق زمین) فرو رود، به گونه‌ای که هرگز نتوانی آن را پیجوئی کنی (چه رسد به این که آن را بیابی و به سطح زمین برگردانی).
«یا آبش فروکش کند، پس هرگز نتوانی آن را بجویی.»
یا بامداد کند آب آن فرورفته که هرگز نتوانی برای آن جستنی را

Or its water will sink into the ground, and you will be unable to draw it.”
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٤٠ آیه ٤١ الكهف ٤٢
سوره : سوره الكهف
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«غَوْراً»: فرو رفتن. در اینجا برای مبالغه، مصدر به معنی اسم فاعل یعنی (غائِر) به کار رفته است که به معنی فرو رونده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً «41»

يا آب آن (باغ به زمين) فروكش كند، پس هرگز نتوانى آن را بازيابى.

نکته ها

«زلق» به زمين صاف وبدون گياه گفته مى‌شود، آن چنانكه پاى انسان در آن بلغزد.

پیام ها

1- دادن و گرفتن‌هاى خدا، براساس ربوبيّت وتربيت اوست. «فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ»

2- فقيران مأيوس نباشند، أَنَا أَقَلَ‌ ... فَعَسى‌ رَبِّي‌ كه يأس ونااميدى بدتر از فقر است.

3- اگر خدا بخواهد، فقير، غنى، بلكه برتر از غنى مى‌شود. «خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ»

4- آرزوى سلب نعمت از كفّار فخرفروش، و نفرين بر آنان، پسنديده است.

يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً ...

5- قهر خداوند حساب شده و عادلانه است. «حُسْباناً»

6- ثروتمندان به داشته‌هاى خود مغرور نشوند، شايد در يك لحظه همه ثروتشان نابود شود. «فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»

7- شرك و كفر و فخرفروشى، دارايى و سرسبزى را به كوير تبديل مى‌كند.

«فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»

8- دست خدا براى قهر و عذاب، باز است، چه از آسمان، چه از زمين. «يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ- يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً»

جلد 5 - صفحه 175

9- در برابر خشم و غضب الهى، قدرت و راه نجاتى نيست. «فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)

أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً: يا بگردد آبهاى بوستان تو فرو رفته در زمين. فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً: پس هرگز نتوانى مر آن آب فرو رفته را جستنى، يعنى طلب آن آب مقدور تو نيست، پس يافتن و به جويها درآوردن، چگونه تواند بود؛ زيرا تمام قدرتها در مقابل قدرت مطلقه حق نابود باشد. و چون به سخنان نصيحت آميز برادر مؤمن متنبه نشد و بر انكار و كفر باقى ماند، لا جرم مستحق عقاب گرديد، و حق تعالى سخن آن برادر مؤمن را صدق نموده عذاب استيصال نازل گردانيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)

وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى‌ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42) وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً (43) هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً (44)

ترجمه‌

گفت مر او را رفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك پس از نطفه پس درست كرد تو را مردى‌

ولى من ميگويم او است خدا پروردگار من شريك نمى‌گردانم با پروردگارم احديرا

و چرا وقتى كه داخل شدى در باغت نگفتى هر چه خدا خواهد شود نيست توانائى مگر از خدا اگر مى‌بينى كه من كمترم از تو در مال و اولاد

پس شايد پروردگارم بدهد بمن بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان پس گردد زمينى صاف‌

يا گردد آبش بزمين فرو رفته پس هرگز نتوانى مر او را جستن‌

و احاطه شد بآفت، ميوه‌اش پس گرديد چنانكه زير و رو ميكرد دو دستش را براى آنچه خرج كرده بود در آن و حال آنكه درختان افتاده بودند روى چوب بستهاى افتاده و ميگفت ايكاش من شريك نكرده بودم با پروردگارم احديرا

و نبود او را گروهى كه يارى كنند او را غير از خدا و نبود قادر بر دفاع از خود

در چنين جائى نصرت مخصوص خدا است كه حقّ است او بهتر است از راه پاداش و بهتر از جهت عاقبت كار.

تفسير

- پس از ختم مقالات فاسده مرد سابق الذّكر با رفيق فقيرش كه اهل ايمان بود او در جواب گفت براى توبيخ و ملامت آنمرد كه آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك براى آنكه اصل خلقت بنى آدم از خاك است پس از نطفه كه از غذا توليد ميشود و اغذيه از خاك پس معتدل نمود خلقت و قامت و اندام تو را و ساخت مردى كامل و تمام عيار مانند ساير افراد انسان چون شك در معاد موجب كفر است ولى من ميگويم چون كلمه لكنّا مركب است از لكن و انا با اسقاط همزه و اثبات الف و حذف اقول او است خداوند پروردگار و روزى دهنده من و شريك قرار


جلد 3 صفحه 427

نميدهم براى پروردگارم احدى از مخلوقات او را و اين اعتقاد جازم، كافى است براى افتخار من بر تو كه شاك و متزلزلى و چرا وقتى داخل باغت شدى براى اداء شكر و اقرار بعجز خود در برابر قدرت خداوند نگفتى آنچه خدا خواهد ميشود و آنچه نخواهد نميشود نيست توانائى و قوه و قدرتى براى احدى مگر از جانب خدا تا دلالت داشته باشد بر آنكه امور منوط بمشيت الهى است و آنچه نصيب تو شده از منافع و اموال بخواست خدا بوده نه بسعى و كوشش خودت و اگر مى‌بينى مرا كه مال و او لآدم كمتر از تو است از فضل خداوند بعيد نيست كه در آتيه نزديكى يا در آخرت عطا فرمايد بمن چيزهائى كه بهتر باشد از باغ تو و از قهر خدا دور نيست كه بفرستد براى كفر و كفران نعمت تو و ويران نمودن باغت آفات آسمانى را از قبيل باد سام و صاعقه و تگرگ و امثال اينها چون حسبان بمعناى چيز انداخته شده مانند تير و سنگ و بلا و عذاب است و بعضى آنرا جمع حساب و مأخوذ از آن دانسته‌اند يعنى چيزيرا كه مقدّر شده براى تصفيه حساب اعمالت و در نتيجه باغت خالى شود از اشجار و زراعات و بگردد زمين صاف و ساده و همواريكه پاى در آن بلغزد و رونده از رفتار بماند براى نرمى آن يا فرو رود آب آن باغ در زمين بطوريكه نتوانى ديگر تهيّه و تدارك آنرا بنمائى و خداوند با آنمرد بعد از اين گفتار بر طبق آن رفتار فرمود و يكى از آفات سماوى احاطه نمود بر كليّه ميوجات آن باغ و درختان آن بطوريكه صبح كه وارد باغ شد ديد چفته‌هاى موها افتاده روى زمين و درختها خوابيده روى آنها و از ميوه‌ها اثرى نيست لذا دو دست را بيكديگر ميماليد و زير و رو ميكرد از اندوه و تأسف بر خرجى كه براى آبادى آن باغ كرده بود و از روى ندامت و پشيمانى بر اعمال و اقوال خود ميگفت ايكاش من براى خدا شريك قرار نميدادم احديرا و مانند رفيقم خداشناس و موحّد بودم و در مجمع فرموده كه در خبر است خداوند آتشى فرستاد كه آن باغ را سوزاند و آبش بزمين فرو رفت و با آنكه مغرور بمال و اولاد و اعوان خود بود در آنحال كسانى نبودند كه بتوانند يارى كنند او را جز خدا و خود او هم نتوانست جلوگيرى كند از بلاى الهى يا استرداد نمايد عوض اموال تلف شده خود را چون منتصر بمعناى دادستان است و در چنين روز و جائيكه روز و جاى انتقام از كافر و ظالم است خواه در دنيا باشد خواه در آخرت نصرت و


جلد 3 صفحه 428

يارى مخصوص بخدا است كه حقّ و ثابت است يا اختيار دارى و پادشاهى مخصوص باو است چون ولايت بكسر كه به اين معنى است نيز قرائت شده در هر حال پاداش الهى بهترين پاداشها و عاقبت اطاعتش بهترين عواقب است و گفته‌اند چون فهميده بود ويرانى باغش در اثر كفر و كفران بوده پشيمان شده بود براى آنكه باغش خراب شده نه براى آنكه كار بدى كرده لذا توبه‌اش قبول نشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَو يُصبِح‌َ ماؤُها غَوراً فَلَن‌ تَستَطِيع‌َ لَه‌ُ طَلَباً (41)

‌ يا ‌ اينكه‌ صبحگاه‌ آب‌ نهرهاي‌ تو خشك‌ گردد و فرو رود ‌پس‌ هرگز ديگر نتواني‌ طلب‌ كني‌ و تحصيل‌ آب‌ كني‌ ‌که‌ تمام‌ اشجار و زراعت‌ تو خشك‌ گردد و ‌از‌ ‌بين‌ برود.

أَو يُصبِح‌َ ماؤُها غَوراً سرچشمه‌ نهر بستان‌ خشك‌ شود و چه‌ بسيار اتفاق‌ افتاده‌ چشمه‌هاي‌ آب‌ بكلي‌ خشك‌ ‌شده‌ و ‌هر‌ چه‌ حفر كنند آب‌ ‌در‌ ‌آن‌ يافت‌ نميشود

جلد 12 - صفحه 358

فَلَن‌ تَستَطِيع‌َ لَه‌ُ طَلَباً لن‌ ‌براي‌ نفي‌ تابيد ‌است‌ ‌يعني‌ هرگز نميتواني‌ تحصيل‌ آب‌ كني‌ و بكلّي‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميرود چنانچه‌ قارون‌ ‌با‌ ‌آن‌ ثروت‌ كذايي‌ ‌که‌ كليدهاي‌ خزينه‌ هاي‌ ‌او‌ ‌را‌ بار شتر قوي‌ مي‌كردند يك‌ مرتبه‌ بزمين‌ فرو رفت‌ و خسف‌ شد فَخَسَفنا بِه‌ِ وَ بِدارِه‌ِ الأَرض‌َ قصص‌ ‌آيه‌ 81.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 41)- یا به زمین فرمان دهد تکانی بخورد «و این چشمه و نهر جوشان در اعماق آن فرو برود، آن چنان که هرگز قدرت جستجوی آن را نداشته باشی» (أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً).

در واقع آن مرد با ایمان و موحّد رفیق مغرور خود را هشدار داد که بر این نعمتها دل نبندد چرا که هیچ کدام قابل اعتماد نیست.

نکات آیه

۱- مرد مؤمن به ثروت مند مغرور در مورد امکان به زمین فرو رفتن آب هاى جارى در باغ و کشت زار او و خشکیدن آن با عذاب الهى هشدار داد. (أو یصبح ماؤها غورًا) «غور» مصدر و در معناى «غائر» (فرورونده) به کار رفته است، استعمال مصدر به معناى اسم فاعل در لغت عرب از شیوه هاى مبالغه است.

۲- مظاهر طبیعت، مقهور اراده خداوند است. (فتصبح صعیدًا زلقًا . أو یصبح ماؤها غورًا) تبدیل شدن باغ و کشت زار به زمینى بى حاصل و یا فرورفتن آب آن به واسطه نزول عذاب الهى، نشان دهنده این حقیقت است که اسباب و علل طبیعى، جملگى مقهور اراده حق اند و از خود، استقلالى ندارند.

۳- جریان آب هاى سطحى زمین و در دسترس بودن آن، از نعمت هاى خداوند و از عوامل مهم آبادانى است. (أو یصبح ماؤها غورًا فلن تستطیع له طلبًا)

۴- مرد مؤمن، با بیان ناتوانى ثروت مند مغرور از دسترسى به آب فرو رفته، او را به وابستگى نعمت ها به مشیّت الهى، آکاه ساخت. (لولا ... قلت ما شاء اللّه ... أو یصبح ماؤها غورًا فلن تستطیع له طلبًا)

۵- انسان، از مقابله با اراده ناتوان است. (فتصبح صعیدًا زلقًا . أو یصبح ماؤها غورًا فلن تستطیع له طلبًا) «لن» براى نفى همیشگى است. جمله «لن تستطیع له طلباً» یعنى، اگر خداوند بخواهد آب ها را فرو ببرد، کسى نمى تواند در جست وجوى آن برآمده و موفق به یافتن آن گردد.

۶- فرو رفتن آب ها و منابع آبى، از جمله کیفرهاى الهى براى کافرانى است که به خود بنازند و بر دیگران تفاخر کنند. (أو یصبح ماؤها غورًا فلن تستطیع له طلبًا) «یصبح» عطف بر «فتصبح» و تفریع دیگرى بر «یرسل علیها حسباناً» است. قید «من السماء» در مورد عذابى که آب ها را در زمین فرو ببرد، ناظر به الهى بودن عذاب است، نه نزول آن از آسمان.

موضوعات مرتبط

  • آب: خشکیدن منابع آب ۶; فواید آب ۳
  • آبادانى: عوامل آبادانى ۳
  • انسان: عجز انسان ۵
  • باغدار متکبر: تعالیم همنشین باغدار متکبر ۴; عجز باغدار متکبر ۴; قصه باغدار متکبر ۱، ۴; هشدار به باغدار متکبر ۱; هشدار همنشین باغدار متکبر ۱
  • تفاخر: کیفر تفاخر ۶
  • خدا: اراده خدا ۵; حاکمیت اراده خدا ۲; عذابهاى خدا ۱; کیفرهاى خدا ۶; نعمتهاى خدا ۳; نقش مشیت خدا ۴
  • زمین: فروروى آبها در زمین ۱
  • طبیعت: مقهوریت طبیعت ۲
  • کافران: کیفر کافران متکبر ۶
  • نعمت: منشأ نعمت ۴; نعمت آب ۳

منابع