الكهف ٣٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::دَخَل|دَخَلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَخَل| ]] [[شامل این ریشه::دخل‌| ]][[ریشه غیر ربط::دخل‌| ]][[شامل این کلمه::جَنّتَه|جَنَّتَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَنّتَه| ]] [[شامل این ریشه::جنن‌| ]][[ریشه غیر ربط::جنن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::ظَالِم|ظَالِمٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::ظَالِم| ]] [[شامل این ریشه::ظلم‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم‌| ]][[شامل این کلمه::لِنَفْسِه|لِنَفْسِهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِنَفْسِه| ]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نفس‌| ]][[ریشه غیر ربط::نفس‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::أَظُن|أَظُنُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَظُن| ]] [[شامل این ریشه::ظنن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظنن‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::تَبِيد|تَبِيدَ]] [[کلمه غیر ربط::تَبِيد| ]] [[شامل این ریشه::بيد| ]][[ریشه غیر ربط::بيد| ]][[شامل این کلمه::هٰذِه|هٰذِهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::هٰذِه| ]] [[شامل این ریشه::هذه‌| ]][[ریشه غیر ربط::هذه‌| ]][[شامل این کلمه::أَبَدا|أَبَداً]] [[کلمه غیر ربط::أَبَدا| ]] [[شامل این ریشه::ابد| ]][[ریشه غیر ربط::ابد| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::دَخَل|دَخَلَ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَخَل| ]] [[شامل این ریشه::دخل‌| ]][[ریشه غیر ربط::دخل‌| ]][[شامل این کلمه::جَنّتَه|جَنَّتَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::جَنّتَه| ]] [[شامل این ریشه::جنن‌| ]][[ریشه غیر ربط::جنن‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::ظَالِم|ظَالِمٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::ظَالِم| ]] [[شامل این ریشه::ظلم‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم‌| ]][[شامل این کلمه::لِنَفْسِه|لِنَفْسِهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِنَفْسِه| ]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::نفس‌| ]][[ریشه غیر ربط::نفس‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::أَظُن|أَظُنُ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَظُن| ]] [[شامل این ریشه::ظنن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ظنن‌| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::تَبِيد|تَبِيدَ]] [[کلمه غیر ربط::تَبِيد| ]] [[شامل این ریشه::بيد| ]][[ریشه غیر ربط::بيد| ]][[شامل این کلمه::هٰذِه|هٰذِهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::هٰذِه| ]] [[شامل این ریشه::هذه‌| ]][[ریشه غیر ربط::هذه‌| ]][[شامل این کلمه::أَبَدا|أَبَداً]] [[کلمه غیر ربط::أَبَدا| ]] [[شامل این ریشه::ابد| ]][[ریشه غیر ربط::ابد| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ دَخَلَ‌ جَنَّتَهُ‌ وَ هُوَ ظَالِمٌ‌ لِنَفْسِهِ‌ قَالَ‌ مَا أَظُنُ‌ أَنْ‌ تَبِيدَ هٰذِهِ‌ أَبَداً
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و داخل باغش شد در حالی که بر خویشتن ستمکار بود، (و) گفت: «گمان نمی‌برم این (باغ) هرگز زوال پذیرد.»
|-|صادقی تهرانی=و داخل باغش شد در حالی که بر خویشتن ستمکار بود، (و) گفت: «گمان نمی‌برم این (باغ) هرگز زوال پذیرد.»
|-|معزی=و درآمد به باغ خویش حالی که ستم‌کننده بود خویشتن را گفت نپندارم نابود شود این هیچگاه‌
|-|معزی=و درآمد به باغ خویش حالی که ستم‌کننده بود خویشتن را گفت نپندارم نابود شود این هیچگاه‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">And he entered his garden, wronging himself. He said, “I do not think this will ever perish.”</div>
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::35|٣٥]] | قبلی = الكهف ٣٤ | بعدی = الكهف ٣٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/018035.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/018035.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الكهف | نزول = [[نازل شده در سال::12|١٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::35|٣٥]] | قبلی = الكهف ٣٤ | بعدی = الكهف ٣٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::14|١٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمی‌برم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.
«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمی‌برم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.
خط ۳۱: خط ۳۹:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link287 | آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link287 | آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link288 | مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خوددل بسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link288 | مَثَلى بيانگر حال دنيا طلبان، كه به مالكيت كاذب خود، دل بسته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link289 | فخر فروشى وتكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤ من خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link289 | فخرفروشى و تكبّر ثروتمند غافل، در برابر رفيق مؤمن خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link290 | آدمى بالفطرة به چيزى كه آن را باقى وماندگار بدانددل مى بندد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link290 | دلبستگی فطری آدمى، به چيزى كه آن را ماندگار مى پندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link291 | توانگر غافل از خدا، را محق وشايسته برخوردارى وتنعم مى داند حتى در قيامت !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link291 | توانگر غافل از خدا، خود را شايسته برخوردارى و تنعّم مى داند، حتى در قيامت!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link292 | توضيح جواب رفيق مؤ من آن مرد توانگر مغرور، به او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link292 | توضيح جواب رفيق مؤمن آن مرد توانگر مغرور، به او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link293 | وجه اينكه مرد فقير در جمله : ((اكفرت بالذى خلقك (( رفيق توانگر خود را كافر خواند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۴#link293 | وجه اين كه مرد فقير در جمله: «أكَفَرتَ بِالَّذِى خَلَقَك»، رفيق توانگر خود را كافر خواند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link294 | زمام همه امور بدست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link294 | زمام همۀ امور، به دست خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link295 | معناى اينكه خداوند ((خير ثوابا وخير عقبا(( است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link295 | معناى اين كه فرمود: «ثواب خداوند، از همه بهتر است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link296 | مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريعالزوال]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link296 | مَثَلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا و زينت هاى فانی آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link297 | مراد از ((باقيات صالحات (( در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۵#link297 | مراد از «باقيات صالحات»، در آيه شريفه]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۴#link133 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۶۴#link133 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً «35»
و او در حالى كه بر خويش ستمكار بود، به درون باغ خود آمد (و با غرور و سرمستى) گفت: گمان ندارم كه هرگز اين (باغ، يا دنيا) نابود شود!
===پیام ها===
1- همه‌ى دارايى‌هاى انسان از خداست و مالك حقيقى اوست. در آيه‌ى 32 فرمود: «جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ» و در اين آيه مى‌فرمايد: «دَخَلَ جَنَّتَهُ»
2- دارايى و نعمت‌هاى سرشار، زمينه‌ى غرور است. دَخَلَ جَنَّتَهُ‌ ... قالَ‌
3- غفلت از خدا، خودبرتربينى، تحقير ديگران و فريفته شدن به جلوه‌هاى مادّى دنيا ظلم به خويشتن است. «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ»
4- انسانِ منحرف و غافل، از جماد ونبات بدتر است. خداوند درباره‌ى باغ در آيه‌ى 23 فرمود: «وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» يعنى چيزى كم نگذاشت، ولى درباره‌ى صاحب باغ فرمود: «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ».
5- نعمت‌ها و برخوردارى‌ها را هرگز باقى و جاودانه مپنداريم. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35)
خلاصه فطرس دست يهودا را گرفت. وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ‌: و درآمد به باغ خود در حالتى كه ستم كننده بود بر نفس خود به عجب و مفاخرت.
قالَ‌: گفت فطرس به برادر خود از شدت محبت دنيا. ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً: گمان نمى‌برم آنكه فانى شود و نابود گردد اين بوستان من هرگز، يا مظنه من نيست كه اين دنيا بسر آيد و نيست گردد. اين قول كاشف است از زيادتى غفلت و دلبستگى به دنيا.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (32) كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33) وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34) وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35) وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‌ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (36)
ترجمه‌
و بزن براى آنها مثلى مانند دو مرد كه قرار داديم براى يكى از آن دو دو باغ از انگورها و پر نموديم اطراف آن دو را از درخت خرما و قرار داديم ميان آن دو را كشتزار
هر دو باغ آوردند خوردنيهاى خود را و كم نكردند از آن چيزيرا و پيدا و روان نموديم ميان آندو نهر آبى‌
و بود براى او انواع اموال پس گفت برفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد من افزونم از تو در مال و مزيّت دارم بر تو در اولاد و احفاد
و داخل شد در باغش با آنكه ستمكار بود بر خودش گفت گمان نميكنم كه نابود شود اين هرگز
و گمان نميكنم قيامت بر پا شود و اگر بر گردانيده شوم بسوى پروردگارم هر آينه مى‌يابم بهتر از اين جاى بازگشتى.
تفسير
قمّى ره فرموده نازل شد در باره مرديكه دو باغ بزرگ خوب پر ميوه داشت چنانچه خداوند حكايت فرموده داراى درختهاى خرما و كشتزار و آب جارى و همسايه فقيرى داشت كه بر او فخر نمود به دارائى خود و بعضى گفته‌اند آن دو باغ داراى انواع ميوه‌ها بود و اختصاص خرما و انگور بذكر براى زيادى آن دو است و باين جهت خداوند فرموده و بود براى او ثمر يعنى انواع ميوه‌ها و بعضى ثمر بد و ضمّه قرائت نموده‌اند كه جمع ثمار يا ثمره است و ثمر بدو فتحه كه قرائت‌
----
جلد 3 صفحه 425
مشهور است اگر چه بمعناى ميوه و فائده و انواع مال آمده ولى در اينجا چون در دو آيه قبل بيان ميوه و فائده دارى آنمرد شده بود مناسب معناى سوّم است تا كلام مستقلّ بافاده شود در هر حال خداوند در اين آيات شريفه براى بيان حال و مئال كسانيكه كافر شدند و كفران نعمت خدا را نمودند و مفاخره بكثرت مال و اولاد كردند و مغرور بدوام و ثبات متاع دنيا شدند و غفلت از آخرت و ترديد در آن داشتند و خود را مستحقّ نعمت دانستند مثلى زده و آن مثل دو مرد است كه خداوند بيكى از آنها دو باغ عطا فرموده بود كه در وسط آندو انواع درختان انگور بود و بر اطراف آنها درختان خرما احاطه داشت و بين آن دو باغ زمين زراعتى بود كه در آن انواع حبوبات كشت و زرع ميشد با منظره زيبا و جمال روح افزا و منافع بسياريكه در هر سال از آن عائد او ميشد و هر يك از آن دو باغ در هر سال ميوه كامل ميداد و از ميوه آن در هيچ سالى چيزى كم نميشد با آنكه رسم باغات است كه يك سال ميوه آن زياد و يك سال كم است بنابراين ضمير آتت در آيه دوم راجع بهر يك از آن دو جنّت است و ضمير منه راجع است به اكل كه ظاهرا اسم جنس است و مراد از آن ميوه است و اينكه تعبير بأكل شده كه بمعناى خوراكى است شايد براى آن باشد كه برگ موهم مأكول است با آنكه ميوه نيست و بعضى از افراد ميوه هم خوراكى نيست و در مقام بيان نعمت ذكر خوراكى انسب است با آنكه ميوه از جنس خوراكى است و ظلم در اينجا بمعناى نقص است و بعضى گفته‌اند اين دو مرد دو برادر بودند يكى مؤمن و نامش يهودا بود و ديگرى كافر و اسمش قطروس و تفاصيلى ذكر كرده‌اند و چون مخالف با ظاهر آيات و فرموده قمى ره بود حقير از نقلش اعراض نمودم در هر حال مرد سابق الذكر بديگرى كه نسبت باو فقير بود افتخار نمود بمال و اولاد و اعوان و روزى با او وارد باغ خود شد در حاليكه ستمكار بود بر خود بعجب و غرور و براى غفلت از آخرت و اقبال بدنيا و طمع بدوام نعم آن و درازى آمال و آرزو گفت گمان نميكنم اين باغ فانى و نابود شود هرگز و گمان نميكنم قيامتى بر پا شود و بر فرض صحت و حضور من در پيشگاه الهى براى احترام و استحقاق من بهتر از اين باغ بمن داده خواهد شد و منهما نيز قرائت شده يعنى بهتر از اين دو باغ جاى باز گشت من خواهد بود و بملاحظه قرب كلمه هذه،
----
جلد 3 صفحه 426
منها احسن است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ دَخَل‌َ جَنَّتَه‌ُ وَ هُوَ ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ قال‌َ ما أَظُن‌ُّ أَن‌ تَبِيدَ هذِه‌ِ أَبَداً (35)
و داخل‌ باغستان‌ ‌خود‌ شد و حال‌ آنكه‌ بخود ظلم‌ كرده‌ ‌که‌ شرك‌ و كفر ظلم‌ عظيم‌ ‌است‌ ‌گفت‌ گمان‌ نمي‌كنم‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ مكنت‌ و ثروت‌ ‌از‌ ‌بين‌ برود هميشه‌ ‌براي‌ ‌من‌ ثابت‌ و باقيست‌ وَ دَخَل‌َ جَنَّتَه‌ُ همه‌ روزه‌ ‌براي‌ تفريح‌ و تماشا مي‌آمد ‌در‌ باغ‌ و كيف‌ و لذّت‌ ميبرد.
وَ هُوَ ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ ‌در‌ مقام‌ كفر و فسق‌ و كبر و نحو اينها و ساير امور ‌که‌ تمام‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌است‌ و ‌از‌ جمله‌ ‌آنها‌ قال‌َ ما أَظُن‌ُّ أَن‌ تَبِيدَ هذِه‌ِ أَبَداً منكر معاد شد و خيال‌ كرد هميشه‌ باقيست‌ و ‌با‌ ‌اينکه‌ ثروت‌ زندگاني‌ مي‌كند چنانچه‌ امروز نوع‌ اهل‌ دنيا همين‌ توهّمات‌ فاسده‌ ‌را‌ دارند و معتقد بنشئه ديگري‌ نيستند و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ عالم‌ ديگري‌ ‌باشد‌ خيال‌ مي‌كنند ‌که‌ ‌در‌ آنجا ‌هم‌ اينها مقدّم‌ هستند چون‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ ‌را‌ زشت‌ نميدانند ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد ‌در‌ همين‌ سوره‌ ‌آيه‌ 103 قُل‌ هَل‌ نُنَبِّئُكُم‌ بِالأَخسَرِين‌َ أَعمالًا الَّذِين‌َ ضَل‌َّ سَعيُهُم‌ فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ هُم‌ يَحسَبُون‌َ أَنَّهُم‌ يُحسِنُون‌َ صُنعاً.
354
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 35)- کم کم این افکار- همان گونه که معمولی است- در او اوج گرفت،
ج3، ص42
و به جایی رسید که دنیا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدی پنداشت:
«و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود در باغ خویش گام نهاد، و (نگاهی به درختان سر سبز که شاخه‌هایش از سنگینی میوه خم شده بود، و خوشه‌های پر دانه‌ای که به هر طرف مایل گشته بود انداخت و به زمزمه نهری که می‌غرید و پیش می‌رفت و درختان را مشروب می‌کرد گوش فرا داد، و از روی غفلت و بی‌خبری) گفت: من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود» (وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۰۱: خط ۲۱۲:
[[رده:آثار استکبار]][[رده:زمینه انحطاط]][[رده:عوامل انحطاط]][[رده:لغزشگاههاى انسان]][[رده:باغهاى باغدار متکبر]][[رده:بینش باغدار متکبر]][[رده:قصه باغدار متکبر]][[رده:تحقیر دیگران]][[رده:آثار تکبر]][[رده:حقیقت تکبر]][[رده:زمینه تکبر]][[رده:بینش ثروتمندان]][[رده:زیانکارى ثروتمندان]][[رده:هشدار به ثروتمندان]][[رده:زیان به خود]][[رده:ظلم به خود]][[رده:حقیقت دنیاطلبى]][[رده:ذکر ناپایدارى امکانات مادى]][[رده:آثار رفاه]][[رده:آسیب شناسى شخصیت]][[رده:موانع شناخت]][[رده:آثار تحقیر فقرا]][[رده:بینش قدرتمندان]][[رده:زیان کفران نعمت]][[رده:زمینه گمراهى]][[رده:پندار جاودانگى نعمت]]
[[رده:آثار استکبار]][[رده:زمینه انحطاط]][[رده:عوامل انحطاط]][[رده:لغزشگاههاى انسان]][[رده:باغهاى باغدار متکبر]][[رده:بینش باغدار متکبر]][[رده:قصه باغدار متکبر]][[رده:تحقیر دیگران]][[رده:آثار تکبر]][[رده:حقیقت تکبر]][[رده:زمینه تکبر]][[رده:بینش ثروتمندان]][[رده:زیانکارى ثروتمندان]][[رده:هشدار به ثروتمندان]][[رده:زیان به خود]][[رده:ظلم به خود]][[رده:حقیقت دنیاطلبى]][[رده:ذکر ناپایدارى امکانات مادى]][[رده:آثار رفاه]][[رده:آسیب شناسى شخصیت]][[رده:موانع شناخت]][[رده:آثار تحقیر فقرا]][[رده:بینش قدرتمندان]][[رده:زیان کفران نعمت]][[رده:زمینه گمراهى]][[رده:پندار جاودانگى نعمت]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الكهف ]]
{{#seo:
|title=آیه 35 سوره كهف
|title_mode=replace
|keywords=آیه 35 سوره كهف,كهف 35,وَ دَخَلَ‌ جَنَّتَهُ‌ وَ هُوَ ظَالِمٌ‌ لِنَفْسِهِ‌ قَالَ‌ مَا أَظُنُ‌ أَنْ‌ تَبِيدَ هٰذِهِ‌ أَبَداً,آثار استکبار,زمینه انحطاط,عوامل انحطاط,لغزشگاههاى انسان,باغهاى باغدار متکبر,بینش باغدار متکبر,قصه باغدار متکبر,تحقیر دیگران,آثار تکبر,حقیقت تکبر,زمینه تکبر,بینش ثروتمندان,زیانکارى ثروتمندان,هشدار به ثروتمندان,زیان به خود,ظلم به خود,حقیقت دنیاطلبى,ذکر ناپایدارى امکانات مادى,آثار رفاه,آسیب شناسى شخصیت,موانع شناخت,آثار تحقیر فقرا,بینش قدرتمندان,زیان کفران نعمت,زمینه گمراهى,پندار جاودانگى نعمت,آیات قرآن سوره الكهف
|description=وَ دَخَلَ‌ جَنَّتَهُ‌ وَ هُوَ ظَالِمٌ‌ لِنَفْسِهِ‌ قَالَ‌ مَا أَظُنُ‌ أَنْ‌ تَبِيدَ هٰذِهِ‌ أَبَداً
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۶

کپی متن آیه
وَ دَخَلَ‌ جَنَّتَهُ‌ وَ هُوَ ظَالِمٌ‌ لِنَفْسِهِ‌ قَالَ‌ مَا أَظُنُ‌ أَنْ‌ تَبِيدَ هٰذِهِ‌ أَبَداً

ترجمه

و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود!

|و او در حالى كه ستمكار به نفس خويش بود [مغرورانه‌] به باغ خود در آمد و گفت: گمان ندارم كه اين [باغ‌] هرگز زوال پذيرد
و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت: «گمان نمى‌كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.»
و روزی به باغ خود در حالی که به نفس خود ستمکار بود (چون عمر را به کفر و گناه و غفلت از خدا می‌گذرانید با کمال غرور) داخل شد، گفت: گمان ندارم هرگز این باغ نابود شود.
و در حالی که [به سبب غرور و عصیان] بر خویشتن ستمکار بود، به باغش وارد شد [و] گفت: گمان نمی برم که این باغ هرگز نابود شود؛
و آن مرد ستم بر خويشتن كرده به باغ خود درآمد و گفت: نپندارم كه اين باغ هرگز از ميان برود.
و در حالی که در حق خویش ستمکار بود، داخل باغش شد و گفت گمان ندارم که این [نعمت‌] هرگز نابود شود
و به بوستان خويش در آمد در حالى كه بر خويشتن ستمكار بود، گفت: نپندارم كه اين بوستان هيچگاه تباه و نابود گردد
در حالی که (به سبب عدم ایمان به خدا) بر خویشتن ستمگر بود، (همراه دوست خود، سرمستِ غرور) به باغش گام نهاد (و نگاهی به درختان پرمیوه و خوشه‌های پُردانه و زمزمه‌ی رودبار انداخت، مستکبرانه) گفت: من باور نمی‌کنم هرگز این (باغ سرسبز) نابود شود و به فنا رود.
و داخل باغش شد در حالی که بر خویشتن ستمکار بود، (و) گفت: «گمان نمی‌برم این (باغ) هرگز زوال پذیرد.»
و درآمد به باغ خویش حالی که ستم‌کننده بود خویشتن را گفت نپندارم نابود شود این هیچگاه‌

And he entered his garden, wronging himself. He said, “I do not think this will ever perish.”
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٣٤ آیه ٣٥ الكهف ٣٦
سوره : سوره الكهف
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمی‌برم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً «35»

و او در حالى كه بر خويش ستمكار بود، به درون باغ خود آمد (و با غرور و سرمستى) گفت: گمان ندارم كه هرگز اين (باغ، يا دنيا) نابود شود!

پیام ها

1- همه‌ى دارايى‌هاى انسان از خداست و مالك حقيقى اوست. در آيه‌ى 32 فرمود: «جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ» و در اين آيه مى‌فرمايد: «دَخَلَ جَنَّتَهُ»

2- دارايى و نعمت‌هاى سرشار، زمينه‌ى غرور است. دَخَلَ جَنَّتَهُ‌ ... قالَ‌

3- غفلت از خدا، خودبرتربينى، تحقير ديگران و فريفته شدن به جلوه‌هاى مادّى دنيا ظلم به خويشتن است. «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ»

4- انسانِ منحرف و غافل، از جماد ونبات بدتر است. خداوند درباره‌ى باغ در آيه‌ى 23 فرمود: «وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» يعنى چيزى كم نگذاشت، ولى درباره‌ى صاحب باغ فرمود: «ظالِمٌ لِنَفْسِهِ».

5- نعمت‌ها و برخوردارى‌ها را هرگز باقى و جاودانه مپنداريم. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35)

خلاصه فطرس دست يهودا را گرفت. وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ‌: و درآمد به باغ خود در حالتى كه ستم كننده بود بر نفس خود به عجب و مفاخرت.

قالَ‌: گفت فطرس به برادر خود از شدت محبت دنيا. ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً: گمان نمى‌برم آنكه فانى شود و نابود گردد اين بوستان من هرگز، يا مظنه من نيست كه اين دنيا بسر آيد و نيست گردد. اين قول كاشف است از زيادتى غفلت و دلبستگى به دنيا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً (32) كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً (33) وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً (34) وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً (35) وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‌ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (36)

ترجمه‌

و بزن براى آنها مثلى مانند دو مرد كه قرار داديم براى يكى از آن دو دو باغ از انگورها و پر نموديم اطراف آن دو را از درخت خرما و قرار داديم ميان آن دو را كشتزار

هر دو باغ آوردند خوردنيهاى خود را و كم نكردند از آن چيزيرا و پيدا و روان نموديم ميان آندو نهر آبى‌

و بود براى او انواع اموال پس گفت برفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد من افزونم از تو در مال و مزيّت دارم بر تو در اولاد و احفاد

و داخل شد در باغش با آنكه ستمكار بود بر خودش گفت گمان نميكنم كه نابود شود اين هرگز

و گمان نميكنم قيامت بر پا شود و اگر بر گردانيده شوم بسوى پروردگارم هر آينه مى‌يابم بهتر از اين جاى بازگشتى.

تفسير

قمّى ره فرموده نازل شد در باره مرديكه دو باغ بزرگ خوب پر ميوه داشت چنانچه خداوند حكايت فرموده داراى درختهاى خرما و كشتزار و آب جارى و همسايه فقيرى داشت كه بر او فخر نمود به دارائى خود و بعضى گفته‌اند آن دو باغ داراى انواع ميوه‌ها بود و اختصاص خرما و انگور بذكر براى زيادى آن دو است و باين جهت خداوند فرموده و بود براى او ثمر يعنى انواع ميوه‌ها و بعضى ثمر بد و ضمّه قرائت نموده‌اند كه جمع ثمار يا ثمره است و ثمر بدو فتحه كه قرائت‌


جلد 3 صفحه 425

مشهور است اگر چه بمعناى ميوه و فائده و انواع مال آمده ولى در اينجا چون در دو آيه قبل بيان ميوه و فائده دارى آنمرد شده بود مناسب معناى سوّم است تا كلام مستقلّ بافاده شود در هر حال خداوند در اين آيات شريفه براى بيان حال و مئال كسانيكه كافر شدند و كفران نعمت خدا را نمودند و مفاخره بكثرت مال و اولاد كردند و مغرور بدوام و ثبات متاع دنيا شدند و غفلت از آخرت و ترديد در آن داشتند و خود را مستحقّ نعمت دانستند مثلى زده و آن مثل دو مرد است كه خداوند بيكى از آنها دو باغ عطا فرموده بود كه در وسط آندو انواع درختان انگور بود و بر اطراف آنها درختان خرما احاطه داشت و بين آن دو باغ زمين زراعتى بود كه در آن انواع حبوبات كشت و زرع ميشد با منظره زيبا و جمال روح افزا و منافع بسياريكه در هر سال از آن عائد او ميشد و هر يك از آن دو باغ در هر سال ميوه كامل ميداد و از ميوه آن در هيچ سالى چيزى كم نميشد با آنكه رسم باغات است كه يك سال ميوه آن زياد و يك سال كم است بنابراين ضمير آتت در آيه دوم راجع بهر يك از آن دو جنّت است و ضمير منه راجع است به اكل كه ظاهرا اسم جنس است و مراد از آن ميوه است و اينكه تعبير بأكل شده كه بمعناى خوراكى است شايد براى آن باشد كه برگ موهم مأكول است با آنكه ميوه نيست و بعضى از افراد ميوه هم خوراكى نيست و در مقام بيان نعمت ذكر خوراكى انسب است با آنكه ميوه از جنس خوراكى است و ظلم در اينجا بمعناى نقص است و بعضى گفته‌اند اين دو مرد دو برادر بودند يكى مؤمن و نامش يهودا بود و ديگرى كافر و اسمش قطروس و تفاصيلى ذكر كرده‌اند و چون مخالف با ظاهر آيات و فرموده قمى ره بود حقير از نقلش اعراض نمودم در هر حال مرد سابق الذكر بديگرى كه نسبت باو فقير بود افتخار نمود بمال و اولاد و اعوان و روزى با او وارد باغ خود شد در حاليكه ستمكار بود بر خود بعجب و غرور و براى غفلت از آخرت و اقبال بدنيا و طمع بدوام نعم آن و درازى آمال و آرزو گفت گمان نميكنم اين باغ فانى و نابود شود هرگز و گمان نميكنم قيامتى بر پا شود و بر فرض صحت و حضور من در پيشگاه الهى براى احترام و استحقاق من بهتر از اين باغ بمن داده خواهد شد و منهما نيز قرائت شده يعنى بهتر از اين دو باغ جاى باز گشت من خواهد بود و بملاحظه قرب كلمه هذه،


جلد 3 صفحه 426

منها احسن است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ دَخَل‌َ جَنَّتَه‌ُ وَ هُوَ ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ قال‌َ ما أَظُن‌ُّ أَن‌ تَبِيدَ هذِه‌ِ أَبَداً (35)

و داخل‌ باغستان‌ ‌خود‌ شد و حال‌ آنكه‌ بخود ظلم‌ كرده‌ ‌که‌ شرك‌ و كفر ظلم‌ عظيم‌ ‌است‌ ‌گفت‌ گمان‌ نمي‌كنم‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ مكنت‌ و ثروت‌ ‌از‌ ‌بين‌ برود هميشه‌ ‌براي‌ ‌من‌ ثابت‌ و باقيست‌ وَ دَخَل‌َ جَنَّتَه‌ُ همه‌ روزه‌ ‌براي‌ تفريح‌ و تماشا مي‌آمد ‌در‌ باغ‌ و كيف‌ و لذّت‌ ميبرد.

وَ هُوَ ظالِم‌ٌ لِنَفسِه‌ِ ‌در‌ مقام‌ كفر و فسق‌ و كبر و نحو اينها و ساير امور ‌که‌ تمام‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌است‌ و ‌از‌ جمله‌ ‌آنها‌ قال‌َ ما أَظُن‌ُّ أَن‌ تَبِيدَ هذِه‌ِ أَبَداً منكر معاد شد و خيال‌ كرد هميشه‌ باقيست‌ و ‌با‌ ‌اينکه‌ ثروت‌ زندگاني‌ مي‌كند چنانچه‌ امروز نوع‌ اهل‌ دنيا همين‌ توهّمات‌ فاسده‌ ‌را‌ دارند و معتقد بنشئه ديگري‌ نيستند و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ عالم‌ ديگري‌ ‌باشد‌ خيال‌ مي‌كنند ‌که‌ ‌در‌ آنجا ‌هم‌ اينها مقدّم‌ هستند چون‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ ‌را‌ زشت‌ نميدانند ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد ‌در‌ همين‌ سوره‌ ‌آيه‌ 103 قُل‌ هَل‌ نُنَبِّئُكُم‌ بِالأَخسَرِين‌َ أَعمالًا الَّذِين‌َ ضَل‌َّ سَعيُهُم‌ فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ هُم‌ يَحسَبُون‌َ أَنَّهُم‌ يُحسِنُون‌َ صُنعاً.

354

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 35)- کم کم این افکار- همان گونه که معمولی است- در او اوج گرفت،

ج3، ص42

و به جایی رسید که دنیا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدی پنداشت:

«و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود در باغ خویش گام نهاد، و (نگاهی به درختان سر سبز که شاخه‌هایش از سنگینی میوه خم شده بود، و خوشه‌های پر دانه‌ای که به هر طرف مایل گشته بود انداخت و به زمزمه نهری که می‌غرید و پیش می‌رفت و درختان را مشروب می‌کرد گوش فرا داد، و از روی غفلت و بی‌خبری) گفت: من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود» (وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هذِهِ أَبَداً).

نکات آیه

۱- مرد ثروت مند، با دلى آکنده از غرور، به دارایى خویش، به باغ پرنعمت خود، گام نهاد. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه قال)

۲- خودبرتربینى و تحقیر دیگران، ظلم بر خویشتن است. (أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)

۳- فریفتگى به جلوه هاى مادّى دنیا، ستم انسان بر خویش است. (أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۴- قرار گرفتن در متن نعمت هاى سرشار مادّى، زمینه غرور و انحطاط روحى و بینشى و اخلاقى انسان است. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)

۵- آسیب و زیان ناسپاسى توانگران در برابر نعمت هاى الهى، دامنگیر خود ایشان است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۶- تحقیر تهیدستان و افراد بى مال و منال، و غرور و سرمستى به اموال و امکانات، در حقیقت، تباه ساختن و سقوط دادن خویش است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۷- ثروت مند مغرور، باغ و بوستان و نعمت هاى خود را جاودانه و فناناپذیر مى پنداشت. (قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) «تبید» از «بید» به معناى هلاک و نابود شدن است.

۸- انسان، به زوال پذیرى نعمت هاى مادّى، باید توجه داشته باشد و به آن ها مغرور نشود. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)

۹- ثروت مندان و قدرت مندان، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنیایند. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) داستان مذکور در آیه، چه واقعى باشد و چه سمبلیک، بیان خصلت هاى آدمى و واکنش هاى او در شرایط مختلف است. از جمله این خصلت ها آن است که وقتى در اوج رفاه قرار گیرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده کند، چنین مى پندارد که نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.

۱۰- غرور و استکبار، زمینه ساز انحراف در بینش و از موانع شناخت است. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)

موضوعات مرتبط

  • استکبار: آثار استکبار ۱۰
  • انحطاط: زمینه انحطاط ۴; عوامل انحطاط ۶
  • انسان: لغزشگاههاى انسان ۹
  • باغدار متکبر: باغهاى باغدار متکبر ۱، ۷; بینش باغدار متکبر ۷; قصه باغدار متکبر ۱، ۷
  • تحقیر: تحقیر دیگران ۲
  • تکبر: آثار تکبر ۶، ۱۰; حقیقت تکبر ۲; زمینه تکبر ۴
  • ثروتمندان: بینش ثروتمندان ۹; زیانکارى ثروتمندان ۵; هشدار به ثروتمندان ۹
  • خود: زیان به خود ۵; ظلم به خود ۲، ۳
  • دنیاطلبى: حقیقت دنیاطلبى ۳
  • ذکر: ذکر ناپایدارى امکانات مادى ۸
  • رفاه: آثار رفاه ۴
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۴، ۶
  • شناخت: موانع شناخت ۱۰
  • فقرا: آثار تحقیر فقرا ۶
  • قدرتمندان: بینش قدرتمندان ۹
  • کفران: زیان کفران نعمت ۵
  • گمراهى: زمینه گمراهى ۱۰
  • نعمت: پندار جاودانگى نعمت ۷، ۹

منابع