ریشه سوق: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
(به فتخ سين) راندن. [سجده:27]، [زمر:73]. سائق راننده [ق:21]. رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر ميمى است [قيامة:30]. آن روز سوق شدن به سوى پروردگار تو است. ساق: ما بين پا و زانو است [نمل:44]. هر دو ساق خويش را عريان كرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است [ص:33]. شروع كرد دست كشيدن به ساقها و گردنهاى اسبان. ايضاً سوق به معنى بازار است جمع آن اسواق مىآيد [فرقان:7]. * [قيامة:29]. ساق به ساق پيچيد آن روز رانده شدن به سوى خداست. ساق را شدت معنى كردهاند در مجمع فرموده از «قامت الحرب على ساق» شدت جنگ را از اراده مىكنند در نهايه آمده كشف الساق مثل است براى شدّت امر. آيه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسيدن دو شدّت به هم ديگر است. شايد غرض شدّت جدائى از دنيا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *[قلم:42]. روزى كه كار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمىشوند. ابن كثير در تفسير خود از صحيح بخارى از حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم شنيدم مىفرمود: پروردگار ما از ساق خود را عريان مىكند همه مؤمنين و مؤمنات به آن سجده مىكنند جز آنانكه در دنيا از روى ريا و سمعه سجده كنند قامتشان خم نمىشود. و گويد: اين حديث در صحيح بخارى و مسلم و غير آن آمده است. و ظاهرش آن است كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!1 قران فرمايد «لا تُدْرِ كُهُ الْاَبْصارُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ» ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع مىشود. | (به فتخ سين) راندن. [سجده:27]، [زمر:73]. سائق راننده [ق:21]. رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر ميمى است [قيامة:30]. آن روز سوق شدن به سوى پروردگار تو است. ساق: ما بين پا و زانو است [نمل:44]. هر دو ساق خويش را عريان كرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است [ص:33]. شروع كرد دست كشيدن به ساقها و گردنهاى اسبان. ايضاً سوق به معنى بازار است جمع آن اسواق مىآيد [فرقان:7]. * [قيامة:29]. ساق به ساق پيچيد آن روز رانده شدن به سوى خداست. ساق را شدت معنى كردهاند در مجمع فرموده از «قامت الحرب على ساق» شدت جنگ را از اراده مىكنند در نهايه آمده كشف الساق مثل است براى شدّت امر. آيه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسيدن دو شدّت به هم ديگر است. شايد غرض شدّت جدائى از دنيا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *[قلم:42]. روزى كه كار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمىشوند. ابن كثير در تفسير خود از صحيح بخارى از حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم شنيدم مىفرمود: پروردگار ما از ساق خود را عريان مىكند همه مؤمنين و مؤمنات به آن سجده مىكنند جز آنانكه در دنيا از روى ريا و سمعه سجده كنند قامتشان خم نمىشود. و گويد: اين حديث در صحيح بخارى و مسلم و غير آن آمده است. و ظاهرش آن است كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!1 قران فرمايد «لا تُدْرِ كُهُ الْاَبْصارُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ» ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع مىشود. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
الى:100, ف:98, ه:89, ب:61, ل:50, لا:48, يوم:44, سوق:41, فى:39, ربب:38, ک:37, ها:37, انن:37, اذ:35, ما:35, هم:33, موت:28, الذين:27, قد:27, عن:27, على:26, سحب:26, فرق:24, کشف:24, مشى:24, لفف:24, جهنم:24, صدق:23, وقى:23, طعم:22, کون:22, بعض:22, بلد:22, ان:21, رحم:20, من:20, کم:20, رسل:19, اکل:19, فتن:19, نزل:19, حتى:19, کفر:18, وعد:18, نفس:18, فعل:18, رئى:18, وفد:18, موه:18, اذا:18, ظنن:18, کبر:18, عنق:17, شهد:17, قول:17, نا:17, دعو:17, ثقل:17, جرم:17, ثوى:17, جعل:17, لو:17, زمر:16, عجب:16, مع:16, ا:16, زرع:16, کان:16, مسح:16, ثور:15, بئس:15, علم:15, جىء:15, قلل:15, ارض:15, سوى:15, لجج:15, سجد:15, ملک:15, حشر:14, روح:14, سليمان:14, رقى:14, جرز:14, غيظ:14, بين:14, ورد:14, هو:14, نظر:14, کلل:14, لم:14, صلو:14, طفق:14, لکن:14, عدد:13, غلظ:13, الا:13, لقى:13, کذب:13, ى:13, سمع:13, غفل:13, صرح:13, حسب:13, خرج:13, عمل:13, طوع:12, خشع:12, مرد:12, شفع:12, هذا:12, الذى:12, الله:12, جنن:12, حيى:12, ذا:12, خلد:12, الک:12, بصر:11, لئک:11, وله:11, کرس:11, بعد:11, ذلک:11, شرک:11, يدى:10, حقق:10, قرر:10, ازر:10, ردد:10, اله:10, لما:10, صبر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۵
تکرار در قرآن: ۱۷(بار)
قاموس قرآن
(به فتخ سين) راندن. [سجده:27]، [زمر:73]. سائق راننده [ق:21]. رجوع شود به «شهد». مساق: مصدر ميمى است [قيامة:30]. آن روز سوق شدن به سوى پروردگار تو است. ساق: ما بين پا و زانو است [نمل:44]. هر دو ساق خويش را عريان كرد. جمع آن سوق به ضمّ اول است [ص:33]. شروع كرد دست كشيدن به ساقها و گردنهاى اسبان. ايضاً سوق به معنى بازار است جمع آن اسواق مىآيد [فرقان:7]. * [قيامة:29]. ساق به ساق پيچيد آن روز رانده شدن به سوى خداست. ساق را شدت معنى كردهاند در مجمع فرموده از «قامت الحرب على ساق» شدت جنگ را از اراده مىكنند در نهايه آمده كشف الساق مثل است براى شدّت امر. آيه فوق درباره وقت مرگ است مراد از آن ظاهراً رسيدن دو شدّت به هم ديگر است. شايد غرض شدّت جدائى از دنيا و شدّت مشاهده عالم برزخ باشد . *[قلم:42]. روزى كه كار به شدّت رسد و به سجده دعوت شده و قادر نمىشوند. ابن كثير در تفسير خود از صحيح بخارى از حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم شنيدم مىفرمود: پروردگار ما از ساق خود را عريان مىكند همه مؤمنين و مؤمنات به آن سجده مىكنند جز آنانكه در دنيا از روى ريا و سمعه سجده كنند قامتشان خم نمىشود. و گويد: اين حديث در صحيح بخارى و مسلم و غير آن آمده است. و ظاهرش آن است كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!1 قران فرمايد «لا تُدْرِ كُهُ الْاَبْصارُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ» ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع مىشود.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
سُقْنَاهُ | ۱ |
يُسَاقُونَ | ۱ |
نَسُوقُ | ۲ |
الْأَسْوَاقِ | ۲ |
سَاقَيْهَا | ۱ |
فَسُقْنَاهُ | ۱ |
بِالسُّوقِ | ۱ |
سِيقَ | ۲ |
سُوقِهِ | ۱ |
سَائِقٌ | ۱ |
سَاقٍ | ۱ |
السَّاقُ | ۱ |
بِالسَّاقِ | ۱ |
الْمَسَاقُ | ۱ |