ریشه طوع: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
رغبت. ميل. راغب گويد: طوع به معنى انقياد است، طاعت نيز بدان معنى مىباشد ليكن بيشتر در فرمانبردارى و اطاعت بكار رود [آل عمران:83].آن كه در آسمانها و زمين است با رغبت يا كراهت به خدا تسليم است. [نور:53]. بگو قسم نخوريد كار جهاد اطاعت شناختهاى است. در آيه 81 نساء و 21 سوره محمد نيز «طاعة» خبر مبتداى محذوف است. تطوّع از باب تفعّل به قول راغب تكلّف اطاعت است و در متعارف به معنى تبرّع و انجام كار غير واجب است طبرسى نيز تبرّع به نافله فرموده است ولى به نظرم تحمّل با رغبت بهتر است. [بقره:184]. يعنى هر كه كار خير را به رغبت انجام دهد آن بهتر است. صوعّت در آيه [مائده:30]. از باب تفعيل تفعيل است. و به معنى تسهيل و تزيين است يعنى نفسش قتل برادر را به او آسان كرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به معنى قدرت و طلب طاعت است ولى در قرآن پيوسته به معنى قدرت آمده و به قول راغب آن از قدرت اخصّ است. گاهى براى ثقيل بودن تاء آن را حذف مىكنند مثل [كهف:97]. ظاهراً اين از طوع به معنى وسعت و آسانى است كه در بالاى نقل شد [آل عمران:97]. * [توبه:79]. آن در اصل متطوّعين به معنى با رغبت دهندگان صدقات است. | رغبت. ميل. راغب گويد: طوع به معنى انقياد است، طاعت نيز بدان معنى مىباشد ليكن بيشتر در فرمانبردارى و اطاعت بكار رود [آل عمران:83].آن كه در آسمانها و زمين است با رغبت يا كراهت به خدا تسليم است. [نور:53]. بگو قسم نخوريد كار جهاد اطاعت شناختهاى است. در آيه 81 نساء و 21 سوره محمد نيز «طاعة» خبر مبتداى محذوف است. تطوّع از باب تفعّل به قول راغب تكلّف اطاعت است و در متعارف به معنى تبرّع و انجام كار غير واجب است طبرسى نيز تبرّع به نافله فرموده است ولى به نظرم تحمّل با رغبت بهتر است. [بقره:184]. يعنى هر كه كار خير را به رغبت انجام دهد آن بهتر است. صوعّت در آيه [مائده:30]. از باب تفعيل تفعيل است. و به معنى تسهيل و تزيين است يعنى نفسش قتل برادر را به او آسان كرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به معنى قدرت و طلب طاعت است ولى در قرآن پيوسته به معنى قدرت آمده و به قول راغب آن از قدرت اخصّ است. گاهى براى ثقيل بودن تاء آن را حذف مىكنند مثل [كهف:97]. ظاهراً اين از طوع به معنى وسعت و آسانى است كه در بالاى نقل شد [آل عمران:97]. * [توبه:79]. آن در اصل متطوّعين به معنى با رغبت دهندگان صدقات است. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
ف:100, وله:98, الله:97, اله:97, من:86, لا:76, ه:71, هم:68, کم:67, ما:62, ل:60, ان:60, رسل:54, قول:50, ى:41, ب:36, طوع:35, انن:34, على:34, امن:31, فى:30, ک:30, الذين:30, وقى:29, سمع:27, نا:27, علم:26, کون:26, اتى:23, اول:21, ربب:21, عن:21, ولى:20, ها:20, کفر:20, ارض:20, نصر:20, لن:20, امر:20, قوم:20, او:19, لو:19, مع:19, سئل:18, نفق:18, سبل:18, لم:18, يا:17, الى:17, کره:17, صبر:17, خير:17, نفس:17, عمل:17, ا:16, سمو:16, شىء:16, زکو:16, دعو:16, هو:15, ايى:15, صلو:15, هما:15, ردد:15, مثل:15, فلح:15, الا:15, قد:15, دون:15, هدى:15, رحم:15, غفر:15, س:14, بين:14, دهن:14, کلل:14, اجر:14, لعل:14, ضرب:14, اذا:14, هن:14, ن:14, صحب:14, عرف:14, رجع:14, کثر:14, کذب:13, ضلل:13, کبر:13, بغى:13, هل:13, نهى:13, ذلک:13, صلح:13, جزى:13, الذى:13, سجد:13, خرج:13, خبر:13, نظر:13, بصر:13, ظلم:13, قتل:13, حسب:13, نور:13, ذکر:13, حکم:13, قطر:13, ذى:13, تبع:13, فرق:13, سلم:13, اخذ:12, نن:12, قلب:12, سکن:12, جنن:12, ظهر:12, عظم:12, بيت:12, دين:12, خلق:12, ضعف:12, طعم:12, سرف:12, ليت:12, ودد:12, انتم:12, نزل:12, وحد:12, ذنب:12, شهد:12, انس:12, قوى:12, عدد:12, رود:12, جهد:12, قضى:12, نسو:12, دنو:12, شرب:12, حذر:12, حرج:12, دخل:12, حمل:12, عند:12, ملل:12, فسد:12, سود:12, حلف:12, صدق:12, خشع:11, نفذ:11, عين:11, مکن:11, بطل:11, قبل:11, احد:11, فسق:11, قسم:11, برک:11, بشر:11, صرف:11, حفظ:11, مضى:11, شفع:11, لمز:11, کيف:11, عرش:11, نقب:11, عشر:11, خون:11, سور:11, شرک:11, ثم:11, حول:11, وصى:11, اذ:11, ثمم:11, قعد:11, زبن:11, فزز:11, وفر:11, ربص:11, اخو:11, غفل:11, عدل:11, فضل:11, خصم:11, جهل:11, ظلل:11, نذر:11, وفق:11, مريم:11, بلغ:11, صرط:11, طوف:11, غيب:11, کلا:11, ولد:11, اذن:11, نبء:11, مرض:11, موت:11, غور:11, سبع:11, حسن:11, حيى:11, أما:11, بعض:11, اثم:11, رهق:11, خسر:11, التى:11, ودع:11, حوط:11, ستت:11, همز:11, قرى:11, مهن:11, برز:11, ذات:11, بطش:11, عذب:11, حجج:11, صبح:11, بنو:11, فرى:11, طلب:11, قرب:11, حمم:11, طول:11, خفف:11, قرن:11, خفى:11, عمر:11, مدد:11, اهل:11, عزل:11, اذى:11, ذا:11, برح:11, صير:11, سفن:11, صوت:11, ملک:11, مسس:11, رشد:11, غدو:11, ربط:11, عجز:11, صعق:11, جدل:11, مشى:11, عرض:11, رجل:11, زين:11, عيسى:11, کتب:11, خيل:11, کرم:11, جعل:11, ندى:11, نزع:11, وحى:11, شطن:11, برج:11, فره:11, ذلل:11, فدى:11, جبر:11, ابد:11, هلک:11, يوم:11, فرغ:11, سفه:11, وثق:11, حدد:11, درء:11, ثمر:11, موه:11, عزم:11, صدر:11, اصل:11, بعد:11, ضجع:11, نکح:11, نکر:11, بهت:11, لئک:10, نمم:10, سوق:10, نکس:10, کما:10, جند:10, نفخ:10, حقق:10, عنت:10, عبد:10, نوح:10, غطو:10, حلم:10, منع:10, حواريون:10, خشى:10, رفت:10, تلک:10, عسى:10, رزق:10, بغت:10, بل:10, جهنم:10, حرص:10, کفى:10, نبو:10, وکل:10, رهب:10, هذا:10, ليس:10, جلب:10, عقب:10, حصن:10, کلم:10, کتم:10, ميد:10, بدل:10, غنى:10, وجد:10, لما:10, عرج:10, شدد:10, سرع:10, مسخ:10, بعث:10, شکر:10, حضر:10, جبل:10, طوق:10, وجه:10, فوز:10, صيح:10, هزء:10, حصر:10, قرنين:10, حبب:10, زلق:10, الک:10, وسم:10, حتى:10, عکف:10, کشف:10, شحح:10, خلف:10, صوم:10, دخن:10, کظم:10, ذوق:10, بئس:10, لکن:10, طعن:10, شقق:10, هجر:10, جرى:10, جنح:10, فشل:10, نعم:10, وعظ:10, عفف:10, جناح:10, ميل:10, عدو:10, سرر:10, هى:10, حنجر:10, فعل:10, شهر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۶
تکرار در قرآن: ۱۲۹(بار)
قاموس قرآن
رغبت. ميل. راغب گويد: طوع به معنى انقياد است، طاعت نيز بدان معنى مىباشد ليكن بيشتر در فرمانبردارى و اطاعت بكار رود [آل عمران:83].آن كه در آسمانها و زمين است با رغبت يا كراهت به خدا تسليم است. [نور:53]. بگو قسم نخوريد كار جهاد اطاعت شناختهاى است. در آيه 81 نساء و 21 سوره محمد نيز «طاعة» خبر مبتداى محذوف است. تطوّع از باب تفعّل به قول راغب تكلّف اطاعت است و در متعارف به معنى تبرّع و انجام كار غير واجب است طبرسى نيز تبرّع به نافله فرموده است ولى به نظرم تحمّل با رغبت بهتر است. [بقره:184]. يعنى هر كه كار خير را به رغبت انجام دهد آن بهتر است. صوعّت در آيه [مائده:30]. از باب تفعيل تفعيل است. و به معنى تسهيل و تزيين است يعنى نفسش قتل برادر را به او آسان كرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به معنى قدرت و طلب طاعت است ولى در قرآن پيوسته به معنى قدرت آمده و به قول راغب آن از قدرت اخصّ است. گاهى براى ثقيل بودن تاء آن را حذف مىكنند مثل [كهف:97]. ظاهراً اين از طوع به معنى وسعت و آسانى است كه در بالاى نقل شد [آل عمران:97]. * [توبه:79]. آن در اصل متطوّعين به معنى با رغبت دهندگان صدقات است.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
تَطَوَّعَ | ۲ |
اسْتَطَاعُوا | ۴ |
يَسْتَطِيعُونَ | ۱۵ |
يَسْتَطِيعُ | ۲ |
أَطَعْنَا | ۸ |
أَطِيعُوا | ۱۹ |
أَطِيعُونِ | ۱۱ |
طَوْعاً | ۴ |
اسْتَطَاعَ | ۱ |
تُطِيعُوا | ۵ |
أَطَاعُونَا | ۱ |
يُطِعِ | ۶ |
يَسْتَطِعْ | ۲ |
أَطَعْنَکُمْ | ۱ |
لِيُطَاعَ | ۱ |
أَطَاعَ | ۱ |
طَاعَةٌ | ۳ |
تَسْتَطِيعُوا | ۱ |
فَطَوَّعَتْ | ۱ |
اسْتَطَعْتَ | ۲ |
تُطِعْ | ۴ |
أَطَعْتُمُوهُمْ | ۱ |
اسْتَطَعْتُمْ | ۵ |
اسْتَطَعْنَا | ۱ |
يُطِيعُونَ | ۱ |
الْمُطَّوِّعِينَ | ۱ |
اسْتَطَعْتُ | ۱ |
تَسْتَطِيعَ | ۴ |
تَسْتَطِعْ | ۱ |
تَسْطِعْ | ۱ |
اسْطَاعُوا | ۱ |
أَطَعْتُمْ | ۱ |
تُطِيعُوهُ | ۱ |
تَسْتَطِيعُونَ | ۱ |
تُطِعِ | ۴ |
تُطِعْهُمَا | ۲ |
أَطِعْنَ | ۱ |
يُطَاعُ | ۱ |
طَائِعِينَ | ۱ |
فَأَطَاعُوهُ | ۱ |
سَنُطِيعُکُمْ | ۱ |
يُطِيعُکُمْ | ۱ |
نُطِيعُ | ۱ |
مُطَاعٍ | ۱ |
تُطِعْهُ | ۱ |