گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
<span id='link79'><span>
<span id='link79'><span>


==توصيف قرآن به بيان جامعى است براى همه آثار طيب و نيكوى قرآن كريم ==
و ما اگر اين چهار صفتى را كه خداى سبحان، در اين آيه، براى قرآن برشمرده يعنى: ۱ - موعظه. ۲ - شفاى آنچه در سينه هاست. ۳ - هدايت. ۴ - رحمت، در نظر گرفته، آن ها را با يكديگر مقايسه نموده، آنگاه مجموع آن ها را با قرآن در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه:
و ما اگر اين چهار صفتى را كه خداى سبحان در اين آيه براى قرآن برشمرده يعنى : ۱ - موعظه ۲ - شفاى آنچه در سينه ها است ۳ - هدايت ۴ - رحمت ، در نظر گرفته ، آنها را با يكديگر مقايسه نموده ، آنگاه مجموع آنها را با قرآن در نظر بگيريم ، خواهيم ديد كه آيه شريفه بيان جامعى است براى همه آثار طيب و نيكوى قرآن كه در نفوس مؤ منين ترسيم مى شود. و آن اثر را از همان اولين لحظه اى كه به گوش مؤ منين مى رسد تا آخرين مرحله اى كه در جان آنان استقرار دارد در قلوبشان حكّ مى كند.


آرى ، قرآن در اولين برخوردش با مؤ منين آنان را چنين در مى يابد كه در درياى غفلت فرو رفته ، و موج حيرت از هر سو به آنان احاطه يافته و در نتيجه باطن آنان را به ظلمتهاى شك و ريب تاريك ساخته و دلهايشان را به انواع رذائل و صفات و حالات خبيثه بيمار ساخته لذا با مواعظ حسنه اندرزشان مى دهد و از خواب غفلت بيدارشان مى كند و از هر نيت فاسد و عمل زشت نهى شان نموده ، به سوى خير و سعادت وادارشان مى سازد.
آيه شريفه، بيان جامعى است براى همه آثار طيّب و نيكوى قرآن، كه در نفوس مؤمنان ترسيم مى شود. و آن اثر را از همان اولين لحظه اى كه به گوش مؤمنان مى رسد، تا آخرين مرحله اى كه در جان آنان استقرار دارد، در قلوبشان حكّ مى كند.
و در مرحله دوم شروع مى كند به پاكسازى باطن آنان از هر صفت خبيث و زشت و بطور دائم آفاتى را از عقل آنان و بيماريهائى را از دل آنان يكى پس از ديگرى زائل مى سازد، تا جائى كه بكلى رذائل باطنى انسانهاى مؤ من را زايل سازد.


و در مرحله سوم آنان را به سوى معارف حقه و اخلاق كريمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمائى مى كند، آنهم دلالتى با لطف و مهربانى ، به اين معنا كه در دلالتش رعايت درجات را مى كند، و به اصطلاح دست آدمى را گرفته پا به پا ميبرد و او را منزل به منزل نزديك مى كند، تا در آخر به سر منزل مقربين رسانيده به فوز مخصوص به مخلصين رستگار سازد.
آرى، قرآن در اولين برخوردش با مؤمنان، آنان را چنين در مى يابد كه در درياى غفلت فرو رفته، و موج حيرت از هر سو به آنان احاطه يافته و در نتيجه باطن آنان را به ظلمت هاى شك و ريب تاريك ساخته و دل هايشان را به انواع رذائل و صفات و حالات خبيثه بيمار ساخته، لذا با مواعظ حسنه، اندرزشان مى دهد و از خواب غفلت بيدارشان مى كند و از هر نيت فاسد و عمل زشت نهى شان نموده، به سوى خير و سعادت وادارشان مى سازد.


و در مرحله چهارم جامه رحمت بر آنان پوشانيده در دار كرامت منزلشان ميدهد و بر اريكه سعادت مستقرشان مى سازد تا جائى كه به انبياء و صديقين و شهداء و صالحين (و حسن
و در مرحله دوم، شروع مى كند به پاكسازى باطن آنان از هر صفت خبيث و زشت، و به طور دائم، آفاتى را از عقل آنان و بيماري هایى را از دل آنان، يكى پس از ديگرى زائل مى سازد، تا جایى كه بكلى رذائل باطنى انسان هاى مؤمن را زايل سازد.
 
و در مرحله سوم، آنان را به سوى معارف حقه و اخلاق كريمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمایى مى كند. آن هم دلالتى با لطف و مهربانى. به اين معنا كه در دلالتش، رعايت درجات را مى كند، و به اصطلاح، دست آدمى را گرفتهف پا به پا می برد و او را منزل به منزل نزديك مى كند، تا در آخر به سرمنزل مقربان رسانيده، به فوز مخصوص به مُخلَصين رستگار سازد.
 
و در مرحله چهارم، جامۀ رحمت بر آنان پوشانيده، در دار كرامت منزلشان می دهد و بر اريكۀ سعادت مستقرشان مى سازد، تا جایى كه به انبياء و صديقين و شهداء و صالحين (وَ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً)، ملحقشان نموده، در زمره بندگان مقرب خود در اعلى علّيّين جاى مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۱۹ </center>
اولئك رفيقا) ملحقشان نموده ، در زمره بندگان مقرب خود در اعلى علّيّين جاى مى دهد.
پس ، قرآن كريم واعظى است شفا دهنده بيماريهاى درونى ، و راهنمائى است هادى به سوى صراط مستقيم ، و افاضه كننده رحمتى است كه شفا دادن و هدايت و افاضه رحمتش به اذن خداى سبحان است و بس ، به اين معنا كه اين خود قرآن است كه چنين آثار و بركاتى دارد، نه اينكه به وسيله چيز ديگرى اين آثار را داشته باشد، چون قرآن سبب متصلى است بين خدا و خلقش ، پس خود او است كه براى مؤ منين شفاء و رحمت و هدايت است - دقت بفرمائيد.


و به همين جهت خداى سبحان كلام را در اين آيه با خطاب به عموم مردم آغاز نمود و فرمود: «يا ايها الناس»، روى سخن را به خصوص ‍ مشركين و يا خصوص مشركين مكه نكرد، با اينكه آيه شريفه در سياق، گفتگو با آنان بود، و اين خود دليل بر گفته ما است كه گفتيم صفات چهارگانه قرآن (۱ - موعظه ۲ - و شفاء ما فى الصدور ۳ - هدايت ۴ - و رحمت ) مربوط به عموم مردم است ، نه يك طائفه خاصى از مردم .
پس قرآن كريم، واعظى است شفا دهنده بيماری هاى درونى، و راهنمایى است هادى به سوى صراط مستقيم، و افاضه كننده رحمتى است كه شفا دادن و هدايت و افاضه رحمتش، به اذن خداى سبحان است و بس. به اين معنا كه اين، خود قرآن است كه چنين آثار و بركاتى دارد، نه اين كه به وسيله چيز ديگرى، اين آثار را داشته باشد. چون قرآن، سبب متصلى است بين خدا و خلقش. پس خود اوست كه براى مؤمنان، «شفاء» و «رحمت» و «هدايت» است - دقت فرمایيد.
 
و به همين جهت، خداى سبحان، كلام را در اين آيه با خطاب به عموم مردم آغاز نمود و فرمود: «يَا أيُّهَا النَّاسُ»، روى سخن را به خصوص مشركان و يا خصوص مشركان مكه نكرد، با اين كه آيه شريفه در سياق، گفتگو با آنان بود، و اين، خود دليل بر گفته ما است كه گفتيم صفات چهارگانه قرآن: (۱ - موعظه، ۲ - وَ شِفَاءُ مَا فِى الصُّدُور، ۳ - هدايت، ۴ - و رحمت)، مربوط به عموم مردم است، نه يك طایفه خاصى از مردم.


اين بود نظريه ما در تفسير آيه مورد بحث ، ولى ديگر مفسران حرفهاى ديگرى زده اند، و يكى از حرفهاى عجيبى كه بعضى از مفسرين گفته اند اين است كه: «منظور از رحمت تنها آن مهر و محبتى است كه مؤمنين در بين خود و با يكديگر دارند» وليكن اين حرف خطاء است و بطور قطع سياق آيه آن را دفع مى كند.
اين بود نظريه ما، در تفسير آيه مورد بحث، ولى ديگر مفسران، حرف هاى ديگرى زده اند. و يكى از حرف هاى عجيبى كه بعضى از مفسران گفته اند، اين است كه: «منظور از رحمت، تنها آن مِهر و محبتى است كه مؤمنان در بين خود و با يكديگر دارند»، وليكن اين حرف خطاء است و به طور قطع، سياق آيه آن را دفع مى كند.


<span id='link80'><span>
<span id='link80'><span>
۱۶٬۸۸۳

ویرایش