گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:


==آيات ۷۷ - ۸۳  سوره هود ==
==آيات ۷۷ - ۸۳  سوره هود ==
وَ لَمَّا جَاءَت رُسلُنَا لُوطاً سئ بهِمْ وَ ضاقَ بهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ(۷۷)
وَ لَمَّا جَاءَت رُسُلُنَا لُوطاً سِئ بهِمْ وَ ضاقَ بهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ(۷۷)


وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتى هُنَّ أَطهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تخْزُونِ فى ضيْفِى أَ لَيْس مِنكمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ(۷۸)
وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتى هُنَّ أَطهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فى ضَيْفِى أَ لَيْس مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ(۷۸)


قَالُوا لَقَدْ عَلِمْت مَا لَنَا فى بَنَاتِك مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّك لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ(۷۹)
قَالُوا لَقَدْ عَلِمْت مَا لَنَا فى بَنَاتِك مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّك لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ(۷۹)
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
قَالَ لَوْ أَنَّ لى بِكُمْ قُوَّةً أَوْ ءَاوِى إِلى رُكْنٍ شدِيدٍ(۸۰)
قَالَ لَوْ أَنَّ لى بِكُمْ قُوَّةً أَوْ ءَاوِى إِلى رُكْنٍ شدِيدٍ(۸۰)


قَالُوا يَا لُوط إِنَّا رُسلُ رَبِّك لَن يَصِلُوا إِلَيْك فَأَسرِ بِأَهْلِك بِقِطعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِت مِنكمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَك إِنَّهُ مُصِيبهَا مَا أَصابهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصبْحُ أَ لَيْس الصبْحُ بِقَرِيبٍ(۸۱)
قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّك لَن يَصِلُوا إِلَيْك فَأَسرِ بِأَهْلِك بِقِطعٍ مِنَ الَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِت مِنكُمْ أَحَدٌ إِلّا امْرَأَتَك إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصابهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْس الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ(۸۱)


فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَلِيَهَا سافِلَهَا وَ أَمْطرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضودٍ(۸۲)
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَلِيَهَا سَافِلَهَا وَ أَمْطرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضودٍ(۸۲)


مُّسوَّمَةً عِندَ رَبِّك وَ مَا هِىَ مِنَ الظالِمِينَ بِبَعِيدٍ(۸۳)
مُّسوَّمَةً عِندَ رَبِّك وَ مَا هِىَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ(۸۳)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


و همين كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنان (كه به صورت جوانانى زيبا روى مجسم شده بودند) سخت ناراحت شد، (چون مردمش به آسانى از آنگونه افراد زيبا روى نمى گذشتند) و خود را در برابر قوم بيچاره يافت و زير لب گفت : امروز روز بلائى شديد است . (۷۷)
و همين كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنان (كه به صورت جوانانى زيبا روى مجسم شده بودند)، سخت ناراحت شد. (چون مردمش به آسانى از آن گونه افراد زيباروى نمى گذشتند) و خود را در برابر قوم بيچاره يافت و زير لب گفت: امروز، روز بلایى شديد است. (۷۷)


در همين لحظه مردم آلوده اش با حرص و شوقى وصف ناپذير به طرف ميهمانان لوط شتافتند، چون قبل از اين ماجرا اعمال زشتى (در همجنس بازى ) داشتند. لوط گفت : اى مردم اين دختران من در سنين ازدواجند، مى توانيد با آنان ازدواج كنيد، براى شما پاكيزه ترند، از خدا بترسيد و آبروى مرا در مورد ميهمانانم نريزيد، آخر مگر در ميان شما يك مرد رشد يافته نيست . (۷۸)
در همين لحظه، مردم آلوده اش با حرص و شوقى وصف ناپذير، به طرف ميهمانان لوط شتافتند، چون قبل از اين ماجرا، اعمال زشتى (در همجنس بازى) داشتند. لوط گفت: اى مردم! اين دختران من، در سنين ازدواج اند، مى توانيد با آنان ازدواج كنيد، براى شما پاكيزه ترند، از خدا بترسيد و آبروى مرا در مورد ميهمانانم نريزيد، آخر مگر در ميان شما يك مرد رشد يافته نيست. (۷۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۳ </center>
گفتند: اى لوط تو خوب مى دانى (كه سنت قومى ما به ما اجازه نمى دهد) كه متعرض دخترانت شويم ، و تو خوب مى دانى كه منظور ما در اين هجوم چيست .(۷۹)
گفتند: اى لوط! تو خوب مى دانى (كه سنّت قومى ما به ما اجازه نمى دهد) كه متعرض دخترانت شويم، و تو خوب مى دانى كه منظور ما در اين هجوم چيست.(۷۹)


لوط گفت : اى كاش در بين شما نيرو و طرفدارانى مى داشتم و يا براى خودم قوم و عشيره اى بود و از پشتيبانى آنها برخوردار مى شدم . (۸۰)
لوط گفت: اى كاش در بين شما نيرو و طرفدارانى مى داشتم و يا براى خودم قوم و عشيره اى بود و از پشتيبانى آن ها برخوردار مى شدم. (۸۰)


فرشتگان گفتند: اى لوط - غم مخور - ما فرستادگان پروردگار تو هستيم شر اين مردم به تو نخواهد رسيد. پس با خاطرى آسوده از اين بابت ، دست بچه هايت را بگير و از شهر بيرون ببر، البته مواظب باش احدى از مردم متوجه بيرون رفتنت نشود، و از خاندانت تنها همسرت را بجاى گذار كه او نيز مانند مردم اين شهر به عذاب خدا گرفتار خواهد شد و موعد عذابشان صبح است و مگر صبح نزديك نيست ؟.(۸۱)
فرشتگان گفتند: اى لوط - غم مخور - ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، شرّ اين مردم به تو نخواهد رسيد. پس با خاطرى آسوده از اين بابت، دست بچه هايت را بگير و از شهر بيرون ببر. البته مواظب باش احدى از مردم، متوجه بيرون رفتنت نشود، و از خاندانت، تنها همسرت را به جاى گذار، كه او نيز، مانند مردم اين شهر به عذاب خدا گرفتار خواهد شد و موعد عذابشان، صبح است و مگر صبح نزديك نيست؟(۸۱)


پس همين كه امر ما آمد سرزمين شان را زير و رو نموده بلنديهايش را پست ، و پستيهايش را بلند كرديم و بارانى از كلوخ بر آن سرزمين باريديم ، كلوخهايى چون دانه هاى تسبيح رديف شده . (۸۲)
پس همين كه امر ما آمد، سرزمين شان را زير و رو نموده، بلندی هايش را پست، و پستی هايش را بلند كرديم و بارانى از كلوخ بر آن سرزمين باريديم، كلوخ هايى چون دانه هاى تسبيح رديف شده. (۸۲)


كلوخهايى كه در علم پروردگارت نشان دار بودند و اين عذاب از هيچ قومى ستمگر به دور نيست . (۸۳)
كلوخ هايى كه در علم پروردگارت نشاندار بودند و اين عذاب، از هيچ قومى ستمگر به دور نيست. (۸۳)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
   
   
اين آيات داستان عذاب قوم لوط را بيان مى كند و مى توان گفت كه به يك حساب تتمه آيات قبلى است كه داستان نازل شدن ملائكه و وارد شدن آنان بر ابراهيم و بشارت دادن به ولادت اسحاق را ذكر مى كرد چون بيان آن مطالب در واقع زمينه چينى بود براى بيان عذاب قوم لوط.
اين آيات، داستان عذاب قوم لوط را بيان مى كند و مى توان گفت كه به يك حساب، تتمۀ آيات قبلى است كه داستان نازل شدن ملائكه و وارد شدن آنان بر ابراهيم و بشارت دادن به ولادت اسحاق را ذكر مى كرد. چون بيان آن مطالب، در واقع زمينه چينى بود براى بيان عذاب قوم لوط.


«'''وَ لَمَّا جَاءَت رُسلُنَا لُوطاً سئ بهِمْ وَ ضاقَ بهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ'''»:
«'''وَ لَمَّا جَاءَت رُسُلُنَا لُوطاً سِئ بهِمْ وَ ضاقَ بهِمْ ذَرْعاً وَ قَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ'''»:


وقتى گفته مى شود: «'''ساءه الامر مساءة '''» معنايش اين است كه فلان پيش آمد حال بدى را بر فلانى انداخت ، و وقتى با صيغه مجهول تعبير شود و گفته شود: «'''سى ء بالامر'''» معنايش اين است كه فلانى خودش به خاطر آن امر ناراحت شد، نه اينكه آن امر وى را ناراحت كرده باشد (همچنانكه در آيات مورد بحث حضرت لوط از آمدن ملائكه به صورت جوانانى زيبا روى ناراحت شد، نه اينكه ملائكه او را ناراحت كرده باشند ).  
وقتى گفته مى شود: «سَائَهُ الأمرُ مُسَاءَةً»، معنايش اين است كه فلان پيشامد، حال بدى را بر فلانى انداخت. و وقتى با صيغه مجهول تعبير شود و گفته شود: «سِئَ بِالأمر»، معنايش اين است كه فلانى، خودش به خاطر آن امر ناراحت شد. نه اين كه آن امر، وى را ناراحت كرده باشد. (همچنان كه در آيات مورد بحث، حضرت لوط از آمدن ملائكه به صورت جوانانى زيباروى ناراحت شد، نه اين كه ملائكه، او را ناراحت كرده باشند).  


و كلمه «'''ذرع '''» به معناى مقايسه طول اشياء است ، و اين كلمه از كلمه «'''ذراع '''» گرفته شده كه به معناى دست آدمى از نوك انگشتان تا آرنج است كه در قديم آن را مقياس طول مى گرفتند و فعلا اين كلمه بر خود آن آلتى كه به وسيله آن طولها اندازه گيرى مى شود نيز اطلاق مى گردد (مثلا بزاز، هم مى گويد فلان پارچه چند ذرع است ، و هم مى گويد ذرع ما گم شده است).  
و كلمۀ «ذَرع»، به معناى مقايسه طول اشياء است، و اين كلمه، از كلمه «ذِرَاع» گرفته شده، كه به معناى دست آدمى، از نوك انگشتان تا آرنج است، كه در قديم آن را مقياس طول مى گرفتند، و فعلا اين كلمه بر خود آن آلتى كه به وسيله آن، طول ها اندازه گيرى مى شود، نيز اطلاق مى گردد. (مثلا بزّاز، هم مى گويد: فلان پارچه چند ذرع است، و هم مى گويد: ذرع ما گم شده است).  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۴ </center>
و تعبیر: «'''ضاق بالامر ذرعا'''» تعبيرى است كنايه اى و معنايش اين است كه راه چاره آن امر به رويش بسته شد و يا راهى براى خلاصى از فلان امر نيافت ، و وجه اين كنايه اين است كه چنين كسى مانند خياطى مى ماند كه به هر مترى و ذرعى كه پارچه را متر مى كند لباسى به فلان قامت در نمى آيد.
و تعبیر: «ضَاقَ بِالأمرِ ذَرعاً»، تعبيرى است كنايه اى و معنايش اين است كه: راه چاره آن امر، به رويش بسته شد. و يا راهى براى خلاصى از فلان امر نيافت. و وجه اين كنايه، اين است كه چنين كسى مانند خياطى مى ماند كه به هر مترى و ذرعى كه پارچه را متر مى كند، لباسى به فلان قامت در نمى آيد.


و كلمه «'''عصيب '''» بر وزن فعيل به معناى مفعول از ماده «'''عصب '''» است كه به معناى شدت است و «'''يوم عصيب '''» آن روزى است كه به وسيله هجوم بلا آنقدر شديد شده باشد كه عقده هايش بازشدنى نيست و شدايدش آن چنان سر در يكديگر كرده اند كه مانند كلاف سر در گم از يكديگر جدا و متمايز نمى شوند.
و كلمۀ «عَصِيب»، بر وزن «فعيل»، به معناى مفعول از ماده «عصب» است، كه به معناى شدت است و «يَومٍ عَصِيبٌ»، آن روزى است كه به وسيله هجوم بلا، آن قدر شديد شده باشد كه عقده هايش بازشدنى نيست، و شدايدش آن چنان سر در يكديگر كرده اند، كه مانند كلاف سر در گُم، از يكديگر جدا و متمايز نمى شوند.


و معناى آيه شريفه اين است كه وقتى فرستادگان ما كه همان فرشتگان نازل بر ابراهيم (عليه السلام ) بودند بر لوط (عليه السلام ) وارد شدند، آمدنشان لوط را سخت پريشان و بد حال كرد و فكرش از اينكه چگونه آنان را از شر قوم نجات دهد ناتوان شد چون فرشتگان نامبرده به صورت جوانانى امرد و زيبا منظر مجسم شده بودند و قوم لوط حرص ‍ شديدى داشتند بر اينكه با اينگونه جوانان عمل فحشاء مرتكب شوند و انتظار اين نمى رفت كه متعرض اين ميهمانان نشوند، و آنان را به حال خود بگذارند و به همين جهت لوط عنان اختيار را از دست داد و بى اختيار گفت : «'''هذا يوم عصيب '''» يعنى امروز روز بسيار سختى خواهد بود روزى كه شرور آن يكى دو تا نيست و شرورش سر در يكديگر دارند.
و معناى آيه شريفه، اين است كه:  


«'''وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ'''»:
وقتى فرستادگان ما - كه همان فرشتگان نازل بر ابراهيم «عليه السلام» بودند - بر لوط «عليه السلام» وارد شدند، آمدنشان لوط را سخت پريشان و بدحال كرد و فكرش از اين كه چگونه آنان را از شّر قوم نجات دهد، ناتوان شد. چون فرشتگان نامبرده، به صورت جوانانى امرد و زيبامنظر مجسّم شده بودند و قوم لوط، حرص ‍ شديدى داشتند بر اين كه با اين گونه جوانان، عمل فحشاء مرتكب شوند، و انتظار اين نمى رفت كه متعرض اين ميهمانان نشوند، و آنان را به حال خود بگذارند. و به همين، جهت لوط عنان اختيار را از دست داد و بى اختيار گفت: «هَذَا يَومٌ عَصِيبٌ». يعنى: امروز، روز بسيار سختى خواهد بود، روزى كه شرور آن، يكى دو تا نيست و شرورش، سر در يكديگر دارند.


راغب ميگويد: وقتى گفته مى شود: «'''هرع و يا اهرع '''» معنايش اين است كه فلان كس را با زور و تهديد به جلو سوق مى داد. و از كتاب «'''العين '''» نقل شده كه گفته است : كلمه «'''اهراع '''» به معناى سوق دادن به شدت است.
«'''وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ'''»:


«'''و من قبل كانوا يعملون السيئات '''» - يعنى (قوم لوط) قبل از آن زمان كه ملائكه بيايند همواره مرتكب معاصى مى شدند و گناهان و كارهاى زشتى مى كردند پس در ارتكاب فحشاء جسور شده بودند، و در انجام فحشاء هيچ باكى نداشته بلكه معتاد به آن بودند و اگر گناهى پيش مى آمد به هيچ وجه از آن منصرف نمى شدند نه حياء مانعشان مى شد و نه زشتى عمل ، نه موعظه آنها را از آن عمل منزجر مى كرد و نه مذمت ، براى اينكه عادت ، هر كار زشتى را آسان و هر عمل منكر و بلكه بى شرمانه اى را زيبا مى سازد.
راغب می گويد: وقتى گفته مى شود: «هَرَعَ» و يا «أهرَعَ»، معنايش اين است كه: فلان كس را با زور و تهديد، به جلو سوق مى داد. و از كتاب «العين» نقل شده كه گفته است: كلمۀ «إهرَاع»، به معناى سوق دادن به شدت است.
 
«'''وَ مِن قَبلُ كَانُوا يَعمَلُونَ السَّيِّئَات '''» - يعنى (قوم لوط) قبل از آن زمان كه ملائكه بيايند، همواره مرتكب معاصى مى شدند و گناهان و كارهاى زشتى مى كردند. پس در ارتكاب فحشاء جسور شده بودند، و در انجام فحشاء، هيچ باكى نداشته، بلكه معتاد به آن بودند و اگر گناهى پيش مى آمد، به هيچ وجه از آن منصرف نمى شدند. نه حياء مانعشان مى شد و نه زشتى عمل. نه موعظه، آن ها را از آن عمل منزجر مى كرد و نه مذمت. براى اين كه عادت، هر كار زشتى را آسان و هر عمل منكر و بلكه بى شرمانه اى را زيبا مى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۰۵ </center>
و اين جمله در بين جمله «'''و جاءه قومه يهرعون اليه '''» و بين جمله «قال يا قوم هولاء بناتى...» معترضه است و در معنا دادن به مضمون هر دو طرفش مفيد است اما اينكه جمله قبل خود را معنا مى دهد براى اين است كه وقتى شنونده بشنود كه قوم لوط به طرف ميهمانان لوط هجوم آوردند بطورى كه يكديگر را هل مى دادند خوب نمى فهمد كه اين هجوم براى چه بوده ولى وقتى دنبال آن بشنود كه قوم لوط معتاد به عملهاى شنيع و گناهان شرم آور بودند مى فهمد كه انگيزه آنان بر اين هجوم همان عادت زشتى بوده كه فاسقان قوم به گناه و فحشاء داشته و خواسته اند آن عمل زشت را با ميهمانان لوط انجام دهند.
و اين جمله، در بين جملۀ «وَ جَاءَهُ قَومُهُ يُهرَعُونَ إلَيه»، و بين جملۀ «قَالَ يَا قَومِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِى...»، معترضه است و در معنا دادن به مضمون هر دو طرفش مفيد است. اما اين كه جمله قبل خود را معنا مى دهد، براى اين است كه وقتى شنونده بشنود كه قوم لوط به طرف ميهمانان لوط هجوم آوردند، به طورى كه يكديگر را هُل مى دادند، خوب نمى فهمد كه اين هجوم، براى چه بوده، ولى وقتى دنبال آن بشنود كه قوم لوط، معتاد به عمل هاى شنيع و گناهان شرم آور بودند، مى فهمد كه انگيزه آنان بر اين هجوم، همان عادت زشتى بوده كه فاسقان قوم، به گناه و فحشاء داشته و خواسته اند آن عمل زشت را با ميهمانان لوط انجام دهند.


و اما نافع بودنش در مضمون جمله بعدش براى اين است كه وقتى شنونده بشنود كه لوط از در بيچارگى و ناعلاجى به قوم خود مى گويد كه اين دختران من در اختيار شمايند و اينها براى شما بهترند، اگر آن جمله معترضه نبود تعجب مى كرد كه چرا لوط (عليه السلام ) نخست به موعظه آنان نپرداخت و ابتداء چنين پيشنهادى را كرد؟  
و اما نافع بودنش در مضمون جمله بعدش براى اين است كه وقتى شنونده بشنود كه لوط از در بيچارگى و ناعلاجى به قوم خود مى گويد كه اين دختران من در اختيار شمايند و اينها براى شما بهترند، اگر آن جمله معترضه نبود تعجب مى كرد كه چرا لوط (عليه السلام ) نخست به موعظه آنان نپرداخت و ابتداء چنين پيشنهادى را كرد؟  
۱۶٬۸۸۳

ویرایش