۱۶٬۸۲۸
ویرایش
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
==مفاد سخن يوسف «ع»، كه گفت: «و ما ابرء نفسى انّ النّفس لأمّارة بالسّوء...»== | ==مفاد سخن يوسف «ع»، كه گفت: «و ما ابرء نفسى انّ النّفس لأمّارة بالسّوء...»== | ||
«'''وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ | «'''وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبّى إِنَّ رَبّى غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»: | ||
اين | اين آيه، تتمه گفتار يوسف «عليه السّلام» است، و آن را بدين جهت اضافه كرد كه در كلام قبلی اش كه گفت: «من او را در غيابش خيانت نكردم»، بويى از استقلال و ادعاى حول و قوت مى آمد. (يعنى اين من بودم كه دامن به چنين خيانتى نيالودم)، و چون آن جناب از انبياى مُخلَص و فرو رفته در توحيد و از كسانى بوده كه براى احدى جز خدا، حول و قوتى قائل نبوده اند، لذا فورى و تا فوت نشده، اضافه كرد كه آنچه من كردم و آن قدرتى كه از خود نشان دادم، به حول و قوّه خودم نبود، بلكه هر عمل صالح و هر صفت پسنديده كه دارم، رحمتى است از ناحيه پروردگارم. | ||
و هيچ فرقى ميان نفس خود با ساير نفوس كه | و هيچ فرقى ميان نفس خود با ساير نفوس كه به حسب طبع، اماره به سُوء و مايل به شهوات است، نگذاشت، بلكه گفت: من خود را تبرئه نمى كنم، زيرا نفس، به طور كلى، آدمى را به سوى بدى ها و زشتی ها وا مى دارد، مگر آنچه كه پروردگارم ترحم كند. | ||
پس در | پس در حقيقت، اين كلام يوسف، نظير كلام شعيب است كه گفت: «إن أُرِيدُ إلّا الإصلَاح مَا استَطَعتُ وَ مَا تَوفِيقِى إلّا بِاللّه». | ||
پس | پس اين كه گفت: «من نفس خود را تبرئه نمى كنم»، اشاره است به آن قسمت از كلامش كه گفت: «من او را در غيابش خيانت نكردم»، و منظور از آن، اين است كه من اگر اين حرف را زدم، بدين منظور نبود كه نفس خود را منزّه و پاك جلوه دهم، بلكه به اين منظور بود كه لطف و رحمت خداى را نسبت به خود حكايت كرده باشم. | ||
آنگاه همين معنا را تعليل | آنگاه همين معنا را تعليل نموده، فرمود: «زيرا نفس بسيار وادارنده به سوء و زشتى است»، و بالطبع، انسان را به سوى مشتهياتش كه همان سيئات و گناهان بسيار و گوناگون است، دعوت مى نمايد. پس اين خود از نادانى است كه انسان نفس را از ميل به شهوات و بدی ها تبرئه كند، و اگر انسان از دستورات و دعوت نفس به سوى زشتی ها و شرور سرپيچى كند، رحمت خدايى دستگيرش شده، و او را از پليدی ها منصرف و به سوى عمل صالح موفق مى نمايد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۷۰ </center> | ||
و از | و از همين جا معلوم مى شود كه جملۀ «إلّا مَا رَحِمَ رَبِّى»، دو تا فايده در بردارد: | ||
يكى | يكى اين كه: اطلاق جملۀ «إنَّ النَّفسَ لَأمَّارَةٌ بِالسُّوء» را مقيد مى كند، و مى فهماند كه انجام كارهاى نيك هم كه گفتيم به توفيقى از ناحيه خداى سبحان است، از كارهاى نفس مى باشد، و چنين نيست كه آدمى، آن ها را به طور اجبار و الجاء از ناحيه خداوند انجام دهد. | ||
دوم | دوم اين كه: اشاره مى كند كه اجتنابش از خيانت، رحمتى از ناحيه پروردگارش بود. آنگاه رحمت خداى را هم تعليل نموده به اين كه: «إنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَحِيمٌ: همانا پروردگارم بسيار بخشاينده و مهربان است»، و غفاريت خداى را هم بر رحمت او اضافه كرد، براى اين كه مغفرت، نواقص و معايب را كه لازمۀ طبع بشرى است، مستور مى كند، و رحمت، نيكی ها و صفات جميله را نمايان مى سازد. | ||
آرى، مغفرت خداى تعالى، همچنان كه گناهان و آثار آن را محو مى كند، نقايص و آثار نقايص را هم از بين مى برد، همچنان كه قرآن كريم فرمود: «فَمَن اضطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»، كه در اواخر جلد ششم اين كتاب، در تفسير آن بيانى گذرانديم (كه حاصلش اين بود كه «مغفرت» در اين جا، به محو نقيصه تعلق گرفته، نه محو گناه). | |||
و از جمله اشارات لطيفى كه در كلام يوسف | و از جمله اشارات لطيفى كه در كلام يوسف «عليه السّلام» آمده، يكى اين است كه: | ||
از خداى تعالى، به «رَبِّى: پروردگارم» تعبیر کرده، و اين تعبير را در سه جاى كلام خود تكرار نموده. يك جا فرموده: «إنَّ رَبِّى بِكَيدِهِنَّ عَلِيمٌ». يك جا فرموده: «إلّا مَا رَحِمَ رَبِّى». در اين جا هم فرموده: «إنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَحِيمٌ». | |||
زيرا اين سه جمله اى كه كلمۀ «رَبّى» در آن ها به كار رفته، هر كدام به نوعى متضمن انعامى از پروردگار يوسف نسبت به خصوص وى بوده، و به همين جهت در ثناى بر او، او را به خودش نسبت داده و گفت: «پروردگار من»، تا مذهب خود را كه همان توحيد است، تبليغ نموده، بفهماند بر خلاف مردم بت پرست آن روز، خداى تعالى را «ربّ» و معبود خود مى داند. و چون در جملۀ «وَ أنَّ اللّهَ لَا يَهدِى كَيدَ الخَائِنِينَ» چنين نسبتى نبود، لذا به جاى كلمۀ «رَبّى»، كلمۀ «اللّه» را آورد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۷۱ </center> | ||
==سخن بعضى از مفسران، در باره جملۀ: «ذلك ليعلم أنی لم أخنه بالغبیب...»== | |||
و اما اينكه گفتيم بعضى از مفسرين دو آيه مورد بحث ، يعنى «'''ذلك ليعلم انى لم اخنه ...'''»، را تتمه كلام همسر عزيز دانسته اند و وعده داديم كه بزودى اشكال آنرا ايراد كنيم اينك مى گوئيم: | و اما اينكه گفتيم بعضى از مفسرين دو آيه مورد بحث ، يعنى «'''ذلك ليعلم انى لم اخنه ...'''»، را تتمه كلام همسر عزيز دانسته اند و وعده داديم كه بزودى اشكال آنرا ايراد كنيم اينك مى گوئيم: | ||
ویرایش