گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>


==تصميم به زندانى كردن يوسف (عليه السلام ) ==
==تصميم درباریان، به زندانى كردن يوسف «ع» ==
«'''ثُمَّ بَدَا لهَُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الآيَاتِ لَيَسجُنُنَّهُ حَتى حِينٍ'''»:
«'''ثُمَّ بَدَا لهَُم مِن بَعْدِ مَا رَأَوُا الآيَاتِ لَيَسجُنُنَّهُ حَتىّ حِينٍ'''»:


كلمه «'''بداء'''» به معناى پديد آمدن راى و نظريه است كه قبلا نبوده ، مثلا گفته مى شود در فلان موضوع براى من بداء حاصل شد، يعنى راى جديدى پيدا شد، ضمير «'''هم '''» در كلمه «'''لهم'''» به عزيز و همسرش و خواص دربارش برمى گردد.
كلمۀ «بَداء»، به معناى پديد آمدن رأى و نظريه است كه قبلا نبوده. مثلا گفته مى شود: در فلان موضوع براى من بداء حاصل شد. يعنى رأى جديدى پيدا شد. ضمير «هُم» در كلمۀ «لَهُم»، به عزيز و همسرش و خواص دربارش بر مى گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۲ </center>
منظور از «'''آيات '''» آن شواهد و ادله اى است كه بر برائت يوسف گواهى مى داد، و دلالت مى كرد بر اينكه دامن وى در اين قضيه و تهمتى كه به او زده اند پاك است . از قبيل شهادت آن كودك به ضميمه اينكه پيراهن يوسف از عقب پاره شده بود، و اينكه هر دو به طرف در پيشدستى كرده بودند.  
منظور از «آيات»، آن شواهد و ادّله اى است كه بر برائت يوسف گواهى مى داد، و دلالت مى كرد بر اين كه دامن وى، در اين قضيه و تهمتى كه به او زده اند، پاك است. از قبيل شهادت آن كودك، به ضميمه اين كه پيراهن يوسف از عقب پاره شده بود، و اين كه هر دو به طرف در، پيشدستى كرده بودند.  


و شايد يكى ديگر از شواهد، قضيه زنان مصر و پاره كردن دستهايشان و عفتى باشد كه يوسف در برابر خواسته زنان به خرج داد، و نيز ممكن است يكى ديگراز شواهد اعتراف زليخا نزد زنان باشد كه گفته بود: من يوسف را دنبال كرده ام ، و او عفت به خرج مى داد.
و شايد يكى ديگر از شواهد، قضيه زنان مصر و پاره كردن دست هايشان و عفتى باشد كه يوسف در برابر خواسته زنان به خرج داد. و نيز ممكن است يكى ديگر از شواهد، اعتراف زليخا نزد زنان باشد كه گفته بود: من يوسف را دنبال كرده ام، و او عفت به خرج مى داد.


حرف «'''لام '''» در جمله «'''ليسجننه '''» لام قسم است و معنايش اين است كه قسم خوردند و تصميم گرفتند كه او را حتما به زندان بيفكنند، و اين جمله تفسير آن «'''بدائى '''» است كه براى آنان حاصل شده بود، و ظرف «'''حتى حين '''» متعلق به همين جمله است.
حرف «لام» در جملۀ «لَيَسجُنَّنَهُ»، لام قسم است و معنايش اين است كه: قسم خوردند و تصميم گرفتند كه او را حتما به زندان بيفكنند. و اين جمله، تفسير آن «بدائى» است كه براى آنان حاصل شده بود، و ظرف «حَتّى حِين»، متعلق به همين جمله است.


و از آنجايى كه كلمه «'''حين '''» اضافه نشده و نفرموده «'''تا حين فلان '''» لذا معناى انتظارى را افاده مى كند، و به جمله چنين معنا مى دهد: تصميم گرفتند مدتى وى را زندانى كنند تا اين سر و صداها بخوابد، و مردم داستان مراوده زليخا را فراموش نمايند.
و از آن جايى كه كلمۀ «حِين» اضافه نشده و نفرموده «تا حين فلان»، لذا معناى انتظارى را افاده مى كند، و به جمله چنين معنا مى دهد: تصميم گرفتند مدتى وى را زندانى كنند، تا اين سر و صداها بخوابد، و مردم داستان مراوده زليخا را فراموش نمايند.


و معناى آيه اين است : بعد از مشاهده آن آيات و شواهدى كه بر طهارت و عصمت يوسف گواهى مى داد براى عزيز و همسرش و درباريان و مشاورينش راى جديدى پيدا شد، و آن اين بود كه تا مدتى يوسف را زندانى كنند، تا مردم داستان مراوده زليخا را كه مايه ننگ و رسوايى دربار شده بود فراموش نمايند، عزيز و اطرافيانش بر اين تصميم قسم خوردند.
و معناى آيه، اين است: بعد از مشاهده آن آيات و شواهدى كه بر طهارت و عصمت يوسف گواهى مى داد، براى عزيز و همسرش و درباريان و مشاورينش رأى جديدى پيدا شد، و آن، اين بود كه تا مدتى يوسف را زندانى كنند، تا مردم داستان مراوده زليخا را كه مايه ننگ و رسوايى دربار شده بود، فراموش نمايند. عزيز و اطرافيانش بر اين تصميم قسم خوردند.


از اينجا معلوم مى شود كه اگر چنين تصميمى گرفته اند براى اين بوده كه دودمان و دربار عزيز را از رسوايى تهمت و ننگ حفظ كنند، و شايد اين غرض را هم داشته اند كه امنيت عموم شهر را حفظ كرده باشند، و اجازه ندهند مردم و مخصوصا زنان مصر مفتون حسن و جمال وى گردند، آن هم آن حسنى كه همسر عزيز و زنان اشرافى مصر را واله خود كرده بود، چنين حسن فتانى اگر آزاد گذارده شود به طبع خود در مصر بلوائى به راه مى اندازد.
از اين جا معلوم مى شود كه اگر چنين تصميمى گرفته اند، براى اين بوده كه دودمان و دربار عزيز را از رسوايى تهمت و ننگ حفظ كنند. و شايد اين غرض را هم داشته اند كه امنيت عموم شهر را حفظ كرده باشند، و اجازه ندهند مردم و مخصوصا زنان مصر، مفتون حُسن و جمال وى گردند. آن هم آن حُسنى كه همسر عزيز و زنان اشرافى مصر را واله خود كرده بود. چنين حُسن فتّانى، اگر آزاد گذارده شود، به طبع خود در مصر بلوایى به راه مى اندازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۳ </center>
ليكن از اينكه در زندان به فرستاده پادشاه گفته بود: «'''ارجع الى ربك فسئله ما بال النسوه اللاتى قطعن ايديهن ...'''» و از اينكه پادشاه از زنان مصر پرسيد: «'''ما خطبكن اذ راودتن يوسف عن نفسه'''» و اينكه ايشان جواب داده بودند: «'''حاش للّه ما علمنا عليه من سوء'''» و اينكه همسر عزيز سپس اعتراف كرده و گفته است : «'''الان حصحص الحق انا راودته عن نفسه و انه لمن الصادقين '''».
ليكن از اين كه در زندان به فرستاده پادشاه گفته بود: «ارجِع إلَى رَبِّكَ فَسئَلهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ اللَّاتِى قَطَّعنَ أيدِيَهُنّ...»،


از همه اينها برمى آيد كه زليخا بعد از زندانى شدن يوسف امر را بر شوهرش مشتبه كرده ، و او را بر خلاف واقع معتقد و يا لااقل نسبت به واقع امر به شك و شبهه انداخته ، و خلاصه آنچنان در دل شوهرش تسلّط و تمكن داشته كه با ديدن همه آن آيات ، مع ذلك او را بر خلاف آيات و شواهد معتقد كرده است.
و از اين كه پادشاه از زنان مصر پرسيد: «مَا خَطبُكُنَّ إذ رَاوَدتُنَّ يُوسُفَ عَن نَفسِهِ»،


و بنابراين مى توان گفت كه زندانى شدن يوسف به دستور يا توسّل همين زن بوده .او اين پيشنهاد را كرده تا تهمت مردم را از خود دفع كند و هم اينكه يوسف را بر جرات و مخالفتش ادب نمايد، باشد كه از اين به بعد به اطاعت و انقياد وى درآيد. جمله «'''و لئن لم يفعل ...'''» هم كه در حضور زنان اشرافى مصر گفته بود به خوبى بر اين معنا دلالت مى كند.
و اين كه ايشان جواب داده بودند: «حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمنَا عَلَيهِ مِن سُوءٍ»،
 
و اين كه همسر عزيز سپس اعتراف كرده و گفته است: «الآنَ حَصحَصَ الحَقُّ أنَا رَاوَدتُهُ عَن نَفسِهِ وَ إنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ»؛
 
از همه اين ها بر مى آيد كه: زليخا بعد از زندانى شدن يوسف، امر را بر شوهرش مشتبه كرده، و او را بر خلاف واقع معتقد و يا لااقل نسبت به واقع امر به شك و شبهه انداخته، و خلاصه آن چنان در دل شوهرش تسلّط و تمكن داشته، كه با ديدن همه آن آيات، مع ذلك او را بر خلاف آيات و شواهد معتقد كرده است.
 
بنابراين، مى توان گفت كه: زندانى شدن يوسف به دستور يا توسّل همين زن بوده. او اين پيشنهاد را كرده تا تهمت مردم را از خود دفع كند و هم اين كه يوسف را بر جرأت و مخالفتش ادب نمايد. باشد كه از اين به بعد، به اطاعت و انقياد وى درآيد. جملۀ «وَ لَئِن لَم يَفعَل...» هم، كه در حضور زنان اشرافى مصر گفته بود، به خوبى بر اين معنا دلالت مى كند.
<span id='link165'><span>
<span id='link165'><span>
==رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام ) ==
==رؤ ياى دو همزندانى يوسف (عليه السلام ) و تعبير خواب آن دو توسط يوسف (عليه السلام ) ==
«'''وَ دَخَلَ مَعَهُ السجْنَ فَتَيَانِ ...'''»:
«'''وَ دَخَلَ مَعَهُ السجْنَ فَتَيَانِ ...'''»:
۱۷٬۰۴۸

ویرایش