گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:


==آيات ۳۵ - ۴۲ سوره يوسف ==
==آيات ۳۵ - ۴۲ سوره يوسف ==
ثُمَّ بَدَا لهَُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الاَيَتِ لَيَسجُنُنَّهُ حَتى حِينٍ(۳۵)
ثُمَّ بَدَا لهَُم مِن بَعْدِ مَا رَأَوُا الاَيَاتِ لَيَسجُنُنَّهُ حَتّى حِينٍ(۳۵)


وَ دَخَلَ مَعَهُ السجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنى أَرَاخ أَعْصِرُ خَمْراً وَ قَالَ الاَخَرُ إِنى أَرَاخ أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسى خُبزاً تَأْكلُ الطيرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ(۳۶)
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنى أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْراً وَ قَالَ الاَخَرُ إِنى أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِى خُبزاً تَأْكُلُ الطَّيرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ(۳۶)


قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنى رَبى إِنى تَرَكْت مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ(۳۷)
قَالَ لا يَأْتِيكُمَا طعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنى رَبّى إِنّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ(۳۷)


وَ اتَّبَعْت مِلَّةَ ءَابَاءِى إِبْرَهِيمَ وَ إِسحَقَ وَ يَعْقُوب مَا كانَ لَنَا أَن نُّشرِك بِاللَّهِ مِن شىْءٍ ذَلِك مِن فَضلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَشكُرُونَ(۳۸)
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِيمَ وَ إِسحَاقَ وَ يَعْقُوبَ مَا كانَ لَنَا أَن نُشرِك بِاللَّهِ مِن شَئٍ ذَلِك مِن فَضلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَشكُرُونَ(۳۸)


يَصحِبىِ السجْنِ ءَ أَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ(۳۹)
يَا صَاحِبىِ السِّجْنِ ءأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(۳۹)


مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلا أَسمَاءً سمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بهَا مِن سلْطنٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا للَّهِ أَمَرَ أَلا تَعْبُدُوا إِلا إِيَّاهُ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۴۰)
مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلّا أَسمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ آبَاؤُكُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ بهَا مِن سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلّا للَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِيَّاهُ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۴۰)


يَصحِبىِ السجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسقِى رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الاَخَرُ فَيُصلَب فَتَأْكلُ الطيرُ مِن رَّأْسِهِ قُضىَ الاَمْرُ الَّذِى فِيهِ تَستَفْتِيَانِ(۴۱)
يَا صَاحِبىِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسقِى رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الاَخَرُ فَيُصلَب فَتَأْكُلُ الطَّيرُ مِن رَأْسِهِ قُضىَ الاَمْرُ الَّذِى فِيهِ تَستَفْتِيَانِ(۴۱)


وَ قَالَ لِلَّذِى ظنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكرْنى عِندَ رَبِّك فَأَنساهُ الشيْطنُ ذِكرَ رَبِّهِ فَلَبِث فى السجْنِ بِضعَ سِنِينَ(۴۲)
وَ قَالَ لِلَّذِى ظنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنى عِندَ رَبِّك فَأَنساهُ الشَّيْطانُ ذِكرَ رَبِّهِ فَلَبِث فى السِّجْنِ بِضعَ سِنِينَ(۴۲)


<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>


آنگاه با وجود آن نشانه ها كه ديده بودند به نظرشان رسيد كه او را تا مدتى زندانى كنند (۳۵)
آنگاه با وجود آن نشانه ها كه ديده بودند، به نظرشان رسيد كه او را تا مدتى زندانى كنند. (۳۵)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۳۱ </center>
و با يوسف دو جوان ديگر هم ، زندانى شدند. يكى از آنها گفت من در خواب ديدم كه انگور (براى شراب ) مى فشارم ، ديگرى گفت من ديدم كه بر بالاى سر خود طبق نانى مى برم و مرغان هوا از آن مى خورند، اى يوسف تو ما را از تعبير آن آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى بينيم .(۳۶)
و با يوسف، دو جوان ديگر هم، زندانى شدند. يكى از آن ها گفت: من در خواب ديدم كه انگور (براى شراب) مى فشارم. ديگرى گفت: من ديدم كه بر بالاى سرِ خود، طَبَق نانى مى برم و مرغان هوا از آن مى خورند. اى يوسف! تو ما را از تعبير آن آگاه كن، كه تو را از نيكوكاران مى بينيم.(۳۶)


يوسف در پاسخ آنها گفت من شما را قبل از آنكه طعام آيد و تناول كنيد به تعبير خوابتان آگاه مى سازم كه اين علم را خداى من به من آموخته است زيرا كه من آئين گروهى را كه به خدا بى ايمان و به آخرت كافرند ترك گفتم .(۳۷)
يوسف در پاسخ آن ها گفت: من شما را قبل از آن كه طعام آيد و تناول كنيد، به تعبير خوابتان آگاه مى سازم، كه اين علم را خداى من به من آموخته است، زيرا كه من آئين گروهى را كه به خدا بى ايمان و به آخرت كافرند، ترك گفتم.(۳۷)


و از آئين پدرانم ابراهيم خليل و اسحاق و يعقوب پيروى مى كنم و در آئين ما هرگز نبايد چيزى را با خدا شريك گردانيم ، اين توحيد و ايمان به يگانگى خدا فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم ، ليكن اكثر مردم شكر اين عطا را بجا نمى آورند.(۳۸)
و از آئين پدرانم ابراهيم خليل و اسحاق و يعقوب پيروى مى كنم و در آئين ما، هرگز نبايد چيزى را با خدا شريك گردانيم، اين توحيد و ايمان به يگانگى خدا، فضل و عطاى خداست بر ما و بر همه مردم، ليكن اكثر مردم شكر اين عطا را به جا نمى آورند.(۳۸)


اى دو رفيق زندانى من آيا خدايان متفرق (بى حقيقت ) بهتر (و در نظام خلقت موثرترند) يا خداى يكتاى قهار.(۳۹)
اى دو رفيق زندانى من! آيا خدايان متفرق (بى حقيقت) بهتر (و در نظام خلقت مؤثرترند)، يا خداى يكتاى قهّار.(۳۹)


آنچه غير از خدا مى پرستيد اسماء بى حقيقت و الفاظ بى معنا است كه خود شما و پدرانتان ساخته ايد، خدا هيچ دليلى براى آن نازل نكرد و تنها حكمفرماى عالم وجود خداست و امر فرموده كه جز آن ذات پاك يكتا را نپرستيد، اين آئين محكم است ولى اكثر مردم نمى دانند.(۴۰)
آنچه غير از خدا مى پرستيد، اسماء بى حقيقت و الفاظ بى معناست كه خود شما و پدرانتان ساخته ايد، خدا هيچ دليلى براى آن نازل نكرد و تنها حكمفرماى عالَم وجود خداست و امر فرموده كه جز آن ذات پاك يكتا را نپرستيد، اين آیين محكم است، ولى اكثر مردم نمى دانند.(۴۰)


يوسف گفت ، اى دو رفيق زندانى من اما يكى از شما ساقى شراب شاه خواهد شد و اما آن ديگرى بدار آويخته مى شود تا مرغان مغز سر او را بخورند اين امرى كه درباره آن از من خواستيد قطعى و حتمى است .(۴۱)
يوسف گفت: اى دو رفيق زندانى من! اما يكى از شما، ساقى شراب شاه خواهد شد و اما آن ديگرى، به دار آويخته مى شود، تا مرغان مغز سر ِاو را بخورند. اين امرى كه درباره آن از من خواستيد، قطعى و حتمى است.(۴۱)


آنگاه يوسف از رفيقى كه مى دانست نجات مى يابد درخواست كرد كه مرا نزد صاحبت ياد كن ولى شيطان در آن حال ياد صاحبش را از نظرش ببرد، بدين سبب در زندان سالى چند بماند.(۴۲)
آنگاه يوسف از رفيقى كه مى دانست نجات مى يابد، درخواست كرد كه مرا نزد صاحبت ياد كن، ولى شيطان در آن حال، ياد صاحبش را از نظرش ببرد، بدين سبب، در زندان سالى چند بماند.(۴۲)


<center> «'''بیان آيات'''» </center>
<center> «'''بیان آيات'''» </center>


اين آيات متضمن قسمتى از داستان آن جناب است ، و آن ، داستان به زندان رفتن و مدتى در زندان ماندن اوست كه مقدمه تقرب تام او به دربار پادشاه مصر شد، و سرانجام عزيز مصر گرديد. و در ضمن با بيان عجيبى دعوتش را به دين توحيد در زندان ، نقل نموده ، و بيان مى كند كه براى اولين بار خود را معرفى كرد كه از دودمان ابراهيم و اسحاق و يعقوب است .
اين آيات، متضمن قسمتى از داستان آن جناب است و آن، داستان به زندان رفتن و مدتى در زندان ماندن اوست، كه مقدمه تقرب تامّ او، به دربار پادشاه مصر شد، و سرانجام عزيز مصر گرديد.  
 
و در ضمن، با بيان عجيبى دعوتش را به دين توحيد در زندان، نقل نموده، و بيان مى كند كه براى اولين بار خود را معرفى كرد كه از دودمان ابراهيم و اسحاق و يعقوب است.
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>


۱۷٬۰۵۲

ویرایش