۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
<span id='link98'><span> | <span id='link98'><span> | ||
==پشيمانى كافران: اى كاش مسلمان شده بوديم== | ==پشيمانى كافران: اى كاش مسلمان شده بوديم!== | ||
«'''رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كفَرُوا لَوْ كانُوا مُسلِمِينَ'''»: | «'''رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كفَرُوا لَوْ كانُوا مُسلِمِينَ'''»: | ||
اين | اين جمله، مقدمه است براى نقل تهمت هايى كه به پيغمبر زده و گفتند: «يَا أيُّهَا الَّذِى نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ إنَّكَ لَمَجنُون». در حقيقت، جمله مورد بحث هشدار می دهد كه كفار با وجود كفرى كه دارند، به زودى پشيمان شده، آرزو مى كنند كه: اى كاش تسليم خدا شده بوديم و به او و به كتابش ايمان آورده بوديم. اما وقتى اين آرزو را مى كنند كه ديگر كار از كار گذشته است و ديگر راهى به اسلام و ايمان ندارند. | ||
پس مراد از | پس مراد از جملۀ «رُبَمَا يَوَدُّ»، ودادت و اظهار علاقه از روى آرزو است، نه مطلق ودادت و محبت. به دليل جملۀ «لَو كَانُوا مُسلِمِين»، كه در مقام بيان آن مودت است. چون كلمۀ «لَو» و همچنين كلمۀ «كَانُوا» دلالت دارند بر اين كه ودادت ايشان، ودادت آرزو است، و اين كه آرزو مى كنند: اى كاش در گذشته - كه از دست داده اند و ديگر باز نمی گردد - اسلام مى داشتند. نه اين كه اى كاش امروز داراى اسلام و ايمان باشند. پس مقصود آرزوى اسلام در زندگى دنيا است. | ||
بنابراين، آيه شريفه دلالت مى كند بر اين كه كسانى كه در دنيا كفر ورزيدند، به زودى - يعنى وقتى كه بساط زندگى دنيا برچيده شود - از كفر خود پشيمان شده، آرزو مى كنند اى كاش در دنيا اسلام آورده بوديم. | |||
«'''ذَرْهُمْ يَأْكلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الاَمَلُ | «'''ذَرْهُمْ يَأْكلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الاَمَلُ فَسَوْف يَعْلَمُونَ'''»: | ||
كلمۀ «يُلهِهِمُ»، از «إلهاء»، به معناى صرف نظر كردن از كارى و اشتغال به كارى ديگر است. وقتى گفته مى شود: «ألهَاهُ كَذَا مِن كَذَا»، معنايش اين است كه: فلان كار، از فلان كار بازش داشته و آن را از يادش ببرد. | |||
و | و اين كه فرمود: «رهايشان كن، بخورند و كيف كنند، و آرزو بازشان بدارد»، دستورى است به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به اين كه دست از ايشان بردارد و رهايشان كند، تا در باطل خود سرگرم باشند. | ||
و اين تعبير، كنايه از اين است كه سر به سرشان نگذار، و براى اثبات حقانيت دعوتت و اثبات اين كه به زودى آرزو مى كنند كه اى كاش آن را پذيرفته بودند، با ايشان محاجه مكن. به زودى آن روز را خواهند ديد و آرزوى اسلام خواهند كرد. اما وقتى كه ديگر راهى بدان نداشته باشند و ديگر نتوانند مافات را تدارك كنند. | |||
جملۀ «فَسَوفَ يَعلَمُونَ»، به منزله تعليل دستوری است كه داده است، و معنايش اين است كه: از اين جهت احتياجى به استدلال و احتجاج نيست، كه خودشان به زودى مى فهمند. چون حق و حقيقت، بالاخره يك روزى ظاهر خواهد گرديد. | |||
در اين آيه شريفه، علاوه بر مطلب فوق، اين كنايه هم هست كه اين بيچارگان از زندگی شان، جز خوردن و سرگرمى به لذات مادى و دلخوش داشتن به صرف آرزوها و خيالات واهى، بهره ديگرى ندارند. يعنى در حقيقت، مقام خود را تا افق حيوانات و چهارپايان پايين آورده اند، و چون چنين است، سزاوار است آن ها را به حال خود واگذار كنى و داخل انسان حسابشان نكنى، و احتجاج به حجت هاى صحيح خود را كه همه بر اساسعقل سليم و منطق انسانى است، بى مقدار نسازى. | |||
به طورى كه از سياق بر مى | «'''وَ مَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلّا وَ لهََا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ * ... وَ مَا يَستَأخِرُونَ'''»: | ||
به طورى كه از سياق بر مى آيد، اين دو آيه، جمله قبلى را كه فرمود: «فَسَوفَ يَعلَمُونَ»، تثبيت و تأكيد مى كند. و معنايش اين است كه: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴۱ </center> | ||
رهايشان كن، كه ايشان در اين زندگى دنيا اسلام آور نيستند. تنها وقتى خواهان آن مى شوند كه اجلشان رسيده باشد، و آن هم به اختيار كسى نيست، بلكه براى هر امتى، كتاب معلومى نزد خداست، كه در آن، اجل هايشان نوشته شده، و نمى توانند - حتى يك ساعت - آن را جلو و يا عقب بيندازند. | |||
اين دو آيه دلالت دارند بر اين كه: همان طور كه فرد فرد بشر، داراى كتاب و اجل و سرنوشتى هستند، امت هاى مختلف بشرى نيز، داراى كتاب هستند. اين دو آيه، كتاب امت ها را خاطرنشان مى سازد، و در آيه «وَ كُلّ إنسَانٍ ألزَمنَاهُ طَائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُ يَومَ القِيَامَةِ كِتَاباً يَلقَاهُ مَنشُوراً»، كتاب افراد را متذكر است. | |||
«'''وَ قَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِى نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّك لَمَجْنُونٌ'''»: | |||
اين جمله، سخنى است كه كفار، از درِ تمسخر و استهزاء به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و كتاب نازل بر او گفته اند، و به همين جهت، اسم آن جناب را نياوردند، بلكه به عنوان كسى كه كتاب و ذكر بر او نازل شده، خطابش كردند. | |||
و نيز، اسم خداى نازل كننده را نبردند، تا اين معنا را برسانند كه ما نمى دانيم خدا كجا است و از كجا اين كتاب را براى تو فرستاده و وثوق و اعتمادى به گفته تو كه ادعا می كنى خدا اين كتاب را نازل كرده نداريم. و لذا به صيغه مجهول تعبير كرده و گفتند: «اى كسى كه ذكر بر او نازل شده»! | |||
علاوه بر | علاوه بر اين، از قرآن كريم هم به «ذكر» تعبير كردند، كه همه اين ها، از باب استهزاء و از همه بدتر جملۀ «إنَّكَ لَمَجنُون» است، كه تهمت و تكذيب صريح است. | ||
<span id='link99'><span> | <span id='link99'><span> | ||
ویرایش