۱۶٬۱۸۶
ویرایش
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
==معناى كلمه «سَكَر»، و معنای آيه «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً»== | ==معناى كلمه «سَكَر»، و معنای آيه «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً»== | ||
در مجمع البيان گفته: «سَكَر» در لغت بر چهار وجه آمده: | |||
اول: به معناى هر شرابى كه سُكرآور باشد. | |||
دوم: هر طعامى كه طعم داشته باشد، و از آن باب است قول شاعر كه گفته: «جَعَلتَ عَيبَ الأكرَمِينَ سَكَراً: تو عيبجويى از بزرگان را غذا و طعام خود كردى». | |||
سوم: سكون است، و به همين جهت مى گويند: «لَيلَةٌ سَاكِرَةٌ: شبى آرام». | |||
شاعر در اين باره گفته است: «وَ لَيسَت بِطِلقٍ وَ لَا سَاكِرَةٍ: آن شب، نه بى آشوب بود و نه آرام». | |||
و همچنين مى گويند: «سَكَرَتِ الرِّيحُ: باد ساكن شد». باز شاعر گفته: «وَ جَعَلَت عَينُ الحَرُورُ تَسكُرُ: نسيم داغ، شروع به آرامش نمود». | |||
چهارم: مصدر است. وقتى مى گويى: «سَكَرَ فُلَانٌ سَكَراً». يعنى: فلانى حيران شد، حيران شدنى. و از همين باب است «تسكير»، كه به معناى «تحيير»، يعنى حيران كردن است. در قرآن كريم هم آمده: «سُكِّرَت أبصَارُناَ». يعنى: «حيران شد ديدگان ما». | |||
و ظاهرا اصل در معناى اين كلمه، زوال عقل به خاطر استعمال چيزى است كه عقل را زايل مى كند، و بقيه معانى كه برايش ذكر كرده اند، به نوعى استعاره يا توسع، از آن معنا گرفته شده. | |||
مى گويند عرب، خيلى از اوقات «ما» ى موصوله را حذف مى كند، مانند كلام خداى تعالى كه فرموده : | جملۀ «وَ مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الأعنَابِ»، يا جمله اسميه و عطف بر جملۀ «وَ اللهُ أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» است، همچنان كه جملۀ «وَ إنَّ لَكُم فِى الأنعَامِ لَعِبرَةً» در آيه قبلى، عطف بر آن بود. و آن وقت، تقدير كلام چنين مى شود: «أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً وَ مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الأعنَابِ مَا تَتَّخِذُون - و يا - شَئٌ تَتَّخِذُونَ...». | ||
مى گويند: عرب، خيلى از اوقات «ما» ى موصوله را حذف مى كند، مانند كلام خداى تعالى كه فرموده: «وَ إذَا رَأيتَ ثَمَّ رَأيتَ نَعِيماً وَ مُلكاً كَبِيراً»، كه تقديرش «رَأيتَ مَا ثَمَّ» بوده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۰ </center> | ||
ليكن نحات | ليكن نحات بصريين، حذف موصول را جايز ندانسته اند، و ناگزير در آيه مورد بحث، تقدير را «وَ مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الأعنَابِ شَئٌ تَتَّخِذُونَ مِنهُ» دانسته اند. | ||
و يا | و يا آن كه جملۀ فعليه بوده و عطف بر جملۀ «أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» است، همچنان كه جملۀ فعليه «وَ أوحَى رَبُّكَ»، عطف به آن است. بنابراين، تقدير چنين است: «أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً وَ خَلَقَ لَكُم - و يا - آتَاكُم مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الأعنَاب». آن وقت، جملۀ «تَتَّخِذُونَ مِنهُ...»، بدل از آن محذوف و يا جمله اى استينافيه خواهد بود. گويا شخصى پرسيده: ما از انگور و خرما، چه استفاده اى مى كنيم؟ | ||
در جواب فرموده: «از آن سكر و رزق حسن مى گيريد». و اگر ضمير آن | در جواب فرموده: «از آن سكر و رزق حسن مى گيريد». و اگر ضمير آن دو، يعنى «نخيل و اعناب» را مفرد آورده، با اين كه بايد مى فرمود: «تَتَّخِذُونَ مِنهُمَا»، براى اين بود كه در سابق گفتيم چيز بسيار را يك چيز حساب كرده، مانند جملۀ «مِمَّا فِى بُطُونِهِ» در آيه قبلى، با اين كه مرجع ضمير، كلمۀ «أنعام» است كه جمع مى باشد، اما ضمير را مفرد آورده است. | ||
و معناى | و معناى جملۀ «تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَكَراً وَ رِزقاً حَسَناً»، اين است كه: از آنچه ذكر شد، از ميوه هاى نخل و انگور چيزى مى گيرند كه مانند شراب، با تمام انواعى كه دارد، مسكر است، و رزق پاكيزه و خوب، از قبيل مويز و شيره و غير ذلك، از چيزهايى كه آذوقه به شمار مى رود. | ||
==عدم دلالت جمله: «تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا»، بر مباح بودن مسكرات== | ==عدم دلالت جمله: «تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا»، بر مباح بودن مسكرات== |
ویرایش