گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
<span id='link219'><span>
<span id='link219'><span>


==اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت : خالق بودن ، منعم بودن و عالم بودن به درون وبرون انسان ==
==اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت: خالق بودن، منعم بودن و عالِم بودن ==
«'''أَ فَمَن يخْلُقُ كَمَن لا يخْلُقُ... إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ'''»:
«'''أَ فَمَن يَخْلُقُ كَمَن لا يَخْلُقُ... إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ'''»:


اين آيات ، حجت مذكور در سابق را بطور اجمال تقرير مى كند، چون در آيات سابق كه شانزده آيه بود يك دليل مفصلى براى توحيد ربوبيت اقامه شده بود، كه اين آيه اجمال آنها است و مى فرمايد: خداى سبحان ، خالق هر چيزى است پس او است كه اين نعمتها را - كه به شمار در نمى آيد، و نظام كون بدون آنها منتظم نمى شود - ارزانى داشته ، و عالم به سر و علن آنها است ، پس او است يگانه مالك هر چيز، و يگانه مدبر هر چيز، و او است پروردگار هر چيز، و هيچ يك از اين خدايان دروغين كه مشركين درست كرده اند، هيچ يك از اين صفات را ندارند، پس هيچ يك از آنها ربوبيت ندارند، و تنها معبود در عالم يكى است و لا غير، و آن خداى عز اسمه است .
اين آيات، حجت مذكور در سابق را به طور اجمال تقرير مى كند. چون در آيات سابق، كه شانزده آيه بود، يك دليل مفصلى براى توحيد ربوبيت اقامه شده بود، كه اين آيه اجمال آن ها است و مى فرمايد:  


از همينجا فساد گفته بعضى از مفسرين روشن مى شود كه گفته اند: اين آيات ، مساله توحيد را از دو طريق اثبات مى كنند،
خداى سبحان، خالق هر چيزى است. پس اوست كه اين نعمت ها را - كه به شمار در نمى آيد، و نظام كون بدون آن ها منتظم نمى شود - ارزانى داشته، و عالِم به سرّ و علن آن هاست. پس اوست يگانه مالك هر چيز، و يگانه مدبّر هر چيز، و اوست پروردگار هر چيز. و هيچ يك از اين خدايان دروغين، كه مشركان درست كرده اند، هيچ يك از اين صفات را ندارند. پس هيچ يك از آن ها ربوبيت ندارند، و تنها معبود در عالَم، يكى است و لا غير، و آن خداى عزّ اسمه است.
 
از همين جا فساد گفته بعضى از مفسران روشن مى شود كه گفته اند: اين آيات، مسأه توحيد را از دو طريق اثبات مى كنند: یکی راه خلقت و یکی راه نعمت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۱ </center>
يكى راه خلقت و يكى راه نعمت . بيان فسادش هم اين است كه راه خلقت ، تنها توحيد خالق و صانع را اثبات مى كند، كه بت پرستان هم آن را قبول دارند، و در زمينهاى كه روى سخن با آنان است احتياج نيست به اينكه توحيد صانع اثبات شود، زيرا آنان نه وجود خدا را انكار مى كنند و نه اينكه خدا خالق هر چيز حتى بتهاى ايشانست ، و اقرار دارند كه بتهايشان خالق هيچ چيز نيستند، بلكه از اين رو براى آنها سهمى از تدبير قائل بودند كه گفتند خدا تدبير عالم و امر شفاعت را به آنها واگذار كرده ، و در مقابل چنين مردمى چه فائده دارد كه اصل صانع اثبات شود؟  
بيان فسادش هم اين است كه: «راه خلقت»، تنها، توحيد خالق و صانع را اثبات مى كند، كه بت پرستان هم آن را قبول دارند، و در زمينه اى كه روى سخن با آنان است، احتياج نيست به اين كه توحيد صانع اثبات شود.
 
زيرا آنان، نه وجود خدا را انكار مى كنند، و نه اين كه خدا خالق هر چيز، حتّى بت هاى ايشان است، و اقرار دارند كه بت هايشان خالق هيچ چيز نيستند، بلكه از اين رو براى آن ها سهمى از تدبير قائل بودند كه گفتند خدا تدبير عالَم و امر شفاعت را به آن ها واگذار كرده، و در مقابل چنين مردمى چه فایده دارد كه اصل صانع اثبات شود؟  
 
پس در اين آيات، مقصود اثبات صانع نيست. و اگر نعمت ها را هم اسم برده، براى تثبيت امر نعمت بوده. چون وقتى طرف، قبول دارد كه خدا، خالق هر چيزى است، بايد او را متوجه كرد كه پس آثار مخلوقات او، كه همانا تنعم ما از آن هاست، نيز از خداست و اوست كه اين همه نعمت را در اختيار ما گذارده. و چون وجود اين نعمت ها از آنِ او و ملك اوست، و ملكيت او، نه باطل مى شود و نه به ديگرى منتقل مى گردد، و نه تبديل قبول مى كند. پس منعم حقيقى ما نيز، تنها اوست، و هيچ موجود ديگرى، غير او، سهمى از منعم بودن را ندارد. حتى خود نعمت هم، نعمت بودنش از خودش نيست و ولى نعمت ما نخواهد بود. چون هم خودش و هم اثرش، هر دو، مِلك خداست.


پس در اين آيات مقصود اثبات صانع نيست ، و اگر نعمتها را هم اسم برده براى تثبيت امر نعمت بوده ، چون وقتى طرف ، قبول دارد كه خدا خالق هر چيزى است بايد او را متوجه كرد كه پس آثار مخلوقات او كه همانا تنعم ما از آنها است ، نيز از خداست و او است كه اين همه نعمت را در اختيار ما گذارده ، و چون وجود اين نعمتها از آن او و ملك او است ، و ملكيت او نه باطل مى شود و نه به ديگرى منتقل مى گردد و نه تبديل قبول مى كند، پس ‍ منعم حقيقى ما نيز تنها او است ، و هيچ موجود ديگرى غير او سهمى از منعم بودن را ندارد، حتى خود نعمت هم نعمت بودنش از خودش ‍ نيست و ولى نعمت ما نخواهد بود، چون هم خودش و هم اثرش هر دو ملك خداست.
و به همين جهت بود كه خداى تعالى، تنها به مسأله خلقت و انعام اكتفاء نكرد. (چون اگر صرف اين دو باعث شود كه انسان در برابر خالق و دارنده نعمت، خاضع شود و او را بپرستد، بايد مردم ابرها را هم كه باران مى فرستند، بپرستند)، بلكه مسأله تدبير را هم دخيل دانست و جملۀ «وَ اللهُ يَعلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعلِنُون» را هم ضميمه فرمود، و تا بفهماند كه خالق و منعمى را بايد پرستيد كه عالِم هم باشد، تا بدين وسيله مدبّر مخلوق خود بوده و هر مخلوقى را به سوى كمال مطلوبش راهنمايى كند، و راه سعادتى را كه برايش مقدر كرده، به او بنماياند. و معلوم است كه عبادت، وقتى عبادت و پرستش واقعى است كه معبود، عالِم به عبادت عابد خود باشد، و خضوع و خشوع او را ببيند.


و بهمين جهت بود كه خداى تعالى تنها به مساله خلقت و انعام اكتفاء نكرد، (چون اگر صرف اين دو باعث شود كه انسان در برابر خالق و دارنده نعمت ، خاضع شود و او را بپرستد بايد مردم ابرها را هم كه باران مى فرستند بپرستند) بلكه مساله تدبير را هم دخيل دانست و جمله «و الله يعلم ما تسرون و ما تعلنون» را هم ضميمه فرمود و تا بفهماند كه خالق و منعمى را بايد پرستيد كه عالم هم باشد تا بدينوسيله مدبر مخلوق خود بوده و هر مخلوقى را بسوى كمال مطلوبش راهنمايى كند، و راه سعادتى را كه برايش مقدر كرده به او بنماياند و معلوم است كه عبادت وقتى عبادت و پرستش واقعى است كه معبود، عالم به عبادت عابد خود باشد، و خضوع و خشوع او را ببيند.
پس مجموع هر دو دسته آيات، يعنى آيات مربوط به خلقت و آيات مربوط به عظمت، همه مقدمات يك دليل اند، كه بر توحيد ربوبيت اقامه شده، تا دوگانه پرستان و بت پرستان كه آن را منكر بودند، از انكار خود دست بردارند.  


پس مجموع هر دو دسته آيات، يعنى آيات مربوط به خلقت و آيات مربوط به عظمت همه مقدمات يك دليلند، كه بر توحيد ربوبيت اقامه شده، تا دوگانه پرستان و بت پرستان كه آن را منكر بودند دست از انكار خود بردارند. پس در اينكه فرمود: «افمن يخلق كمن لا يخلق افلا تذكرون» صفات خدائى را با صفات غير خدا مقايسه كرده تا بفهماند كه غير او نمى توانند معبود باشد، و صفات خدا با صفات غير خدا يكسان نيست ، و استفهام در آن استفهام انكارى است، و مراد از «كسى كه خلق نمى كند» همان خدايان دروغين آنان است كه مى پرستيدند.
پس در اين كه فرمود: «أفَمَن يَخلُقُ كَمَن لَا يَخلُقُ أفَلَا تَذَكَّرُون»، صفات خدایى را با صفات غير خدا مقايسه كرده، تا بفهماند كه غير او، نمى توانند معبود باشد، و صفات خدا، با صفات غير خدا يكسان نيست، و استفهام در آن، استفهام انكارى است. و مراد از «كسى كه خلق نمى كند»، همان خدايان دروغين آنان است كه مى پرستيدند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۲ </center>
بيان اين مطلب هم - همانگونه كه از بيان گذشته روشن شد - اين است كه خداى سبحان ، موجودات را خلق مى كند و در خلقتش هم استمرار دارد، پس چنين كسى با كسى كه هيچ خلق نمى كند يكسان نيست ، زيرا خدا موجودات را خلق مى كند و مالك آنها و آثار آنها است ، آثارى كه نظام خود آنها و نظام عام عالم به آنها بستگى دارد.
بيان اين مطلب هم - همان گونه كه از بيان گذشته روشن شد - اين است كه:
 
خداى سبحان، موجودات را خلق مى كند و در خلقتش هم استمرار دارد. پس چنين كسى با كسى كه هيچ خلق نمى كند، يكسان نيست. زيرا خدا موجودات را خلق مى كند و مالك آن ها و آثار آن هاست. آثارى كه نظام خود آن ها و نظام عام عالَم، به آن ها بستگى دارد.


بيان نكته اى كه در تعليل «و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها» به «ان الله لغفور رحيم» وجود دارد
==بيان نكته اى كه در تعليل «و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها» به «ان الله لغفور رحيم» وجود دارد==


و اينكه فرمود: «'''و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ...'''» اشاره است به زيادى نعمتهاى الهى ، و كثرتى كه از حيطه شمارش بيرون است ، چون در حقيقت ، هيچ موجودى نيست مگر آنكه در مقايسه با نظام كلى عالم ، نعمت است ، هر چند كه بعضى از موجودات نسبت به بعضى ديگر، نعمت نباشد.
و اينكه فرمود: «'''و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ...'''» اشاره است به زيادى نعمتهاى الهى ، و كثرتى كه از حيطه شمارش بيرون است ، چون در حقيقت ، هيچ موجودى نيست مگر آنكه در مقايسه با نظام كلى عالم ، نعمت است ، هر چند كه بعضى از موجودات نسبت به بعضى ديگر، نعمت نباشد.
۱۶٬۱۹۷

ویرایش