۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
<span id='link217'><span> | <span id='link217'><span> | ||
==سه قسم | ==سه قسم احتجاج، براى سه گروه از انسان ها، بر وحدانيت خدا در ربوبيت == | ||
و اين سه قسم احتجاج است كه اولى به مردم | و اين سه قسم احتجاج است كه اولى به مردم متفكر، و دومى به اشخاص متعقل، و سومى به افراد متذكر نسبت داده شده. و جهتش اين است كه: | ||
حجت اول، از مقدمات ساده اى تركيب يافته كه در استفاده و نتيجه گرفتن از آن، صرف تفكر، كافى است. | |||
ولى دومى، مركب از مقدمات علمى است كه فهم آن جز براى دانشمندانى كه از اوضاع اجرام آسمانى و اسرار زمينى باخبرند، ميسر نيست. تنها كسى از آن حجت نتيجه مى گيرد كه حركات و انتقالات اجرام آسمانى و آثار آن حركات را مى داند. | |||
اين | سومى هم، مركب از مقدماتى كلى و فلسفى است كه تنها كسانى مى توانند از آن نتيجه گرفته و با آن، وحدانيت خدا را در ربوبيت اثبات كنند، كه متذكر احكام كلى وجود باشند. مثلا بدانند كه: عالَمى كه همواره در دگرگونى است، لابد و ناچار احتياج به ماده دارد، و بدانند تمامى مواد آن به يك ماده عمومى و متشابه منتهى مى گردد، و بدانند كه واجب است تمامى اختلافاتى كه در مواد هست، بايد به غير ماده منتهى شود، كه در ماوراى اين ماده است. | ||
«'''وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكلُوا مِنْهُ لَحْماً طرِيًّا وَ تَستَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا...'''»: | |||
اين آيه، فصل ديگرى از نعمت هاى الهى را بر مى شمارد، و آن نعمت درياها و كوه ها و شهرها و راه ها و علامت ها است، همچنان كه در فصل گذشته، نعمت بيابان ها و دشت ها و درختان و ميوه ها و امثال آن بود. لذا فرمود: «وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ»، و نفرمود: «وَ سَخَّرَ...». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۱۸ </center> | ||
كلمۀ «طَرِىّ» (بر وزن فعيل) از ماده طراوت است، و طراوت، به طورى كه در مفردات گفته، عبارت است از: تر و تازه از هر چيز. | |||
و كلمۀ «مَوَاخِر»، جمع «مَخر» است، و «مَخر»، به معناى شكافتن آب از چپ و راست است. گفته مى شود: «مَخَرَتِ السَّفِينَةُ المَاءَ». يعنى: كشتى آب را شكافت. و به همين جهت، كشتى را «مَأخره» مى گويند، و «مَخر» - به طورى كه در مجمع البيان گفته - به معناى شكافتن زمين براى زراعت نيز هست. | |||
و مقصود از خوردن گوشت تازه از دريا، خوردن گوشت ماهى است كه از دريا صيد مى شود. و مقصود از «استخراج زينت براى پوشيدن»، لؤلؤ و مرجانى است كه از دريا گرفته مى شود و زنان، خود را با آن مى آرايند. | |||
«'''وَ تَرَى الفُلكَ مَوَاخِرَ فِيهِ '''» - يعنى: كشتی ها را مى بينى كه آب دريا را از چپ و راست مى شكافند. و بعيد نيست اين كه فرمود: «تَرَى»، از خطاب هاى عمومى باشد كه در آن، مخاطب مخصوصى منظور نيست، و در بسیارى موارد، اين كلمه همين طور استعمال مى شود، و معنايش اين است كه: هر بيننده اى و هر كسى كه نيروى مشاهده داشته باشد، اين مطلب را مى بيند. | |||
پس بنابراين، خطاب به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نيست، تا گفته شود در آيه، التفات از جمع به مفرد، به كار رفته است. | |||
«'''وَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلّكُم تَشكُرُون '''» - يعنى: تا بعضى از رزق خدا را با سفرهاى آبى و به راه انداختن كشتی ها طلب كنيد. | |||
اين جمله، عطف بر جمله حذف شده است و تقدير آن، چنين است: «وَ تَرَى الفُلكَ مَوَاخِرَ فِيهِ لِتَنَالُوا بِكَذَا وَ كَذَا وَ لِتَبتَغُوا... : كشتی ها را مى بينى كه در دريا آب را مى شكافند، تا شما به وسيله آن، فلان و فلان را به دست آورده و تا از فضل او طلب كنيد». و نظير اين گونه عطف ها در كلام خداى تعالى، بسيار است. | |||
«''' | «'''وَ لَعَلَّكُم تَشكُرُون'''»: يعنى: يكی ديگر از نتايج تسخير دريا و به راه انداختن كشتی ها در آن، اين است كه شايد شما شكرگزار شويد. زيرا نعمتهاى دريایى، فضل زيادتى است از خداى تعالى. براى اين كه خداوند در خشكی ها، آن قدر نعمت داده كه بشر به نعمت هاى دريایى احتیاج نداشته باشد، وليكن خداوند اين نعمت زيادى را هم ارزانى داشت، و درياها را مسخر بشر فرمود، تا شايد خدا را شكرگزار باشند. | ||
چون انسان در ضروريات زندگى خود، کمتر متوجه نعمت خدا مى شود و به ياد اين معنا مى افتد كه اين ضروريات زندگى، نعمت هاى خداى سبحان است، كه اگر بخواهد، يك روزى از انسان سلب مى كند. به خلاف نعمت هاى بيش از حدّ ضرورت، كه آدمى در برخورد به آن ها، بيشتر متوجه نعمت خدا مى شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۱۹ </center> | ||
«'''وَ أَلْقَى | «'''وَ أَلْقَى فِى الاَرْضِ رَوَاسىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنهَاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ'''»: | ||
در مجمع گفته: كلمۀ «ميد،» از «مَادَ - يَمِيدُ - ميداً»، به معناى انحراف به چپ و راست و اضطراب است. | |||
در | و معناى «أن تَمِيدَ بِكُم»، اين است كه: اگر خدا در روى زمين كوه هایى قرار داد، براى جلوگيرى از اين بود كه مبادا زمين، شما را به چپ و راست بلغزاند، و به خاطر همين ناآرامى زمين، نظام زندگی تان مختل گردد. | ||
«'''وَ أنهَاراً'''» - يعنى: و نهرهایى جارى ساخت تا بتوانيد آن را به آسانى به زراعت ها و بستان هاى خود برسانيد، و حيوان هاى اهلى خود را سيراب كنيد. | |||
«''' | «'''وَ سُبُلاً لَعَلَّكُم تَهتَدُون '''» - اين جمله، عطف است بر جملۀ «وَ أنهَاراً»، و معنايش اين است كه خدا راه هایى به سوى هدف هدايتى كه از شما اميد مى رود، قرار داد. | ||
و اين راه ها، بعضى طبيعى است. مانند مسافت هایى كه ميان دو سرزمين قرار داشته، آن دو را به هم وصل مى كند، بدون اين كه حائل و مانعى آن را قطع كرده باشد. مانند زمين هموارى كه ميان دو كوه قرار دارد. و بعضى ديگر مصنوعى است. مانند آن راهى كه در اثر رفت و آمد بسيار، خود به خود به وجود مى آيد. و يا جاده هایى كه آدمى به دست خود، درست مى كند. | |||
و از ظاهر | و از ظاهر سياق، چنين بر مى آيد كه مقصود از «سُبُل»، عموم راه هاست، كه هر دو قسم راه را شامل مى شود، و هيچ مانعى ندارد كه آن راه هایى كه مصنوع بشر است نيز، به خدا نسبت داده شود. زيرا مى بينيم كه در همين آيات، نهرها و علامت ها را هم به خدا نسبت داده، با اين كه غالبا نهر و علامت را بشر درست مى كند. همچنان كه مى بينيم بت هایى را كه دست بشر مى تراشد، به خدا نسبت داده و آن ها را خلق خدا ناميده و فرموده: «وَ اللهُ خَلَقَكُم وَ مَا تَعمَلُونَ». | ||
جهتش هم اين است كه | جهتش هم اين است كه: همۀ اين ها، هرچه باشد، آثار مجعولات خداى تعالى است. خداست كه آن ها را خلق كرده و داراى اثر قرار داده. البته «جعل» در مثال هاى مذكور، «جعل» با واسطه است. يعنى خدا خلق كرده، اما با دست بشر. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۲۰ </center> | ||
«'''وَ | «'''وَ عَلَامَاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ'''»: | ||
كلمۀ «علامات»، جمع «علامت» است، و «علامت»، آن چيزى است كه نشانه چيز ديگرى باشد. و كلمۀ مذكور، عطف بر كلمۀ «أنهَاراً» است. يعنى: و خدا علامت هایى قرار داد كه شما با آن، به چيزهایى استدلال مى كنيد كه از حسّ تان، غايب است. | |||
و مقصود از آن «علامت ها»، آيه ها و نشانه هاى طبيعى و يا وضعى است، كه هر يك بر مدلولى دلالت مى كند، و از آن جمله، شاخص ها و واژه ها و اشاره ها و خطوط و امثال اين ها است، كه يا به طبيعت خود و يا به طور قراردادى، بر مدلولى دلالت مى كند. | |||
خداى | خداى سبحان، سپس راه يافتن به وسيله ستارگان را ذكر مى كند و مى فرمايد: «وَ بِالنَّجمِ هُم يَهتَدُوَنَ». و با اين كه جا داشت بر طبق سياق قبلى، صيغه مخاطب بياورد، صيغه غائب آورد و فرمود: «يَهتَدُونَ». براى اين بود كه نخواسته است كلمۀ «تَهتَدُون» كه در آيه قبلى بود، تكرار شود. | ||
آيه | آيه قبلى، يعنى آيه «وَ عَلَى اللهِ قَصدُ السَّبِيلِ وَ مِنهَا جَائِرٌ وَ لَو شَاءَ لَهَدَيكُم أجمَعِين»، كه متعرض هدايت معنوى است، در وسط آيات مربوط به نعمت هاى صورى و ظاهرى، جنبۀ جمله «معترضه» به خود گرفته، هر چند جا داشت بعد از جملۀ «وَ بِالنَّجمِ هُم يَهتَدُون»، كه مربوط به هدايت صورى است، واقع شود. (چون بعد از به ميان آمدن هدايت صورى، مناسب است هدايت معنوى هم به ميان آيد)، وليكن چون باعث اشتباه مى شد، و بویى از تناقض به خود مى گرفت، لذا در همين جا كه قرار گرفته، هر چند شكل جمله معترضه را دارد، مع ذلك در جاى بهترى قرار گرفته است. | ||
<span id='link219'><span> | <span id='link219'><span> | ||
==اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت : خالق بودن ، منعم بودن و عالم بودن به درون وبرون انسان == | ==اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت : خالق بودن ، منعم بودن و عالم بودن به درون وبرون انسان == | ||
«'''أَ فَمَن يخْلُقُ كَمَن لا يخْلُقُ... إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ'''»: | «'''أَ فَمَن يخْلُقُ كَمَن لا يخْلُقُ... إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ'''»: |
ویرایش