گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




از اين هم كه بگذريم آيات مورد بحث شروع كرده به پاسخگويى او از راه احتجاج و استدلال ، و حال آنكه جواب استهزاء را با استدلال نمى دهند، استدلال در جايى است كه طرف نظريه اى جدى داشته باشد، و گرنه استدلال هم صورت شوخى و استهزاء به خود مى گيرد، بنابراين بايد گفت كه : روايات هر چه هم صريحند در اينكه اين جمله به عنوان سخريه صادر شده با آيه شريفه انطباق ندارد.
از اين هم كه بگذريم، آيات مورد بحث شروع كرده به پاسخگويى او از راه احتجاج و استدلال، و حال آن كه جواب استهزاء را با استدلال نمى دهند. استدلال در جايى است كه طرف نظريه اى جدى داشته باشد، و گرنه استدلال هم صورت شوخى و استهزاء به خود مى گيرد. بنابراين بايد گفت كه: روايات، هرچه هم صريح اند در اين كه اين جمله به عنوان سخريه صادر شده، با آيه شريفه انطباق ندارد.


حال اگر كسى روايت را بر وجه بعيدى حمل كند، و بگويد: عاص بن وائل منظورش مسخره كردن نبوده ، بلكه منظورش اين بوده كه پاسخى دندان شكن به طلبكار خود دهد، و از پرداختن دين راحت شود، بدون اينكه خودش به مساءله معاد اعتقادى داشته باشد، در آن صورت ديگر چه معنا داشت اسم فرزند را هم ببرد و بگويد: بزودى صاحب مال و فرزند مى شوم ، كافى بود تنها بگويد در آنجا صاحب مال و ثروت مى شوم .
حال اگر كسى روايت را بر وجه بعيدى حمل كند، و بگويد: عاص بن وائل منظورش مسخره كردن نبوده، بلكه منظورش اين بوده كه پاسخى دندان شكن به طلبكار خود دهد، و از پرداختن دين راحت شود، بدون اين كه خودش به مسأله معاد اعتقادى داشته باشد، در آن صورت ديگر چه معنا داشت اسم فرزند را هم ببرد و بگويد: به زودى صاحب مال و فرزند مى شوم، كافى بود تنها بگويد در آن جا صاحب مال و ثروت مى شوم.


نقطه ضعف ديگرى كه در اين روايات است اين است كه در بعضى از آنها آمده كه شما مسلمانان معتقديد كه بعد از مرگ به مال و فرزند بر مى گرديد، و حال آنكه هيچ سابقه اى از مسلمانان صدر اسلام در دست نيست كه چنين حرفى در بين آنان شايع شده باشد كه در بهشت هم توالد و تناسل هست ، و يا در قرآن به آن اشاره شده باشد.
نقطه ضعف ديگرى كه در اين روايات است، اين است كه: در بعضى از آن ها آمده كه شما مسلمانان معتقديد كه بعد از مرگ، به مال و فرزند بر مى گرديد، و حال آن كه هيچ سابقه اى از مسلمانان صدر اسلام در دست نيست كه چنين حرفى در بين آنان شايع شده باشد كه در بهشت هم، توالد و تناسل هست، و يا در قرآن به آن اشاره شده باشد.


اشكال و نقطه ضعف سومى كه در روايات است اين است كه اگر شاءن نزول آيه آن باشد كه روايات مى گويند هيچ وجهى براى قسم و تاءكيد نيست ، كه بگويد ((لاوتين (( چون در الزام خباب بن ارت احتياجى به اين تاءكيد نيست .
اشكال و نقطه ضعف سومى كه در روايات است، اين است كه: اگر شأن نزول آيه آن باشد كه روايات مى گويند هيچ وجهى براى قسم و تأكيد نيست، كه بگويد «لَأُوتَيَنَّ»، چون در الزام خباب بن ارت احتياجى به اين تأكيد نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۴۵ </center>
نقطه ضعف چهارم اينكه اگر شاءن نزول آيه آن بود، جا داشت بگويد: به زودى در بهشت يا در آخرت صاحب اموال و فرزندان مى شوم تا خباب منظورش را بفهمد و به اشتباه نيفتد، ولى آيه شريفه مطلق آمده .
نقطه ضعف چهارم اين كه: اگر شاءن نزول آيه آن بود، جا داشت بگويد: به زودى در بهشت يا در آخرت صاحب اموال و فرزندان مى شوم تا خباب منظورش را بفهمد و به اشتباه نيفتد، ولى آيه شريفه مطلق آمده.


نقطه ضعف پنجم اين است كه جواب چنين پاسخى اين است كه بفرمايد: ((كلا سنكتب ما يقول و نمد له من العذاب مدا...((، نه اينكه بفرمايد: ((اطلع الغيب ام اتخذ عند الرحمن عهدا(( زيرا اين جواب به هيچ وجه جواب او نيست ، چون عاص بن وائل كه مى خواسته خباب را الزام كند، الزام كردنش متوقف بر علم به درستى و راستى عقيده خباب نبود، بلكه غالبا با علم به دروغ هم جمع مى شود، بله توقف بر علم و اعتقاد خصم (خباب ) به آن عقيده و يا به لوازم آن هست ، و با اين حال چطور قرآن كريم در پاسخ او مى فرمايد: مگر او از غيب خبر دارد يا با رحمان عهدى بسته است ؟((
نقطه ضعف پنجم اين است كه: جواب چنين پاسخى اين است كه بفرمايد: «كَلّا سَنَكتُبُ مَا يَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ العَذَابِ مَدّاً...». نه اين كه بفرمايد: «اطَّلَعَ الغَيبَ أم اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمَان عَهداً».


اين را هم بايد دانست كه در ذيل جمله ((و الباقيات الصالحات ...(( اخبارى از رسول خدا و ائمه اهل بيت (عليهم افضل الصلاه) وارد شده كه ما آنها را در جلد سيزدهم اين كتاب در يك بحث روايتى در ذيل آيه ۴۶ از سوره كهف نقل كرديم .
زيرا اين جواب، به هيچ وجه جواب او نيست. چون عاص بن وائل كه مى خواسته خباب را الزام كند، الزام كردنش متوقف بر علم به درستى و راستى عقيده خباب نبود، بلكه غالبا با علم به دروغ هم جمع مى شود. بله توقف بر علم و اعتقاد خصم (خباب) به آن عقيده و يا به لوازم آن هست، و با اين حال چطور قرآن كريم در پاسخ او مى فرمايد: «مگر او از غيب خبر دارد، يا با رحمان عهدى بسته است»؟
 
اين را هم بايد دانست كه در ذيل جمله «وَ البَاقِيَاتُ الصَّالِحَات...»، اخبارى از رسول خدا و ائمه اهل بيت «عليهم افضل الصلاه» وارد شده كه ما آن ها را در جلد سيزدهم اين كتاب، در يك بحث روايتى، در ذيل آيه ۴۶ از سوره «كهف» نقل كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۴۶ </center>
<span id='link115'><span>
<span id='link115'><span>
۱۷٬۰۶۹

ویرایش